Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

کوردها بر دوراهی جنبش مسلحانە غیر مسلحانە رویا طلوعی

جهان صدای "یعقوب مهرنهاد" فعال مدنی بلوچ محکوم به اعدام را نشنید اما تا "عبدالمالک ریگی" دست به اسلحە برد همگان متوجه شدند کە گویا بلوچها اعتراض هم دارند! همین مسئلە در مورد کوردستان هم به نحوی صادق است
 
احزاب کوردی شامل هر چهار کوملە و هر دو دمکرات - بجز پژاک - مدعی کنار گذاشتن اسلحە هستند اما جوانان ملحق شده را آموزش نظامی میدهند و سپس آنانرا بصورت مسلح در کمپ ها برای روز مبادا نگهداری میکنند. سؤال اینجاست کە این روز مبادا چه هنگام است؟ آیا منتظر تکرار عراقی دیگر و حملە آمریکا هستند یا منتظر یک انقلاب خشن و خونین دیگرند کە در صورت لزوم با نیروی مسلح بە داخل کشور بازگردند؟

قصد ندارم نوشتەام را با بازگویی مفصل تاریخ مبارزه کوردها طولانی کنم. تنها بدین بسنده میکنم کە سرزمینی بنام کوردستان در میان پنج کشور ایران، عراق، تورکیە، سوریە و ارمنستان تقسیم شدە است و بجز ارمنستان * در مابقی چهار کشور نامبرده، کوردها در مبارزە ای خونین و پرهزینە برای دستیابی بە حقوق سیاسی و مدنی خود درگیر بوده و هستند. مبارزە کوردها تاریخی طولانی دارد و نقطە عطف آن در کوردستان ایران به حدود شصت سال پیش و تلاش رهبر ملی کورد"قاضی محمد" برای کسب خودمختاری کوردها در قالب جمهوری خودمختار کوردستان برمیگردد. کوردها در آنهنگام بە تأسی از شرایط روزگار خود دست بە اسلحە بردند و این رسم تا به امروز به انحای مختلف باقی مانده است. واژە "پیشمرگ" نیز ابداع شده همان زمان است کە بدلیل اطلاق به فردی مبارز کە از جان خود برای آزادی مایە میگذارد، تقدس یافتە و حتی امروزه این تقدس، نفی و نقد جنبش مسلحانە را با اشکال و دردسر مواجه میسازد.

امروزه در زبان کوردی در مقابل اصطلاح "خەباتی شاخ" بە معنی جنبش کوه کە در برگیرنده همان جنبش مسلحانە است، اصطلاح "خەباتی مەدەنی" بە معنای جنبش مدنی کە مفهومی غیر مسلحانە دارد قد بر افراشتە است. از آنجا کە برسم عادت دیرینە ، هرگونە سیاسی بودن در قالب برداشتن اسلحە و جنگیدن در پناه کوههای سربلند کوردستان تفسیر شده است، جنبش مدنی و بدون خشونت از طرف کسانی، بویژە از طرف جوانان تازەکار، معادل نفی سیاست و سیاست زدایی مطلق تلقی میشود کە به باور من برداشتی کاملن اشتباه است. جنبش مدنی بە روشهای مسالمت آمیزتر و پرهیز از اسلحە، بە دنبال کسب همان حقوق سیاسی و مدنی و غیرە است کە در بیاننامە جهانی حقوق بشر قید شده است. آنان کە از شنیدن واژە "سیاسی" میهراسند، در واقع حاملین ترس نهادینە شده و آموختەای هستند کە در سی و دو سال اخیر جمهوری اسلامی بر جامعە سیطرە دادە است.

در حقیقت سردمداران نظام جمهوری اسلامی برای استیلای قدرت بلا منازع خود، ادبیات زبونی را رواج دادند کە فرد برای اثبات ضد انقلابی نبودن فعالیتهایش و مشمول محاربه و مجازات شدید واقع نشدن، مدام بایستی بە نفی سیاسی بودن خود پرداختە و دائمن در حال توجیه مدنی و قانونی بودن آنها باشد. بر همین مبنا واژە های حزب، تحزب، سیاست و سیاسی بودن به واژگانی ممنوع و رعب آور تبدیل شده کە آثار سؤ آن نە تنها در داخل کە بە ایرانیان خارج مرزهای ایران نیز تسری یافتە است. جالب این است کە این تلاشهای منزه طلبانه فعالان عرصەهای مختلف، در نهایت بیفرجام است و نظام و بریدگان جدید از نظام ، در هر حال بە فعالین کورد مظنون هستند.

همچنانکه اشاره کردم امروزه در جامعە کوردی اصطلاح جنبش مدنی در مقابل جنبش مسلحانە قد علم کرده و به بحثی جدی اما غیر قابل حل و باقیمانده بر یک دوراهی، تبدیل شده است. از سویی سابقە شصت سالە جنبش مسلحانە و حملات چریکی با سلاحهای سبک در مقابل رژیمی تا بیخ دندان مسلح، بیفایده بودن خود را درکسب هر گونه پیشرفتی در حصول حق بشدت نشان دادە است و از طرف دیگر هنوز کسی بدرستی نمیداند جنبش مدنی چگونه تدوین و تعریف و اجرا میشود. اشکال دیگر اینست کە متأسفانە هنوز هم در جهان صدای گلولە، رویها را بە سمت محل شلیک برمیگرداند و توجه همە را به آن محل جلب میکند. بە عنوان نمونه جهان صدای "یعقوب مهرنهاد" فعال مدنی بلوچ محکوم به اعدام را نشنید اما تا "عبدالمالک ریگی" دست به اسلحە برد همگان متوجه شدند کە گویا بلوچها اعتراض هم دارند! همین مسئلە در مورد کوردستان هم به نحوی صادق است. مسئولین انتسابی دولت جمهوری اسلامی در مناطق کوردنشین بسیار مایلند کە سکوت و نبود هر فعالیت پرسرو صدایی را حمل بر امنیت و رضایت کامل مردم جلوه دهند اما آیا براستی چنین است؟ من بە چشم خود مردمان عادیی دیده ام کە هیچ سمت گیری سیاسی خاصی هم نداشتە اند اما تا خبر حملە مسلحانە ای شنیده اند چشمهایشان برق زده و لبخند رضایتی بر لبانشان نقش بستە است و به کوردی هم گفتە اند " با بیخۆن.... بابانە". از سویی هم مردمانی مشغول کسب و کار و فعالیتهای تجاری و مبادلات کالا از طریق مرزها را هم دیده ام کە خواهان آرامش کاملند.

این تناقض نه تنها مردم کە گریبان فعالان موسوم به مدنی و احزاب سیاسی کورد را هم گرفتە است. از سویی جمهوری اسلامی کە پیشینەای سیاه در ترور مخالفان خود و نیز ترور در اقصی نقاط جهان دارد با وام گرفتن واژە تروریزم و استفادە ابزاری از آن هرگونە مخالفت مسلحانە علیه خود حتی در قالب دفاع مشروع را نیز تروریزم جلوە میدهد و از سوی دیگر هر گونە امکان فعالیت مسالمت آمیز را مسدود میکند. معدودی فعالان مدنی نیز بطور یکجانبە همان ادبیات را بکار میبرند(شاید هم از سر دلسوزی) اما هیچ تعریف بدیلی برای فعالیت مدنی و چگونگی انجام آن و نحوە رسیدن به حقوق کوردها از این طریق ارائە نمیدهند. آنان نیز از اتهام سیاسی بودن میترسند و در عین حال به این سوال پاسخی نمیدهند کە در شرایطی کە فعالان مدنی و روزنامەنگاران به اعدام و حبسهای طولانی مدت محکوم میشوند، در شرایطی کە همە در حال فرارند، پس چگونه میتوان کار و فعالیت مدنی کرد؟ چگونه میتوان سکوت را شکست و نارضایتی رابه اعتراض تبدیل کرد؟ هرچند کوردستان سابقە اعتراضات مدنی مختلفی داشتە کە گاهن چون سوم اسفند ۱۳۷۷ و نیز مرداد ماه ۱۳۸٤ به خاک و خون کشیده شده اند و بعضا چون اعتصاب سراسری در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر و یارانش با موفقیت برگزار شده اند اما سؤال اینجاست کە آیا همان اعتصاب تکرار خواهد شد؟ پتانسیل کوردهای ساکن ایران برای تکرار این اعتراضات مدنی با توجه بە بسته بودن کامل فضا و خفقان روز افزون تا چه اندازه است؟ اگر بە بستر مبارزات مدنی در میان کوردهای ساکن ترکیە بنگریم، میبینیم کە در روزهای اخیرشاهد رد صلاحیت لیلا زانا و یارانش برای کاندیدا شدن در انتخابات پارلمان ترکیە بودیم اما از آنجا کە جنبش مدنی در میان کوردهای ساکن ترکیە بسیار قویتر و جاافتادەتر از ماست و صد البته شرایط ترکیە با یک دمکراسی نیم بند کاملا متفاوت از ایران است، مردم دست بە تظاهرات زدند و بە دلیل خشونت دولتی حدود سە نفر هم جان خود را از دست دادند اما گلولەای از هیچ حزبی شلیک نشد. در نهایت هم مردم پیروز شدند و عدم صلاحیتها لغو شد.

مسئلە تناقض و دوراهی جنبش مسلحانە- غیر مسلحانە به احزاب سیاسی کورد کە میرسد بسیار بغرنجتر میگردد. از سویی همە احزاب قدیم و جدید در تبعید بسر میبرند و دوری سی سالە آنها باعث دوری عملی آنان از جامعەای شدە است کە بدان متعلقند و از تاثیرات همە فراز و نشیبهایی کە این جامعە در سی سال اخیر بخود دیده است بی نسیب یا بسیار کم نسیب ماندەاند. از سوی دیگر زندگی در عراق و فرهنگ متفاوت و بعضا ناهمخوان آنجا با ایران، آنان را در طی این سی سالە تحت تاثیر غیر قابل انکاری قرار دادەاست کە گاهن سران احزاب را در بازخوانی و تفسیر درست از جامعه خود دچار انفعال یا اشتباه محاسباتی بزرگی نموده است. وابستگی مالی به احزاب کوردستان عراق ضربه جبران ناپذیری بە احزاب کوردستان ایران و پیکره جنبش سیاسی این بخش زده است. شایعات غیر قابل اثبات و انکاری هم در میان کوردها جریان دارد کە گویا کنار گذاشتن جنبش مسلحانە توسط برخی احزاب کورد ایران از جملە کوملە و دمکرات قبل از انشعاب، بدلیل توافق احزاب کوردستان عراق با جمهوری اسلامی ایران صورت گرفتە است. احزاب کوردستان ایران اگرچه رسمن بر وجود این توافق صحە نمیگذارند اما ادعای آنان مبنی بر کنار گذاشتن "موقتی" اسلحە برای حفظ دستاوردهای کوردستان عراق، میتواند دال بر تائید این شایعات باشد.

احزاب کوردی شامل هر چهار کوملە و هر دو دمکرات- بجز پژاک- مدعی کنار گذاشتن اسلحە هستند اما جوانان ملحق شده را آموزش نظامی میدهند و سپس آنانرا بصورت مسلح در کمپها" برای روز مبادا" نگهداری میکنند. سؤال اینجاست کە این روز مبادا چه هنگام است؟ آیا منتظر تکرار عراقی دیگر و حملە آمریکا هستند یا منتظر یک انقلاب خشن و خونین دیگرند کە در صورت لزوم با نیروی مسلح بە داخل کشور بازگردند؟ آیا این ادعای کنار گذاشتن مبارزە مسلحانە و احترام و اعتقاد به مبارزه مدنی- کە خود آنها نیز تعریفی در این شرایط بستە و حتی کمی کمتر بستە سابق هم برایش ندارند- با تربیت نیروی پیشمرگی کە در کمپها در حال پوسیدن هستند تناقض ندارد؟ کار حتی بە جایی میرسد کە دوست گرامیم آقای عبدالله مهتدی دبیرکل - مادام العمر معتقد به دمکراسی - یکی از چهار کوملە در مصاحبه با محمدرضا یزدانپناه در پاسخ این سوال کە با وجود ترک مبارزه مسلحانە چرا نیروی پیشمرگه خود را حفظ کرده اند و آیا این شائبه تناقض گفتاری و کرداری را پیش نمی آورد، تا بدانجا پیش میرود کە کل قداست تاریخی "پیشمرگە" در نزد کردها را تا حد یک "بادیگارد" فرو کاستە و میگوید کە "نیروی پیشمرگه در درجه اول برای دفاع از جان اعضای حزب و نهادهای آن فعالیت میکند."(۱)

آیا براستی جوان کوردی کە از ستم جمهوری اسلامی به ستوه آمدە و جان خود را در کف مینهد کە حقوق ملتش را طلب کند، از دید سران احزاب کوردی یک بادیگارد است و بس؟ آیا دیگر سران احزاب کوردی نیز چنین فکر و عمل میکنند ولی شجاعت آقای مهتدی رادر بیان آن ندارند؟

مجموعە سوالات فوق و نیز ابهام در تعریف و چگونگی جنبش مدنی و شرایط به تحقق رسیدن آن، یکی بە میخ و یکی بە نعل زدن احزاب در پایبندی یا عدم پایبندی بە جنبش مسلحانە، پراکندگی احزاب کوردی برخلاف خواست شدید اجتماعی برای همکاری آنها در یک جبهە مشترک و یک کاسە کردن توانها و پتانسیل طرفداران آنها، جوابگو نبودن مبارزه مسلحانە برای کسب حقوق کوردها بعد از سالها مبارزه پرهزینە، مسدود بودن کامل فضای هر گونه فعالیت مسالمت امیز سیاسی و مدنی در داخل و سرگردانی فعالان مدنی کورد در مورد چگونگی کار و فعالیت کە هم بتواند پیگیر مطالبات ملیشان باشد و هم آنانرا اسیر زندان و احکام اعدام نکند، کوردها را بر سر دوراهی جنبش مسلحانە- غیر مسلحانە قرار دادە است و تاکنون هیچیک از طرفداران رد کامل یا قبول کامل جنبش مسلحانە و افراد بینابینی جواب و راهکار قانع کننده ای برای آن نیافتەاند.


دکتر رویا طلوعی، ۲۳ آوریل ۲٠۱۱ ،آمریکا


* حد اقل من چیزی در بارە مبارزه کوردها برای دستیابی بە حقوقشان در ارمنستان تاکنون نشنیده ام.


۱ www.roozonline.com


چه دلایلی؟


قبل از هر چیز باید به این نکته مهم اشاره کنم که در پانزده بیست سال گذشته بیش از 400 نفر از فعالان سیاسی کرد در خاک کردستان عراق توسط ماموران نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی به قتل رسیده اند که تصاویر و مشخصات تمام آنها وجود دارد. البته پس از روی کار آمدن آقای خاتمی که برخی روش های حکومت تغییر کرد، این آمار هم کاهش قابل ملاحظه ای پیدا کرد اما این تهدید همواره وجود دارد. میپرسم شما چگونه می توانید به صورت بدون دفاع در چنین وضعی بقای خود را حفظ کنید چه برسد به اینکه به فعالیت سیاسی بپردازید؟ بنابراین نیروی پیشمرگه در درجه اول برای دفاع از جان اعضای حزب و نهادهای آن فعالیت می کند. بعلاوه، در سال های اخیر شاهد شکل گیری نیروهای تروریستی اسلامی اعم از شیعه و سنی هستیم که رابطه بسیار نزدیکی با جمهوری اسلامی دارند و بسیاری از عملیات تروریستی در عراق را سازمان می دهند

برگرفته از : خبرنامه گویا



No comments:

Post a Comment