حاکمیت" حامل "حق" است و ایجاد "حق حاکمیت "موضوع انقلابات در طول تاریخ تکامل بشریت بوده است که چه کسى این حق
را دارد٬ کنیسه؟ کلیسا؟ مسجد؟ امپراطور؟ شاه؟ خان؟ سردار؟ بازار؟ مردم ؟ .....
ازم است پیش از پرداختن در مورد موضوع بالا و در واقع براى درک بھتر آن به تعریف و پیشینه تاریخى مقوله ھایى که در محاورات سیاسى مان بکار میبریم مختصراً پرداخته شود۰ زیرا که بدون داشتن درک مشابه از مفاھیم و مقوله ھاى بکار گرفته شده، درک نظرات یکدیگر و نھایتاً ھم اندیش و یا دگر اندیش بودن دشوار و غیر منصفانه خواھد بود۰ توجه به دو نکته زیر را نیز لازم میدانم : نکته اول اینکه تمامى پدیده ھا٬ مقوله ھا٬ واژه ھا و مفاھیم سیاسى و اجتماعى ھمچون موجوداتى زنده بر بستر زمان ومکان متولد و در طول تاریخ تکامل جوامع بشری و بنا به ضرورتھاى زمان خویش دستخوش تغییر و تحول گردیده اند و این امر نیزھمچنان ادامه خواھد داشت۔ نکته دیگر اینکه با وجود ھمانندى و یگانگى قانونمندى ھاى طبیعى بر پروسه تحول و تکامل جوامع بشرى بر روى کره زمین ٬ به نظر میرسد که مراحل رشد جوامع اروپائى سیر تکاملى کلاسیکترى داشته و به دلیل وجود اسناد تاریخى معتبر٬ بیشتر مورد تحقیق و تجزیه و تحلیل متفکران و محققان اجتماعى قرار گرفته اند و به ھمین دلیل اغلب الگوھاى اجتماعى مدرن از این سو گرفته شده اند ۔ حق چیست؟ در پروسه زندگى و زنده ماندن که در ابعاد زمان و مکان قابل لمس و مفھوم است، موجودات زنده در نتیجه تلاش و کوشش خود امکاناتى را فراھم میآورند که با بھره ورى و بھره بردارى از آنھا، تداوم حیات متناسب با شرایط زیستى شان ممکن میگردد۰ ماحصل تلاش ھاى "فردى" و یا "جمعى" که مسلماً براى رفع نیازھاى فردى و یا جمعى خواھند بود، حس تعلق و تملک فردى و یا جمعى ویژه اى نسبت به آن دستآورد ایجاد خواھند کرد۰ دستآورد و محصولى که صاحب و یا صاحبان آن از طریق ارزش کار متناسب با زمان خود، شایستگى بھره ورى و بھره بردارى از آن را از آن خود کرده اند به طورى که براى حفظ نظم جارى درآن دوره، رعایت این امر یعنى بھره ورى از آن دستآورد، براى دیگران نیز امرى ضرورى میشود حقوقى که مستقیماً با دخالت "اراده انسانى" حاصل میشوند حقوقى "اکتسابى" و یا "خصوصى" اند مانند حق مالکیت و بھره ورى از شکارى که کرده اى، حق استفاده از مکانى که خود ساخته اى و یا بھره بردارى از درختى که در زمین خود کاشته اى۰ اما حقوقى که براى پاسخ به نیازھاى گروھى و بدون دخالت اراده انسانى که در پروسه اى طولانى از" زمان" و بطور "طبیعى"، آرام و تدریجى حاصل میآیند "حقوق عمومى" ویا "طبیعى" اند که متعلق به ھمه جامعه اند ، مثل حق ھستى و حیات فردى، حق ھستى و حیات گروھى، حق آزادى اندیشه وبیان آن ، حق آموزش کودک به زبان مادرى و۰۰۰ بدین ترتیب میتوان گفت که "حق" امرى اعتبارى است که اعتبارخود را براى مالکش از طریق تأیید و تصویب کنشگران "متقابل" که در محیط زیست مشترک وپیرامون آن موجود ھستند به دست میآورد۰ حاکمیت چیست؟ انسان که در مقابله چالشھا و ناملایمات طبیعى و براى ادامه ھستى در تنازع بقایش چاره اى جز رویکرد "اجتماعى" شدن نداشت محکوم به تنظیم وایجاد قانونمندى در "مناسبات اجتماعى" چه در محیط خانه وکاشانه و آشیانه اش و چه در حوزه ومیدان فعالیت روزانه براى تأمین معاش خود بوده است۔ ھر آنگاه که دو نفر و یا بیشتر در کنار ھم بوده اند، بدون بیان و داشتن تعریفى از آن٬ در تنظیم روابط و مناسبات میان خود٬ ضرورت "اعمال ھژمونى" براى تنظیم و حفظ مناسبات فى ما بین، برایشان امرى ملموس٬ طبیعى و گریز ناپذیر بوده است ۔ لذا، از آنگاه که زندگى انسانھا به شکل جوامع مدنى در آمده است، در آنجا ضرورت و حضور یک "قدرت کنترل کننده" براى برقرارى نظم سیاسى و اجتماعى مورد نیاز زمان خود٬ امرى اجتناب ناپذیر بوده است۔ ھر چقدر که انسان در طول تاریخ تکامل خود زمان مندتر و در حوزه ھاى مختلف زندگى اجتماعى و اقتصادى اش کاملتر و پیچیده تر شده است الزاما نظم سیاسی و اجتماعی و تقسیم کاربا ساختار پیچیده تری مورد نیاز بوده است ۔ "حاکمیت" ، آن نیروئی است که این نظم سیاسی و اجتماعی را سازمان می دهد۔ برای اینکه یک جامعه سیاسی بتواند به حیات خود ادامه دهد ، باید یک منبع و یک قدرت عالیه (upreme authorityS ) سازمان دھنده اى وجود داشته باشدکه منشاء قوانین و اجرا کننده آن باشد۔ نام این قدرت عالی سیاسی یا قدرت فائقه حاکمیت است که هر دوره معینی از تاریخ با نظریه معینی از حاکمیت همراه بوده است ۔ "حاکمیت" حامل "حق" است و ایجاد "حق حاکمیت "موضوع انقلابات در طول تاریخ تکامل بشریت بوده است که چه کسى این حق را دارد٬ کنیسه؟ کلیسا؟ مسجد؟ امپراطور؟ شاه؟ خان؟ سردار؟ بازار؟ مردم ؟ رابطه حاکمیت با سرزمین، مردم و ملت بر خلاف ایده "مردم" که برای توجیه وجود خود نیازمند پرورش زمان نیست ودر هر نقطه ای از زمان و در هر مکانی همواره وجود داشته اند و وجود خواهند داشت، ایده "ملت" ذاتا نیازمند پرورش زمان است و یک پل تاریخی بین نسل های مختلف مردم در یک مکان بر قرار می سازد ، که حامل عناصر" زبان" و" قومیت" و گاها "مذهب" ، و نیز" زندگی مشترک" در طی " زمان" است لئون دوگوی (Leon Duguit ) ، متخصص حقوق عمومی فرانسوی ، در این رابطه می نویسد : " ملت ، دارنده اصلی و منشاء حاکمیت است. ملت یک شخص است و همه صفات یک شخصیت ، از جمله ، وجدان واراده را داراست. شخص ملت، در واقعیت از دولت جداست . ملت ، قبل از دولت وجود دارد و دولت بدون ملت ، وجود خارجی ندارد. ملت می تواند همچنان وجود داشته باشد حتی اگر دولتی وجود نداشته باشد". بر این اساس ، ملت برای بیان وجود خود ، نیازمند تلاش و زمان برای ساختن میراث و خاطرات و سمبل های مشترک خود است و درست در این رابطه است که ما از فرآیند و پروسه " ملت سازی " سخن می گوئیم ، زیرا ملت ، فرزند تاریخی زمان است . ماده سوم از " اعلامیه حقوق انسان ها و شهروندان" انقلاب کبیر اجتماعى فرانسه براین حق حاکمیت ملت تاکید ورزید: " اصل حق هر گونه حاکمیت، اساسا از آن ملت است . هیچ کس و هیچ فردی نمی تواند قدرتی را اعمال کند که از ملت ناشی نگردیده باشد" وجه مشخصه ناسیونالیسم مدرن این بود که ملت ها باید بتوانند از نظر سیاسی ، حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند و "همبستگی ملی" باید تنها معیار تعریف ملیت باشد. بر این اساس ، مشروعیت دولت - ملت تا آنجائی است که خواسته های سیاسی ملت معینی را نمایندگی میکند . بنابر این ، مشروعیت سیاسی دولت نه از مرزهای جغرافیائی ، بلکه از همبستگی ملی ناشی می گردد. مشروعیت دولتھاى حاکم در کشورھاى کثیرالمله اى مثل ایران که فقط حافظ منافع یک ملت است، فقط با زور سرنیزه حاصل میآید زیرا که در اینجا مشروعیتش را نمیتواند از ھمبستگى ملى اى که وجود ندارد به دست آورد۰ مردم در سرزمین زندگى میکنند و حاکمیت ھم در مرزھاى مشخص سرزمینى اعمال میشود مٽلاً پس از ترک خاک ایران و ورود به خاک دبى، با سمبول ھاى متفاوتى که حکایت از سرزمینى دیگر و حاکمیتى متفاوت دارندمواجه میشویم۰ در ایران سمبول ھاى حاکمیت ولى فقیه شیعه دوازده امامى و در دبى سمبول و نشانه ھاى حاکمیت شیوخ عرب آل مکتوم را لمس خواھیم کرد۰ و یا پس از ترک خاک انگلیس و عبور از دریاى مانش وارد خاک فرانسه میشویم ، بلافاصله سمبول ھاى دیگرى مى بینیم که میگوید اینجاحاکمیت کسانى دیگر است٬ ولى باید دید که حامل آن حاکمیت در آنجاھا کیست؟ ٢٠٠ سال پیش حامل حاکمیت در فرانسه لوئى 14، 15 و 16 بودند ولى امروز حامل حاکمیت ملت و مردم فرانسه ھستند۔ "حاکمیت ملى" مردم بلوچ و رابطه آن با "دموکراسى" در ایران با توجه به معادلات جھانى٬ و عصر گلوبالیزاسیون یا عصر جھانى شدن پدیده ھا که با سرعت در حال پیشروى است از سوئى٬ و تاریخ گذشته مشترک ساکنان فلات ایران از سوى دیگر، سرنوشت ملل ساکن ایران ھم اکنون آنچنان بھم گره خورده که آزادى یکى بدون آزادى دیگران ممکن نیست۰ حاکمیت طولانى و تاریخى استبداد شاھى و شیخى در ایران، که نه تنھا در منطقه بلکه در دنیا براى خود نمونه منحصر بفردى شده است، با سرکوب ھاى بیرحمانه، ریشه و بنیاد شکل گیرى ھر نھاد اجتماعى و حقوقى مستقل را در تمامى ایران از ریشه خشکانده است۰ ھیچ نوع تغییر و تحول اجتماعى پایدار در ایران و منطقه بدون استقرار دموکراسى که بر پایه منشورجھانى حقوق بشر سازمان ملل و سایر کنوانسیونھاى آن نھادینه شده باشد محتمل به نظر نمى آید۰ تأمین "حاکمیت ملى" مردم بلوچ بر سرزمین تاریخى شان، با توجه به شرایط حاکم کنونى بر آن، ضرورتاً حتمى نیست که از مسیر شعار" استقلال" بگذرد۰ براى چنین حاکمیتى که اجباراً مستلزم تأمین پیش شرط ھا مادى، ذھنى و ابزارھاى ضرورى خویش است، چاره اى جز عبور از مسیر نھادینه شدن دموکراسى در ایران و نتیجتاً تربیت نسلھاى مدرن خود که منطبق با شرایط مشخص خود باشند ندارد۰ وجود ورشد نھادھاى سیاسى، اجتماعى و حقوقى مستقل که از ضرورتھاى بدیھى تحول در ھر جامعه اند، نه تنھا باعث تقویت "روحیه ھمبستگى ملى" ما بلوچ ھا در تقابل با"روحیه قبیله گراٸى" و زات و زھى بلکه باعث رشد روحیه مبارزه جمعى سازمان یافته، درستیز با مبارزه فردى و فردگراٸى نیز خواھد شد۰ لذا ھر فعالیتى که جامعه ایران را قدمى به نھادینه شدن دموکراسى نزدیکتر کند، در واقع به ھمان نسبت ملل تحت ستم در ایران را قدمى به حق تعیین سرنوشت و برقرارى حاکمیت ملى شان نزدیکتر خواھد نمود۰ کشمکش و چالشى که، براى اعمال ھژمونى و حاکمیت به قصد ھدایت ھر جمعى به سوى نظم و مناسبات مورد نظر جریان داشته و خواھد داشت ٬ چیزى جز سیاست نیست ۔ به بیان دیگرسیاست مبارزه برای بدست آوردن قدرت و نفوذ و کاربست آن در جامعه و بطور کلى ھنر ممکنات است۰ سیاستمداران موفق آنھایى بوده اند که براى تدارک دیدن ورسیدن به اھداف مقطعى و استراتژیکشان شان، با استفاده از امکانات موجود خود را سازماندھى و آماده عمل نموده اند۔ بدست آوردن حق حاکمیت ملى موضوع و معضل سیاسى مردم بلوچستان است۰ حقى که با زور سرنیزه و توپ و تانک از آنان سلب شده است۰ ھمه ما کما بیش از چگونگى اشغال بلوچستان در بخش غربى آن تحت دسیه ھاى استعمار انگلیس و دولت قاجار و پس از آن باز ھم با ھمکارى و رھبرى انگلیس و دولت رضا شاه پھلوى آگاھى داریم۰ آثار مخرب و ویرانگر نزدیک به یک قرن حاکمیت استبداد لجام گسیخته و سرکوب عریان و آشکار حاکمان تاجدار و عمامه بسر بر کل ایران و مخصوصاً بلوچستان، بر کسى از روشنفکران بلوچ پوشیده نیست و مردم بلوچ ھم با تمام تار و پود ھستى خود آنرا لمس کرده اند۰ بالاترین آمار بیکارى، اعتیاد، بیسوادى، پاٸین ترین سطح بھداشت و درمان و عقب نگھداشته شده ترین مناسبات اجتماعى در کل ایران نصیب ملت بلوچ گردانده شده است۰ با سرعت شدیدى سیاستھاى فارسیزه کردن کل بلوچستان با اجراى سیاستھاى ھمانند سازى اجبارى از طریق میراندن زبان و فرھنگ و ھنر بلوچى وھمچنین با بھم زدن بافت جمعیتى بلوچستان به نفع مھاجرین تحت الحمایه دولت در حال عملى شدن است۰ خلاصه کلام اینکه نگاه حاکمان ایران بر بلوچستان از ھمان آغاز اشغال، نگاھى نظامى- امنیتى و برخورد بابلوچ و بلوچستان برخورد استعمارگر با مستعمره بوده است۰ کندن صدھا کیلومترخندق عمیق و وسیع و ایجاد صد ھا کیلومتر دیوار ھاى بتونى بلند و پھن، در سرتاسر مرز مصنوعى انگلیس ساخته و غیر انسانى که قلب ملت بلوچ را به دو پاره تقسیم کرده است حکایت از داستانى بس غم انگیز در پیش رو دارد۰ نھرو میگوید "ملتى که تاریخ خود را نداند ناچار است آنرا تکرار کند"۰ ما با دانستن تاریخ مبارزاتى گذشته خود، حال را میسازیم و با برنامه ریزى آگاھانه، تلاش در زدن نقبى به آینده خواھیم نمود۰ تاریخ یکبار شانس و فرصت(فرصت تاریخى) را براى شکل گیرى پدیده ھاى تاریخى به سادگى براى بھره بردارى کنشگران فراھم میآورد که اگر از دست داده شدند، نسلھاى بعدى براى فراھم آوردن مجدد چنان فرصتى ، باید ھزاران برابرپذیراى تاوان و رنج و مشقت گردند۰ حاکمان پیشین بلوچستان در بخش شرقى و غربى شانس و فرصت داشتن دولتى مستقل و ملى را به دلیل نداشتن انسجام اجتماعى و نظامى متناسب با نیاز زمان خویش، شانس و فرصت تاریخى که تبدیل به دولت -ملتى مدرن گردند را در مقابل برترى نظامى و سیاسى محمد على جناح و رضا شاه پھلوى، این تحت الحمایگان امپراطورى انگلیس باختند۰ اما مردم بلوچ از ھمان آغاز اشغال به اشکال گوناگون در مقابل متجاوزان مقاومت نموده اند که بسته به شرایط و شدت خفقان، این مقاومت گاه در سطح و گاه در عمق خود را نمایانده است۰ حاکمیت ملت بلوچ بر سرزمین تاریخى خود و داشتن حق تعیین سرنوشت از جمله حقوق طبیعى آن میباشند که خوشبختانه در عصر و دوره حاضر مورد حمایت مجامع بین المللى و از جمله موارد مورد تأکید وتأیید مفاد و منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد اند۰ اما جھت دستیابى به چنین حقى، بدون فراھم نمودن و داشتن ابزارھاى لازم ، تلاشھاى ما جدى گرفته نخواھند شد۰ آن دوران که با جنگھاى چریکى حکومت ھاى مرکزى از پاى درآورده میشدند، دیر زمانى است که سپرى شده و ما در دوران مدرنى زندگى میکنیم که ابزارھاى مدرن و روش ھاى مدرن مبارزاتى متناسب با زمان خود را میطلبد۰ مھمترین و تنھا نیرویى که تواناٸى باز گرفتن حق به یغما رفته را دارد نیروى مردمى ملت بلوچ است۰ اما براى بھم پیوستن نیروى تک تک مردم و تبدیل کردن آن به طوفانى قدرتمند و با امواجى بنیان کن، نیاز مبرم و بى چون و چرا نه تنھا به بھم پیوستن و یگانگى آنان در ھدف بلکه چگونگى سازمان یافتگى این نیرونیز ھست۰ و این یعنى سازماندھى و سازمان یابى به وسیله تشکلات و ارگانھاى سیاسى و اجتماعى مدرن۰ و درست این ھمان چیزى است که استبداد حاکم در ایران و یاران بین المللى اش، آن را قوى ترین دشمن خود دانسته و ھمواره با خشن ترین اشکال ممکن از نطفه بندى چنین ابزارھایى یعنى تولد نھادھا و تشکلات سیاسى و اجتماعى بربستر حقوق دموکراتیک ، با سرکوب وحشیانه جلوگیرى نموده است۰ نمونه ملموس چنین توحشى این که جمھورى اسلامى " مھرنھاد" ھا را براى جلوگیرى از تولد چنین "نھادھایى" است که درعنفوان جوانى شان از ادامه زندگى بازداشته و آنچنان شرایط خفقانى را حاکم گردانده است که بیشتر روشنفکران بلوچ را ھم اکنون به "کرنش گرانى عزلت نشین وعافیت طلب" تبدیل نموده است تا چه رسد به توده عادى مردم که از نظر شرایط مادى و ذھنى ھشت شان گرو نُه شان است۰ در چنین شرایطى که ملت بلوچ در بلوچستان غربى فاقد ابتداٸى ترین ابزارھاى مبارزاتى لازم است چاره چیست و چگونه میتوان به تأمین حق حاکمیت ملى جامه عمل پوشاند؟ دو راه یا خط و مشى سیاسى بیشتر وجود ندارد۰ راه اول ; درگام نخست تلاش در تأمین شرایطى دارد که درکل جامعه ایران حقوق دموکراتیک انسانھا بطور فردى و گروھى رعایت گردد تا از این طریق نھادھا و ارگانھاى سیاسى و اجتماعى ضرورى که ریشه در مردم داشته باشند به وجود آورده شوند۰ در چنین شرایطى زمینه براى گام دوم یعنى امر سازمان یابى روشنفکران متعھد ومتعاقباً سازماندھى توده ھاى مردم بلوچ فراھم خواھد گشت۰ و درست براى دستیابى به چنین شرایطى است که بخشى از روشنفکران فعال بلوچ تأکید بر "ھمزیستى مسالمت آمیز" ملل ساکن ایران دارند، تا با ھمبستگى و مبارزه اى پیگیر، نظام استبدادى حاکم را با نظامى دموکراتیک و بر پایه منشور حقوق بشر سازمان ملل و سایر کنوانسیونھاى آن جایگزین سازند۰ نظام و مناسباتى که در آن نه تنھا حقوق شھروندى تک تک مردمان ایران، بلکه حقوق جمعى ملل ساکن آن نیز رعایت گردد۰ این دسته از روشنفکران و فعالین سیاسى بلوچ، این راه و گذر از این مسیر را با اینکه مسیرى پر پیچ و خم و داراى پستى و بلندى فراوان است، مناسبترین و مطمٸن ترین خط مشى سیاسى براى تأمین حاکمیت ملى مردم بلوچستان میدانند۰ طرفداران این خط و مشى سیاسى، باتکیه بر نیروى مردم بلوچ و تأکید بر اصل " ھمزیستى مسالمت آمیز و حقوق برابرملتھا در ایران"، عمدتاً به نیرو و تواناٸى ھاى حاصل از ھمبستگى تمام ملل ساکن ایران و از جمله روشنفکران مترقى و مبارزان دموکرات ملت فارس براى مبارزه در راستاى نھادینه کردن دموکراسى در ایران، تکیه و امید دارند۰ راه دوم ، معتقد به شکست دادن نیروھاى اشغالگر و به عقب راندن قھر آمیز آنان از طریق مبارزه اى رویاروى و مسلحانه علیه نیروھاى نظامى و حاکمان ایران با تکیه بر نیروى مردمى ملت بلوچ و پشتیبانان بین المللى استقلال بلوچستان است۰بسیارى از دوستان فعال در صحنه سیاسى بلوچستان غربى و خاصاً آنھایى که در فضاى بازسیاسى و دموکراتیک کشورھاى اروپاٸى عمر بسر میکنند، به دلیل تبعیضات و تحقیرات غیر قابل تحمل و سرکوب عنان گسیخته مردم بلوچ توسط حکام، امید خود را از عملى شدن شرایطى که در ایران دموکراسى حاکم شود به کلى از دست داده و تنھا راه نجات و تأمین حاکمیت ملى مردم بلوچستان را اتخاذ چنین خط ومشى سیاسى اى مى بینند۰ طبیعى است که براى چنین امرى نیز و چه بسا که با دقت عمل و حساسیت بیشترى، نیاز به سازمان یابى پیشگامان و سازمان دھى مردم میباشد۰ به باور من این خط و مشى سیاسى انعکاسى از برخوردى احساسى و عاطفى به معضل ستم ملى در بلوچستان غربى است ۰ ھر چند که پیروان این مشى سیاسى برآشفته میشوند، اما اتخاذ چنین خط سیاسى اى خود را ھمطراز و ھمگام جلوه دادن با مبارزان بلوچستان دربخش شرقى است و فى الواقع خود را در ترازوى شرایط سیاسى - اجتماعى بلوچستان شرقى قرار دادن ووزن کردن است ۰ باورمندان این خط و مشى به نظر میآید که به سادگى چشمان خود را بر این واقعیت مى بندند که شرایط سیاسى، اجتماعى و اقتصادى در دو کشور پاکستان و ایران بدلیل داشتن دو تاریخ و گذشته کاملاً متفاوت از ھمدیگر، تفاوت فاحش دارند۰ و به ھمین دلیل سطح رشد ملى گرایى و بالتبع سطح مبارزات عملى و چگونگى سازمان دھى و سازمان یابى در دو بخش بلوچستان کاملاً متفاوت و ویژگى ھاى خاص خود را دارند۰ امروز در بلوچستان شرقى ، دانش آموزان بلوچ با انکار سرود ملى پاکستان، عملاً در مدارس خود آھنگ و یا سرود " ما چکّٸن بلؤچانى" را میخوانند و مردم بجاى پرچم پاکستان، پرچم مبارزاتى بلوچستان را بر بلندترین مکانھاى شھرھاى بلوچستان بر افراشته و آن را آذین بند آرامگاه شھداى آزادى بلوچستان میکنند۰ در بلوچستان شرقى به دلیل وجود دموکراسى نیم بندى که وجود داشته است مردم بلوچ و مبارزان آن توانسته اند نه تنھا براى حفظ ھویت ھاى ملى که زبان وادبیات و ھنربخش مھمى از آن را تشکیل میدھد، بلکه با سازماندھى خود حول تشکلاتى سیاسى،صنفى، ادبى، ھنرى و فرھنگى و ھمچنین وجود سردار و سردارزادگانى ملى گرا وخستگى ناپذیر شعله مبارزه و مقاومت ملى را روشن نگھدارند و به مرحله امید بخش کنونى برسانند۰ برخلاف آمادگى بسیار بالاى مردم بلوچ براى سازمان یابى در مبارزه اى پیگیر، متأسفانه ھنوز ھم از یکسو به دلیل عدم اتحاد و ھمبستگى لازم در میان مبارزان و نداشتن رھبریتى واحد و از سوى دیگر سیاستھاى اربابان جھانى و نیازشان به نظامیان حاکم در پاکستان ، تا تأمین حاکمیت ملى مردم بلوچستان در بخش شرقى به شکل "کشور مستقل بلوچستان" ضمن امید فراوان، ھنوز فاصله ھا داریم۰ و بقول یکى از رھبران بنام استقلال بلوچستان در بخش شرقى، ملت ما در شرایطى نیست که ھمزمان دو ھندوانه در یکدست بگیرد۰ طرح دستیابى به حاکمیت ملى مردم بلوچستان در چھار چوب سیستمى غیرمتمرکز و دموکراتیک که تقسیم و اشتراک قدرت سیاسى در آن بر مبناى ملتھاى ساکن ایران و به طور برابر باشد (فدرالیسم ملى) بیشترعملى و قابل درک نسبت به طرح ھاى دیگر میباشد۰ زیرا که در پناه چنین مناسباتى است که ملت بلوچ قادر خواھد شد نھادھاى سیاسى ، اجتماعى، فرھنگى، ھنرى و صنفى گوناگون خود را بنا نھاده رشد و تکامل دھد ۰ با تکامل نھادھا و ارگانھاى سیاسى لازم یعنى احزاب سیاسى مجرب ، پارلمان ملى بلوچستان، نیروھاى انتظامى بلوچستان و ۰۰۰ و ھمچنین کسب تواناٸى در میدان ھاى گوناگون ، نسلھاى آینده براى دستیابى ھر چه بیشتربه حق حاکمیت ملى خویش از طریق مبارزه اى مستمر و متمدنانه آماده تر و پیگیرتر خواھند بود۰ در چنین کشمکشى، دانستن اینکه چه کسى و چه میبرد شاید آسان باشد اما چگونه و چه وقت بردن را نه تنھا میزان دانش بلکه توانائى و امکانات موجود و عمل کنشگران تعیین خواھد کرد۔ درجه اعمال نفوذ و تأٽیر گذارى کنشگران بسته به قدرت و امکانات آنھا است۰ طرح شعارھاى بدون برنامه عملى، آرزوھا را جانشین واقعیات کردن و آرمان گراٸى محض است ۰ طرح شعارھایى که سرچشمه از منزّه طلبى و رنگھا را فقط سیاه و سفید دیدن وبر حداکثر خواھى مطلق یعنى یا "ھمه چیز" یا "ھیچ چیز" ریشه داشته باشند در عمل کمک سازنده و تأثیر گذار براى حرکت به پیش جنبش ملى نخواھند کرد بلکه عزم حاکمان را در "سرکوب"، و گریز محکومان (مردم) را از"سازمان یابى" جزم تر میکند۰ کنشگران سیاسى واقع بین باید راه و چاره قدرتمند شدن را بیابند و برنامه ھاى سیاسى و بلند پروازیھا را باید با قدرت موجود خودمتناسب سازند، در غیر اینصورت خود را به مضحکه دشمن و نا امید کننده دوست تبدیل کردن است۔ فعالین سیاسى بلوچى که در این مرحله از مبارزه رھایى بخش و دموکراسى خواھى، خط ومشى "حاکمیت ملى مردم بلوچستان" را با تأکید بر "ھمزیستى مسالمت آمیز ملل ساکن ایران با حقوق برابر" و یا آنانکه خط و مشى سیاسى "استقلال " را دنبال میکنند، میتوانند و حق دارند که ، پویندگان راه و باورھاى خویش باشند۰ اما اما با برخورد سازنده و احترام متقابل اجازه ندھند که به بازیچه دوستان نادان ویا ابزار دشمنان دانا علیه یکدیگر و ملت خویش تبدیل گردند۰ رحیم بلوچستانى دسامبر سال 2009 (لازم به ذکر است که در بیان مفاھیم و مقوله ھاى سیاسى موجود در این نوشته از نوشته ھا ومقالات استادانى بزرگوار ھمچون ھدایت سلطان زاده، ناصر ایران پور، دکتر گلمراد مرادى و ۰۰۰بھره برده ام)
No comments:
Post a Comment