Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

به مناسبت درگذشت استاد عبدالحسین یادگاری

دریغا یادگار ، دریغا روزگار.
به مناسبت درگذشت استاد عبدالحسین یادگاری

عبدالواحد برهانی
ستایش می کنم ذوق شایسته کسی را که عنوان این همایش بزرگداشت را ـ یادگارـ گذاشته است. زیرا که این بزرگداشت ، تجلیل بزرگمرد این آب و خاک ، یعنی عبدالحسین یادگاری است. و زیراکه عبدالحسین یادگاری ، آخرین حلقه از سلسله مردان با اصالتی است که از خود ، عبدالحسین یادگاری را برای ما به یادگار گذاشته بودند.
آنها اصیل ترین ، فرهیخته ترین، مسئول ترین ، طناز ترین و شادمانه ترین چهره قوم را به یادگار گذاشته بودند؛ با این پندار، که سنگ تمام کاررا گذاشته اند. اما اجل از کمینگاه نیشخند زده بود که : باش تا ببینی که از حجله تا حجله چند آه فاصله است!...

عبدالحسین از دست رفت. و ما وقتی شنیدیم ، آهی هم از نهادمان بر نتوانستیم آورد. گوئی آه را بغض مان فروخورد. زیراکه او تازه چند سالی بود که صاحب فرزند شده بود. او در این معنی تازه چشم به جهان گشوده بود. جوان بود و آرزوها داشت. و ما آرزوها داشتیم که محضرش را دریابیم . و با روزگاری که داشتیم ، فاصلهء بلوچستان تا بلوچستان ، دور ترین مسافت بود. چنانکه قرارباشد، برای رسیدن به بلوچستان باید کره زمین را دور بزنی. و نشد ؛ تا آنکه او رفت. ما همیشه ، وقتی چشم باز می کنیم که همه چیز از دست رفته است. و تنها دریغ و حسرت برجا مانده . و دردی نه درد. و سوزی نه سوز ؛ بلکه همان ، دریغی ، حسرتی اسفی ، آهی ؛ به سبکی یک آه ، یک قاصدک سبک پر؛ که از سینه ات بر می آید و می گریزد. همین تمام.
خاطره های من از زنده یاد یادگار، بسیار ناچیز تر از خاطراتی است که پدرم از پدرش داشت. پیرمرد، نقل مجلسش همیشه یاد مردانی بود که او از آنان به زنده مرد تعبیر میکرد. و یکی از این زنده مردان ، میرزا حسن یادگاری بود.

اما بنده که موازی با عبدالحسین حرکت میکردم ، در هیچ نقطه ای با او تلاقی نکردم . تنها خاطره ام ، یادی غبار گرفته است از دء چهل ؛ که به دبستان می رفتم . و او آن سوی خیابان، در دبیرستان داریوش، زبان درس می داد. و من صبحها ، به شوق دیدن او، دم مدرسه منتظر می ماندم. زیراکه از هم مدرسه ای ها شنیده بودم که او ، تا کلاس هفده درس خوانده است ؛ و انگلیسی را مثل بلوچی صحبت می کند... و ا و را از دور می دید م ؛ که باریک بود و میانه بالا.با کت و شلوار مشکی و کراوات سرخ. پیشانی بلند و سر به زیر. صورت تیره وتکیده ولبهای درشت و کبود وسیگاری میان انگشتان ؛ که خیابان خاکی را با طمانینه گام برمی دارد... و خاطره همین بود ؛ تا سالهای اخیر؛ که در زبان و فرهنگ کار می کرد و در تلویزیون هم برنامه ای از او دیدم و سپس ، خبر مرگش بود که یکی دو ماه پس از فاجعه شنیدم. و همان آه از دلم بر آمد و گلویم گرفت. دریغا دریغا دریغا دریغ !... دریغا روزگارما... دریغا یادگار قوم ... دریغا یادگارما... دریغ از آنکه ما یادگار از او ماندیم . یادگارهایی گیج و گول و بی خود از خود ؛ که درذوق کور ما ن ، حلاوت حلوای یاران ، اولی تر از درک موهبت وجود یادگاران است .

http://www.pahra2011.blogsky.com/1390/11/07/post-543/

خشم عراقی ها از اظهارات سفیر ایران در مخالفت با تشکیل اقلیم فدرال در عراق --- در اظهار نظرهای مسولان ابراز شد

دبی-العربیه.نت
مقام های عراقی به سخنان حسن دانایی فر سفیر جمهوری اسلامی ایران در بغداد که گفته بود ایران با برپایی اقلیم در عراق مخالف است واکنش نشان دادند.

نظام عراق پس از صدام حسین "فدرال" تعریف شده و برپایه قانون اساسی این کشور، هر یک یا چند استان در صورت دست یابی به شرایطی، می توانند اعلام برپایی اقلیم کنند.

اکنون "دیالی" استان سنی نشینی است که در پی برپایی اقلیم است. حسن دانایی فر در این باره گفته است که جمهوری اسلامی ایران با برپایی اقلیم در عراق مخالف است. پیش از این قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس گفته بود که عراق تحت مدیریت ایرانی ها قرار دارد.

فائزه العبیدی نماینده پارلمان عراق از فراکسیون العراقیه گفته است که سخنان سفیر ایران دخالتی آشکار در امور داخلی عراق است و تعدی به حاکمیت ملی این کشور است. او همچنین از نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد در عراق که از تعلیق مشارکت نمایندگان العراقیه در جلسات پارلمان انتقاد کرده بود خواست در امور داخلی کشورش دخالت نکند و نقش خود را به عنوان ناظر ایفا کند.

از سویی، رعد دهلکی نماینده پارلمان عراق از استان دیالی در خصوص اظهارات دانایی فر گفت: "این سخنان در میان سلسله ای از اظهار نظرهای مسئولان ایرانی است و نشانه ای دال بر دخالت ایران در امور داخلی عراق است. از همین رو از همه گروه های سیاسی و دولت مرکزی عراق می خواهیم در برابر این دخالت ها بایستند.

برپایی اقلیم تنها به خود عراقی ها مربوط است و جزو بندهای قانون اساسی کشور است. واقعا شگفت زده ایم که چرا کشورهای همسایه در مسائل قانون اساسی ما هم دخالت می کنند."

حسن زیدان دیگر نمانیده پارلمان عراق از استان نینوی هم اظهار داشت: "من از این سخنان بی ارزش و دخالت های دانایی فر در این مسائل تعجب می کنم. این موضوع جزو بندهای قانون اساسی عراق است. سفیر ایران یا هر سفیر دیگری حق این سخنان را ندارد. چند روز پیش سلیمانی به گونه ای سخن می گفت که گویا عراق تابع اوست. امروز سفیر ایران چنین سخنانی بر زبان می آورد. من معتقدم که دولت عراق باید موضعی صریح بگیرد، سفیر ایران را اخراج کند و سفارتخانه و همه کنسولگری های ایران در عراق را ببندد."


http://www.alarabiya.net/articles/2012/01/27/190964.html

ویدئوی اعترافات اعضای مسلح سپاه پس از دستگیری در سوریه -- ازآیت الله خامنه ای خواستند برای آزادیشان اقدام کند


ارتش آزاد سوریه روز جمعه 27-1-2011 اعلام کرد تعدادی ایرانی مسلح وابسته به سپاه پاسداران ایران را در شهر حمص به اسارت گرفته است.

گردان فاروق وابسته به ارتش آزاد سوریه با انتشار بيانيه ای اعلام کرد این افراد در حال تیر اندازی بسوی مردم بودند که با حمله غافلگیرانه گردان فاروق روبرو شده وبه همراه دیگر جنایت کاران بشاراسد به اسارت درآمدند.

در ویدئویی که به العربیه ارسال شده است ، مسئول گروه ايرانی دستگیر شده که عضو سپاه پاسداران ایران می باشد ، ضمن اعتراف به ماموریت خود در سوریه می گوید: " من سجاد امیریان مسئول گروه سرکوب تظاهرات مردم سوریه هستم ، ما دستورات مستقیم خود را از نیروهای امنیتی وابسته به نیروی هوایی سوریه در شهر حمص می گیریم."

وی در ادامه می گوید : " ما از آقای خامنه ای می خواهيم که برای آزادیمان تلاش کند تا به خانه هایمان برگردیم."

در همین حال منابع مخالفان بشار اسد می گویند دستگیری عناصر سپاه در سوریه آن هم در شهر حمص که شاهد شدیدترین سرکوب ها به دست نیروهای بشار اسد بوده است خشم اکثریت مخالفان سوریه را علیه رژیم ایران برانگیخته است.

مخالفان می گویند ما پیشتر گفته بودیم که ايران در سرکوب و کشتارمردم بی دفاع سوریه دست دارد واکنون با ارائه این فیلم ویدئویی و مدارک دستگیر شدگان رسوایی مسئولان رژیم ایران برملا شده است .

پیش از این 7 ایرانی که گفته می شود با نیروهای امنیتی سوریه همکاری می کردند ، در شهر حمص سوریه ربوده شده اند.

مقامات جمهوری اسلامی ایران می گویند ایرانیان ربوده شده تکنسین تاسیسات برق هستند و بر اساس توافقات با دولت سوریه در نیروگاه شهر حمص همکاری می کردند.

اما مخالفان سوری گفته بودند ، دستگیر شدگان کارشناس کامپیوتر وبرای تعقیب مخالفان با نیروهای امنیتی سوریه همکاری می کردند.

شایان دکر است که منابع مستقل هنوز صحت این ویدئو را تایید نکردند ، جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده که نقشی در سرکوب تظاهرکنندگان سوری ندارد.

http://www.alarabiya.net/articles/2012/01/27/190881.html

Attack on FC post near Sui: Ten Pakistani soldiers killed, one captured alive

Occupied Balochistan: Gunmen killed five soldiers in a pre-dawn attack on a checkpost of the Frontier Corps in Dera Bugti district on Thursday.

The banned Baloch Republican Army claimed responsibility for the attack and said its men had taken away an FC man, along with weapons.

According to officials, the armed men attacked the checkpost in Kachhi canal area, some 20km south of the Sui gas filed, at about 4.30am. The attackers, armed with rockets and automatic weapons, opened fire on the soldiers after encircling the checkpost. The five soldiers, a non-commissioned officer among them, were killed on the spot.

The officials said the checkpost caught fire after the attack and two of the FC personnel were burnt to death. The assailants took away four G-3 rifles, one light machinegun and other small weapons.

Security officials confirmed that one FC man was missing and said the bodies of five FC men, two of them burnt, were found at the scene.

Soon after the incident, a heavy contingent of Frontier Corps rushed to the site and shifted bodies to hospital. The bodies were later sent to their native towns. They were identified as Abdul Rauf, Sher Jan, Abdul Wali, Ayaz Khan and Ghulam Haider.

The officials said security forces had cordoned off the area and launched a massive search operation to arrest the killers.

It was the fourth attack on FC personnel in Balochistan over the past two months. The earlier attacks had claimed the lives of over 45 security personnel.

Calling from an unknown place, Baloch Republican Army spokesman Sarbaz Baloch claimed that BRA had killed 10 personnel and taken away an FC man alive. “Our men also torched three government vehicles and snatched weapons,” he said.

AFP quoted a security official as saying that six soldiers had been killed. He said that at least 10 gunmen were involved in the attack. “They came on motorcycles and took away all the weapons after killing the six FC men,” he said.

http://www.dawn.com/2012/01/27/attack ... sui-claims-six-lives.html

http://www.balochwarna.com/modules/news/article.php?storyid=3432

Occupying forces who advice the Baloch to surrender must leave Balochistan – Banuk Karima Baloch


Occupied Balochistan: The central chairperson of Baloch Students Organization (Azad) and Baloch pro-independence women leader Banuk Karima Baloch said those who advice Baloch Sarmachars to surrender must themselves withdraw from Balochistan. Baloch didn’t occupy Punjab or Khyber-Pakhtunkuwa; they are defending their own land and fighting against the occupying forces of Pakistan and forceful occupation of their motherland land, Balochistan.

She said that even free nation/countries keep weapons to protect their borders then why should the oppressed Baloch, who are fighting for their independence, surrender their weapons. Those who talk of negotiation and suggest the Baloch to surrender are actually making failed attempts to ignite the dead vehicle of the failed state.

They must first take a look at their crumbling economy, corruption and other social and ethical evils; they will surely know the reality about their own state which has been on the top of the list of failed states of World from past many years. The so called vanguards of the state are busy robbing their own citizens on all levels. The corrupt and greedy state should not compare the Baloch Liberation struggle and freedom seeking forces with its crooks and criminals i.e. the so called security forces who have made the life of their own citizen insecure).

She said the occupying forces claim victory over Baloch by intensifying their genocidal policies in Balochistan with the help of their local death squads but in reality they are facing disgraceful defeat. Extra-judicial killings and dumping of bullet-riddled bodies cannot discourage the Baloch from continuing their struggle for National Liberation. In contrast, the determination and resolve of the Baloch youth have become more strong and they are bravely facing the cruelly and brutalities of the occupying imperial states.

The stooges of imperial powers must remember that only courageous people can face vicious barbarism of occupying states. The weak hearted and psychologically slave minded people cannot be brave people and neither do they know the value for the sacrifices (made by sons of soil). She said the barbarism of the state, the deceitful tactics/disloyalty of Sardars and Nawabs, the conspiracies of apologists of occupying forces and decrees of (Mullahs) religious extremists can neither deter nor suppressed the Baloch National struggle.

She said after studying and observing revolutions around the world and looking at previous weaknesses/mistakes of Baloch struggle the Baloch Student Organisation – Azad has decided to work among Baloch masses in order to educate and help them get rid of slavery, instability, poverty and other difficulties, imposed on them by occupying states.

In the end the central Chairperson of BSO-Azad said veteran and respected Baloch Sardars should listen to the voices of courageous Baloch youth, mothers and sisters before their failed attempts to discourage the Baloch youth from Baloch liberation movement. “If they bother themselves to listen to those encouraging voices, their personal ego and stubbornness against Baloch Liberation Struggle will automatically fade away.”

http://www.balochwarna.com/modules/news/article.php?storyid=3431

اعلانیه ی جدید جنبش مقاومت مردمی جندالله ایران

بسم الله الرحمن الرحیم

مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا۞ سوره احزاب ؛ آیه ۲۳
از ميان ايمان آوردگان مردانى هستند كه به آنچه با خدا پيمان بسته اند، به راستى وفا كرده اند ، در اين راه پاره اى از آنان تا سرحدّ شهادت پايدارى ورزيدند و جان را بااخلاص و صداقت فدا نمودند ، و ضمن رسيدن به آروزى خويش به عَهد خود نيز وفا كردند. و پاره اى از آنان نيز در انتظار به دست آوردن فرصت مناسب براى وفاى به عهد خويشند و هرگز عقيده خويشتن را تغيير نداده و بسان برخى عناصر سست ايمان و نفاق گرا واصلاح ناپذير از پيمان خويش انحراف نجستند.
عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَغْزُ وَلَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ بِالْغَزْوِ مَاتَ عَلَى شُعْبَةٍ مِنْ نِفَاقٍ رواه مسلم
هر کس در حالی بمیرد که { در زندگی } نه جهاد کرده و نه قصد و آرزوی جهاد را هم با خود زمزمه کرده باشد ، بر شاخه ای از نفاق مرده است.

نووی رحمه الله در شرح حدیث می گوید : منظور این است که کسی که این کار را بکند به منافقین متخلف از جهاد شباهت دارد چرا که ترک جهاد یکی از شاخه های نفاق است./شرح صحیح مسلم/ج5/ص309
بدینوسیله جنبش مقاومت مردمی جند الله ایران به اطلاع عموم مردم مسلمان و انقلابی بلوچستان و اهلسنت ایران میرساند :
بسیاری از جوانان سلحشور و مبارز مسلمان خواستار ملحق شدن به صفوف مبارزین شده اند ، بعد از درخواست مکرر این عزیزان مسئولین روابط عمومی جنبش برای برقراری تماس شماره تلفن ها و ایمیل هایی را در دسترس عموم مردم قرار داده تا مردم به آسانی با مبارزین تماس برقرار نموده و به آنها بپیوندند.

لذا تمامی عزیزان و دوستان میتوانند با شماره ها وایمیل های ذیل رابطه برقرار نمایند :

09383951366

008821644408140

Email: jundiran@gmail.com

jundiran@hotmail.com

توجه : شماره تلفن ها به خاطر مسائل امنیتی فقط در روزهای شنبه و سه شنبه از ساعت 4 تا ساعت 4:20 دقیقه بعد از ظهر به مدت 20 دقیقه به وقت ایران روشن میباشند.

از تمامی کسانی که خواستار روابط با جنبش می باشند ، استدعا میشود که تمام نکات امنینی را در هنگام تماس گرفتن رعایت نمایند تا باشد از گزند دشمن محفوظ بمانند.

جنبش مقاومت جندالله ایران

http://balochna2.blogspot.com/2012/01/blog-post.html

شکایت تنها راه رهایی از انتقاد و یا اتهام نیست!


روزدرآ: روز گذشته خبری مبنی بر شکایت شهرداری ایرانشهر از تنها وبلاگ نویس فعال این شهر روی خروجی یک خبرگزاری قرار گرفت که بلافاصله پس از آن توسط چند وبلاگ و وب سایت محلی منتشر شد و بازتاب های فراوانی را حتی در خارج از شهرستان ایرانشهر و در میان بلاگرهای استان نیز در پی داشت.

خبر شکایت شهرداری ایرانشهر از«اشکان اروند» تنها وبلاگ نویس فعال در این شهرستان به مثابه آب سردی بود بر تن گرم عرصه فعال وبلاگ نویسی و اطلاع رسانی استان که فعالان این عرصه را متعجب ساخت.

بدور از هرگونه قضاوت در ماهیت مطالب انتشار یافته وبلاگ ارتباط ایرانشهر و یا درست و نادرست بودن آن، آنچه که از شهردار ایرانشهر و فراتر از آن شهر فرهنگی و جوان این شهر دور از انتظار بود این اقدام دست اندرکارن شهرداری است که کاش قبل از آن ؛به زوایای مثبت و منفی این حرکت می پرداختند و بعد گزینه شکایت در مراجع قضایی را انتخاب می نمودند.

اما آنچه که فراتر از انتظار بود این است که دست اندرکاران روابط عمومی این شهرداری روزگاری خود از فعالان فرهنگی در ایرانشهر بوده اند و سنگ فعالان فرهنگی و جوانان پرشور ایرانشهر را بر سینه می زده اند و یا بر فضای زنده و اکتیو این شهر و فعالیت های قابل تحسین سالیان دور فخر و مباهات می ورزیده اند اما حال چه به سر شهر ایرانشهر آمده که نه تنها فعالان فرهنگی آن خاموش مانده اند بلکه تنها راه دفاعیات خویش را در پی ریزی شکایت می دانند که این شایسنه آن شهر فعال و جوانان نواندیش سالهای افتخار نیست!

واقعاً چه بر سر شما آمده که امروز به خاطر انتشار چند مطلب که تاکید می کنم تایید صحت و سقم آن در توان نگارنده نیست، در وبلاگ شخصی تنها فعال در عرصه اطلاع رسانی به شیوه های دور از انتظار متوسل می شوید و پاسخ خود را به آنچه که خود اتهام نام می نهند، با شکایت فیصله می دهید.

کاش دست اندرکاران این اقدام پاسخ خویش را به آنچه نشر اکاذیب و اتهام خوانده می شود را از راه های پیش و روی دیگری پیگیری و بیان می نمودند و یا در سهل ترین شرایط ممکن جواب به نوشته های این وبلاگ نویس را نه تنها در رسانه منتشر کننده بلکه در رسانه های وابسته به شهرداری و یا در سایر رسانه ها طبق قانون مطبوعات می دادند تا این اقدام باتدبیر بهتر جوانان و مسئولان مربوطه پیش می رفت.

برگزیدن گزینه شکایت از میان گزینه های فراوان نه تنها تصویری غیر قابل تصور از شهرداری ایرانشهر و جوانان عزیز و نخبه این شهر ترسیم می نماید و موجب بدبینی اهالی فرهنگ،ادب هنر از دست اندرکارن این اقدام می شود بلکه به گمان عده ای این اقدام زهر چشمی برای منتقدان تعبیر می شود تا جسارت به نقد کشیدن شهرداری را نیابند.

فعالان و علاقمندن به پیشرفت کشور و به تبع آن استان و در کنار آن بلوچستان در این سوی و آن سوی تر از شهرستان ایرانشهر که نامش با فعالیت های فرهنگی قابل تحسین استانی و فرا استانی گره خورده و روزگاری لقب «ترین های استان» را به یدک می کشیده ،انتظارشان این بود مسئولان و دست اندرکاران شورا و شهرداری ایرانشهر عمیق اندیشیده تا نام این شهر کهن را با اقدامات سطحی پیوند ندهند.

نمی دانیم چه به سر مسئولان شهرداری فعال این شهر و جوانان نواندیش آن آمده که حتی تاب تحمل تنها وبلاگ نویس فعال در شهرستان خود را نیافیه و به جای برآمدن به پاسخ گویی از طرق مختلف،شیوه ای را برمی گزینند که اعتبار این شهر فرهنگی را خدشه دار می نمایند.


http://roozdara.mihanblog.com/post/171

Balochistan is the last hope for America in Afghanistan ( Louie Gohmert )

Balochistan is the last hope for America in Afghanistan ( Louie Gohmert )

An Independent Balochistan is the last hope for America in Afghanistan said Gohmert an American politician . Balochistan was occupied by Pakistan on 27 March 1948 since then Baloch Nation is fighting against Pakistani state to regain the Freedom and Independence

HRCP raises alarms over Balochistan unrest

QUETTA –Human Rights Commission of Pakistan Vice-Chairman Tahir Hussain has raised concerns over the Balochistan situation, saying: “Atomic bomb can’t save any country rather we should fight against poverty, backwardness and unemployment.”  Successive Pakistani attacks on Balochistan are estimated to have in resulted in 3,000 people killed and up to 200,000 displaced. 
Baloch human rights groups report that the kidnapping and torture of peaceful, lawful Baloch activists continues unchecked. Indeed, the Pakistani government has admitted that in 2009 over 1,100 Baloch people were seized by the security forces and disappeared 
http://www.facebook.com/notes/kokar-baloch/pakistans-neo_colonial-in-balochista/160599167384609 



Time to Attack Iran

In early October, U.S. officials accused Iranian operatives of planning to assassinate Saudi Arabia’s ambassador to the United States on American soil. Iran denied the charges, but the episode has already managed to increase tensions between Washington and Tehran. Although the Obama administration has not publicly threatened to retaliate with military force, the allegations have underscored the real and growing risk that the two sides could go to war sometime soon -- particularly over Iran’s advancing nuclear program. 
http://www.foreignaffairs.com/articles/136917/matthew-kroenig/time-to-attack-iran

6 Baloch killed by Iranian firing near Gwadar in Balochistan

6 Baloch killed by Iranian firing near Gwadar in Balochistan

ایران فائل فوٹوبلوچستان کے ساحلی شہر گوادر سے متصل ایرانی سرحدی علاقے میں ایرانی فورسز کی فائرنگ سے چھ پاکستانی شہری ہلاک اور دو زخمی ہوگئے ہیں۔
سکیورٹی ذرائع کے مطابق یہ واقعہ ایرانی حدود میں چاہ بہار کے علاقے میں پیش آیا ہے۔


Iran killed 6 Pakistanis (Balochestani) at border near Chabahar

Iranian forces have fired and killed 6 Pakistanis at the border near coastal city of Chabahar and injured another two. According to a BBC Urdu report the incident has taken place on Iranian territory. Though there is no mention about the ethnicity of the dead and injured, the area has 100% Baluch population.


http://www.baluchinews.com/2012/01/iran-killed-6-pakistanis-at-border-near.html

Progressive politicians of Sind to march in support of Baluch

Major progressive and nationalist organisations of Sind province of Pakistan have planned a march in support of Baluch, and to condemn target-killings, arrests and in custody murders of political workers in Baluchistan. The planned march will start from Regal Chawk Karachi at 3pm on 11 February 2012. They will head to Karachi press club from there. 

The organisations march under the umbrella of Sind Progressive Committee; which include National Pary Sind chapter, Jiye Sind Mahaz, Labour Party of Pakistan, Awami Party Pakistan, Watan Dost Enqlabi Party, Workers Party and Communist Party of Pakistan.


http://www.baluchinews.com/2012/01/progressive-politicians-of-sind-to.html

United free Balochistan is the need of the time for regional & world peace and prosperity

United free Balochistan is the need of the time for regional & world peace and prosperity


WASHINGTON -- President Obama is losing the war in Afghanistan to the Taliban, argued Rep. Louie Gohmert after listening to Tuesday's State of the Union address. So he proposed one way to win: create a new, friendly state within the borders of neighboring Pakistan.
The Texas Republican took issue with Obama's assertion that "the Taliban's momentum has been broken." He said he had just visited Afghanistan and came away with a very different sense from talking to members of the Northern Alliance, a multiethnic confederation of warlords and other forces who led the U.S.-backed ouster of the Taliban in 2001.
Gohmert argued that, far from being broken, the Taliban are feeling powerful enough to demand that members of the Northern Alliance apologize before the United States leaves in 2013. "If you look at the objective facts ... they're not on the run," Gohmert said.
His solution was first to supply more arms to the Northern Alliance. But then, he said, the Afghan border with Pakistan needs to be shored up.
"Let's talk about creating a Balochistan in the southern part of Pakistan," Gohmert told The Huffington Post, referring to a region of Pakistan that constitutes nearly half that vital if troublesome ally.
"They love us. They'll stop the IEDs [improvised explosive devices] and all the weaponry coming into Afghanistan, and we got a shot to win over there," said Gohmert, who accused Obama's national security advisers of giving the president bad intel on Afghanistan

Louie Gohmert Afghan Strategy: Carve out Baluchistan from Pakistan

Louie Gohmert Afghan Strategy: Carve out Baluchistan from Pakistan




WASHINGTON -- President Obama is losing the war in Afghanistan to the Taliban, argued Rep. Louie Gohmert after listening to Tuesday's State of the Union address. So he proposed one way to win: create a new, friendly state within the borders of neighboring Pakistan.
The Texas Republican took issue with Obama's assertion that "the Taliban's momentum has been broken." He said he had just visited Afghanistan and came away with a very different sense from talking to members of the Northern Alliance, a multiethnic confederation of warlords and other forces who led the U.S.-backed ouster of the Taliban in 2001.
Gohmert argued that, far from being broken, the Taliban are feeling powerful enough to demand that members of the Northern Alliance apologize before the United States leaves in 2013. "If you look at the objective facts ... they're not on the run," Gohmert said.
His solution was first to supply more arms to the Northern Alliance. But then, he said, the Afghan border with Pakistan needs to be shored up.
"Let's talk about creating a Balochistan in the southern part of Pakistan," Gohmert told The Huffington Post, referring to a region of Pakistan that constitutes nearly half that vital if troublesome ally.
"They love us. They'll stop the IEDs [improvised explosive devices] and all the weaponry coming into Afghanistan, and we got a shot to win over there," said Gohmert, who accused Obama's national security advisers of giving the president bad intel on Afghanistan.
"His strategy of working from ignorance and thinking we have them on the run is no way to go through life, son," Gohmert said. "I'm about to borrow from an 'Animal House' line, but anyway, that's no way to go through life when you're that ignorant of what's really going on."
The White House did not answer a request for comment, and Gohmert's office did not elaborate on how the United States could even discuss carving off Balochistan from a country that is both an ally and a nuclear power.
The United States recently has been talking about a truce with the Taliban. Gohmert, a member of the House Judiciary Subcommittee on Crime, Terrorism and Homeland Security, characterized such efforts as begging, backed by an offer to "let all these Taliban murderers" go free.
http://www.huffingtonpost.com/2012/01/25/louie-gohmert-afghan-strategy-balochistan-pakistan-taliban_n_1232250.html



Pakistani security forces are abducting and killing Baloch and Sindhi activists: Sindhi leader

Karachi: The Voice for Baloch missing Persons along with families of Baloch missing persons have been protesting in front of Karachi Press Club from past 25 day. Pakistani media seems to have turned a blind eye and avoids raising the issue of enforced-disappearances in Balochistan.

The senior vice chairman of JSQM (Jeay Sindh Qaumi Mahaz, a Sindhi nationalist political party), Mir Alam Marri visited the hunger strike camp and expressed solidarity with relatives of Baloch Missing Persons and Martyrs, who were killed extra-judicially after being abducted and brutally tortured by intelligence agencies and Para-military troops of Pakistan.

Talking to the relatives of abducted Baloch activist Mir Alam Marri said that Baloch resistance organisation are struggling for freedom of Balochistan and Sinhies will fully support their cause. “Independence is the right of Baloch people and we completely support it,” Said Mr Marri.

Mir Alaam Marri, who along with other comrades visited the hunger strike camp, said that intelligence agencies and FC (Frontier Corps) of Pakistan are directly involved in abducting, extra-judicial killings and dumping of the bullet-ridden bodies of Baloch youth. JSQM strongly condemns such brutal and cowardly acts of occupying forces in Balochistan, said Alam Marri said.

He said state security forces that are responsible abductions and extra-judicial killings of Baloch activist in Balochistan were also abducting Sindhi activist in Sindh. Martyr Saraai Quban, Ropahlo Toliary and Zulfiqar Kolachi were extra-judicially killed by secret agencies of Pakistan while several Sindhi activists are still being illegally held by Pakistani forces.

He appealed to the International Community, European Union, Amnesty International and other Human Rights Organisations to pressurize Pakistan to immediately end its atrocities against Baloch and Sindhi people and recognize them as free nations.

http://www.balochwarna.com/modules/news/article.php?storyid=3430

Protest by families of abducted Baloch: 648 days of protest yield no result

Karachi: It is the 23rd day of the sit-in protest outside the Karachi Press Club against enforced disappearances, and 11-year-old Nabeela from Pullabad, a village in Balochistan’s Turbat District has been here for all of these days.

She sits, cornered by the grown-ups, in a camp shrouded with portraits of missing persons and what the protesters call “martyrs of the Baloch cause”. Her face is covered in a purple dupatta, and she speaks only Balochi. It was August 9, 2011, when her brother, Qarinjar Baloch, a 22-year-old student, went missing. Two months later his tortured body was found in some woods in Turbat, along with the body of 17-year-old Arfat. He too was a student.

Nabeela remembers seeing the dead body, so does her mother who sits beside her. But the family claims that “killing the Baloch sons will never drown the movement, it will only make it stronger”.

“I have given one son for my soil, and I’ll not hesitate giving my two other sons.”

Summi Baloch is another young girl among the protesters. Her cousin Zakir Majeed Baloch went missing on June 8, 2009. She claims he was abducted by intelligence agencies. Three years later, his whereabouts are still unknown.

Zakir Majeed was a 27-year-old student, and a leader of the Baloch Students Organisation.

“Yes, he did speak for the rights of his people, since when is that a crime? You talk about an independent judiciary, if he is accused of treason try him in your independent courts. Who gives security forces the right to pick up our people without a warrant?”

There are others who liken the Balochistan situation to the then East Pakistan. “The Bengalis were deprived of their rights, their resources were exploited, their voice silenced. Look what happened a couple of years later. Balochistan is history repeating itself,” says one protester. The camp has moved around various press clubs of the country, and today is the 648th day of the countrywide protest.

The protesters claim that 14,362 Baloch have gone missing till date and 370 dead bodies have been found. “In 2012 alone, 23 Baloch disappeared, and January has not ended yet,” Majeed Baloch claims.

http://www.thenews.com.pk/TodaysPrint ... =89011&Cat=4&dt=1/23/2012

حق تعیین سرنوشت در اسناد بین المللی --- ( گرد آورنده ) یاشار آزاد

بنیادهای تاریخی این اصل را باید در جنبش های استقلال طلبانه یا نهضت های انقلابی تازه جستجو کرد. چنانچه اعلامیه استقلال آمریکا در 4 ژوئن 1760 مردم را به عنوان عامل سازنده تاریخ ویژه خود معین و مشخص کرده و قانون اساسی 1791 فرانسه نیز در عنوان چهارم خود اعلام کرده بود که فرانسه « هرگز نیروهای خود را بر ضد آزادی هیچ مردمی بکار نخواهد برد». ³ ریشه شناسایی این اصل در منشور ملل متحد، به تاریخ 14 اوت 1941 ، یعنی تاریخ صدور اعلامیه مشترک آمریکا و انگلیس به نام «منشور آتلانتیک» بر می گردد. در بندهای 2 و 3 سند مذکور عنوان شده است : «2. امضاء کنندگان (منشور) هر گونه تغییرات سرزمینی را که با خواسته های آزادانه مردمان آن سرزمین همخوان نباشد، مورد توجه قرار نخواهد داد. 3. آنها به حق ملت ها در انتخاب حکومت مورد نظر خود احترام می گذارند و خواستار برگشت حقوق حاکمیتی مردمانی هستند که این حقوق با زور ار آنها گرفته شده است»

این اصل در منشور ملل متحد به عنوان یکی از پایه های روابط بین الملل و «گسترش روابط دوستانه میان ملل بر پایه احترام اصل برابر حقوق و خودمختاری ملل ...» (بند 2 ماده یک) ، معرفی شده است. ماده 55 بر «تامین روابط دوستانه بین الملل بر پایه احترام به اصل تساوی حقوق ملل و اصل حق آنها در تعیین سرنوشت خود» ، بند (ب) ماده 73 به توسعه خود حاکمیتی و بند (ب) ماده 76 بر توسعه فضای سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، تاکید شده است. این حق مورد تاکید بسیاری از قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد و نهادهای زیر مجموعه آن قرار گرفته است. از جمله اینها ، قطعنامه (VI) 545 در 5 فوریه 1952 با بیان جمله «تمام ملل حق تعیین سرنوشت خود را دارند»⁴ ، زمینه ساز درج موادی در میثاق های معروف بعدی در زمینه حق تعیین سرنوشت خود شد .


همچنین قطعنامه (XV) 14/1514 دسامبر 1960 که عنوان «اعلامیه اعطای استقلال به ملت های تحت استعمار » را بر خود دارد ، در بند (2) چنین می گوید :
«همه ملت ها حق تعیین آزادانه سرنوشت خود را دارند، بر پایه این حق ، آنها آزادانه وضع سیاسی خود را تعیین می کنند و آزادانه توسعه اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شان را پی می گیرند».⁵


در ماده (1) میثاق بین الملل حقوق مدنی وسیاسی 1966 ، این حق این گونه بیان شده است، «تمام ملت ها حق تعیین سدنوشت خود را دارند . بر پایه این اصل آنها آزادانه وضع سیاسی خود را تعیین و آزادانه توسعه اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگیشان را تامین می کنند». چنین عبارتی نیز در ماده (1) میثاق حقوق اقتصادی و اجتماعی آمده است و مورد تاکید اعلامیه 1970 در خصوص اصول حقوق بین الملل مرتبط با روابط دوستانه و ماده 11 (ب) ، اعلامیه حقوق بشر اسلامی ، اصول جنبش عدم تعهد 1955 و مواد 19 و 20 منشور آفریقایی حقوق بشر ، قرار گرفته است.⁶


1. Online dictionary, “Self- determination” . www.answers.com.Topic/ Self- determination.
2. Legal Encyclopedia, “Self- determination” . www.Legalview.com/ Legal-encyclopedia.html.
3. عباسی سرمدی ، مهدی ، «اصل حق آزادی ملت ها در تعیین سرنوشت خود»، اطلاعات سیاسی – اقتصادی ، شماره 221-222 ، ص 67.
4. مدنی ، سید جلال الدین ، حقوق بین الملل همومی و اصول روابط بین الملل ، ج 2 ، (تهران : انتشارات پایدار چ اول ، 1377 ) صص 21 – 73.
5. Simpson , Gerry , self – determination in Relation to Individual Human Rights, Democracy and the Protection of The Environment “, 1993,p.5.www.unpo.org/downlads/ self- determination. Pdf.
6. Davidson, Scott, “Equality snd Non- discrimination” , Defining civil and political Rights, Edited by Conte, Alex and Others (England: Ashgate Publication Company , 2004) , pp.33-36


http://freebalouch.blogspot.com/

IMPORTANT ANNOUNCEMENT by IVBMP

IVBMP announcement
Date: 21/01/2012
International Voice for Baloch Missing Persons (IVBMP) was set up to campaign against abductions, enforced-disappearances and extra judicial killing of Baloch political activists by the occupying states of Pakistan and Iran. One individual that co-operated with us in this campaign, at early days, was Mr Ahmar Mustikhan. From the very inception of IVBMP we were cautioned about the character and true intention of this individual by many Baloch who knew him more closely. Nevertheless, his collaboration with us was for a short period of time and relatively insignificant.
Though IVBMP is a non-political organisation and mainly exists to expose the human right violation and other atrocities of Pakistan and Iran, against Baloch people, on international platform. However, we do respect and recognise the political struggle of Baloch Nation against the illegal occupation of Balochistan. Mr Mustikhan lately has started a venom campaign against Baloch Human Rights activists and Political leaders. In the past also he has been involved in defaming the Baloch political leaders and activists belonging to different political parties in Balochistan and abroad and hence hurting the feelings of Baloch nation.
Therefore, we, the organising committee of IVBMP, have come to the conclusion that Mr Mustikhan has never intended to defend Baloch human and democratic rights. He has never been sincere with Baloch cause. All his activities have proven to us that he has been engaged in a pre-planned and systematic crusade to pursue the policy of repressive security forces of the occupying states.
Hereby, we announce that Mr Mustikhan is no longer affiliated with our organisation. We also warn all Human Rights Organisations, Baloch political parties and activists to be vigilant about his baseless allegations against Baloch Freedom Movement both inside and outside Balochistan.
International Voice for Baloch Missing Person (IVBMP)

COMMENT: Man is born free —Mir Mohammad Ali Talpur

The question of resistance to laws and conventions imposed under threat of force is mostly sidelined by the judiciary, political parties and the present day media because they have deep rooted interests in the status quo

“No man can put a chain about the ankle of his fellow man without at last finding the other end fastened about his own neck” — Frederick Douglass.

Jean-Jacques Rousseau in his Of the Social Contract, Or Principles of Political Right (1762) says, “Man is born free; and everywhere he is in chains. One thinks himself the master of others, and still remains a greater slave than they.” And then adds, “As long as a people is compelled to obey, and obeys, it does well; as soon as it can shake off the yoke, and shakes it off, it does still better; for, regaining its liberty by the same right as took it away, either it is justified in resuming it, or there was no justification for those who took it away. But the social order is a sacred right which is the basis of all other rights. Nevertheless, this right does not come from nature, and must therefore be founded on conventions.”

It is conventions, the world over, that have been the real cause of the slavery of body and mind of people born free because conventions do not come from nature but are manmade and those who make these conventions are not paragons of justice but are servants of their own desires, greed and interests, which are essentially diametrically opposed to the interests and wishes of the majority. Conventions serve the narrow and limited interests of the convention makers who are always the ones who have a dominant role in societies and these conventions are made to serve them and their interests and to help continue the status quo to perpetuate their dominance. Rarely, if ever, will you find a convention that opposes those who already dominate society.

It is an established practice in this world that rights, liberty, honour, freedom and independence of persons, peoples, nations and weak countries mean nothing where the interests of more powerful and intransigent powers are concerned. All these grandiloquent precepts and ideas can go and jump into the nearest ocean as far as transgressors are concerned.

The question arises if conventions are made to suit those already enjoying power, pelf and privileges then is it an obligation for the majority whose interests, rights, liberties and freedoms are violated to acquiesce in the conventions, which are no more than instruments to perpetuate their slavery.

Rousseau rightly argues: “Obey the powers that be. If this means yield to force, it is a good precept, but superfluous: I can answer for its never being violated. All power comes from God, I admit; but so does all sickness: does that mean that we are forbidden to call in the doctor? A brigand surprises me at the edge of a wood: must I not merely surrender my purse on compulsion; but, even if I could withhold it, am I in conscience bound to give it up? For certainly the pistol he holds is also a power.”The laws that were made in South Africa by the apartheid regimes had a legal status and were made to punish those who opposed white rule and just because these laws were imposed under threat of force that did not make them truly legitimate. Had Nelson Mandela and the African National Congress submitted to their spurious legality there could never have been the South Africa that we see today.

Israel is building its wall in the West Bank to usurp more Palestinian land and to segregate the Palestinians. It has the legal sanction of the illegal Israeli state so should it or should it not be resisted by all those who value freedom and equality? But it seems the western governments have gone morally bankrupt and fail to raise a voice over it or the illegal settlements. It is only brute force that ensures compliance but should it be accepted without resistance?

Conventions and laws like the ‘Objectives Resolution’ and Urdu as mother tongue here, designed to perpetuate the overwhelming dominance of certain sections of the ruling elite, were legally sanctioned but did not in any way reflect the wishes of the people and did succeed to a large extent and are the real cause of the unending chaos and mayhem that has persisted since.

The question of resistance to laws and conventions imposed under threat of force is mostly sidelined by the judiciary, political parties and the present day media because they have deep rooted interests in the status quo: they abhor rocking the boat because they fear they will be the first to sink, but the oppressed people should and must approach the issue differently because they “have nothing to lose but their chains. They have a world to win”.

However, these chains are not just dependent on the transgressor; they have a lot to do with the victims as well. If the people submit to the dictates of the oppressor, more oppression is bound to follow. Little wonder then that Frederick Douglass, a civil rights and abolition activist, said, “Find out just what any people will quietly submit to and you have the exact measure of the injustice and wrong, which will be imposed on them.”

Expecting justice from bullies is wishful thinking but that certainly does not mean that those being bullied and denied their rights give up just because the route to liberation is difficult or has hurdles. Recently Sardar Ataullah Mengal had expressed doubts about the Baloch being able to safeguard their independence if they were able to achieve that goal. Bridges are crossed when you come to them; to not to embark on a journey just because some parts of it may be hazardous is not a sane option.

I think this poem by James Russell Lowell clinches the argument in favour of those who resist conventions:

“Once to every man and nation,

Comes the moment to decide,

In the strife of truth and falsehood,

For the good or evil side;

Some great cause, God’s new Messiah,

Off’ring each the bloom or blight,

And the choice goes by forever,

Twixt that darkness and that light.

Though the cause of evil prosper,

Yet ‘tis truth alone is strong;

Though her portion be the scaffold,

And upon the throne be wrong:

Yet that scaffold sways the future,

And behind the dim unknown,

Standeth God within the shadow,

Keeping watch above his own.”

The writer has an association with the Baloch rights movement going back to the early 1970s. He can be contacted at mmatalpur@gmail.com

http://www.dailytimes.com.pk/default.asp?page=2012%5C01%5C22%5Cstory_22-1-2012_pg3_2

چه کسانی از فروپاشی ایران متضرر می شوند ---

تذکر: جوانان ملت ترک آذربایجان با آگاهی و درایت خود، با کمترین هزینه و قربانی به اهداف بزرگ خود دست می یازند و در سالروز قیام ١ خرداد ١٣٨٥ راهنمای خود را به سمت راست می زنند، ولی بر سر چهار راه غفلتاّ به سمت چپ می پیچند، سیاستمدارن ملت ترک آذربایجان کاری را که فردا انجام می دهند، امروز بزبان نمی آورند،

آذربایجان مثل نگین گرانبهائی است در داخل مشت گره کرده نژاد پرستان فارس و طبیعاّ هیچ آدم عاقلی حاظر نمی شود چیز گرانبهائی را از دست بدهد و این شعارهای احساسی، هموطنی و هم مذهبی و یا همه جای ایران سرای من است، در واقع ظاهر قضیه است، اگر منافع اقتصادی آنها ایجاب نکند هرگز اینقدر سفت و سخت یقه آذربایجان را نمی چسبند، ولی ما چکار می توانیم بکنیم، تا این مشت گره را باز کنیم و نگینمان را از دست این اختاپوس هزار چهره در آوریم؟ به دو نحو می شود این مشت گره کرده را باز کرد یا از بیرون و با پیچاندن انگشتان، که خیلی سخت و تقریباّ غیر ممکن است و یا از داخل دست و با گرم شدن نگین و داغ شدن آن باعث سوختن و دود کردن کف دست و باز شدن بلااراده مشت گره کرده گردیم، تا راسیسم فارس با دست سوخته و وحشت زده از دست ما فرار کند، چون خوشبینی به التماس و بحث و مذاکره برای پس گرفتن نگین آذربایجان از دست غاصبین نژادپرست فارس کاری است بس ساده لوحانه و نشانگر عدم آشنائی به الفبای اقتصاد و منافع ملی است،

واقعیت این است که ایران و تاریخ منطقه ایران را ترکها ساختند و فتوحاتی که نادر شاه و شاه اسماعیل و آقامحمدخان قاجار و دیگر شاهان ترک داشتند و خیلی از ایالت ها را فتح کرده و به خاک منطقه ایران ملحق کرده اند و در طول قرنها حکومت هرگز فرقی بین خود و دیگر ملتها نگذاشته اند و حتی زبان فارسی را به خاطر حروف عربی و بیش از هشتاد در صد لغات عربی بعنوان زبان مذهب، با این زبان با احترام برخورد کرده و تلاش کردند آنرا حفظ کنند و در مورد دیگر ملیتها هم کاملاّ حالت فدرالی حاکم بوده و ایالت ها توسط خود مردم آن منطقه اراده می شدند و اگر شاه عباس ٩٩٩ کاروانسرا و یا همان مهمانسرای امروز را می ساخت در تمام نقاط ایران و همه را مشابه هم می ساخت، نه مختص اردبیل و تبریز، ولی از هشتاد سال پیش، که این بادمجان دورقاب چینهای ملیجک ومهتر دربار قاجار با خیانت به ولی نعمت خود و با همدستی انگلیس، رضاخان میر پنج را به حاکمیت رساندند و هرچه توانستند سعی کردند تا با شایعه سازی از کاه کوه بسازند و تا جائی که توانستند با جعل تاریخ در مورد دربار قاجار، تلاش کردند که دربار قاجار را مرکز فساد جنسی به مردم معرفی کنند، تا در صورت بازگشت یا عرج روح دولت ترک قاجار مردم از آنها حمایت نکنند، آنها همیشه وحشت از بازگشت حکومت قاجار را داشتند، دربار قاجار مثل روح انتقام این خیانت کاران را، که به ولی نعمت خود خیانت کرده بودند، همیشه در خوف و رجاء بودند، که مورد غضب واقع گردند و شبانه روز تلاش می کردند، تا هرگونه امکان و شانس و سر بلند کردن را از ترکها صلب کنند، کابوس بازگشت روح قاجار و انتقام از خائنین آنها را واداشته بود، که برای رهائی از این کابوس هرچیزی که نام ترکی و یا خاطره ترک بودن را در ذهن تداعی می کرد نابود کنند، قوم آذری، نه ‌ملت ترک ، کابوس روح قربانی بدنبال خائن، آرامش را از خاندان پهلوی زوده بود و علت نفرت و بدنام کردن دربار قاجار و نفرت از ترکها، دقیقا بر می گردد به این مساله و پناه بردن بتاریخ و دست بدامن کوروش و فردوسی و رستم دستان شاهنامه، همه بیانگر پناه بردن به افسانه های تاریخی و ساختن دین جدید، ای ایران ای مرز پر گوهر بود، تا خود را بکمک دین جدید از این کابوس برهانند،

نفرت از ترک و کاشتن بذز نفرت بر علیه ترک، نه بخاطر این بود که حکومت قاجار در حق آنها بدی کرده بود، بلکه بخاطر خیانتی بود که فارسهای نفوذی بعنوان دلقک و ملیجک و مهتر در دربار قاجار، درحق حکومت ترک قاجار مرتکب شده بودند،

فی الاواقع قتل عام وحشیانه ٢١ آذر ١٣٢٥ یک گارانتی صد در صدی برای عدم بازگشت قاجار و یا هر نوع حکومتی با هویت و ماهیت ترکی مشابه قاجار بود و پنجاه سال کتبی و شفاهی مثل آدم های جن زده هر روز دعای رفع ترک می خواندند و اینقدر در بین مردم جو ضد ترک بار آورده بودند، که حتی بعد از انقلاب و با اینکه خمینی دشمن خونی رضا شاه بود، ولی رژیم جمهوری اسلامی هم نتوانست از جو ضد ترک ساخته دست پهلوی در امان بماند و همانند رژیم پهلوی، در این زمینه دنباله کار آنها را در ترک ستیزی ادامه داد،

آنهائی که امروز وحشت از فروپاشی ایران را دارند، بخاطر این است که، گل سر سبد کلیه محصولات کشاورزی و عایدات بادآورده نفت عربهای کپر نشین ال احواز را که کودکان همان عربها در سرمای زمستان بخاطر نداشتن نفت بر روی اقیانوسی ازنفت تا صبح باید از سرما بلرزند و معادن فلزات نایاب آذربایجان و مهمتر از همه، تصاحب افراد و نیروی فکری و نوابغ و افراد مستعد، دانشمندان، نویسندگان و هنرمندان که بخاطررسمی بودن زبان فارسی و تنها زبان تحصیل، که بلاجبار استعداد انسانها درمحدوه ایران دراین زبان شکوفا می شود و در اختیار صاحبان زبان فارسی در مناطق فارس نشین و طبیعاّ در خدمت راسیسم فارس و در برآورده کردن اهداف و آرزوهای آنها قرار می گیرند،

برای روشن شدن مسأله یک نیم نگاهی بیاندازیم به کشورهای همسایه تازه استقلال یافته از شوروی سابق، که اگر مقایسه کنید با بیست سال پیش قطعاّ شاهد تغییرات بنیادی و اساسی و نتیجه شکوفائی استقلال ملی و طبیعاّ رشد سریع اقتصادی آنها خواهیم بود و شاهد تأثیرات عدم وابستگی در بالا رفتن انگیزه و روح حرکت و فعالیت خواهیم گردید، چون چشیدن مزه این احساس که، عایدات و زحمات ملی در حساب ملی و به نفع ملت خرج خواهد شد و نه اینکه روسها بعد از جمع کردن زحمات و عایدات کلیه جمهوری های سابق و تصاحب آن و بعد از الک دولک کردن بودجه و برداشت عصاره آنها و اختصاص به ملت روس، هر چیزی که در ته کیسه می ماند، مثل صدقه و عنایت روسها به دیگر ملتها می دادند، و دقیقاّ همان وضعیت حتی حادتر از آن در ایران امروز عمل می شود، بودجه ائی که برای خارستانها و کویرهای مناطق فارس نشین هزینه می شود، معادل کل بودجه ائی است که در عرض ده سال به کل استانهای ترک نشین اختصاص داده می شود و اگر امروز هم دولت و هم اپوزسیون و هم خود ملت فارس وحشت از تجزیه ایران دارند، علتش در از دست دادن آقائی و از دست دادن اقتصاد باد آورده از دیگر ملتهای غیر فارس می باشد و اگر افراد ترک زبانی مثل موسوی سنگ ایران یکپارچه را به سینه می زنند و یا بعضی نویسنده و هنرمند و روشنفکر ترک، چون منافع آنها با زبان فارسی گره خورده و در واقع زبان فارسی نوندونی آنها شده و این افراد مستعد سالها بدون درک مفهوم آسیملاسیون در زبان و بزبان فارسی زحمت کشیده و دارای مقامی و یا مرتبتی در پیش فارسها شده اند، که در صورت استقلال آذربایجان، آنها ترس از دست دادن مقام و منزلت خود هستند و اینان مرتباّ تکرار می کنند قوم آذری بجای ملت ترک آذربایجان، چون هر آن وحشت دارند نانشان آجر شود، این افراد بشکل غیر عادی و سرطانی همراه با زبان فارسی رشد کرده اند و در بعضی موارد خود را بیش از فارسها در معرض خطر احساس می کنند، در صورتی که اصلاّ اینطور نیست و اینطور نخواهد شد و ذهی خیال باطل، پئچاخ اؤز دَسته سین کَسمَز، و آنها هویت و عزت و احترام واقعی خود را در پیش خانواده خود و ملت ترک آذربایجان می توانند بیابند،

پاورقی: آقای مهنس میر حسین موسوی هراسان از خواب بیدار شد و مثل اینکه کابوس شده باشد چند تا آیه قول هو الله و آیة الکرسی خوانده و به راست و چپش پوف کرد و عیالش هم در حالی که با اسپند دود کرده وارد شده و دودش را به صورت حسین فوت می کرد، مرتب تکرار می کرد، حسین، حسین نترس داشتی خواب می دیدی، راستی چی داشتی خواب می دیدی؟ تو خواب همه اش می گفتی تجزیه و از تجزیه حرف می زدی، نکنه تو خواب درس شیمی می دادی؟ نه بابا هر موقع می روم این آذربایجان خراب شده، تا سر منو می بینند شروع می کنند به دادن شعار ترک دیلنده مدرسه، ترک دیلنده مدرسه، همه اش شعارهای تجزیه طلبانه می دهند، درسته که من خودم ترکم، ولی من پولم کجا بود، اگر رفسنجانی و خاتمی در کیسه را شل نکنند من که کاری نمی توانم بکنم، آنها هم که هم اش مثل همه اپوزیونهای خارج نشین می گویند که، اگر به کلمه آذری ترک گفته بشود و بجای قوم، ملت و اگر ترکها حق خواندن و نوشتن داشته باشند و مزه تحصیل به زبان مادری را در عمل بچشند، آنوقت است که جلو گیری از تجزیه آذربایجان کار حضرت فیل است، چون وقتی اینها بتوانند با برادر دوقلوی خود در شمال ارتباط مکاتبه ائی داشته باشند، آنوقت دیگر ما ها را ول می کنند، بخاطر این است که، خواسته ترک ها را باید در نطفه خفه کرد، تا کار به جاهای باریک نکشد، من هم که در این وسط گیر افتادم، آنها خواستند زرنگی کنند و منو بخاطر ترک بودنم انتخاب کردند تا من ترکها را سر جایشان بنشانم و رأیشان را بگیرم، ولی مثل اینکه همشهری های من خیلی حواسشان جمع است و زرنگتر از این حرفها هستند، درست است که من تلاش کردم در مطبوعات بدروغ بگویم، در هيچ جای ايران تجزيه طلبان جايگاهی ندارند، ولی واقعیت جور دیگری است و خواست ملت ترک آذربایجان از این حرفها گذشته و قضیه خیلی حادتر از اینها شده،

یعقوب ‌ گؤنئیلی

خجالت دارد، عوام فریبی بس است --- دکتر گلمراد مرادی

اینها دیگر شورش را در آورده اند. سر کوب قرون وسطائی زنان برایشان کافی نیست، از خرج سرمایه مملکت برای تبلیغ اسلام شیعه کم می آورند و به همین دلیل به ویرانی کشاندن اقتصاد کشور را کافی نمی دانند، اگر مردم با دزدی و قاچاق و خود فروشی شکم را سیر می کنند باکی نیست، اسلام شیعه زنده است، تحریک کشورهای غربی برای به خاک و خون نشاندن ملتهای ایران فقط یک بازی است! و در کنار همه این احمق بازیهای خطرناک و خراب کاریها، 32 سال است هجویاتی در همه رسانه ها تحویل مردمان جامعه ایران می دهند که خودشان خوب می دانند، واقعا چندش آور هستند. دیگر تحمل به سر آمده و مردمان آرامش طلب و متین که دلشان برای آینده مملکت و فرزندان این آب و خاک می طپد، عصیان زده شده اند و جان بر لب دارند. گردانندگان قرون وسطائی رژیم به پیروی ازآن جانی قرن همه قلمهارا می شکنند ومردمان دلسوز ومقاوم را یا می کشند و یا فراری می دهند. نیروی جوان و بالنده و متفکر در کشور نمانده اند و همه به نحوی در می روند و یا در زندانها بسر می برند. واقعا زندگی در ایران طاقت فرسا شده است. هرکسی اگر یک بارهم ازاین مملکت دیدن نموده، ازخرابی فرهنگ ونابودی چندنسل حرف می زند و زندگی دایم را غیر قابل تحمل می بیند. اگر چه مسافرت به ایران این محسنات خبر رسانی را دارد که انسان از آگاهی دست اول بر خوردار است، اما در اینجا روی سخن من بیشتر با آن هم میهنان عزیزی است که قلبا مخالف این رژیم قرون وسطائی اند، اما فقط برای تفنن! سری هم به مملکت می زنند. همین عزیزان همه گونه خواری و کنایه مأموران جهل را بجان می خرند و گاهی به التماس و درماندگی هم کشیده می شوند، فقط بخاطر چند روزی پز دادن و یا درکنارش دیداری ازخانواده کردن و آنهم باترس و لرز به امید خارج شدن! یکی ازدوستان اعتراف می کرد با وصف اینکه هیچ کار سیاسی نکرده و نمی کند، اما هنگام رفتن به ایران دلهره دارد و تا نشستن هواپیما و رد شدن از کنترل و دیدار خانواده نگران است. او همین نگرانی را هنگام خروج دارد، نکند در فرودگاه مشکلی پیش آید و و و. او می گفت با وصف مهمانیهای فراوان چند کیلو هم لاغر شدن ترس را همراه دارد.

هر انسانی ازخود می پرسد که چرا برخی ازمردمان جهان، نوعی احمقی و عوام فریبی را می پذیرند! مثلا پس ازمرگ پاپ جان پاول دوم، چندین شایعه رواج یافت که اومعجزه نموده و سرطانی را شفا بخشیده و یا کوررا بینا کرده و از این هجویات. ولی چون اکثریت مردمان مسیحی بویژه در اروپا، بهرچیزی بامنطق و از روی عقل و شعور و فکر کردن، باور می کنند، لذا کسی به این تره ها وقعی ننهاد و زود به دست فراموشی سپرده شد و آن چند نفری شایعه گر و کلیسای حامی آنها نیز وقتی دیدند بازار عوامفریبی دراروپا کساد است و اینها نمی توانند با قداست دادن به پاپ که بسیاری اورا بعد از سخنرانی های دانسیک لهستان و آمریکای لاتین (گویا برزیل) از مأموران غیر رسمی سازمان سیاه می پنداشتند، نگرفت، سکوت کردند و خجالت می کشیدند در جای دیگر این نوع هجویات را تکرار و تبلیغ کنند. در هرصورت دیکتاتوران و عوام فریبان در سر زمین خود ما، این را خوب می دانند که پذیرندگان این عوام فریبی بیش از اروپا و بی حد وجود دارند و بازار آن نیز آماده است و فرصت طلبان هم در این موارد سکوت می کنند. بنابراین زمینه را آماده می بینند و با جرأت دررسانه ها به این سادگی مانند این ویدئوهای همراه که به آدرس زیرین قابل مشاهده هستند، اظهار نظر می کنند. در حقیقت هرکسی این فیلم هارا ببیند و باز از این عوام فریبان حمایت کند، باید واقعا خیلی ساده لوح ویا زبانم لال خیلی احمق باشد. چرا این را باصراحت می گویم؟ زیرا چندی پیش یکی ازعزیزان هم شهری مطلبی طنز آمیز دررابطه با شرکت در انتخابات برای من فرستاده بود که با خواندن آن گوشه هائی ازحقیقت را درآن دیدم که برغم فراوانم افزوده شد و هیچ کاری از دستم در آن لحظه ساخته نبود جز افسوس خوردن. در واقع با خواندن چنین طنز تلخ و در عین حال بسیار ناراحت کننده که پیرتر شدم، اما خشمگین تر نسبت به دیکتاتوران و عوامفریبان. من عین جملات تلخ و طنز آمیزیکه این همشهری گران قدر و عزیزم فرستاده اند، برای آگاهی دگر مبارزان و خوانندگان در اینجا می آورم: "با وجود نبود گاز در زمستان و برق و آب در تابستان و بنزین درتمام فصول وکمی حقوق و دست مزد و زیرخط فقر بودن و رسیدن تورم به اعداد نجومی، باز هم در انتخابات شرکت میکنیم تا به دنیا نشان دهیم خریت حد و مرز ندارد ...". البته این جمله احساساتی و بدون فکر کردن و یا شاید طنز باشد، نمی دانم، مال آن هم شهری بنده بوده است یا نه! اگر بوده و بصورت طنز نوشته اند، پایدار باد قلمش وگر نه! به نظر من این نکته درباره همه مردمان سر زمین ما صدق نمی کند، بلکه فقط ساده پذیران هستند که نمی خواهند زحمت فکر کردن بخود بدهند و یا نان به نرخ روزه خورهای ظاهرساز و نا آگاهان پاک دل که از نیرنگ این عوام فریبان کم اطلاع هستند و صداقت در رفتارشان دیده می شود و هنوز به این رژیم اعتماد دارند، حالا حساب پاسداران وبسیجی ها و"مأموران معذور"و غیره راجدا می کنیم از بقیه مردم. من واقعا نگران جدی آینده مملکت ام. لذا ازهمه هم میهنان عزیز، آنهائی که به سر نوشت ملتهای سر زمین ایران علاقه دارند، تقاضا دارم حد اقل این ویدئوها را نگاه کنند و ببینند سطح آگاهی توده های پاک دل درچه حدودی نگهداشته شده اند. همین هاست که آخوندها با جرأت و بی شرمی تمام چنین هجویاتی در تلویزیون عمومی ایران را پخش می کنند، مبنی بر اینکه یزید ابن معاویه از زهر عقرب تولید شده! توضیحاتی در رابطه با مسایل جنسی و غیره و یا آخوندی که علنا به خط زیرفقر اعتراف می کند و با ادعاها و دروغهای احمدی نژاد هیچ موافق نیست!بدون تردید اگر توده های پاکدل و زحمت کش این واقعیت ها را ببینند و بیشتر مطالعه کنند، این حضرات دیگر شانسی برای ماندن نخواهند داشت. در صورت امکان ویدئوهای شماره 1 و 2 و 3 را ملاحظه کنید و ببینید این حضرات در کنار هجویات یزید تخم زهر عقرب است و یا چگونه باید با مسایل جنسی بر خورد کرد و یا چگونه به فاجعه فقر اعتراف می شود وآب هم ازآب تکان نمی خورد. شما عزیزان می توانید بطور وسیع این ویدئو ها را برای والدین، دوستانتان در داخل مملکت ارسال کنید. در هر صورت، پذیرش این نوع بحثهای علمی!!! و اعتراف به فاجعه اقتصادی و نا برابری ها از همه نظر در مملکت، نشانه سطح آگاهی توده های رنج و زحمت است و این خود نفرت را نسبت به دیکتاتوری چندین برابر می کند. زیرا یکی از ابزارهای بر سر قدرت ماندن همه دیکتاتوران همین نا آگاهی توده ها است. امروزه رواج دادن اعتقادات به جن و پری بر آن نیز افزوده شده است.



علاوه بر اینها، شما اگر بعضی از این ویدئوهای مصاحبه های پخش نشده را نگاه کنید پی به عمق فاجعه خواهید برد وخواهید فهمید این آخوندها مخاطب خودرا یافته اند و به خوبی می دانند برای چه کسانی صحبت می کنند و اطمینان دارند حرف های شان در میان این مصاحبه شوندگان با قدرت خریدار دارد! همین ها هستند که خود با دقت نگاه می کنند و اجازه پخش آنها داده نمی شود و مردم نا آگاه تر از خود و خودیها می مانند. تقاضا دارم ویدئوهای 4 و 5 و 6 و 7 و 8 را مشاهده کنید. هرکدام چند دقیقه بیش نیستند، آنگاه به درستی برایتان روشن خواهد شد، سطح آگاهی شنوندگان برنامه های این آقایان در چه حدی است و چه کسانی پای منبر نشین هستند؟ روشنفکران می خواهند این فاجعه کم تر شود، بهمین دلیل وجودشان برای رژیم خطرناک است. یعنی آنها هر دردی دارند از دانشگاه است و اقتصاد مال خر است!!


اکنون بیش از 32 سال است که این عوام فریبان در رأس مملکت قرار گرفته اند و از همان اوایل قولهای زیادی به مردم دادند، نه اینکه هیچ کدام از این قول و وعده ها عملی نشد هیچی، احتناف و سرکوب را چندین برابر کردند که روی رژیم گذشته سفید شده. از همان اوایل رهبر انقلاب، آیت الله خمینی گفتند که: "ما آب و برق را مجانی می کنیم، اتوبوس را مجانی می کنیم. لا اقل باید کمی تحمل داشت، آنها حرف می زنند و ما عمل می کنیم". یک ویدئوی از طرف سلطنت طلبان به آدرس من آمده است که یک نوع توهین به حیوانات یا انسانها باحرفهای آیت الله خمینی شده است. البته بنده به هیچ مقامی، چه انسانی و چه حیوانی توهین روا نمی دارم و بهمین دلیل کوشیدم ویدئو با فیلم و عکس مستندی بیابم که توهین آمیز برای هیچ طرفی نباشد. در اینجا من دو فیلم کوتاه ویدئوئی و مستند، یکی در مورد کردستان و دیگری در مورد همین آب و برق را مجانی می کنیم در اینجا می آورم که اگر چندین بار هم همه ویدئوها را دیده باشید، دیدن مجددا ضروریست و لایق فکر کردن

در مورد کردستان و حرفهای خمینی

در مورد آب و برق را مجانی می کنیم

آرزو دارم مردمان ملتهای ایران بخود آیند و در انتخابات آینده شرکت نکنند. بهترین این است که روز انتخابات همه در خانها بمانند و بیرون نروند. به امید پیروزی و آزادی ملتهای ایران

هایدلبرگ، آلمان فدرال، 24. 1. 2012

g-moradi@t-online.de

http://iranglobal.info/v2/node/2041