شرایط کارگران استانهای محروم و توسعه نیافته ایران از شهرهای دیگر ابتداییتر و سختتر است. نرخ بیکاری و اخراج در مناطق کردنشین بالاتر از مناطق مرکزی است و تشکلهای صنفی نیز با سرکوب و نگاه امنیتی از دور خارج شدهاند.
کارگران کرد با ایجاد تشکلی به نام "اتحادیه صنعتگر" در سال ۱۳۶۵، تغییراتی در شرایط کارگران سنندج، به ویژه کارگران زیر ۱۵ سال، ایجاد کرده بودند. اول ماه مه به کوشش فعالان کارگری، به روزی اجتماعی و صنفی مبدل شده بود.
اینگونه دستاوردها در سالهای اخیر بهدلیل فشارهای امنیتی و سیاسی، به فراموشی سپرده شدهاند و کارگاهها و کارخانههای موجود در مناطق کردنشین نیز در مواجهه با رکود تولید، کارگران معدود خود را اخراج یا تعدیل میکنند. نیروی کار موجود در این مناطق، بیشتر از راه کولبری یا داد و ستد قاچاق کالا در مناطق مرزی روزی خود را به دست میآورد.
مسعود کردپور، روزنامهنگار و فعال مدنی مقیم سنندج، در گفتگو با دویچهوله، ضمن مرور نکات یادشده، از شرایط کاری دختران و زنان قالیباف منطقه نیز میگوید.
دویچهوله: هموطنان کرد شکایت میکنند که مناطق کردنشین به اندازه کافی توسعه نیافتهاند و سطح کارآفرینی در آنها بسیار نازل است. وضعیت اشتغال و نرخ بیکاری در کردستان چگونه است؟
مسعود کردپور
مسعود کردپور: نرخ بیکاری در کردستان پیوسته بالا میرود زیرا میزان اشتغال متناسب با رشد جمعیت آن نیست. همزمان آمارهایی که دولت در باره بیکاری موجود در کردستان اعلام میکند، با واقعیت تطابق ندارد و نمایندگان منطقه هم به این موضوع اعتراض کردهاند.
در بیشتر خانوادههای کرد، یک نفر کار میکند و چند نفر بیکار از حقوق همان یک نفر میخورند. مشکلات اجتماعی به همین دلیل زیادتر شده و طلاق و اعتیاد و قاچاق مرزی و همچنین آمار زندانیان به همین ترتیب افزایش یافتهاند.
شما خودتان آمار مستقیم و مشخصی از نرخ بیکاری در کردستان دارید که بتوان تفاوتش با آمار دولتی را نشان داد؟
نه ما از شواهد صحبت میکنیم. خود حاکمیت هم به دلیل آن که اساسا وضعیت اقتصادی در کشور امنیتی شده، آمارها را محرمانه میداند و رسما اعلام نمیکند.
رییس جمهور به سنندج آمد و گفت مشکل بیکاری را در کل کشور حل میکنیم. ولی آنچه میدانیم این است که رشد اقتصادی کشور صفر است و مسلما این نرخ، در مناطق محروم مانند کردستان و بلوچستان زیر صفر است.
شما این همه افراد را میبینید که کولبری میکنند و بههمین خاطرهم کشته میشوند. همین پدیده "کولبری" نشان میدهد که وضعیت اقتصادی منطقه چقدر بد است که مردم مجبورند به کاری رو بیاورند که نگاه امنیتی به آن میشود و خطر تیراندازی و مرگ در آن وجود دارد.
در حال حاضر کارخانههای عمده در کردستان چگونه کار میکنند؟ آیا مانند سایر نقاط ایران با ظرفیتهای پایین میچرخند یا کارگران خود را اخراج کرده و تعطیل شدهاند؟
البته در کردستان کارخانهای وجود ندارد و تنها کارگاههای محلی و کوچک هستند که در برخی شهرها مانند سنندج با ظرفیت پایین کار میکنند. الان واردات کشورهای همجوار و چین خیلی زیاد است و این کارگاهها اصلا نمیتوانند با تولیدات وارداتی که به مراتب ارزانتر هستند، رقابت کنند.
صاحبکاران و مسئولان این کارگاهها بسیاری کارگران را اخراج کردهاند. کارگران هم تشکل صنفی ندارند، چون اجازه نیست و سرکوب میشود. آنها وقتی بیکار میشوند، اعتراضی نمیکنند و دنبال شغل دیگری میروند.
فهرستی طولانی از نام کارخانههایی چون سیمان، آرد، لاستیکسازی، تراکتورسازی، ماءالشعیر، آجر ماشینی یا آلومینیوم در اطلاعات مربوط به کردستان به چشم میخورد. اینها را شما کارگاه میدانید؟
اینها نسبت به کارخانههای بزرگ اراک و قزوین و تهران و اصفهان واقعا چیزی نیستند. اصلا قابل مقایسه با ذوب آهن و فولاد مبارکه و نساجیهای کشور یا ایران خودرو نیستند. اینها زیر ۱۰۰ نفر و حداکثر ۲۰۰ نفر کارگر دارند در حالیکه کارخانههای بزرگ دیگر، هزاران کارگر و کارمند دارند.
کارگاهها یا کارخانههای موجود در کردستان بیشتر خصوصی اند یا دولتی؟
بیشتر تعاونی هستند و با وامهای دولتی اداره میشوند و بخشی هم خصوصی هستند. بعضی از آنها هم نمیتوانند وامهای خود را پرداخت کنند و پس از ورشکستگی توسط بانکهایی که وام دادهاند، مصادره میشوند.
آیا ممر درآمد عمدهی مردم در مناطق کردنشین کولبری یا کشاورزی است؟
در مناطق مرزی بیشتر همان کولبری است. منبع درآمد آنها فروش کالاهایی است که از عراق یا ترکیه وارد میکنند. بخش دیگری از مردم هم از کشاورزی ارتزاق میکنند که اگر خشکسالی نباشد، تا حدودی درآمد دارد. بقیه هم کارمندان ادارههای دولتی هستند.
نحوه قرارداد یا بیمه کارگران در کارگاههایی که صحبتاش را میکنید، به چه ترتیب است؟
بعضی صاحبکاران سعی میکنند از پرداخت بیمه طفره روند و کارگران را روزمزد و با قرارداد کوتاه مدت به کار میگیرند. کار کودکان هم زیاد است. علتش هم این است که دیگر الان تحصیلات معنا نمیدهد و خیلیها که به دانشگاه رفتهاند، بیکار ماندهاند. برای همین افراد زیر دیپلم و کم سن ترک تحصیل میکنند و میروند کار تا کمک خرج خانواده باشند.
قبلا در خبرها از فعالیت سندیکاهایی چون کارگران خباز می خواندیم. الان دیگر هیچ تشکل و فعالیتی در مناطق کردنشین نیست؟
نه متاسفانه به دلیل نگاه امنیتی حاکمیت، دیگر کمترکسی حاضر به پرداخت هزینه برای اینکارهاست.
در سنندج نیز معمولا به مناسبت روز جهانی کارگر، فعالان کارگری و مدنی مراسمی برگزار میکردند. امسال خبری هست؟
فکر نمیکنم. ممکن است گروههای چپ در خارج از شهرها مراسمی بگیرند، اما در شهرها احتمالا تنها سازمانهای دولتی برنامه میگذارند. پارسال هم به صورت خیلی محدود مراسمی برگزار شد.
در مورد وضعیت کارگران زن چه میتوانید بگویید؟
آنها بیشتر در بخش قالی بافی کار میکنند و خیلی مظلوم هستند. در بخش کشاورزی هم همینطور که اصلا کسی آنها را حساب نمیآورد. فرش "اوشار" که فارسها به آن "افشار" میگویند، فرشی بسیار مرغوب و معروف است که به اروپا هم صادر میشود. زندگی بیشتر آنها از راه تولید و فروش این فرش تامین میشود.
این قالیبافان حتی در کارگاه کار نمیکنند. صاحبکارها به دختران و زنان روستایی نخ و پشم و نقشه و وسایل قالیبافی میدهند و آنها را اکثرا در خانههای خود بهکار میگیرند. هیچ نظارتی روی کار این زنان مظلوم نیست.
این دختران و زنان در کارگاههای نمور، کثیف و تاریک کار میکنند و به همین دلیل به بیماریهای مفاصل و تنفسی و حتی سل مبتلا میشوند. اکثر آنها بیسوادند، به شرایط خود عادت کردهاند و اعتراضی نمیکنند.
مهیندخت مصباح
تحریریه: کیواندخت قهاری
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,15025855,00.html?maca=per-rss-per-all-1491-rdf
No comments:
Post a Comment