Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

Occupied Balochistan: Seven bullet-riddled bodies found in Balochistan

Seven bullet-riddled bodies have been found at two places in the restive Balochistan province of southwest Pakistan while two persons were shot dead in separate incidents, according to media reports on Thursday.
Three bodies were found on Wednesday in mountains located a short distance from Quetta, the capital of Balochistan. Police officials said the hands and feet of the dead men were tied with rope.

Hospital officials told the media that the men were killed at least three days ago. The men, who appeared to be Afghans, were all shot in the head.
Four Bugti tribesmen were found murdered in Pir Koh area of Dera Bugti district. Local residents informed security forces about the bodies.

In a separate incident, unidentified persons shot dead a man at Saryab Road in Quetta.
In Khuzdar district, armed men on a motorcycle shot dead a man near the Agriculture Development Bank.
Over the past two years, hundreds of bodies of “missing persons” – or people detained without charge by security persons have been found across Balochistan.

Most of the dead have been members of Baloch nationalist groups. Rights groups have blamed security agencies for the killings.

(PTI)

Photo Courtesy: erjkprunczýk

http://www.niticentral.com/2013/01/pakistan-seven-bullet-riddled-bodies-found-in-balochistan.html

Five Baluch were hanged today in Kerman

Five Baluch who have been in the Persian jail in Kerman for last five years and sentenced to death by Shiite judge were hanged today in Kerman.  According to human right activists from inside Iran and a news paper report;
 
1-Nezar Mohammad Shah Bakhesh s/o Dadolah,
 2-Nematallah shah Bakhesh s/o Assad,
3-Abdullah shah Bakhesh, s/o Wali Mohammad,
4-Abdul Rahmen Shah Bahkesh s/o Yousef,
 5- Saleh notezai were taken off a bus on their way to Kerman five years ago. According to human right activists inside Iran the five men were innocents and committed no crime and they were Iranian citizen and had never broken the Iranian laws.  Their only crime  they were Baluch, Sunni, and belong to the Baluch warriors’ tribes.

Iran is a Shiite majority state ruled according to Shiite doctrine. The Baluch are Sunni and speak a different language from Persian. The Baluch in the western Baluchistan (Iran) regard Iranian as an occupier. The Baluch are resisting the Persian occupation and there have been low level of nationalists and religious arms conflicts in the western Baluchistan between the Baluch and government forces.
 

دستکم 11 نفر امروز در اصفهان و کرمان اعدام شدند

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، شش زندانی که دو تن از ایشان زن بوده اند روز یکشنبه در زندان مرکزی اصفهان (دستگرد) به اتهام حکم و نگهداری مواد مخدر اعدام شدند،
بر اساس این گزارش یک تن از اعدام شدگان تبعه افغانستان بوده است،
پنج زندانی بلوچ در کرمان اعدام شدند
خبرگزاری هرانا - سحرگاه امروز پنج زندانی محکوم به اعدام از سوی دستگاه قضایی در شهر کرمان اعدام شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نظر شه بخش فرزند الله داد، نعمت الله شه بخش فرزند اسد، عبدالله شه بخش فرزند ولی محمد، عبدالرحمن شه بخش فرزند یوسف، صالح نوتی زهی سحرگاه امروز در کرمان اعدام شدند.
این پنج نفر حدود پنج سال قبل در اتوبوسی که در مسیر سیرجان به کرمان متوقف شده بود؛ بازداشت شدند.


http://www.iranpressnews.com/source/141386.htm

پنج زندانی بلوچ در کرمان اعدام شدند

خبرگزاری هرانا - سحرگاه امروز پنج زندانی محکوم به اعدام از سوی دستگاه قضایی در شهر کرمان اعدام شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نظر شه بخش فرزند الله داد، نعمت الله شه بخش فرزند اسد، عبدالله شه بخش فرزند ولی محمد، عبدالرحمن شه بخش فرزند یوسف، صالح نوتی زهی سحرگاه امروز در کرمان اعدام شدند.
این پنج نفر حدود پنج سال قبل در اتوبوسی که در مسیر سیرجان به کرمان متوقف شده بود؛ بازداشت شدند.

https://hra-news.org/1389-01-28-00-30-11/14826-1.html

سپاه قدس و حزب‌الله "در تدارک دور تازه‌ای از حملات تروریستی"

متیو لویت، از متخصصان سرشناس مبارزه با تروریسم، با انتشار گزارشی از تلاش‌های نظامیان سپاه قدس و شبه‌نظامیان حزب‌الله لبنان برای طراحی و اجرای عملیات تروریستی انتقام‌جویانه علیه آمریکا و متحدانش خبر داده است.
گزارش جدیدی اخیرا منتشر شده که نشان می‌دهد سپاه قدس، شاخه برون‌مرزی سپاه پاسداران ایران با همکاری شبه‌نظامیان حزب‌الله لبنان، با بررسی تجربه طرح‌های ناکام تروریستی در دو سال گذشته، ممکن است در تدارک دور تازه‌ای از حملات تروریستی علیه آمریکا و هم‌پیمانانش، از جمله اسرائیل باشند.

به گزارش خبرگزاری آسوشیتد پرس، این گزارش که توسط متیو لویت، متخصص امور مبارزه با تروریسم در مرکز مطالعات شرق نزدیک، مستقر در واشنگتن تهیه و تدوین شده، می‌گوید سپاه قدس و حزب‌الله به عنوان دو سازمان مستقل که از دیرباز همکاری‌های نزدیکی دارند، در صدد افزایش فعالیت‌های معطوف به ترور هستند و این مسئله می‌تواند برای آمریکا و متحدانش در جهان نگران‌کننده باشد.

متیو لویت، نویسنده این گزارش با اشاره به دو طرح تروریستی ایران در سال گذشته که یکی در بلغارستان با موفقیت انجام شد و طرح دیگری برای ترور سفیر عربستان در آمریکا ناکام ماند، می‌گوید نشانه‌هایی از عزم راسخ نظامیان و شبه‌نظامیان تروریست ایران و لبنان برای عملیات انتقام‌جویانه یافته است. به اعتقاد او، آنها قصد دارند در واکنش به تشدید فشارهای غرب بر برنامه هسته‌ای ایران دست به چنین اقداماتی بزنند.
گزارش متیو لویت، همچنین به اظهارات مقامات مبارزه با تروریسم آمریکا اشاره می‌کند. به گفته او، مقامات آمریکایی به کنگره گفته‌اند که سپاه قدس و حزب‌الله تبدیل به "منبع اصلی نگرانی" برای ایالات متحده شده‌اند.

متیو لویت با اشاره به افزایش تنش‌ها میان ایران و غرب بر سر برنامه بحث‌برانگیز هسته‌ای جمهوری اسلامی، و به‌کارگیری ابزارهایی نظیر استاکس‌نت از سوی آمریکا برای آسیب رساندن به تاسیسات هسته‌ای ایران، می‌گوید این اقدامات غرب مقامات ایران را خشمگین کرده است.

بیشتر بخوانید: استاکس‌نت؛ نگاهی به بمباران مجازی تاسیسات هسته‌ای ایران

ضعف‌های آشکار طرح‌های تروریستی سپاه قدس و حزب‌الله

بنا بر این گزارش، در فاصله ماه مه ۲۰۱۱ تا ژوئیه ۲۰۱۲ بیش از ۲۰ طرح ترور سپاه قدس و حزب‌الله در سراسر جهان کشف و خنثی شده که از این میان قرار بود ۹ مورد از آنها در ۹ ماه اول سال ۲۰۱۲ اجرا شود.

متیو لویت می‌گوید میزان غیرحرفه‌ای بودن طرح‌های تروریستی سپاه قدس و حزب‌الله تکان‌دهنده است: «انتخاب اهداف به شدت نامناسب و شیوه اجرای این حملات به شدت غیرحرفه‌ای بود.» اما به اعتقاد او اصلاح روش‌ها و برنامه‌ریزی دقیق‌تر برای حملات ممکن است در آینده آنها را در مواردی به اهداف ویرانگر مورد نظرشان برساند.

متیو لویت، نویسنده این گزارش، از برجسته‌ترین پژوهشگران مبارزه با تروریسم در جامعه اطلاعاتی آمریکا است. او در فاصله سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ به عنوان معاون اطلاعات و تحلیل وزارت خزانه‌داری آمریکا مشغول فعالیت بود.

مواردی که او در این گزارش مطرح کرده، با استناد به گزارش‌هایی است که در اختیار دولت آمریکا قرار گرفته، اما در همه موارد حکومت جمهوری اسلامی هرگونه دخالت یا مشارکت در طرح‌ریزی یا اجرای این حملات تروریستی را انکار کرده است.

دیدنی: صیغه در ایران!

 http://urplay.se/171331

رژیم هویت زورگیران را علنی می کند و هویت آقازاده های «تجاوز گروهی به دختر جوان» را پنهان!!!

اخبار زورگیری در رسانه های رژیم بکرات مشاهده می شود و این پیام از فاجعه ای می دهد که چون خوره به جان جامعه و بویژه اقشار فقر افتاده است. خبرگزاری فارس با تیتر درشت: مالباختگان این سارقان زورگیر را شناسایی کنند + عکس؛ تصاویر جوانانی را بنمایش گذاشته است که فقر و فلاکت در چهره هایشان فریاد می زند.جوانانی از لشکر گرسنگان کشور! از سوی دیگر چهار آقازاده در شمال تهران به دختری تجاوز می کنند و پس از شکایت دختر و پیگیری "قانونی"، او سر به نیست می شود. رژیم اعلام کرده است که چند نفر از متجاوزین فراری هستند؛ واقعن چرا برای یافتن شان اسامی و تصاویرشان در روزنامه ها بازتاب نمی یابد. مرگ دختر جوان کم ارزش تر از چندرغازی ست که زورگیران برده اند؟!!! جهانیان دیدند که در هند بخاطر تجاوز گروهی به یک دختر مردم چه کردند. وقتی به سیمای کشور و جامعه می نگریم، می بینیم که؛ چه چوب حراجی به جان و شرافت آدمی زده اند!، و اینکه براستی اسلام و حکومت اسلامی افیون ملت ماست!


http://www.iranglobal.info/node/15245

Request to attend the BRP memorial gathering

 Baloch Human Rights  Council expreses its deepest sympathies and condolences to Baloch Republican party on the brutal murder of sister of Baloch nation  Zamor Bugti and her innocent 3 yrs child and request all  Baloch &  freedom loving   human and democratic  poeple to join the gathering to pay tribute to the martyrs of Balochistan.

http://balochistanhcr.blogspot.se/

چابهار محل کاسبی برای هنرمندنماهای تهرانی

همه ساله ایام نوروز مردم عزیز کشورمان از نقاط دور و نزدیک به چابهر سفر می کنند تا هم آب و هوایی عوض کرده باشند و هم خرید کنند؛ به طوری که آموزش و پرورش با تمامی مدارس و خوابگاه های متعلق به خود جوابگوی این همه مسافر نیست و عده ای از مسافرین مجبورند کنار ساحل را برای سکونت انتخاب کنند. در این ایام نیز غرفه داران منطقه ی آزاد رسم مهمان نوازی را به جا آورده و کلیه ی اجناس خود را با چندین برابر قیمت در سایر ایام سال به خریداران غافل از قیمت واقعی عرضه می دارند!!! اما این تنها یک روی قضیه است؛ روی دیگر آن حضور جمعی از هنرمندان درجه ی چندم تلویزیون که گویا آنهم به دعوت سازمان منطقه ی آزاد چابهار برای پر کردن اوقات فراغت مسافرین و شهروندان چابهاری به آنجا تشریف برده و احیاناً با لوده بازی و گفتن جوک های بی مزه و نشان دادن شکم گنده ی خود به حاضرین سعی در خنداندن و پر کردن اوقات فراغت!! آنان داشته اند و دیگر هـــــــــــــــــیــــــــــــچ.... حال سؤال اینجاست: آیا با این همه ریخت و پاش بیت المال به پای عده ای سوجو و فرصت طلب که بجز لوده بازی و خدشه وارد نمودن به ساحت هنر و هنرمندان واقعی بهتر نبود حداقل از حضور هنرمندان با تجربه و باآبروی همین استان از جمله موسیقی و تئاتر دعوت میشد تا هم به هموطنان سایر نقاط کشور شناسانده شوند و هم فرهنگ و هنر غنی این استان معرفی میشد ؟! ضمناً حضور هنرمندان قانع بومی به مراتب هزینه ی کمتری برای سازمان ها و برگزارکنندگان جشنواره داشت. آیا بهتر نبود با پولی که به آقایان به ظاهر هنرمند داده شده، امکانات رفاهی مناسب تری برای مسافرین در نظر گرفته میشد ؟ آیا بهتر نیست این هزینه ها صرف فرهنگ و هنر همین استان شود ؟؟؟
 

در شهرداري ايرانشهر مرغ يك پا دارد

مدتها است كه مردمم از نبود آسفالت خوب در ايرانشهر رنج ميبردند خصوصا رانندگان كه هر يك ماه يك ار بايد جلوي بندي ماشين خود را با هزينه هاي گزاف تعمير كنند واما چند روزي  مانده بود به سال 91 شهرداري مبادرت به اسفالت تعدادي از خيابانها نمود البته بعد از چند روز اين كار نصفه و نيمه رها شد و شنيده ها حكايت از ان داشت كه كارحانه قير در ايام تعطيل با مشكل سوخت مواجه شده بود و عده اي هم ميگفتند تعدادي از مهندسين با اعضاي شوراي شهر تماس برقرار كردند و گفتند اين اسفالت از لحاظ فني مشكل دارد ...
اي بابا اقايون مهندس دلتون خوشه كدام كار فني است كه اسفالت كردن باشد خلاصه بعد از پايان تعطيلات كار اسفالت از سرگرفته شد كه بعد از يك روز از اين امر اين اسفالت موج مكزيكي برداشت و شهروندان خصوصا رانندگام هنگام تردد گويا سوار قايق هستن و اما چندين نكته فني كه در اين اسفالت رعايت نشده
1. عدم تسطيح و لكه گيري مكانهاي نشست و تركهاي پوست سوسماري
2. عدم نامناسب بودن ميزان قير پاشي تك كت
3. جمع اوري نكردن دست انداز ها
و حال سوال اينجاست كه اقايان مسئول هستند كساني كه تحصيلات دانشگاهي دارند و مهندس هستند و صاحب نام و حثي حاضراند رايگان به شما مشاوره بدهند چرا از نظريات انها استفاده نميكنيد ؟؟؟؟؟؟؟
ايا هدف فقط رفع مسوليت است و حسن انجام كار معناي ندارد ؟؟؟؟؟؟؟؟
و بقول يكي از شهروندان اين يك سال هم نيز بگذرد

Iranian regime has started a propaganda war against the Baluch population in Iran.

Iranian regime has started a propaganda war against the Baluch population in Iran.

اطلاعیه کمیسیون حقوق بشر بلوچستان در مورد حکم اعدام فعالان مدنی احواز

کمیسیون حقوق بشر بلوچستان از حکومت حاکم بر ایران می خواهد حکم غیرانسانی اعدام فعالان مدنی عرب احوازی: محمد علی عموری ، هادي راشدي ،هاشم شعباني ، جابر آلبوشوكه و مختار آلبوشوكه  را فورا لغو نموده و با در اختیار گذاشتن وکیل انتخابی از جانب متهمان و تشکیل دادگاهی عادلانه وضعیت این فعالان مدنی را روشن نماید .
کمیسیون حقوق بشر بلوچستان  خفقان و سرکوب علیه اقلیتهای قومی و عقیدتی و بی عدالتیهای روز افزون علیه شهروندان توسط حکومت را شدیدا محکوم نموده و از جامعه جهانی تقاضا دارد از طرق ذیصلاح حاکمان ایران را مجاب به احترام گذاشتن به انسانیت نمایند.
کمیسیون حقوق بشر بلوچستان
َبیست و یکم ژانویه 2013

پاکستان به بلوچ ها و پشتون ها ارزش قایل نیست

بلوچ های ساکن در افغانستان از جامعه جهانی وحکومت افغانستان خواستندکه داعیه استقلال طلبی بلوچ ‏هاراحمایت کنند. آن ها تاکیدکردند که بلوچستان بایدتجزیه گردد وخط دیورند به عنوان مرزبین ‏افغانستان و پاکستان به رسمیت شناخته شود.

جنرال ذوالفقار بلوچ، رییس شورای همبستگی بلوچ های افغانستان در محفلی که به مناسبت "همبستگی اقوام بلوچ و پشتون" در وزارت سرحدات، اقوام و قبایل برگزار شده بود، گفت:‌ «تازمانی که سرنوشت پشتون ها و بلوچ ها در پاکستان معلوم نشود، این دو قوم دست از قیام نخواهند کشید.»
وزارت سرحدات و اقوام و قبایل افغانستان روز پنج شنبه 9 سنبله 1391 از نهم سنبله به عنوان روز "همبستگی اقوام بلوچ و پشتون" تجلیل کرد.
رییس شورای همبستگی بلوچ های افغانستان گفت که قیام های آزادی خواهانه بر امنیت افغانستان تاثیر منفی دارد و تا زمانی که سرنوشت اقوام آن سوی خط دیورند معلوم نشود، افغانستان روی آرامش را نخواهد دید.
آقای بلوچ افزود، حکومت پاکستان بلوچ ها و پشتون های ساکن در آن کشور را همواره به عنوان انگشت ششم و به دیده تروریست می بیند وهیچ امتیازی به عنوان شهروندان پاکستان برای آن ها قایل نیست.
آقای بلوچ، آزادی پاکستان را مدیون ازخودگذری بلوچ ها و پشتون های ساکن در آن سوی خط دیورند دانست.
او افزود: «ما برای آزادی بلوچستان از هیچ  تلاشی دریغ نخواهیم  کرد و آن را به عنوان داعیه برحق مردم مان می دانیم. دولت مردان پاکستان باید این حقیقت را بپذیرند که عصر کنونی عصربیداری خلق ها و ملیت های دربندمی باشد.»
آقای بلوچ دولت افغانستان وجامعه جهانی را مخاطب قرارداده گفت: «آزادی خواهان بلوچ وپشتون در آن سوی مرزسرنوشت شان را تعیین می کنند و بردولت افغانستان  وجامعه جهانی است تا  از نهضت های آزادی بخش پشتیبانی وحمایت نمایند.»
لالی حمید زی؛ نماینده مردم قندهار، با حمایت  از سخنان ذوالفقار بلوچ گفت، اقوام ساکن در آن سوی مرزهای افغانستان باید دریک مساعی مشترکت برسرنوشت و آزادی شان بیندیشند.
حمیدی زی گفت: «دست هایی در پاکستان وجود دارد که نمی گذارند اقوام بلوچ و پشتون نفس راحت بکشند.»
او گفت، دولت پاکستان هرآنچه توانسته درحق مردم افغانستان و اقلیت های قومی درپاکستان انجام داده است و اکنون زمان آن فرا رسیده است تا بهای آن را بپردازد.
این درحالیست که چندی قبل اشفاق کیانی لوی درستیزقوای پاکستان گفته بود اگر جلو فعالیت تند روان در پاکستان گرفته نشود، سرانجام این کشور تجزیه خواهدشد.
گزارشگر: حسین سیرت، کابل
ویراستار: سیدروح الله یاسر


  http://www.dw.de

زمزمه های تجزیه در پاکستان چه کسی می خواهد بلوچستان مستقل شود؟

دیپلماسی ایرانی : برای درک تحولات  در بلوچستان پاکستان،  باید به عقب و زمانی برگشت که  این کشور  تاسیس شد. در آن زمان دو منطقه مسلمان نشین یعنی بنگلادش کنونی که آن زمان با نام پاکستان شرقی شناخته می شد و پاکستان غربی با یکدیگر متحد شدند و یک کشور جدید ایجاد شد. با این حال دو منطقه وجود داشت که مایل نبودند در این اتحاد شرکت کنند چرا که این مناطق از قبل حکومت های محلی داشتند. این دو منطقه، ایالت پختونخواه و بلوچستان بودند. این ها از همان زمان به دنبال آن بودند که استقلال خود را حفظ کنند. اما انگلیس ها به دلیل این که می خواستند پاکستان را در مقابل هند تقویت کنند، یک سیاست به کار بردند و آن هم این بود که رفراندومی را در کویته و پیشاور انجام دادند که در حقیقت نوعی تقلب بود. به این معنا که در این رفراندوم مردم باید یا به قرآن رای می دادند یا به کتاب مقدس هندو ها یعنی مهابهاراتا. طبیعتا مسلمانان به قرآن رای دادند اما کسی نمی دانست که پشت سر رای دادن به قرآن چیست؟ بعد از برگزاری رفراندوم اعلام شد که رای مردم این نواحی به قرآن به منزله پیوستن آن ها به پاکستان محسوب می شود. حاکم منطقه بلوچستان زیر بار این مسئله نرفت و ارتش پاکستان وارد عمل شد و او را دستگیر کرده از کلات به کراچی بردند و در آن جا به زور از او امضا گرفتند که تایید کند منطقه بلوچستان به پاکستان ملحق شده است.
اما از همان زمان این بحث وجود داشت که روند این مسئله قانونی است یا نه. علاوه بر این که بر اساس قراردادی که میان محمدعلی جناح و خان کلات امضا شده بود، نوعی خودمختاری هم برای منطقه بلوچستان به رسمیت شناخته می شد. اما بعد از جناح، حکومت های بعدی این مسئله را نادیده گرفتند و تا سال 1973 که قانون اساسی پیشنهادی ذوالفقارعلی بوتو از حزب مردم تصویب شد و حکومت در پاکستان به صورت فدرال در آمد. از آن زمان وضعیت متفاوت شد. به این معنا که در بین نیروهای سیاسی بلوچ دو جبهه ایجاد شد. یک جبهه معتقد بودند که باید از طریق سیاسی و مذاکره و شرکت در چارچوب حکومت ایالتی به حق و حقوق مردم توجه شود و گروه دیگری که معتقد بودند پاکستان این ظرفیت را ندارد که حق و حقوق مردم بلوچ را بدهد و باید به دنبال اعلام استقلال و تشکیل کشور مستقل باشند. این جریان تا سال 1975 ادامه داشت. در این سال بحران بنگلادش پیش آمد و جنگ شدیدی میان گروه های ناسیونالیست وابسته به حزب عوامی لیگ با ارتش پاکستان درگرفت. این جنگ با دخالت هند و شکست ارتش پاکستان منجر به استقلال بنگلادش شد. به دنبال آن، با توجه به این که روس ها هم در افغانستان به دنبال منافعی بودند، گروه های استقلال طلب در موقعیت نسبتا قوی تری از گروه هایی قرار گرفتند که معتقد بودند می توان در چارچوب فدرال مطالبات خود را دنبال کنند.

البته در انتخابات آزادی که برگزار شد، گروه های ناسیونالیست و قوم محور بلوچ، حکومت ایالتی را بردند و حکومت تشکیل دادند. اما بعد ذوالفقارعلی بوتو زیر بار این مسئله نرفت و بعد از مدتی حکومت را منحل کرد و حکومت بلوچستان از مرکز تعیین شد. در همان زمان این دو اندیشه به موازات هم پیش رفتند.
تضعیف معتدل ها، تقویت تندروها
اما آن چه در سال های اخیر رخ داده باعث شده است که تقریبا جناح معتقد به فرایند سیاسی کاملا تضعیف شده است. آن ها نسبت به این که ساختار قدرت در پاکستان به گونه ای باشد که بتوانند در یک حکومت فدرال واقعی حضور داشته باشند ناامید شده اند. به خصوص بعد از آن که پرویز مشرف، دستور کشتن اکبر خان بکتی را صادر کرد، تقریبا جناحی که طرفدار مبارزات مسالمت آمیز بود، منزوی شد و جایگاهی برای طرح خود پیدا نکرد. در حال حاضر ارتش آزادی بخش خلق بلوچ در این منطقه حرف اول را می زند که معتقد است باید با توسل به جنگ مسلحانه به حقوق خود برسد. جنگی که در حال حاضر در بلوچستان جریان دارد، یک جنگ قومی است که نتیجه سیاست های تمرکزگرای دولت مرکزی است. بلوچستان نزدیک به نیمی از خاک پاکستان را تشکیل می دهد اما به لحاظ جمعیتی، جمعیت کمی دارد. منابع زیرزمینی گاز و نفت فراوانی در اختیار دارد.

نگاه قدرت های منطقه ای و بین المللی به بحران بلوچستان
روس ها بعد از آن که به افغانستان حمله کردند، علاقه داشتند که بلوچستان جدا شود و یک حکومت کنفدرال از بخشی از افغانستان و بلوچستان و پشتونستان و بخشی از ایران ایجاد شود. اما بعد ها که روس ها شکست خوردند و از افغانستان خارج شدند، امریکایی ها در منطقه وارد شدند. آن ها هم علاقمند بودند که تغییراتی در منطقه ایجاد شود. کنگره امریکا با تلاش لابی بلوچ فعال در امریکا، لایحه ای تصویب کرده که می توان از آن این گونه برداشت کرد که در نهایت امریکا علاقمند به جدایی بلوچستان پاکستان است. اما می توان به این اقدام از وجه دیگری نیز نگاه کرد و آن هم تحت فشار گذاشتن دولت پاکستان برای تغییر رفتار است.
هند و استقلال طلبی بلوچستان
تجزیه پاکستان به نفع هند است. چون تجزیه پاکستان قدرت این کشور را تضعیف می کند. مناطقی هم که از این تجزیه ایجاد خواهند شد، روابط دوستانه ای با هند خواهند داشت. چون قبل از آن که پاکستان مستقل شود، گروه های قوم محور بیشتر به هند متمایل بودند تا به پاکستان. چرا که گروه های ناسیونالیستی اساسا چپ بودند. بنابراین اگر از زاویه هند نگاه کنیم، تجزیه پاکستان به نفع هند است.

http://www.irdiplomacy.ir

یک فعال بلوچ: بلوچستان پشتونستان نیست!

کابل پرس: یک فعال سیاسی بلوچ در افغانستان که نخواست به دلایل امنیتی نامش فاش شود به کابل پرس گفت که دسیسه علیه بلوچ ها برای تصرف سرزمین آن ها در پاکستان و افغانستان ادامه دارد و پشتون ها کوشش می کنند پشتونستان ادعای خود را در بخش بزرگی از سرزمین بلوچستان برپا کنند. او می گوید تقسیم بلوچستان به بلوچستان شمالی و جنوبی و تصرف قسمت شمالی سرزمین بلوچ ها توسط پشتون ها و با هدایت گروه هایی همچون "پشتونخواه ملی عوامی پارتی پاکستان" در همین راستا می باشد. این منبع بصورت مشخص از محمود خان اچکزی رهبر پشتونخواه ملی عوامی پارتی پاکستان نام می برد که به عنوان رابط بین سرویس جاسوسی نظامی پاکستان آی. اس آی و تیم حامد کرزی فعالیت کرده تا از راه های مختلف بلوچ ها را از سوی دو کشور تحت فشار قرار داده و جنبش های مردمی بلوچ را برای ایجاد بلوچستان آزاد سرکوب کنند.

این منبع می افزاید که در سال های اخیر در نتیجه ی پلان آی. اس. آی و گروه های پشتونیستی، بخش قابل توجهی از سرزمین بلوچ ها به محل بود و باش پشتون ها تبدیل شده و گروه های پشتونیستی همچون طالبان این مناطق را مرکز فعالیت خود قرار داده اند. او تاکید می کند که بلوچستان همانگونه که از نامش پیداست سرزمین بلوچ هاست و اشغال این مناطق به معنای پذیرفتن آن از سوی بلوچ ها نمی باشد.
این فعال مردم بلوچ می گوید بلوچ های افغانستان، پاکستان و ایران جزو کسانی هستند که تبعیض و حملات خشونت آمیز را هر روز تجربه می کنند و هیچ نهاد مدنی از حقوق آن ها به دفاع بر نخواسته است. او با انتقاد سخت از نهادهای مدنی افغانستان و احزاب سیاسی گفت که نهادهای مدنی افغانستان و احزاب سیاسی حقوق اقلیت ها را در افغانستان نادیده می گیرند و همین امر باعث شده تا مردم بلوچ در افغانستان در حاشیه قرار گرفته و از حقوق اولیه خود باز مانند. او می گوید روند پشتونیزه کردن مناطق بلوچ نشین در افغانستان سرعت گرفته و نخبگان جامعه بلوچ از سوی گروه هایی همچون طالبان هدف قرار می گیرند.

این فعال بلوچ به شخصیت های مستقل بلوچ در افغانستان هشدار می دهد که اگر حرکتی فراگیر را برای بیداری و حق طلبی بلوچ ها آغاز نکنند، جابجایی پشتون ها در مناطق بلوچ در افغانستان و پاکستان و سرکوب جنبش های استقلال طلبانه مردم بلوچ شدت بیشتر خواهد گرفت و مردم بلوچ با نابودی کامل روبرو خواهند شد.

  http://www.kabulpress.org/my/spip.php?article137098

فيلمی بر عليه بلوچ و بلوچستان از اطلاعات رژيم منفور و بلوچ ستيز ايران.

   اين فيلم توسط شبکه استانی رژيم  يعنی هامون با همکاری اطلاعات رژيم در بلوچستان اشغالی م زابليهای جيره خوار و نوکرصفت ساخته شده و در اختيارفارسهای تماميت خواه خارج قرار و از تلويزيون و هومن پخش شده. براستی اينگونه همکاری بين رژيم حاکم و اپوزيسيون برونمرزی اش نشان ميدود که هيچ فرقی بين آنان که در درون رژيمند واپوزيسيون  فارس برون نيست. هر دو دو روی يک سکه اند.

Hani and Sheh Mureed

From Wikipedia, the free encyclopedia
Jump to: navigation, search
Hani and Sheh Mureed or Murid (Balochi Hanee-o-Shay Mureed or Hero Šey Murīd) is a beloved epic ballad of Balochi folklore.This tale is to Balochistan what Romeo and Juliet is to English-speaking lands. The story mirrors the life of the Baloch heroes and their emotions and philosophical ideas (God, evil, predestination).The hero of the story, Sheh Mureed (or Shaih Moreed) and the heroine Hani are symbols of pure and tragic love.[1] The story dates back to the 15th century, which is considered to be the heroic age of Balochistan and the classical period of Balochi literature.

Sheh Murid
Sheh Murid was the son of Sheh Mubarak, the chief of the Kahiri tribe. At that time when a man was known for his arts, Murid was famous as having mastered the art of swordmanship, horsemanship, and archery. For his skills and braveness he was ranked the highest in the army of Mir Chakar Khan Rind, the chief of the Kahiri army. Murid’s bow made of steel was so heavy that he was known as the “Lord of the Iron Bow”, because none but he alone could draw and shoot arrows from it.

[edit] Hani

Hani was the daughter of the Rind noble Mir Mandaw;mandwani rind it is clear from epic poems she is fether mentioned as Dinar, some say she was Murid’s cousin. Hani was a paragon of loyalty and devotion. Everyone knew her for her good character and chastity. Hani was engaged to Sheh Murid and had been a childhood friend of Murid.

[edit] Story

The legend is that one day when Mir Chakar and Sheh Murid were returning from a day of hunting, they stopped at the town where their fiancées lived. Since a Muslim Balochistani Baloch woman traditionally never appears before her betrothed before the wedding, Mir Chakar and Sheh Murid decide to visit each others’ fiancées. Sheh Murid went to Mir Chakar’s fiancée, who brought him clean water in a silver bowl. Murid, dying of thirst, drank the entire bowl in a single gulp and became sick. However, when Mir Chakar went to Hani, Sheh Murid’s fiancée, she brought him clean water in a silver bowl in which she has placed dwarf palm leaf, properly washed. The chief was surprised by the pieces of straw, but he drank the water with care in order to avoid swallowing the straw. When he departed he found Murid vomiting and sick. Murid told him that the water had made him ill because he drank a lot of water on an empty stomach. Now Mir Chakar realized that Hani had acted wisely by putting pieces of straw ino the water.
Some time later, Mir Chakar organized a gathering where poets put forward poetry of heroes etc. At the height of the revelry Mir Chakar asked the nobles to make vows on which they must pledge their lives. Every chief at the gathering made a vow. Mir Jado swore that he would chop off the head of anyone who touched his beard at the assembly of nobles. Then Bibarg vowed that he would kill anyone who kills Hadeh. He was followed by Mir Haibitan who vowed that if anybody’s camel joined his camel-herd he would never give it back. At last came the turn of Sheh Murid, who, madly in love with Hani, pledged that if anyone asked for anything in his possession on his wedding day, he would give it. Later on, Mir Chakar vowed that he would never tell a lie for the rest of his life. He was true to his word: He never in his lifetime after that was found to have lied. Mir Chakar tested Mir Jado’s word by asking his young son to touch his father's beard during an assembly of nobles. The young boy innocently did as he was told, Mir Jado turned his face and moved the boy hoping no one noticed. However Mir Chakar encouraged the boy to repeat the action. the boy grabbed his father's beard once more. The entire assembly became silent and looked towards Mir Jado. Will he be true to his word? Full of wrath, Jado unsheathes his sword and smites the head of his innocent son in the presence of all the Rind nobles. Mir Chakar also tested Bibarg and Haibitan, finding them true to their word. Now it was time to test Sheh Murid. Murid hosted a festive gathering on his wedding and invited renowned poets to entertain the audience. And at the close of the festivities, Sheh Murid, was ready to depart with his possessions. Mir Chakar asked for Hani. Sheh Murid was shocked; he thought that he would have asked for his bow which was a unique bow and he was a very good marksmen with a strong bow. He was known as The Lord Of The Iron Bow. With a heavy heart and much sadness he told Mir Chakar to take Hani. The unexpected demand distressed him greatly, and Murid realized that he had lost Hani. If he did not keep his vow he would be mocked and future generations would have contempt for his name. Soon after the annulment of Murid’s engagement with Hani, she was soon married to Mir Chakar. But Murid was so shaken by this turn of events that he abandoned his former life and passed the days and nights in worship of Allah. He also composed poems eulogizing Hani’s beauty and openly expressing his passionate love for her. The scandalous news of Murid’s love for Mir Chakar’s wife became the talk of every household in Balochistan. His father Sheh Mubarak tried to advise him, he composed a poem in Baluchi of the advice that his father gave him and the response to the advice. The poem in Baluchi is as follows:
Baluchi
mani shehey mubarak gwashee
bellow mureed gumraheeya,
gumraheeya be raheya
pa chaakare mahay janna.
pa dosti dosta e nahay
jaan ahay pashentagay,
hani sha kour-ka geptagay
zay chond-dilla cho beetagay.
man jawab tarentaga,
peeray pitto cho gwashtaga,
wati meeray pito cho gwashtaga,
shai abaee shai kabaee,
agay takay bibiten hat-tali
pahoukana hancho dost mani,
shalwaray bonday darr kutain
janay darre pakko kutain,
lenchan wati jattay,
hanga mano gah-bo-waton gah-be-waton
English
My Shai mubarak says,
Oh Mureed leave your aloofness,
Aloofness without purpose direction(purpose),
For chakars beautiful wife,
In the assemblies you are not amongst your friends,
You are like a walking corpse,
Hani's love has blinded you,
How will you carry on in this way,
I replied,
I advised my elderly father,
I advised my respected father,
Oh most honoured father,
Oh most esteemed,
If you were in my place likewise,
You would have left all your friends,
And stopped going to assemblies and noble gatherings,
You would have lost your mind,
And not be aware of how you dressed,
You would have clapped your hands,
On your lap and be,
In your own world,
At least i am sometimes with it
And sometimes not with it.

[edit] Departure and return

Sheh Murid then decided to leave the country and visit unknown lands across the seas. He followed a group of mendicants going to perform their pilgrimage at the holy cities of Mecca and Medina in Arabia. As tradition has it, Sheh Murid remained in Arabia for 30 years a long time during which time he truly became a mendicant and lived the life of an ascetic.
After spending years away, he returned to Sibi in shabby clothes with his hair hanging down to his waist. In the company of a band of beggars he passed himself off as an anonymous mendicant begging for alms at the palace of Mir Chakar Khan Rind. The maidservant gave bowls filled with grain to each mendicant, but when she presented this food to Murid, she saw that Murid’s eyes were fixed upon Hani. Hani recognised him at once but held herself back as to not arise suspicions, but Chakar saw a sparkle in her eyes.

[edit] Recognition of Sheh Murid

As a favorite pastime of the Chakarian age, the Rind nobles gathered for an archery competition. During the contest, the nobles noticed the curiosity and interest of Murid, the leader of beggars. At first the Rind nobles treated him with a certain amount of disdain on account of his shabby appearance, laughing at him and asking how a mendicant clad in tattered clothes could bend a bow and hit a target. They gave him a bow and arrow. He bent the bow but it could not bear the power of his arms and broke into pieces. They gave him another one, which he also broke. After he broke the third bow the Rind nobles grow a bit suspicious that he might be Sheh Murid. They sent someone to fetch Murid Khan’s bow, which was made out of steel and was called jug (yoke) because of its form and weight. The epic tells us that this famous weapon had been tossed in a pen for sheep and goats after the “master of the iron bow” had departed and it had no owner to care for it. Because of its weight and toughness, it was useless in the hands of anyone else. When it was turned over to him, Sheh Murid caressed and kissed it, gently touching the strings as if they belonged to a sacred instrument; he scrutinized every inch. Then, as a master archer, he rolled up his beggar’s mantle, bent the bow with great skill, and shot three arrows from it, passing one through the hole left by the previous one. The Rind’s suspicion that this beggar was in fact Sheh Murid was confirmed after the trial of the bow. The Rind nobles stopped Murid and a servant was sent to ask Hani for Murid’s distinguishing signs and marks, which she would know because they had played together as children. Hani told of a sign on the upper left thigh, which her bracelet had made, and another one behind the eyebrow. When the Rinds checked the signs, they at last recognized Sheh Murid.

[edit] Union and departure to unknown world

Although Mir Chakar married Hani, however he was unable to consummate the marriage, Whenever he approached Hani, he would freeze as if paralyzed. For years he carried on this way and realised that Hani can never truly be his. When he found out that Sheh Murid had returned, he Told Hani that Sheh Murid was a great man and deserved her, so he divorced her and told her she was free to go to Sheh Murid
Hani, who had not forgotten her first and only love, decided to go to him, she told him that Mir Chakar had realised his mistake and has now freed her so that they (i.e. Sheh Murid& Hani) could be together. But Sheh Murid told her that he had now reached a different level and cannot step down from that level to take her she was a means by which he had reached closer to Allah. He took leave of her.. On the following day Murid visited his father’s camel herd, chose a white she-camel, mounted her, and disappeared from mortal eyes. He has become the immortal saint of the Baloch, and the common belief among the Baloch is that: ta jahan ast, Sheh Murid ast (Until the living world, Sheh Murid remains immortal.)

[edit] See also

[edit] Notes

  1. ^ "Baloch Nationalism its Origin and Development (p. 97)" (PDF). Baloch Nationalism its Origin and Development. BalochWarna.org. http://www.balochistaninfo.com/200604/BalochNationalismitsOriginandDevelopment.pdf. Retrieved 2007-08-13.

[edit] References

http://en.wikipedia.org/wiki/Hani_and_Sheh_Mureed

تهاجم خارجی به مرزها و اعلام استقلال و خودمختاری یا دفاع وحفظ بقا برای ادامه حکومت عبا ! محمودبلوچ

تهاجم خارجی به مرزها و اعلام استقلال و خودمختاری وناراضی های داخلی راه را برای سقوط رژیم هموارترو ساده تر از نقشه دفاع وحفظ بقا برای ادامه حکومت عبا خواهد کرد.
آیا اقلیتهای قومی در صورت بحرانی شدن اوضاع کشور سکوت خواهند کرد و در برابرتهاجم بیگانگان در صف رژیم می ایستند یا از شرایط بوجودآمده به نفع خود استفاده خواهند کرد.اقلیتهای قومی مذهبی از بارزترین گروههای بوده اند که در طی زمامداری سی و اندی ساله آخوندها به شدت سرکوب و قتل عام شده اند. اقلیتهای قومی و مذهبی که بیشترین تلفات مالی و جانی را در طی عمر این رژیم منحوس آخوندی داشته اندو به جای پیشرفت و حرکت صعودی به طرف نزول و در سکون و سکوت نگاه داشته شده اند و محرومیت و فقر وسرکوب تنها گزینه و سرمایه گزاری است که در حق آنها در این دوران سی و اندی ساله انجام گرفته ،با توجه به اینکه درمناطقی که اقلیتهای قومی و مذهبی درآن وجود دارند شاهرگ اقتصاد ایران می باشند و سرشار از معادن غنی خدادادی از نفت و گاز گرفته تا سنگ و طلا و خاک، واین در حالی است که درصدی از درآمد حاصله در راه رفاه و آسایش و اشتغال آنان صرف نشده است .
وجود اقلیت های قومی بر شاهرگ منابع کانی و استخراجی وهم مرز با کشورهای همسایه ومناسبات سیاسی وزبانی با آنها و ایجاد بازارچه ها ی مرزی درامر صادرات و واردات وتسلطی که بر آبهای آزاد دنیا دارند وهم چنین حلقه فولادینی که در برابر تهاجمات بیگانگان به مرزهای ایران داشته اند بهترین فرصت ها برای رژیم منحوس و نمک ناشناس آخوندی بوده اند.وجود بیست و پنج میلیون نفر اهل سنت به غیر از آماردیگر اقلیتهای مذهبی و مشارکت آنان در امور سیاسی و اقتصادی و ایجاد توافق بین اقلیتها و حکومت به جای تفرقه و سرکوب از بهترین فرصتها بوده اند.به طورکلی ناامنی در مناطق اقلیت نشین و جدایی و تجزیه اقلیتهای قومی و مذهبی از نقشه مرز پرگهر به معنی فروپاشی اقتصادایران و محدود شدن ایران می باشد.
به هر صورت با توجه به نگرش امروز اقلیتهای قومی و مذهبی وسرکوب و خفقان ودرفقرنگهداشتن آنان از طرف رژیم می توان به صراحت اذعان کرد که در برابر هرگونه تهاجم خارجی به مرزهای ایران دست از هرگونه حمایتی از حکومت و دفاع از مرزها برخواهند داشت وحمله خارجی به ایران به مثابه فرصتی برای استقلال و خودمختاری برای اقلیتهای قومی و مذهبی است .هم چنین باید رژیم در نظر داشته باشد که شاهرگ اقتصاد کشوردر تمامی امور استخراج ،صادرات و واردات در دست اقلیتها است وناامنی در حوزه اقتصادی به معنی بیماری لاعلاج و یک کنسرخطرناک برای رژیم می باشد و این به نفع اقلیتها است .شرایط خفقان فعلی حاکم در ایران و سکوت فعلی اقلیتها هرگز به معنی این نیست که در برابرفشارهای خارجی اقلیتها در کناررژیم جهت حفظ منافع رژیم باقی خواهند ماند.
سی و اندی سال تحقیر ،فقر ، سرکوب، اتهام وبربریت به شیوه صفویت ،دوران کمی برای گذشت و مصالحه و مفاهمه نیست .ربودن و ترور ،اعدام و زندان ، شکنجه و بازداشت هزاران تن از فرزندان اقلیتهای قومی ومذهبی امری قابل بخشش وقابل نادیده گرفتن نیست. فشار و قتل عام اقلیتها به بهانه های واهی و بی اساس ،فقراقتصادی و فرهنگی و سیاسی تجربه ای کم وبهایی ناچیزبرای بهتر بودن اوضاع و شرایط بهتر درآینده درچارچوب حفظ ارزشهای قومی و مذهبی و زبانی نیست.
نابودی و مبارزه با شناسه و هویت های ملی قومی از بزرگترین اهرمهای فشار برعلیه اقلیتها بوده است که به مراتب از دیگر فشارها سنگین تر و با ضدیت بیشتر بر علیه اقلیتها بکار رفته ،در حالی که نابودی فرهنگی و زبانی به معنی حذف و نابودی یک قوم و ملت تحت استعمار است.برای نابودی و مرگ یک ملت و قوم به همین اندازه کافی است که از هویت و زبان خود دورنگهداشته شوند. مرگ زبان یعنی مرگ یک ملت و این اهرمی بوده که تمامی دیکتاتورها واستعمارگران بر علیه ملت ها و اقلیتهای تحت استعمار و سلطه خود از آن استفاده کرده اند. رژیم منحوس آخوندی نیز برای حذف هویت و معیارهای قومی و مذهبی در طی دوران منحوس خود به شدت با این مولفه ها برخورد نموده وکوشش های فراوانی در این راستا انجام داده است .از نظر اقتصاد و در آمدزایی و اشتغال تمامی راههای قانونی و حقوقی را بر روی اقلیتهای قومی و مذهبی در بن بست قرار داده شدند و عامدانه اقلیتها رااز مشارکت در امور سیاسی و اقتصادی و نظامی حذف نمود و آنها را در دوراهی مرگ و نابودی وکشیده شدن به دام امور خلاف قانون وسرکوب سوق داد.شاید در کشوری از بین اقلیتهای قومی و مذهبی اقلیتی سرکوب و یا تحت فشار قرار داشته باشد اما در ایران زمین تمامی اقلیتها ی قومی و مذهبی تحت سرکوب و فشار هستند. کرد ، بلوچ ، عرب و آذری ، ترکمن،لر و ترک و...تحت سرکوب و فشارقرار دارند و فرقی بین نژاد و زبان و مذهب نیست.
بنابراین باید گفت رژیم تمامی ترفندها و سیاستهایش را برای حذف و سرکوب و سکوت اقلیتها به کار برد و به نوعی تمامی تیرهایش را از تیردان زیرعبای آخوندی بر علیه آنها رها کرد.چه بسا تیرهایی که در روشنی روز و تعیین مقصد به هدف خوردند و چه تیرهایی که در تاریکی به امید از پای درآمدن و تضعیف روحیه قومی و مذهبی به صورت کور شلیک شدند.
به هر حال باید گفت بعد از بیش ازسه دهه سرکوب و قتل عام و نگه داشتن در فقر اقلیتها اکنون خزان سیاستهای رژیم فرا رسیده و باید امید بهار اقلیتها را کشید . وچنانچه رژیم بیش از این فشاربرعلیه اقلیتهای قومی و مذهبی را هم چنان در پیش گیرد و به خواسته و شکوه و شکایت آنان رسیدگی ننماید و غرامت سی و اندی ساله سرکوب و فقر واداره امور قومی و مذهبی را به آنان واگذارننماید، باید نسبت به امنیت مرزها وتنش و واکنش های داخلی بیش از این امیدوار نباشد.تهاجم خارجی به مرزها و اعلام استقلال و خودمختاری وناراضی های داخلی راه را برای سقوط رژیم هموارترو ساده تر از نقشه دفاع وحفظ بقا برای ادامه حکومت عبا خواهد کرد.
محمودبلوچ(عضوشاخه فرهنگی سازمان جیش العدل)

 http://edaalatnews.blogspot.dk

اطلاعیه اعلام موجودیت شورای مقاومت بلوچستان

به نام خدا
با این اطلاعیه شاخه سیاسی بلوچستان جنبش مقاومت مردمی ایران با نام شورای مقاومت بلوچستان به طور مستقل و جداگانه اعلام موجودیت می کند.
شورای مقاومت بلوچستان با نام مختصر شورای مقاومت تشکلی سیاسی و در راستای رسیدن ملت بلوچ به حقوق مدنی ، مذهبی ،اجتماعی و سیاسی و حق تعیین سرنوشت در ایرانی فدرال بنیانگذاری می شود.
وجود تشکل سیاسی آگاه ، پیشتاز، روشنفکر ، مسئول و متعھد که از نزدیک مسائل و مشکلات جامعه را دریابد و برای حل آن تلاش نماید ضرورتی انکار ناپذیر می باشد.
زیرا معضلات مذهبی ، طبقاتی، اجتماعی ، بین المللی و نابرابریها و بی عدالتیهای عمومی و تبعیضات و اجحافات ناروا و همچنین نبود سازمان سیاسی و مدنی مقتدر و مردمی در بلوچستان که از نزدیک دردها را ببیند و برای رفع آن تلاش نماید ضرورت ایجاد یک تشکل سازمان یافته مردمی را ایجاب می کرد.
از سوئی وضعیت در ایران به سوی سرنگونی رژیم توتالتیر ولایت فقیه پیش می رود و صدای اعتراضهای مدنی از گوشه و اطراف ایران بلند شده است در چنین وضعیتی تاسیس تشکلی مدنی و سیاسی که برای سیادت ملت بلوچ در چارچوب ایران تلاش نماید ضرورتی اجتناب ناپذیر محسوب می شود.
بنابراین ضرورت تشکیل شورای مقاومت بلوچستان امری ضروری و مسلم و طبیعی است و در همین راستا شورای مقاومت مصمم است جهت رهائی ملت بلوچ فعالانه تلاش نموده و با برقرار کردن ارتباط با کشورها و سازمانهای مدنی و حقوقی و ارائه مدارک و شواهد جامعه جهانی را از جنایات رژیم ولایت فقیه در بلوچستان مطلع گرداند.
همچنین شورای مقاومت بلوچستان به موازات فعالیتهای مذکور یکی از وظایف بنیادین خود را ارتقای سطح آگاهی و اطلاعات و هوشیاری و بیداری مردم در جهت کسب منافع و حقوق خود می داند.
شورای مقاومت معتقد است ایران کشوری چند قومی ، چند مذهبی ،چند فرهنگی و چند زبانی است و اعتراف به این واقعیت و برخورداری همه ایرانیان از حقوق اساسی و مشروعشان بنای وحدت کشور است و شورای مقاومت معتقد به وحدت و یکپارچگی ایران و اتحاد و برادری و برابری مردمان آن می باشد و مردم ایران از هر مذهب و ملیتی باید دارای حقوق مساوی و برابر باشند و هیچ گروه و مذهب و ملیتی حق ندارد با تکیه بر زر و زور دیگر ملیتها و مذاهب را مورد استعمار و استثمار قرار دهد همانگونه که رژیمهای گذشته و حال ایران با تکیه بر ملیتی خاص و یا مذهبی خاص دیگر ملیتها و مذاهب را مورد استعمار و استثمار قرار داده و جنایاتی فجیع در حقشان مرتکب شده اند و آنان را از ابتدائی ترین حقوقشان محروم گردانده اند.
شورای مقاومت بر این باور است که جهت رهائی مردم ایران از یوغ ظلم و ستم ،تبیعض و اجحاف باید به جای رژیم فاشیست و ضد انسانی ولایت فقیه یک سیستم فدرال در ایران تشکیل گردد سیستمی که در آن خواسته عادلانه تمام مردم ایران اعم از فارس و کرد و ترک و بلوچ و عرب و ترکمن و لر تحقق پذیرد.
شورای مقاومت با اینکه بنابر عدم امکان مبارزه مدنی در بلوچستان و سرکوب شدید تمامی انواع مبارزات مدنی مبارزات مسلحانه را تا زمانیکه باب مبارزه مدنی گشوده شود تنها راه نجات مردم از یوغ ظلم و ستم رژیم دیکتاتوری و فاشیست ایران می داند اما هیچ مشارکتی در مبارزات مسلحانه نخواهد داشت البته تلاش خواهد کرد جامعه جهانی را از اوضاع منطقه و علل توسل مردم به مبارزه مسلحانه آگاه سازد.
شورای مقاومت تشکلی است مستقل و معتقد به برابری مردم ایران اما از آنجائیکه فعالیت شورای مقاومت در بلوچستان است همه مردم بلوچستان اعم از علما ء ،دانشگاهیان ، دانشجویان ، طلاب ، کارگران ، جوانان و عموم مردم بلوچستان می توانند به عضویت شورای مقاومت در آیند و تنها شرط لازم پذیرفتن مرامنامه و اساسنامه شورای مقاومت می باشد.
شورای مقاومت بلوچستان
توضیح:به زودی اساسنامه شورای مقاومت را ارائه خواهیم داد

تامین اجتماعی ، سازمانی ثروتمند ، با خدماتی کم در استان سیستان و بلوچستان

یاسر کرد - آیا برای این سازمان پسندیده است، که صدهانفر از بیماران بیمه شده این سازمان در استان ، برای درمان خود و خانواده شان با تحمل هزینه های بسیار در بیمارستانهای کرمان ، یزد و مشهد سرگردان باشند؟


اختصاصی ندای زاهدان - یاسر کرد - سازمان تامین اجتماعی در طول 91 سال اخیر در عین تکامل ، فراز و فرودهای زیادی داشته است . تاریخ  فعالیت های بیمه ای در ایران به سال 1310 شمسی می رسد. در آن سال با تشکیل صندوق احتیاط  کارگران شبکه کارگران راه آهن کشور ، فعالیتهای بیمه ای پایه ریزی شد. در سال 1332 با گسترش شمول حمایت های بیمه ای کارگران ، سازمان بیمه های اجتماعی کارگران تشکیل شد. و نهایتا" در تیرماه 1354 با گسترش یافتن دامنه پوشش و تعهدات و ادغام برخی سازمانهای بیمه ای دیگر « سازمان تامین اجتماعی » تشکیل شد. مهمترین تغییر پس از انقلاب  به  اوائل سال  1383 و دولت اصلاحات بر می گردد که در آن سال با تصویب  « قانون نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی » در مجلس ،  وزارت رفاه و تامین اجتماعی تاسیس شد. از طرفی دیگر بر اساس تکلیف قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه و کاهش تعداد  وزارتخانه ها ، در سال 1390 سه وزارتخانه کار و رفاه و تعاون در هم ادغام شدند که در حال حاضر سازمان که بعد از انتصاب جنجالی قاضی مرتضوی – از متهمان حادثه کهریزک – به نام صندوق تامین اجتماعی شناخته می شود زیر نظر وزارت تعاون ، کار و رفاه اجتماعی اداره می شود.
جمعیت تحت پوشش این سازمان در کشور ، شامل 5/11 میلیون نفر بیمه شده اصلی و بیش از 2/2 میلیون نفر مستمری بگیر است که با احتساب افراد تحت تکفل آنها بالغ بر 35 میلیون نفر می شود . در استان سیستان و بلوچستان هم بیش از 144هزار و  785   نفر بیمه شده اصلی و 796 هزار و 317 نفر تبعی یا پیرو هستند. همچنین بیش از 11 هزار نفر در استان نیز مستمری بگیر می باشند . تعداد کارمندان این سازمان که معمولا" بالاترین حقوق و مزایا را در بین کارکنان دولت دریافت می کنند نیز حدود 62 هزار نفر است که 42 هزار نفر آنها در بخش درمان فعالیت می کنند. سازمان خدمات متنوعی ارائه می دهد از جمله : مستمری بازنشستگی ، از کارافتادگی ، بازماندگان ، مقرری بیمه بیکاری و…
سازمان تامین اجتماعی ،  سازمان عمومی  و غیر  دولتی است که  دخل و خرجش به عهده خودش می باشد.   بنا به تعهدات زیادی که  سازمان دارد ، همواره بدنبال افزایش توان مالی خود بوده است . این سازمان مالک برخی از مهمترین بنگاههای اقتصادی کشور است. به عنوان مثال شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی ایران که با نام اختصاری شستا مشهور است مالک بیش از 120 شرکت است که در حوزه های مختلف فعالیت می کنند. شرکتهای دیگر که خود باز در قالب «هولدینگ»  ، شرکتهای تابعه زیادی را در اختبار دارند که  عبارتند از : «  شرکت سرمایه گزاری خانه سازی ایران»  ،« شرکت مشاور مدیریت و خدمات ماشینی تامین»  ،  « شرکت رفاه کستر تامین اجتماعی»  ،  « بانک رفاه »  ، «موسسه املاک و مستغلات»  ، «موسسه فرهنگی و هنری آتیه»  و« بیمارستان تخصصی و هزار تختخوابی میلاد تهران» .
 جالب است که بدانید که دولت در ازای 35 هزار ملیارد تومان بدهی اش به سازمان تامین اجتماعی در طول 33 سال اخیر ،  سهام 21 شرکت و بانک مهم را به تامین اجتماعی واگذار کرد . شرکت ها و بانک هایی مانند : نیروگاه طوس ، نیروگاه بندر عباس ، شرکت سنگ آهن شرق ، باقیمانده سهام شرکت های فولاد خوزستان ، بانک تجارت ، بانک صارات ، بانک  ملت ، پست بانک ، ایران ال ان جی ، سه شرکت پتروشیمی کرمانشاه و مارون و فن آوران ، هتل های هما و….
با ذکر این مختصر از کلیت و تاریخچه سازمان و شمردن این همه دارایی «سود ده »  سازمان تامین اجتماعی،  پرسش اینجاست که این سازمان در استان سیستان و بلوچستان و برای بیش از 130 هزار بیمه شده اصلی و حدود 800 هزار بیمه شده تبعی اش  چه خدماتی را ارائه داده است؟
 از وظائف ذاتی این سازمان که همان پرداخت مستمری بازنشستگی ، از کار افتادگی  ،  مستمری بازماندگان  ، پرداخت مقرری بیمه بیکاری و….. است می گذریم-  که سازمان همین خدمات را نیز با گذاشتن موانع بسیار انجام می  دهد-  در حوزه درمان و خرید درمان چه اقداماتی انجام داده است ؟  به استثای بیمارستان تامین اجتماعی در زاهدان ، چرا در بقیه شهرهای استان مخصوصا" در حوزه مرکزی و جنوب استان بیمارستانی احداث نمی نماید ؟ چرا درمانگاههای تامین اجتماعی در  شهرستانهای مختلف کمترین خدمات ممکن را ارائه می دهند؟ چرا این درمانگاهها که بسیار هم شلوغ میباشند ،   فقط به درد این می خورند که برای درمان سرما خوردگی به آنجا مراجعه کرد و فاقد پزشکان متخصص و تجهیزات کافی هستند ؟
 هر چند در حوزه خرید درمان توسط تامین اجتماعی بعد از انجام تعهداتش اتفاقات مثبتی افتاده است اما باز هم برخی از مراکز درمانی و پزشکان از تاخیر در دریافت مطالباتشان گلایه دارند  ، چرا باید اینگونه باشد که بیماران متضرر شوند؟
آیا  برای این سازمان پسندیده است،  که صدهانفر از بیماران بیمه شده این سازمان در  استان ،  برای درمان خود و خانواده شان  با تحمل هزینه های  بسیار در بیمارستانهای کرمان ، یزد و مشهد سرگردان باشند؟
از طرف دیگر چرا با وجود اینکه بانک رفاه کارگران ، که از دارایی های این سازمان است و به نام کارگران کشور است هیچ گونه تسهیلات کم بهره ای را به کارگران که در شرایط سخت و اضطرار بسر می برند ؛ ارائه نمی دهد ؟

در پایان ذکر این نکته ضروری است ، که سازمان تامین اجتماعی یک بنگاه اقتصادی نیست که فقط در پی افزایش سود و بالا بردن داراییهایش باشد و این افزایش سود را در کاهش خدمات و تعهداتش ببیند . این سازمان هر چند غیر دولتی و عمومی است  ، اما  رسالتها و تعهدات مهمی در مقابل بیمه شدگان و دولت برعهده دارد . و باز هر چند این سازمان بنابر ماهیت تعهداتش ،   برای افزایش توان و بنیه  مالی اش نیاز به  افزایش دارایی هایش دارد ؛ اما با همه درستی این کارها ، فراموش شدن مناطق حاشیه ایی و محرومی مانند این استان،   چهره این سازمان را بسیار مخدوش ساخته است و می طلبد که در کنار برنامه ریزی برای افزایش توان مالی و  دعواهای سیاسی ،  بیمه شدگان این سازمان در استان  ،  جایگاهی وی‍ژه  در برنامه های ایجابی  سازمان داشته باشند .  
   
  


http://nedayezahedan.com/view-1124-تامین%20اجتماعی%20،%20سازمانی%20ثروتمند%20،%20با%20خدماتی%20کم%20در%20استان%20سیستان%20و%20بلوچستان.html

شما بگوئید چه شعاری بدهیم!

سلام پیک نت!
شما بگویید ما چکار کنیم؟
الله اکبر می گوییم، می گویند: این الله اکبر نیست فتنه است.
انتخابات آزاد می گوییم، می گویند، این انحراف است.
از اختلاس می گوییم، می گویند کشش ندهید.
می ترسیم بگوییم رهبر با بصیرت، بگویند توهین به رهبری کردی!
گفتم اصلا کاری به این کارها نداشته باشم. رفتم به احترام انقلاب و یادی از آن زمان ها نوشتم "مرگ بر شاه" کتک مفصلی خوردم که این چه شعاری است؟ یاد آن زمان افتادم که به خاطر همین شعار از ارتشی ها در خیابان کتک خوردم.
تصمیم گرفته ام بروم روی بام خانه داد بزنم : زنده باد "رهبر فرزانه"
اما می ترسم فردا بریزند به خانه ام و همه چیز را زیر و رو کنند و کامپیوتر و دیسک و خلاصه همه چیز را به همراه خودم ببرند و زیر کتک بگویند اعتراف کن:
رهبر فرزانه کجاست؟
من هم که هر چه بگویم منظورم جنتی و مصباح یزدی بود قبول نکنند و بگویند باید اعتراف کنی منظورت خود رهبر بوده است و بعنوان سردسته جریان اهانت به رهبری دادگاهی ام کنند.

اعدام جوانان عرب با طناب تمامیت ارضی ایران

در این روزها که فعالان فرهنگی ملت عرب اهواز دسته دسته بر سر دار می روند سکوت اکثریت اپوزیسیون سیاسی و سازمان های فعال حقوق بشری، سقوط اصل تمامیت ارضی ایران را سرعت می بخشد و جنبه خودخواهانه و غیرانسانی آن را نزد همگان رسوا می سازد ...
به بهانه تمامیت ارضی ایران چه جوانان بی گناه عرب و همچنین از میان ملل غیرفارس که به خاک و خون کشیده نشده اند، چه میلون ها انسان هایی که در اهواز و بلوچستان و دیگر شهرها به خاک سیاه فقر و بدبختی ننشسته اند. مفهوم تمامیت ارضی ایران مفهوم مقدسی است برای مرکزگرایان، اما مفهوم نفرین شده ای است برای ملل به حاشیه رانده شده.
در مورد بلوچستان تهدید از نوع تهدید برای هویت ذهنی ایرانی و آرمان های ذهنی تولیده شده توسط این هویت ذهنی است. مرکز گرایان خود با تکیه بر اوهام پی ریزی شده در چارچوب هویت ذهنی ایرانی، خود را مالک نصف آسیا می دانند چه برسد به بلوچستان و اهواز و غیره. اما از آنجائیکه تمامیت نفتی ایران و هویت ملی ایران جدایی ناپذیر هستند و جدایی آنها از هم کارکردشان را بی اثر می سازد، لذا بلوچستان نیز همانند اهواز تهدیدی است خطرناک برای به اصطلاح تمامیت ارضی ایران. این امرعلت نزدیکی و تعامل اپوزیسیون ایرانی با یک گروه ملی خاص و تحریم تعامل با دیگر گروههای ملی را به خوبی روشن می سازد.  در مجموع تمامیت ارضی ایران که برای مرکزگرایان مفهوم خیلی مقدسی است، خود مبتنی بر دو عنصر مادی و غیرانسانی تمامیت نفتی و هویت ذهنی ایرانی است که مصادره حق دیگران به سود مرکزگرایان را امری پذیرفته شده و والا نشان می دهد.
 http://www.zrombesh.org/

“بلوچستان” نقطه تلاقی منافع ابرقدرتها م.و. کوھگنجی.

رئيس جمھور جدید چین بدون پرده حرفھایی که بوی خون بہ مشام میرسانند رااعلام کرد که چین ارتشی جنگی لازم دارد که در حال جنگ باشد!. بودجه آنرا یازده درصد نسبت به سال قبل افزود. اوباما در دور دوم انتخابش به عنوان رئيس جمھور امریکا به مردم امریکا قول داد که امریکا را کشوری قدرتمندتر می سازد. روسیه ھم در پی گیری و تلاش آزمایش سلاحھای اتمی جدید ، برخلاف دوران یلتسین نارضایتی خود را از سیاستھای آمریکا  و کشورھای اروپایی در منطقه و بخصوص سوریه پنھان نکرد. امریکا و اروپاییھا ھم عملاً سیاست دوران جنگ سرد را تجدید کرده و پیش گرفته اند و بیخ گوش روسیه پا نھادہ اند.
بعد از بھم پاشیدن اتحاد جماھیر شوروی سابق در سال ١٩٩٠ میلادی٬ اکنون دوباره این کشور از موضع قدرت حرف می زند. ژاپن و چین چند سالی است که ھمدیگر را متھم به تجاوز به مرزھای آبی یکدیگر می کنند. کشورھای ارو پایی با تمام مشکلات اقتصادی يی که دارند٬ ھم به بودجه دفاع جمعی اتحادیه اروپا و ھمچنین نیز به بودجه نظامی خود افزوده اند.
رابطه بین دو غول جمعیت و قدرت جھان٬ ھند و چین ھم شکر آب شده و ھر دو ھر چند که مستقیم حرف از جنگ نمی گویند٬ اما٬ نیروھای خود را در منطقه مرزی یکدیگر بیش از قبل متمرکز کرده٬ آرایش  و گسترش داده اند. پاکستان و ھند دو قدرت اتمی آسیا از دیر زمانی است که به ھم شاخ و شانه می کشند و یک دیگر را به پشتیبانی تروریسم متھم می کنند.
رھبران کشورھای خاورمیانه ھم با ملت خود و ھم نیز با یکدیگر کاملا" بیگانه و دشمن شده اند و برای رفع بحران عمیق اقتصادی غرب٬ خود را موظف می دانند تا با پیشرفته ترین سلاحھای غرب خود را مسلح می کنند. رژیم فاشیست مذھبی ایران بھانه ھای لازم را ھم به اعراب بر ادعای مالکیت جزایر تمب بزرگ و کوچک و ابوموسی داده است و ھم با دخالتھای غیر دیپلماتیک در منطقه و بخصوص کشورھای حوزه خلیچ فارس و در مجموع نیز بھانه و آماده کردن شرایط، برای حمله به ایران و دفاع از اسرایئل را به آمریکا و غرب داده است.
چین و روسیه دو عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند که حق وتو دارند، نه بخاطر انسان دوستی و حمایت از رژیم ایران٬ بلکه به خاطر منافع خود در منطقه٬ نظر مخالفت با حمله نظامی به ایران و سوریه را نشان داده اند. اسرائیل از ھر ترفندی برای به میان کشیدن پای آمریکا و کشورھای اروپایی٬ استرالیا و کانادا و غیره در جنگ بر علیه ایران تا کنون استفاده کرده و رضایت برخی از آنھا را جلب نموده است.
خلاصه کلام٬ در ضمن اینکه بحران اقتصادی سنگینی بر کلیه کشورھای جھان سایه افکنده، کارگران و زحمتکشان و اقشار پایینی را رو برو و در تقابل جدی با دولتھا و طبقات حاکم قرار داده است، بجای صحبت و عمل از صلح٬ جھان به شدت ملیتاریزه شده و می شود. از حرفھا و گفته ھای تقریبا ھمهُ رھبران بزرگ و کوچک٬ قوی وضعیف جھان بوی خون و جنگ و ترور و باروت بر می آید.
شاید این بار ھم مانند گذشته  مدیریتھای جھانی! مانند بانکداران و سرمایه داران و مجریان تفکرات آنھا٬ بجای صلح و برقراری عدالت اجتماعی٬ راه حل را در ایجاد و آغاز جنگ خانمان سوز دیگری ارزیابی کنند.
.  اینبار کجا و نوبت کدام ملت بخت برگشته است که به بھانه بر قراری دمکراسی! اما تأمين منافع دیگران بطور فیزیکی نابود شود. اغراق نگفته ایم که بلوچستان با ثروت کلانش بزودی نقطه تلاقی منفعت جویان و جھانگیران طماع در نظم و دستور جدید جھان باشد. دمکراسی آن جسم مرده بی روح نیست که از مکانی به مکان دیگر حمل و نقل کرد و یا که پرورده تفکر خمینی و خامنه ای و امثالھم باشد که بازدھی ۳۳ ساله اش ملیتھا و طبقات و اقشار اجتماعی ایران را با مرگی تدریجی و رکود فرھنگی کشانده است.
دمکراسی آن وزنه سنگین و زنده ای است که جامعه را به پویایی و تقابل اندیشه ھا سوق می دھد٬ آزادی اندیشه و بیان را تضمین می کند و تبعیضھا و بی عدالتی ھا را از میان بر می دارد و به خودسری ھا و تکرویھا پایان می دھد و حکومت قانون را ضمانت می کند.
دمکراسی منش و باوری است که توده ھا در عمل و در مناسبات می آموزند، که تبعیضھا و تحقیرھا را از میان بر دارند و به ھم و به دیگران حق حیات٬ حق آزادی و برابری بدھند و آنرا محترم شمرده و نگھدارش باشند.. شیوه برخورد در مناسبات و روابط اجتماعی را بھبود بخشند و به درجه والای انسانی وسرانجام مساوی برسانند، آزادی اندیشہ و گسترش علم و دانش و حق انسانی را برای ھمه محترم شمرده و رعایت کنند و در مقابل ھر گونه بیعدالتی و بی انصافی متحدانه و دسته جمعی بایستند و مقاومت کنند.
اینجا علاوه بر موقعیت استراتژیکی و سوق الجیشی کم نظیرش٬ در دل خاک خشک و اعماق دريای آن گنجی بی پایان و بینھایت نھفته است. از مدتھا پیش چشم ھر طماع و بخصوص طماعان قدرتمند را بیشتر از دیگران به خود جلب و جذب کرده٬ مردمش از دیرزمانی در زندان بی خبری و نا آگاھی در زنجیر و منتظر سرنوشت مختوم خود ھستند.
برای تاراج این گنج نایاب و پر بھا٬ به احتمال قوی اینبار٬ اينجا يعنی بلوچستان، نقطه تلاقی منافع ابر قدرتھا  خواھد بود و ملت بلوچ است که قربانی می شود و بطورفیزیکی وجود و نام و نشانش( بلوچستان و بلوچ) از میان برداشته می شود. اینجا از دیر زمانی است که جنگ قدرت و تقسیم بلوچستان شروع شده است. در جزوه نابودی فیزیکی ملت بلوچ به تضادھای چین٬ آمریکا و روسیه در افغانستان و منطقه بلوچستان بر سر نوشت ملت بلوچ مختصر اشاره ای شد، اکنون به ادامه آن می پردازیم.
بلوچستان مخزن گنجھای نایاب و بزرگی است که اگر از سایر داده ھای طبیعتش صرف نظر کنیم٬ منابع انرژیش توجه کشورھای بزرگ و جھانخوار را به خود جلب کرده است. فرضاً ھم که از منابع وسیع زیر زمینی و روی زمینی بلوچستان صرف نظر کنیم٬ ھمینکه دریا و منطقه استراتژیکی بسیار پر اھمیتی دارد و ھر قدرتی که فقط به سھمی از تصرف بازار آسیای مرکزی بیندیشد٬ کافی است که سھم خود را از این خوان نعمت طلب کند و به یغما برد.
محل جقرافیایی و داده ھای طبیعت بلوچستان٬ شرایط را برای برخوردی جدی فراھم کرده است. آنجا که ثروتی است٬ مشکلاتی بوجود می آید که خود مردم محل در ایجاد آن کمترین نقش را دارند. امروز علاوه بر ایران٬ پاکستان و افغانستان که بخوبی از وجود اين منابع عظيم انرژی و معدنيات بلوچستان آگاهند و کمر ھمت برنابودی فیزیکی ملت بلوچ بسته و به ھر روش کثیف و ناپسندی متوسل ميشوند، غولھای جھانی دیگری ھم چشم دوخته و در حال تصرف این گنج ھستند.
رقیبان جھانی بزرگتری که به احتمال قوی در آینده نه چندان دور از زمان و حقیقت بلوچستان را میدان تاخت و تاز خود قرار دھند و ملت بلوچ قربانی٬ ھستی ھای طبیعت بلوچستان شوند. رقیبان بی رحمی که نان را از گلوی کودکان گرسنه ما بیرون می کشند٬ برای نابودی فیزیکی مردم بلوچ کمترین ترحم را نشان نخواھند داد. به دوره ھای زیاد طولانی و نیز جنایتھا و قتل عامھای دوره قاجاریه بر نمی گردیم. فقط به ذھنیات به یاد مانده از زمان علی بوتو و سلسله پھلوی بسنده می کنیم. عمق جنایاتی که نسبت به ملت بلوچ در ھمین چند دھه اخیر، چه از لحاظ  ترور فرھنگی و چه از لحاظ ترور فیزیکی مواجه شده است٬ نمودش را در عقب ماندگی ملت بلوچ در قرن بیست و یکم باید جستجو کرد.
در بلوچستان ترور و جنگی اعلام نشده بر دو بخشش از سال ١٩۲٩ و ١٩۴٨ در جریان ھست و بر سر نوشت ملت بلوچ حاکم است. امروز نقش مستقیم پاکستان٬ ایران٬ افغانستان و نیز نقش غیر مستقیم برخی دیگر کشورھای منطقه و جھان را نباید در سرنوشت ملت بلوچ ازنظر دور داشت. آنچه که امروز بطور عام در بلوچستان و بطور خاص در بلوچستان پاکستان و بلوچستان ایران نسبت به ملت بلوچ می گذرد٬ بربریتی است که قابل وصف نیست. ملت بلوچ  بیش از ۸ دھه است که روزھای سیاه زندگی را در ایران تکرار و پس تکرار می کند و نیز نزدیک به ۶۵ سال است که ناخلف زاده ای بنام پاکستان را که از شکم ھند و تخم ریزی و تجاوز انگلیس تولد یافته است٬ بر سر پا نگه داشته و با خون جوانانش این ناخلف زاده بدون ھویت ملی و مصنوعی زاده را آبیاری می کند.
در فرضیه عمل و عکس العمل از علم فیزیک می آموزیم، که ھر عملی را عکس العملی است مساوی و در جھت خلاف. اما٬ در مورد بلوچ و بلوچستان ھیچ فرضیه ای صدق نمی کند. بلوچستان مکانی است که وزن بسا سنگین ارتجاع آخوندی و نظامی ایران و پاکستان آنرا پوشانده و مردمش را له و لورده کرده است و به یک٬ یکنوختی می ماند که رشد و روح زندگی سامت و ساکت و مرده است٬ تا یک معادله اجتماعی ھم وزن.
معادله ھای اجتماعی از دو بخش و یا بیشتر تشکیل شده اند و تقریبا مانند معادله ھای ریاضی عمل می کنند. ج.ا و پاکستان باید راه حل علمی کم خرج را جستجو کنند٬ یعنی اندیشیدن و پیدا کردن پارامترھایی که تفاوتھای دو بخش از معادله نابرابر را از میان برداشته٬ به آن افزود یا تفکیک کرد و مساوی قرار داد و مجھول را پیدا کرد٬! با این تفاوت که با معادله ھای اجتماعی، مانند معادله ھای ریاضی نباید خشک وخشن بر خورد کرد. آنھا را باید زنده و در حال رشد و تکامل دید و تجزیه و تحلیل کرد و نه تنھا تساوی کردنشان مھم است٬ بلکه ھم سو و ھم جھتی و تفاھمشان به حیات اھمیت و ارزش می دھد.
به عبارت دیگر یعنی کل جامعه را باید بیمه کرد و اعتماد عمومی را جلب نمود. در مورد ملت بلوچ ھیچ کدام از اینھا صدق نمی کند و ھمه چیز یک طرفی است و به زیان بلوچ. نه از احترام گذاشتن و داشتن حق حیات و مساوی بودن خبری است٬ نه ایجاد محیط سالم برای یادگیری علم و دانش بدون دغدغه خاطر، جنسیت و تربیت نسل فردا بحث و نظری در میان است و نه ھم از داشتن حق شھروندی و اجازه کار و حق انتخاب٬ خبری ھست. آنچه که بلوچ از تولد تا مرگ میبیند و میشناسد٬ تحقیر ملی٬ تبعیض٬ تحقیر مذھبی٬ زبانی و سرنوشتی که بدون دخالت و اراده اش برایش تعیین شده اند. با چنین زیستنی دست به ھر اقدامی بزند حق دارد.چون برای زنده ماندن با چنین وضیعتی بین مرگ و فقط زنده ماندن در تلاش است.
حقیقتاً وقتی که به سرنوشت تعیین شده ملت بلوچ٬ بدون اراده خودش نگاه می کنیم و می رسیم٬ طبیعت رنگ و بوی دیگری دارد. چشمک زدن و رقص ستارگان آسمان بلوچستان زیبایی و جذابیت ندارند. آسمان آبی٬ شورانگیزی و ذوقش را از دست داده است. بوی مانده لاشه ھای متعفن ستم چندلایه دیکتاتوریھای سیاه نظامی پاکستان و سلسله ھای شاھی و آخوندی ایران و افغانستان بر سرزمین و وسعتش گسترده شده و ملت بلوچ گویا و به جبر زمان باید آنرا مظلومانه استنشاق کند، تا بدینصورت آھسته و زجر کش شود و جان دھد.
دزدی٬ رشوه خواری٬ زشتی٬ قتل و غارت٬ نا امیدی٬ دود و سیاھی بر ھمه جای بلوچستان سایه افکنده است. زمین وارونه می چرخد و مھر کشت و برداشت ندارد. خواب شبھا٬ امیدھای فردا را پرورش نمی دھند و ھمچنان بی محتوا می آيند و می گذرند. زمستان بدون خبر و تغییر جانشین بھار می شود و سیاه و سرد و بی حرکت می ماند. عقربه ھای ساعت در جھت عکس و بر خلاف قانون در گردش و حرکت اند۔ زمان که بعد منفی و ایست ندارد، بر خلاف فلسفه و منطق علم و دانش عمل می کند٬ ازحرکت و رشد باز می ایستد و با سرعتی غیر قابل کنترل در جھت نابودی و سرازیری٬ ملتی را به پرتگاه نابودی پرش می دھد.
اکنون انتظار خانواده ھا و مردم بلوچ برای بازگشت عزیزانشان که برای انجام کارھای روزانه از خانه خارج شده اند٬ به یک عادت و آرزوی روزانه بدل گشته و گرنه باید در جستجو و تلاش شبانه روزی بود تا روزھا٬ ھفته ھا٬ ماه ھا و سالھا بعد٬ لاشخورھا دسته جمعی در جایی از آسمان غم گرفته پرواز دایره ای و تکراری خود را که نشان از یافتن جسدی بر زمین است٬ ھماھنگ کنند. حیوانات مرده خوار جسدی را از زیر خاک بیرون کشند٬ چوپان و رهگذری تکه لباسی را به شناسد و خانواده بلوچی را از انتظار بدر آورند و ملتی را برای تعیین سر نوشت خونین و ترور فرزندانش غمگینتر و در انتظار فردایی طولانی تر قرار دھند.
کره خاکی برای انسان کوچک شده است و در تلاش و ھم اکنون کرات دیگر را به تصرف و مالکیت خود در آورده است. ارتباطات بسا آسان با کوتاھترین زمان و با سرعت برقرار می شود. مسلماُ آنچه که در جھان و اطراف ما می گذرد٬ تاثیر مثبت یا منفی خود را بر ما خواھد نھاد. آنچه که ترور و بحث در مورد آن را٬ امروز به یک ضرورت مھم رسانه ای روز در آورده است٬ آن است که به یک معضل جھانی در آمده است و نیز ترورھای دولتی است که بیشرمانه بعد از واقعه ١١ سپتامبر سال ۲٠٠١ میلادی در آمریکا به بھانه مبارزه با تروریسم حدت و شدت گرفته است.
بعضی از دولتھای  قدرتمند و به اصطلاح پایبند به دمکراسی در گفتار ترور و تروریست را به شدت محکوم می کنند٬ اما٬ در عمل بنیادش را بتونه می کنند و برای نابودی مخالفین٬ اخلاق انسانی را زیر پا نھاده و به ترویج و گسترش آن مباردت می ورزند. واژه دمکراسی را تھی کرده اند و مانند  ترور آنرا دوگونه معنی و تفسیر می کنند.
آنجا که حافظ منافعی برایشان باشد به دفاع شانه بالا می زنند و آنجایی که موافق نباشند٬ ترور و تروریست علم و معرفی می کنند و باجدیت با آن برخورد می شود. دولتھایی که توان استفاده از سلاحھای مدرن و بمب افکنھا و ھواپیماھای بدون سرنشین و ارتش منظم سرکوب را در اختیار دارند و بر علیه ناتوانترین آدمھای بی گناه بکار می گیرند٬ تروریست محسوب نمی شوند، ترور را به عنوان دفاع از خود معنی می نمایند و تروریسم خود را حق تفسیر و توضیح می دھند.
سرکوب مخالفین و تصاحب شدن قطعه زمین ملتھای دیگر را حق مسلم و تاریخی خود می دانند، بعد از بھمن ۵٧ در ایران آخوند زده و بخصوص امروز در بلوچستان٬ نبض زشت این شیوه کثیف با عملکرد کسانی که قدرت سیاسی را قبضه کرده اند به حد بینھایت رسیده و بنام منافع و امنیت ملی تمامی قوانین حقوقی٬ حقوق بشری٬ اخلاقی و انسانی را زیر پا نھاده و لھیده و لکه دار کرده و می کنند.
تجاوز به حریم جغرافیایی٬ حریم انسانی و حقوق دیگران تحت ھر بھانه٬ ھر نام و مسلک و مرام و مذھبی به شدت محکوم است و انسان آزاد و اندیشمند آنرا نمی پذیرد. اما٬ دفاع ازخود و ناموس و سرزمین خود با ھر وسیله و امکانی که در اختیار است٬ باید مجاز و حق شناخته شود.
داستانی از میر کمبر٬ این دلیر مردم بلوچ٬ ھنوز دھان به دھان می گردد٬ که از وی سؤال می شود٬" که بھترين سلاح مرد کدام است؟ پاسخ می دھد که ھرآنچه که در دست اوست......" قوانین پاکستان و جمھوری اسلامی خامنه ای به خود سری ھا و تکرویھای فرقه ای تبدیل شده و نظم اجتماعی کاملا بھم خورده و شیرازه کارھا ازھم پاشیده است.
ھر چند از آنچه که بر ملت بلوچ می گذرد٬ بلوچ ھنوز بر پا ایستاده است، به شتر و قایقش٬ به کرانه ھای دور دست دریا و افق و سراب بیابانھا و دشت ھای به ظاھر خشک بلوچستان و به جسد دایناسورھایی که در انتھای سرابھا مدفون شده اند٬ می نگرد. به تفتان و جمال باریز و کوه بيرک، به کوهھای سلیمان و دره بولان٬ به بزمان و نيلّگ، به دریای مکران و به خورشید و عظمتش می اندیشد و ھنوز داستان شب کودکانش٬ درس آزادی و آزدگی است. اما٬ حق مسلم و بدون چون و چرای ملت بلوچ است که در این آشفته بازار امروز٬ پیشگامان و روشنفکران آن بطور جدی به منافع عمومی و ملی خود بیندیشد.
م.و. کوھگنجی. یکم دی ماه ١۳٩١ شمسی