صبح روز بعد با وجود خستگی راه با شوق و اشتیاق و شاید مقداری اضطراب و تعجب به طرف محل دادگاه ویژه به راه افتادند.
خیابان کوهسنگی 17 - میعادگاه عاشقان
در خیابان کوهسنگی 17 میلان یک . یک تابلوی کوجکی روی درب منزلی نصب شده که رویش نوشته : دادگاه ویژه روحانیت. ساعت 8 ابوعمار وارد شدند. انتظار همراهانش طولانی شد و از خروج ابوعمار خبری نشد. ساعت 1و نیم بعد از ظهر بود که ابوعمار زنگ زد و گفت ضامن می خواهند. همراهان مستضعفش متعجب شدند که در آن شهر غریب چگونه و از کجا ضامن پیدا کنند.
نزدیک ساعت دو نیم بود که یک ضامن گیر آمد و سریعا آمده و ضمانت نمود . ساعت دو و نیم ابوعمار با چهره ای بسیار گرفته و تعجب زده و بسیار خسته و تشنه بیرون آمدند. با آنکه رفتار مسئولین دادگاه بسیار خوب و دوستانه بوده ولی ابوعمار چون انتظار چنین واقعه ای را نداشتند بسیار متعجب و بهت زده بنظر می رسند.
ان شا الله در آینده ماجرای محاکمه عادلانه ایشان را از زبان خودش برایتان نقل می نماییم.
No comments:
Post a Comment