تاريخچه زيورآلات بلوچستان
عصر فلز، دوره مهمي در تاريخ زيورآلات در جهان است. در عصر ماقبل تاريخ برحسب اتفاق سنگهائيكه داراي مس بودند در مجاورت آتش قرار گرفته و انسان ماقبل تاريخ تكههاي براق فلز را كه براثر ذوب ار سنگ جدا شده بود، مشاهده كرد و بعد فهميد كه اين فلز را ميتوان كوبيد و به اشكال مختلف درآورد و نيز متوجه شد كه استفاده از آن در بسياري از جهات براي ساختن اسلحه و ادوات به مراتب بهتر از سنگ است. مس براي آلات زينتي به كار رفت و همچنين لوازم جادو و طلسم كه انسان ماقبل تاريخ بدان اعتقاد داشته و بدين وسيله خود را ارواح خبيثه محافظت ميكرد از آن ساخت.
در منطقه بلوچستان و سيستان و دشت قزوين، آثار كورههاي ذوب فلز كه شايد قديميترين كورههاي ذوب فلز در جهان باشند ديده شده است. پيدايش عصر مس در ناحيه بينالنهرين به واسطه معادن موجود در بلوچستان بوده، زيرا در سرتاسر بينالنهرين ناحيهاي يافت نميشود كه داراي معدن مس باشد، ولي عصر مس در بينالنهرين پديد آمده است و اما سرتاسر بلوچستان از نصرتآباد تا چابهار معادن خيلي قديمي كه مس از آنها استخراج ميشده وجود دارد. مس از طريق دريا به سومر حمل شده و به شهرهايي از قبيل اور و غيره برده مي شد.
به مرز و ذوب مس و ريختهگري و صنعت قالبسازي و ساخت مجسمه سفالين توسعه يافت. اين فن در طول جاده جنوبي تا سيستان كشيده شد و از آنجا به سرزمين بلوچستان و دره سند سرايت كرد. عهده مفرغ در ايران سابقهاي تا حدود دو هزار سال پيش از ميلاد دارد. از بررسيهاي باستانشناسي در درهي سند و غرب آن در بلوچستان، ويرانههاي تعداد زيادي از قرارگاهها را متعلق به عصر مفرغ پيشين، نشان ميدهد كه ميتوان براي توصيفشان واژهي شهر را به كار برد. در واقع بيشتر اين شهرها ميبايست چون مراكز حوزههاي كشاورزي بنيانگذاري شده باشند. گرچه در يكي دو مورد هم ميتوان استنباط كرد كه برخي از عوامل يا ملاحظات تجاري، در انتخاب محل و خصوصيت شهري مؤثر بوده است.
ويل دورانت مينويسد:
«دكتره. فرانكفورت در سال 1932 ميلادي (1311 هـ . ش) در ويرانههاي يك دهكده بابلي ـ ايلامي در تل اسمار كنوني، مهرهها و مهرها سفالي را از زير خاك درآورد كه به نظر او آنها را در حدود 2000 سال قبل از ميلاد، از موهنجودار و به آنجا بردهاند. دكتر هال معتقد است كه سومريان فرهنگشان را از هند گرفتهاند، ولي هم سومريها و هم هنديان آغازين را از يك اصل و فرهنگ مشتركي ميداند كه در بلوچستان بوده است. بنابراين ميتوان گفت كه هنديان و سومريان فرهنگ خود را از بلوچستان گرفتهاند، و نه تنها اين سرزمين با تمدن نواحي باستان واقع در غرب در ارتباط بوده بلكه با تمدن پيش از تاريخ نواحي شرقي نيز هماهنگي داشت و در حقيقت بلوچستان واسطهي تمدن قديم شرق و غرب نيز بوده است.
تا اينجا به اين نتيجه ميرسيم كه بلوچستان به علت دارا بودن معادن و. پيشينهي فرهنگي ميتوانسته از قديمالايام محل ساخت زيورآلات باشد حال ميپردازيم به اينكه چه دلايلي در اين منطقه باعث استفاده از زيورآلات شده است.
زينتآلات در شرق هميشه هم زيبندهي اندام و جامه بوده و هم نشانه حشمت و آبرو به راستي نيز درخشش فلزهاي گرانبها، صداي النگو و لرزش گوشواره، به خصوص اگر مكمل جامههاي سنتي باشد، بسيار دلفريب است. زينتآلات مهمترين تملك زنان ازدواج كرده بوده و هست كه به عنوان بخشي از بهاي عروسي
آنها توسط خانواده داماد به عرو.س داده ميشود.
زيورآلات اين نواحي هميشه به سفارش ساخته ميشود و به دليل اقتصادي، آنها را در روستاها كمتر به صورت آماده ميتوان يافت. در ساختهها و سفارشات روستايي، نقره بيشتر بكار ميرود، حال آنكه در شهرها طلا رايجترين است و وسيلهي بهتري براي سرمايهگذاري به شمار ميرود. گذشته از طلا و نقره، آميزه (آلياژ)هاي فلزي و مهرههاي پلاستيك به رنگ طلايي و فيروزهايي نيز اغلب به كار ميرود. ياقوتهايي مصنوعي هم از رنگ صورتي روشن تا سير، خواستاران بسيار دارند، همين گونه مرواريدهاي مصنوعي و سنگ سفيد در جاهايي كه مرواريد در دسترس نباشد معمول است. گاهي اوقات كهربا نيز مشاهده ميشود. از ميان سنگهاي ويژه زينتآلات، فيرونزه مصرف بيشتري دارد چون در خراسان معدن آن يافت ميشود.
منظور از زيورآلات سنتي در بلوچستان، زينتآلات سنتي شهري، روستايي و مردم چادرنشين بلوچستان ميباشد كه به عنوان يك منطقه فرهنگي در نظر گرفته شده است. (بلوچستاني كه محدود به مرزهاي ملي كنوني نيست) زيرا از لحاظ فرهنگي خصوصاً استفاده زينتآلات آنچنان رابطه تنگاتنگي مابين ساكنان مناطق بلوچستان ايران و پاكستان وجود دارد كه كشيدن هرگونه مرزي را غيرممكن ميسازد. دليل ديگري كه وجود مرز را در اين منطقه كمرنگ ميكند اين است كه بسياري از سازندگان طلا در اين منطقه سفارشات خود را از روي كاتالوگ و كتابهاي منتشر شده در پاكستان ميپذيرند به طوري كه پيدا كردن نقوش خاص منطقه را با شكل روبرو ميسازد به هر طلافروشي و جواهر سازي كه در منطقه بلوچستان سري بزنيد و قصد داشته باشيد سفارشي بدهيد يكي از اين كاتالوگها را در برابر شما ميگشايند كه به گفتهي خود زرگران حدوداً از 25 تا 30 سال قبل استفاده از آنها مرسوم شده و ديگر به ندرت اتفاق افتاده است كه طلاساز يا نقره كار سواي بازار، دست به آفرينش و خلق اثر هنري بزند كه منشاء آن تمام خواستهها و انديشههاي خاص منطقه خودش باشد.
در حال حاضر براي تهيه زيورآلات سنتي كه در كارگاههاي كوچك محلي ساخته ميشوند، طلا با عيار 24 مورد استفاده قرار ميگيرد. اكنون توليد جواهرات نقرهاي در بلوچستان متوقف شده است و نقرهكاراني كه امروزه به كار مشغول هستند، كارشان اساساً به كارهاي مرمت (تعمير) مختص ميشود.
همچنين بايد يادآور شد كه برخي از زينتآلاتي كه در سيستان و بلوچستان و هرمزگان به دست آمده از ديدگاه نگاره و نقش همانند يكديگرند اگرچه شايد به نامهاي گوناگوني خوانده ميشوند. اين همانندي با توجه به همسايگي اين نواحي و مهاجرت عشاير، طبيعي است. بنابراين كشيدن مرز مشخصي بين زينتآلات عاميانه و محلي بلوچستان از زينتآلات ديگر مناطق ايران نيز بينهايت مشكل است. بازوبندها، مچبندها، پاآور نجنها و سربندها را به راحتي ميتوان در زينتآلات مناطق ديگر ايران يافت. زيورآلات و جواهرات را در اين منطقه نميتوان دقيقاً طبقهبندي كرد. حتي مروري بر سفرنامههاي گذشته دريافتن طبقات مختلف به ما كمكي نميكند.
تاكنون روشن شده كه طبقهبندي جواهرات در هر منطقه از جهان برطبق قبيلهي مخصوص يا گروهمحلي است و اين كار اگرچه ممكن است، خيلي مشكل ميباشد.
آنچه از كتابهاي تاريخي دريافت ميشود اين است كه نقرهكاران زيادي در اين منطقه وجود داشتهاند و جوهرات به طور عمومي استفاده ميشده است. محدود بودن اطلاعات در اين زمينه بدين علت است كه جهانگردان فرصتي براي دين زينتآلات زنان به دليل پنهان بودن در زير لباسهايشان، نداشتند.
به نظر ميآيد، به خاطر اين مشكلات مناسبتترين راه براي نمايش زينتآلات در اين فهرست طبقهبندي آنها براساس طريقه پوشيدن آنها ميباشد.
انواع زيورآلات زنان بلوچ:
زيورآلات مربوط به سر:
1) كيد:
معني واژهي كيد در زبا بلوچي يعني مهار (كيد كردن: مهار كردن) از آنجائيكه گوشوارههاي زنان بلوچ منطقهي مكران به جهت سنگين بودن آنها و جلوگيري از پاره شدن لالهي گوش اقدام به استفاده از كيد مينمايند كه اين كيد هم از جنس طلا، نقره، پارچه و نخ هم ميتواند باشد و امّا كيدي كه در هنر زيورآلات سنتي مرسوم است عبارت است از: نواري طلايي كه در قسمت فوقاني سر قرار ميگيرد و از دو طرف به گوشوارهها متصل ميشود. كيد در فواصل معيني داراي چنگهايي است كه در موي سر فرو ميروند و باعث ثابت شدنش بر روي سر ميشوند. كيد انواع مختلف دارد از جمله كيد زنجيري، كيد صدي، كيد دور گوش و غيره.
كيد تشكيل شده از دو رديف زنجير و دايرههاي نيمه محدب (شمس) كه به يكديگر متصل ميباشند و در مركز به يكديگر متصل ميشوند قطعه دايرهاي شكل مركزي توسط نگينهاي ياقوت يا فيروزه تزئين گرديده كه بدان نيز بلوچي شمس گويند.
2- شمس:
محل استفادهي شمس روي پيشاني ميباشد. شمسه به گروهي از زيورآلات طلايي گفته ميشود كه از روي سر آويخته گردد. نوعي از آن به وسط كيد متصل شده و روي پيشاني قرار ميگيرد. نوع ديگر شمس از يك طرف سرآويخته ميشود (تقريباً روي گيجگاه قرار ميگيرد) اين شمس از نوع شمس در منطقه سرباز و ايرانشهر مورد استفاده بيشتري دارد. شمس يا شمسه از قطعات بسياري تشكيل شده و شايد به دليل آويزهاي متعدد آن و شباهت به خورشيد به شمس اطلاق ميشود كه براي تزئين آن از نگينهاي فيروزه و ياقوت استفاده ميشود.
3- سربند:
دور پيشاني و سر قرار ميگيرد و تشكيل شده از قطعات دايرهاي شكل از جنس نقره به صورت قالبي (به تعداد 7 عدد) كه كنار هم به ترتيب روي پارچه تيرهاي (مشكي، زرشكي) دوخته ميشود. لبه پاييني سربند از تعدادي (20 عدد حدوداً) تاك (برگ) تشكيل شده كه در ميان تاكها در مركز سربند يك شمسه نقرهاي دوخته ميشود كه براي تزئين آن از نگين (فيروزه، عقيق) استفاده ميكنند. در بعضي موارد و شمسه مثلث شكل نقرهاي كه در دو طرف قرار ميگيرند نيز دوخته ميشود. سربند بر روي پيشاني قرار گرفته و دوسر پارچه در پشت سر به يكديگر گره ميخورند.
زيورآلات مربوط به گوش:
1- باري:
محل استفادهي آن در غضروف گوش ميباشد. زيوري طلايي است كه از يك مفتول به طول تقريبي 7 سانتيمتر كه بعد از عبور از دستگاه نورد چكشكاري شده تا آن كه قطر يك طرف آن به حدود 4 ميليمتر و طرف باريكتر آن به حدود 2 ميليمتر برسد كه اين زيور به لاله گوش متصل ميشود.
در بعضي موارد براي زيبايي بيشتر زنجيري به آن متصل ميكنند كه اصطلاحاً به آن بند باري گفته ميشود و طرف ديگر آن توسط حلقهاي به كيد متصل ميشود. سطح مقطع باري دايرهاي شكل است.
2- چلمب:
مربوط به بغل سر، كنار پيشاني ميباشد. اين زيور از كيد آويخته و در كنار گونه قرار ميگيرد. براي تزئين اين زيور از مرواريد، ياقوت، فيروزه (كه اصطلاحاً به آن سبز يا سبزه نيز ميگويند) گلها دانه استفاده ميشود. شكل قسمت اصلي چلمب به شكل نيمكرهاي است كه در كتاب زيورهاي زنان ايران به اين فرم اصطلاح كلاه خود را اطلاق كردهاند. در وسط اين نيمكره يك ياقوت درشت قرار دارد. همچنين از قسمت انتهاي لبه نيمكره آويزهايي از برگهاي طلايي، مرواريد، فيروزه به وسيله حلقههايي به آن متصل است.
3- دُر:
در لاله گوش قرار ميگيرد. يك نوع گوشواره سنتي منطقه بلوچستان ميباشد كه در قسمت نرمه گوش آويخته ميگردد كه فرم اصلي آن شامل يك نيمكره توخالي بوده كه از مرز دروني مفتول ضخيم كه بدان جوش دادهاند بيرون آمده است كه اين مفتول به طول 2 سانتيمتر ميرسد كه هر چه به انتها بيروني آن ميرسد باريكتر ميگردد كه در هنگام استعمال آن مفتول به صورت مارپيچ در پشت گوش پيچيده ميشود كه در اين مفتول براي زيبايي بيشتر از ديگر زيورآلات بلوچي استفاده ميگردد مانند گلهادانه، لپو، سبزه.
قراردادن در بر روي گوش و يا به اصطلاح محلي (پيچيدن دُر) توسط زرگر و يا زنان باتجربه در اين كار انجام ميشود.
4- گلها دانه:
يكي از تزئينات مورد استفاده در دُر ميباشد كه براي زيبايي بيشتر گوش استفاده ميگردد. فرم آن به صورت دو مخروط چسبيده به هم ميباشد كه رئوس آنها قطع شدهاند. كه اين فرم براساس اتصال حلقههايي كه اندازههاي مختلف دارند به دست آمده است. گلها از يك جداره توري مانند كه بر اثر چيدن دانههاي طلا بر روي حلقههاي متصل شده ميباشد تشكيل شده است. بزرگي و كوچكي گلها نيز بستگي به بزرگي و كوچكي دُر دارد كه هرچه دُر بزرگتر باشد تعداد حلقههاي تشكيل دهنده در ساخت گلها نيز بيشتر ميشود.
5- لپو:
يكي از ملحقات دُر ميباشد كه براي تزئين بيشتر دُر استفاده ميگردد و موجب زيبايي برش ميگردد لپو تشكيل شده از يك مكعب چند وجهي توخالي كه براي ساخت آن از طلاي عيار نسبتاً پايينتر از طلاي دُر استفاده ميگردد براي تزيين لپو از يك بتي (نوعي فرم در ساخت زيورآلات بلوچي) كه به صورت برگ بريده شده و بانگينهاي (ياقوت و فيروزه) تزيين شده است استفاده ميكنند اندازه لپو ميتواند برحسب اندازه دُر متغير باشد هرچه دُر بزرگتر باشد لپو نيز بزرگتر ميگردد و بالعكس.
6- والي:
محل استفادهي آن غضروف گوش ميباشد، زيوري است از جنس طلا كه طول تقريبي آن مانند باري ميباشد اين مفتول بعد از ورود از دستگاه نورد چكش كاري شده تا ذآنكه قطر آن به حدود 4 ميليمتر برسد. سطح مقطع اين زيور مربع ميباشد.
بعد از به دست آمدن ضخامت مورد نظر آن را به شكل حلقهاي در ميآوردند و مفتول ظريفي را از ميان حلقه والي ميگذرانند. لازم به ذكر است كه قسمتي از زيور كه از لاله گوش عبور ميكند به صورت مفتول ظريفي درآمده كه بعد از عبور از گوش در طرف ضخيم آن قلاب و در جاي خود محكم ميشود.
7- تائيدوك (قاب قرآن):
زيوري است از جنس طلا به شكل مكعب مستطيل در اندازهي حدوداً mm 30 * 27 كه بر روي آن به وسيله حلقه (كد) و دانههاي طلايي تزئين ميكنند. اين زيور در ابتدا براي قراردادن آيات و دعا به كار ميرفته، ولي امروزه تنها به عنوان يك زيور و معمولاً با دُر مورد استفاده قرار ميگيرد.
زيورآلات مربوط به بيني:
1- پلك:
پلك با اشكال مختلف و متنوع ساخته شده و محل نصب آن در دو طرف جلوي بيني است. حجم و اندازه پلك نسبت به ديگر زيورآلات زنان بلوچ كم و كوچك ميباشد پلك را دختران بلوچ بعد از ازدواج استفاده ميكنند. پلك ممكن است انواع و اقسام متفاوت داشته باشد. كه بيشتر از نوع ساده، مدور و سبك آن استفاده ميكنند. براي نصب كردن پلك بيني را سوراخ ميكنند و مرواريد يا فيروزه و ياقوت را روي آن نصب مينمايند.
2- پلو ـ پلوه:
آويز بيني ميباشد، كه اين زيور براي تزئين بيني استفاده ميشود كه در جلوي بيني و در نرمه ديوارهي قائم داخل بيني آويزان ميگردد فرم اصلي پلو بدين صورت ميباشد كه يك شيء مجوف به شكل بيضي از طلا به نگين بر روي آن قرار ميگيرد و از دو سو بالا و پايين نگين توسط بستهايي در جاي خود محكم ميشود. نگين پلوه از جنس فيروزه ميباشد. در بالاي ديواره و نگين مفتولي قرار دارد كه انتهاي آن خم گرديده و پلو توسط آن به بيني آويزان ميشود.
زيورآلات مربوط به گردن:
1- دنتان پاچ:
يعني خلال دندان وسيلهاي تزئيني ميباشد كه علاوه بر مورد استفاده روزانه به عنوان زيرنيز از آن استفاده ميشود و توسط نخ يا زنجير به گردن ميآويختند شكل آن به صورت مثلث بوده كه به هر ضلع آن حلقههايي متصل شده است. در حلقههاي دندان پاچ علاوه بر برگهايي كه توسط زنجير به آن متصل ميشود وسايلي همچون موچين كوچك خلال دندان آويزان ميباشد. جنس اصلي اين دندان پاچ از نقره بوده و در قديمالزمان زنان بلوچ از آن استفاده ميكردهاند. براي تزئين بيشتر دندان پاچ از نگينهاي فيروزه استفاده كردهاند.
2- زباددان:
يك حجم توخالي ميباشد كه در داخل آن مشك و مواد خوشبو ميگذاشتند و آن را به گردن توسط زنجير و يا نخ ابريشمي ميآويزند. فرم ظاهري زباددان بستگي به ذوق هنرمند سازنده آن دارد كه بعضي موارد براي تزئين بيشتر آن از نگين يا برگهايي كه توسط زنجير به آن متصل است استفاده ميكنند. زباددان از دو قسمت كلي تشكيل شده است كه يكي محفظه و ديگري قسمت در محفظه ميباشد.
3- سينهريز:
حدوداً از 25 تا 35 آويز نقرهاي كه به صورت قالبي تهيه شده است. بر روي آويز وسط معمولاً نگين (عقيق) تعبيه ميشود.
اين 25 آويز روي يك رشته نخ در جاي خود قلاب ميشوند كه طول هر كدام حدوداً 7 سانتيمتر ميباشد. هر كدام از اين آويزها از چند تكه تشكيل شده كه به وسيله لحيم يا حلقههايي به هم متصل ميشوند كه در قسمت انتهايي آن به شكل دايره ميباشد كه بر روي آن گلهاي هشت پر توسط قالب نقش گرديده است. اين گونه سينهريزها براي طبقات كم درآمد جامعه ساخته ميشده است.
4- كپگو:
يكي از زيورآلات سنتيزنان بلوچ ميباشد كه در ناحيه گردن بسته ميشود. كپگو تشكيل شده از تعدادي نيمكره توخالي كه به صورت يك رديف پشت سر هم بر روي يك پارچه دوخته ميشود و طول پارچه مورد استفاده براي ساخت كپگو به اندازه دور گردن فرد ميباشد كه آن را استفاده ميكند تعداد كپگو ميتواند از 9 تا 11 عدد متغير باشد تزئينات روي كپگو ميتواند از نگينهايي چون ياقوت و فيروزه باشد و يا ميتواند از نقوشي باشد كه توسط جوش دادن دانههاي طلا بر روي آن باشد. كپگو با حذف لفظي گو كه مختص بيان بلوچي در كلمه ميباشد كپ با فتحه حرف پ باقي ميماند كه در فرهنگ لغات به هر چيز برآمده (ناظم بالاطباد) و هر چيزي كه به صورت توده و گنبدي شكل باشد و اصل قبه عرب همين كلمه است و از آنجا كه كپگو نيم كرههاي برآمدهاي ميباشد كه در رديف كنار يكديگر قرار ميگيرند ميتوان استنباط كرد احتمالاً كپگو همان كپه باشد.
5- گروه:
گروه گل سر كلاه كودكان ميباشد يك نوع زيور است كه بعنوان گردنبند استفاده مينمايند بدين شكل كه از سوراخ وسط آن گل ابريشمي (نخ ابريشمي رنگي) عبور ميدهند و به جلو سينه آويزان ميكنند فرم و شكل ظاهري آن همانند قيفي ميباشد كه يك تكه استوانهاي كوچك بر روي يك سطح نيم كره توخالي متصل ميشود كه در قسمت مركزي نيم كره نيز همانند استوانهاي توخالي بوده كه نخ ابريشم از آن عبور ميكند. در رأس استوانه حلقههايي وجود دارد كه به آنها نيز همان آويزها متصل ميباشد. نقوش توسط پرس در روي گروه ايجاد ميشود.
6- گلوبند:
اين نوع زيور مورد استفاده زنان منطقه بلوچستان بوده و در اصطلاح بلوچ به گليبند معروف ميباشد. فرم كلي آن به اين صورت ميباشد كه ورقههاي نسبتاً نازك و مربع شكل طلا در 7 قطعه و در اندازههاي مساوي برش زده شده است. روي هر يك از اين قطعهها با طلا نقشاندازي شده است. هر كدام از قطعهها در يك رديف و پشت سر هم به يكديگر وصل شده و رديف بالا و پايين رشته را دانههاي كروي شكل احاطه كردهاند. به هر يك از اين قطعههاي مربع شكل يك تكه ورقه دايره شكل طلا آويخته شده است كه نقش يك نوع مدال بر روي آنها قالب زده شده است. در كارگاههاي زرگري منطقه به اين نوع قالبها، قالب تك ميگويند. دو سر انتهايي اين رشتهبندي جهت بستن به دور گلو تعبيه شده است.
7- باهوبند (موزيبري):
فرم باهوبند بدين شكل است كه از يك حالت لولهاي شكل كه سطح بيروني آن زاويه دارگشته تشكيل شده است كه برسطح آن نيز نقوش ساده همچون ساقه و برگ نقش شده است. باهوبند را در قديم به بازو ميبستند و جنس فلز آن از نقره ميباشد.
8- تعويذ (تائيددان «جاي دعا»):
فرم ظاهري تعويذ بدين شكل ميباشد كه يك حجم مستطيل در مركز ميباشد و دو حجم استوانهاي در دو طرف حجم مركزي ميباشند (البته متذكر شده كه فرم ظاهري تعويذ بستگي به ذوق و طرح مورد اجراء سازنده دارد) حجم و فرم تعويذ متغير ميباشد. همچنين اندازه ظاهري آن با توجه به استفاده تعويذ مشخص ميگردد كه بعضاً تعويذ را به بازو و يا به گردن مياندازند. در داخل استوانههاي كناري دعاي نوشته شده را ميگذارند و توسط دو حلقه كناري استوانهها با نخ به دور بازو ميبندند.
9- چوري:
چوري نوعي النگو ميباشد كه به فرم دستبند ساخته ميشود طريقه ساخت آن از طريق كوبيدن در قالب ميباشد طول آن بلندتر از النگو است. به صورتي كه طول بعضي از آنها 10 سانتيمتر و يا بيشتر ميباشد كه به قسمتهاي 2 و يا 3 رديفه تقسيم ميشوند. نقوش يكنواختي بر بروي آنها حك شده است. در قسمت اتصال حلقه يا دايره استوانهاي شكل چوري بستهايي وجود دارد كه داخل يكديگر كه باعث بسته و قفل شدن دو طرف ديواره استوانه به يكديگر ميگردد بستهاي به كار رفته در چوري مانند لولا عمل ميكند و خود آنها نيز استوانههاي توخالي هستند كه توسط پين بلندي كه از بالا داخل تمامي آنها جاي ميگيرد پين توسط يك رشته زنجير به چوري متصل ميباشد.
10- هتلي يا سنگله بچهگانه (دستبند كودكان):
نوعي دستبند ميباشد كه از آن براي تزيين دست بچهها استفاده ميشده است. شكل آن به صورت حلقه بزرگي كه قسمتي از آن باز ميباشد به صورتي كه دوسر حلقه نسبتاً از يكديگر فاصله دارند. جداره حلقه به صورت مفتول ضخيم ميباشد كه توسط چكش بر روي سندان پهن گرديده بر روي جداره بيروني سنگه بچهگانه حلقههايي جوش دادهاند كه به آن تاكوي و برگهاي متصل است كه از به هم خوردن آنها صدايي ايجاد ميگردد.
11- سنگه:
يك نوع دستبند ميباشد كه زنان بلوچ از آن استفاده ميكنند فرم ظاهري آن لولهاي شكل و به صورت دايره منحني شده است كه دو سر آن جدا از يكديگر است. در داخل فرم توخالي سنگه ريگهاي ريزي ميريزند تا در هنگام جنباندن دست صداهايي بوجود آيد. بر روي سطح سنگه شيارهاي عميق وجود دارد كه داخل آن شيارها توسط قلم فرورفتگيهايي ايجاد ميكنند تا سطح صاف آن كمي تغيير داده شود.
12- گب:
يك نوع النگو ميباشد از جنس نقره كه مورد استفاده زنان بلوچ بوده است. مفتولهايي است كه در كنار يكديگر جاي گرفتهاند و در قسمت مياني يك سطح مجزا ميباشد كه به صورت نيم كرههايي برجسته خودنمايي ميكنند كه در كنار يكديگر قرار گرفتهاند و به صورت رديف درآمده است.
13- چله (انگشتر):
جنس چله از نقره ميباشد كه به انگشترهاي پركار و كمكار گفته ميشود و براي تزئين نيز از نگين استفاده ميگردد پهناي سطح انگشتر نيز متغير بوده و به اندازههاي مختلف ميباشد كه اگر پهناي كم داشته باشد از مفتول نقره ساخته ميشود و اگر پهناي آن زياد باشد از ورق نقره براي ساخت آن استفاده ميگردد معمولاً در ساخت انگشتر از نگينهاي فيروزه عقيق و ياقوت استفاده ميگردد.
زيورآلات مربوط به مو:
1- موديگ:
زينت مو ميباشد، بدين صورت كه موهاي خود رابافته و 12 عدد تا 24 دانه را به موها به صورت حلقه در موها ميكردهاند و پشت گردن آويزان مينمودهاند. فرم موديگ به اين شكل است كه دو مخروط توخالي كه از قسمت قاعده به يكديگر متصل شده باشند و دو رأس مخروط را بريده باشند كه از دو سر موديگ و به عبارتي از دو رأس آن موها عبور ميكند. جنس موديگ از نقره ميباشد.
زيورآلات مربوط به پا:
1- پاديك:
نوعي زينت ميباشد كه براي تزئين پا استفاده ميگردد كه فرم آن دايرهاي شكل و به صورت لولهاي ميباشد كه منحني گشته و از دو رأس به يكديگر متصل نميباشند. طريقه ساخت پاديك بدين صورت است كه ورقه فلز موردنظر (نقره ـ طلا) را به اندازه دلخواه تعيين ميكنند و آن را به صورت لولهاي درآورده آن را به صورت دايرهاي شكل خم ميكنند براي ساخت پاديك از سنگ ريزه نيز استفاده ميكنند كه در هنگام حركت پا به صدا در ميآيد.
زيورآلات مربوط به پوشاك:
1- تأسني:
تأسني نوعي سنجاق سينه ميباشد كه زنان بلوچ براي اتصال قسمت جلوي يقه پيراهنشان استفاده ميكنند بدان صورت كه دو لبه يقه كه به آن زيح ميگويند در كنار يكديگر قرار ميگيرند و تأسني بر روي آن دو به صورت بست قرار ميگيرد تأسني تشكيل شده از يك نيم دايره مسطح و براي تزئين روي آن از سنگهاي قيمتي (ياقوت، زمرد، فيروزه) و تراشهايي براي تزئين بيشتر استفاده ميشود.
2- شمشو:
اين نوع زيور مجموعهاي است از قطعات جنس طلا در اندازه و اشكال مختلف كه بزرگترين آنها در وسط نوعي روسري كه به آن اصطلاحاً سري گفته ميشود متصل ميشود ترتيب قرارگيري اين قطعات به اين ترتيب است كه بزرگترين آنها در وسط روسري قرار گرفته و به ترتيب كه به گوشه روسري ميرسد از نظر اندازه كوچكتر ميشود. روش ساخت اين نوع زيور مربوط به پوشاك به اين ترتيب است كه ابتدا ورقه طلا را در قالب به شكل موردنظر برش ميدهند. پس دانههايي كوچك و گرد طلا (گلهادانه) را روي آن مطابق طرح مورد نظر چيده و حرارت ميدهند تا در جاي خود ثابت گردد.
براي تزئين بيشتر شمشوي روي آن به نگينهايي از جنس فيروزه و يا، ياقوت تعبيه ميشود دور تا دور ورقه طلا را به وسيله يك رشته مرواريد كه مابين دانههاي مرواريد سنگهاي فيروزه عدسي شكل قرار گرفته احاطه شده است. به ورقه طلا كه توسط نگينهاي فيروزه و زمرد و دانههاي گلها تزئين يافته، آويزهايي كه تداعي شكل برگ را در ذهن پديد ميآورند. اين آويزها خود فرم كوچكتري از شكل زيور اصلي را دارد كه به وسيله دانههاي گلها نقش انداخته شده و مجدداً شرابههايي با سنگهاي عدسي شكل فيروزه و برگ روي آن تزئين شده است.
زيورآلات زينتي زنان بلوچ و محل استفادهي آنها:
1) كيد (جلوي سر) 2) سربند (دور سر روي پيشاني)
3) چلومب (آويز كيد ـ بغل سر) 4) شمس (جلوي پيشاني)
5) موديگ (حلقهي موي سر) 6) حَلكَ بُركَ يا جومر (كنار پيشاني بغل سر)
7) دُر (لالهي گوش) 8) تائيدوك (آويز دُر)
9) نالوك (آويز دُر) 10) سُهردانگ يا گلهه (آويز دُر)
11) كپّو )آويز دُر) 12) گِردُر (لالهي گوش)
13) جومكا يا جمجمه (لالهي گوش) 14) والي (غضروف گوش)
15) باري (غضروف گوش) 16) پُلُّك (كناربيني)
17) پُلوه (آويز بيني) 18) پَليتَ يا لانتي (كنار بيني)
19) كّپَكو (گلو ـ دورگردن) 20) مورت (گلو ـ دور گردن)
21) سنجاق يا تأسني (يقه بند) 22) گل سينه (سينهبند و يقهبند)
23) تِك و كچكول (روي سينه) 24) هاروَ جَوَك (روي سينه)
25) جيگي (روي سينه) 26) تائيددان با تائيتدان (سينه و بازو)
27) باهوبند يا موزيبري (بازو) 28) بازوبند (بازو)
29) چودي (مچ دست) 30) سنگه (مچ دست)
31) منگليك (مچ دست) 32) گَب (مچ دست)
33) دستبند (مچ دست) 34) پنجگ (انگشتان و مچ دست)
35) هَتَّلي يا سنگله (مچ دست كودكان) 36) چَلَّه يا مُندريك (انگشتان دست)
37) پاديگ (مچ پا) 38) پازيب (مچ پا)
39) بيچّو (انگشتان پا) 40) گِروه (گل سر كلاه كودكان)
آنچه كه همراه و مورد استفاده قرار ميگيرند عبارتند از:
1) گوش كَرّوك (گوش پاككن) 2) موكِش (موكش)
3) زبادداني (صندوقچه عطر و عنبر) 4) دَنتان پاچ (خلال دندان)
ابزار و وسايل:
1) ابرك يا طلقنسوز 2) انبر 3) برمه 4) بوته نسوز 5) پرس مكانيكي 6) جوت انبر 7) چكش
8) چمودو (چمتو) 9) دريل برقي 10) ريجه 11) سرايي 12) سندان
13) سنگاتي 14) سنگ سماده 15) سوهانها 16) سيمچين 17) شبنم (دستگاه فرز)
18) صفحه ابزار 19) طرحهاي تأسني (سنجاق سينه) و روش برش آن 20) قالبهاي مختلف
21) قلم لپو 22) پايه قلم لپو 23) انواع قيچي 24) كاسه شستشوي زيورآلات
25) كوزهي زرگري 26) دستگاه دم برقي 27) مشعل گازي 28) انواع كُد (قد)
29) كدي پيچ 30) مغارها مانند چاندو، قلم تراش و كندگو 31) منتل (حديده)
32) ميززرگري 33) دستگاه نورد يا چرخ زرگري 34) وداني يا ميل انگشتري
بررسي نقوش زيورآلات
نقش و نگارها هويت فرهنگي يك قوم را مشخص ميكنند. گاهي اين نقشمايهها، نمادها با مضامين خير و مقدس و زماني ظهر موضوعات شهر و نامبارك ميباشند. به همين دليل نقش وسيلهاي براي مطرح كردن موضوعي خاص است. بدن انسان و وسايل كاربردي او، اولين سطحي بودند كه نقش بر آنها رسم شد براي اين كار از خطوطي يادي گرفت كه در طبيعت ديده بود. اين نقشها از خطوط محيطي شكسته كوهها، خطوط نرم و منحني امواج دريا و خطوط عمودي درختان الهام گرفته شد.
نقوش گاهي به نماز تبديل ميشوند نقوش ديدن كمالپذير يا شكلپذير بوده و فناپذير نيستند نقوش در طول تاريخ در حال زايش بودهاند ولي هميشه در شكل ثابتي باقي نميمانند و دچار تحول و تغيير ميشوند. بر روي هم خاستگاه نقش و نگارهاي عاميانه بلوچ را ميتوان در مفاهيم زير طبقهبندي كرد.
1) ذهن و تخيل: هنرمند عامي بلوچ بيشتر به آفرينشهاي ذهني خود توجه دارد چه بسا نقشهايي را ميآفرينند كه صاحب آن نقش را در عمر خود به چشم نديده است. يكي از اين نگارهها، طاووس نام دارد.
2) گلها و گياهان: بلوچ حتي گل را در خيال و ذهن ميبيند در محيط پيرامون او گل نيست و حداقل در اول يا آخر نام اعضاي خانوادهاش يك گل چسبيده است. بيبي گل، ماهگل، گلخاتون، گلپري، گلناز و … گل بلوچي از خطوط هندسي شكل ميگيرد. چند مربع، چند مثلث، چند مستطيل، چند لوزي در كنار هم گل ميسازند.
3) عناصر طبيعت مثل ماه و خورشيد (نقوش متأثر از مناظر طبيعي): اين عناصربرگرفته از عوامل طبيعي است. يكي از قديميترين عناصر طبيعت كه در ميان اقوام بردي پوشيده ميشد «ماه» است. بزكوهي با شاخهايي بزرگتر از اندازه محصول «شبيه هلال ماه» به عنوان نماد ماه ترسيم شده كه گاه فقط شاخها به عنوان نقش نمادي آورده ميشد. معمولاً در قرآن به چيزهاي مهم قسم ياد ميشود كه خورشيد و ماه از آن جمله هستند چرا كه جزر و مد و دريا، محاسبه روز، ماه و سال، نورافشاني و ايجاد حرارت، فرش بادها، رشد گياهان و سبز بودن آنها و … همه از وجود آنهاست يكي ديگر از مناظر طبيعي كه انسانها هر شب آن را رؤيت ميكنند ستارگان هستند نقشي را در زيورآلات به نام ستاره مشاهده ميكنيم كه از دو مثلث روي هم قرار گرفته بوجود آوردهاند.
از كوهها در قرآن به نام و ستونهاي زمين ياد شده است كه در روز رستاخيز به حركت در ميآيند. اين نقوش به صورت 7-8 يا زيكزاكي به طور گسترده در زيورآلات مورد استفاده قرار ميگرفت.
4) پرندگان: وجود پرندگان در زندگي آدمي بسيار اهميت دارد آدمي از گذشت و تخم پرندگان مثل مرغ، اردك و بوقلمون استفاده ميكند. و از پرندگاني چون قناري و بلبل و پرندگان شكاري مثل عقاب براي نفس و سرگرمي استفاده ميكند. هنرمند عالي بلوچ بيشتر از نقوش پرندگاني همچون كبك، طاووس و مرغ بهره گرفته است. برخي پرندگان مانند كبوتر سفيد، نشانه راز آلود روز و روشنايي و كلاغ سياه نشانه رازآميز شب و تاريكي شمرده ميشود.
5) خزندگان: مار جانوري است از راسته خزندگان با بدني نرم و استوانهاي كه در موقع استراحت دور خود چنده ميزند در مسافت پاديك و چوري مستقيماً از فرم بدن مار الهام گرفته شده است.
6) آبزيان: ماهي جانوري است خونسرد و هميشه در آب زندگي ميكند. هنرمند بلوچ ماهي را به صورت اشكال انتزاعي و مجرد در تزئينات به كار برده است.
در جدول شماره (1)، هفت نقش ترسيم شده است.
نقش اول خطوط موازي كه به صورت موازي امتداد يافته و بر روي آن سه گوشهايي در يك راستا قرار گرفتهاند.
نقش دوم: نمادي از يك گل است شامل مربعي كه به 4 قسمت مساوي تقسيم شده داخل هر مربع كوچك يك دايره رسم شده است.
نقش سوم: نواري را كه به صورت زيكزاكي (7-8) و به صورت برجسته دو خط موازي محصور شده است.
نقش چهارم: شبيه به نقش سوم اما فضاي داخل هر مثلث نيز با سه دايره مشبك پر شده است و مانند نقش قبلي نوارهاي دو طرف نقش توسط هاشورهايي زينت داده شده است.
نقش پنجم: شامل لوزيهايي است كه در امتداد هم قرار گرفتهاند و در دو طرف محل برخورد آنها با يكديگر سه گوشهايي به وجود آمده است.
نقش ششم: نقوشي شبيه به حرف دال فارسي كه در يك ستون افقي به دنبال هم قرار گرفتهاند و در واقع همان نقش جناغي و يا مثل خارماهي است.
نقش هفتم: كاملاً شبيه به نقش سوم ميباشد با اين تفاوت كه مثلثهاي كه در دو طرف نوار 7-8 قرار گرفتهاند به صورت مشبك و توخالي ميباشند.
در جدول شماره (3) هشت طرح به نمايش گذاشته است:
نقش اول: طرحي زيكزاكي را نشان ميدهد.
نقش دوم: سه گوشهايي است كه در كنار هم قرار گرفتهاند و درون هر كدام سه گوشهاي كوچكتر طراحي شده است و در قسمت بالايي اين سه گوشهها غيردايرههايي كه نقش دالبر مانند را به وجود آوردهاند، محك شده است.
نقش سوم: كه نقوش در دو طرح تكرار شدهاند، كه شامل خطوطي است كه در قسمت پاياني خود داراي سه گوشههايي ميباشند و مابين آنها دايرههايي رسم شده است.
نقش چهارم: كه از سه دايره تشكيل شده است دو گردي به عنوان پايه و گردي سومي بر روي اين پايه قرار گرفته است و خود ميتواند نمادي از گل باشد.
نقش پنجم و ششم: كه نشان دهنده ماه و ستاره هستند و ميتوان گفت كه هنرمند بلوچ استفاده گستردهاي از اين عناصر در نقوش تزئيني خود داشته است.
نقش هفتم و هشتم: دواير متحدالمركز كه براي رسم اشكال مختلف هندسي مورد استفاده قرار ميگرفته است.
فهرست منابع:
ايرج افشار سيستاني ـ نگاهي به سيستان و بلوچستان ـ نشر خزراعي ـ 1363.
محمد برقهاي نظري به بلوچستان انتشارات مازيار تهران 1356.
حسن پيرنيا دوران تحول هنر صنعت ايران
امرحسين بايگان دوران تحول هنر صنعت ايران
مركز صنايع دستي بررسي صنايع دستي استان سيستان و بلوچستان تهران اسفند 1350.
عباس فرهنگي ـ طلا، پيدايش، اكتشاف، استخراج، بازاريابي، كاربرد و جنبههاي اقتصادي.
غلامرضا محمدزاده نگرشي بر صنعت هنر طلا و جواهرسازي انتشاراتمؤسسه ارتقاي صنعت طلا و جواهر ايران تهران آبان ماه 74.
جليل ضياءپور زيورهاي زنان ايران از ديرباز تاكنون.
وينسن جيتي تاريخ صنايع ايران.
پوپ نظري به هنرهاي ايران جلد دوم و هفتم.
امير توكل كامبوزيا بلوچستان و علل خرابي آن.
دستها و نقشها شمارهي 4 زمستان 75.
پرويز مرزبان هنرهاي ايران تهران 74.
گيرشمن ايران از آغاز تا اسلام ترجمه دكتر محمد معين.
سرپرسي جنرال سايكس سفرنامه مترجم سعادت نوري حسين.
جليل ضياء پور نقوش زينتي در ايران زمين آبان ماه 1353.
سيدعلي ميرنيا فرهنگ مردم زمستان 69 نشر پارسا.
سودابه فضايلي مترجم فرهنگ نمادها انتشارت جيهون.
وسومي تيرو موتو جيگلاك سيري در صنايع دستي ايران انتشارت بانك ملي ايران
محقق: مريم بزي
ادارهي فني و پژوهشي صنايع دستي استان سيستان و بلوچستان
http://www.dj-m-mohammad.blogfa.com/post-126.aspx
No comments:
Post a Comment