Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

قھرمان سازی یا تحریف بی رحمانه واقیعتھای تاریخ! ش.ردرگال

سنتی جا افتاده در فرھنگ مردم ما است که نباید پشت سر مرده ھا حرف زد و اگر خطا و اشتباھی در زمان حیات مرتکب شده اند، باید نادیده گرفت و باز گو نکرد.

خوب، این احترامی پسندیده نسبت به مرده ھا، بین مردم ما است و جمعه شب با ھمان دار و ندارشان سرسفره ازشان یاد می کنند و معتقد بر آنند که اگر خطایی از فرد در حیاتش سر زده، اکنون که در اغوش خاک خوابیده، آنرا با خود به زیر خاک برده و مسله را تمام شده می بینند ومی دانند.
اما، از آنجا که از این سنت سوء استفاده می شود و گاه گاه کل حقیقت را لکه دار می کند و بی رحمانه به باطلاق دروغ می کشاند وبه منافع ملی ملتی گره زده می شود و در حقیقت آنرا زیر سوال می برد، لازم به شکستن سکوت است. سکوت دلیل آن نیست که به عملی حقانیت داده شده است. اما، سکوت باعث می شود که زشتی و تحریف واقیعتھا به عنوان سندی تاریخی تصویب شوند.
خدمات خانوادگی مولوی عبدالملک ملازاده فرزند مولوی عبدالعزیز ملازاده و نوه مولوى عبدالله ملازاده، گره خورده به شکافی است که مولوى عبدالله در جامعه بلوچ بوجود آورد. ذگریھا (ذکریھا ) در سرباز و اطراف، توسط مولوى عبدالله کشته و فراری از خانه آبا واجدادی شان شدند. کشتار بی رحمانه ذگریھا افتخاری از گذشته نزدیک ملت بلوچ نیست و احتیاج به یک بررسی دقیق تحقیقی دارد که امید است اندیشمندان و قلم بدستان بلوچ به آن بپردازند و عواقب ویران گر آن را بر زندگی گروھی از مردم بلوچ برایمان روشن کنند که نیز ازحوصله این نوشته کوتاه خارج است. زیبایی گذشت زمان ھم در ھمین نھفته که گذشته را زیر سؤال می برد و بی رحمانه به نقد می کشد.
آقايی به نام سربازی بلوچ، در سالگرد شھادت مولوی عبدالملک ملازاده، فرصتی یافته، به تمجید و تعریف از ''عالم توانا و روشن فکر معاصر'' پدر و پدر بزرگش پرداخته است. خوب، تا اینجا ھم به ھیچ کسی مربوط نیست. یک موضوع شخصی و خانوادگی است و بجاست که آدم نمک شناس باشد و از مردگانش به نیکی یاد کند. اما، وقتی که این مسؑله به رھبری ملت بلوچ و بلوچستان ربط داده می شود، موضوع عوض می شود. از محیط خصوصی خانوادگی خارج و جنبه اجتماعی به خود می گیرد. بنا براین، حق طبیعی افراد جامعه است که در مورد عملکردھای رھبران و شخصیتھا اظھار عقیده و قضاوت کنند. این حق شامل ملت بلوچ ھم می شود که مثلاً به رھبران سیاسی و مذھبی یا مذھبی سیاسی خود خرده بگیرند و بگویند جناب، کلاه تان را کج گذاشته اید و از زیر عينک دودی، چشمان شما اطراف و جھان را کج می بینند. این نه توھین به مذھب کسی است و نه بی احترامی نسبت به شخص رھبر مذھبی است.
متاسفانه با خالی بودن جای یک حزب مردمی و بخاطر شرایط خاص دیکتاتوری ایران و فشارھای نا باورانه ای که به ملت بلوچ ، قبل و بعد از بھمن ٥٧ روا داشته می شد، ملت بلوچ ناتوان از تربیت سیاسی فرزندان خود بود. عده ای از ملاھای نا آگاه به منافع ملی و دراز مدت ملت بلوچ، بعد از بھمن ادعای رھبری سیاسی جامعه بلوچ را بدون سازماندھی ملت بلوچ در جھت بدست اوردن خواسته ھای ملی، یدک کشیدند.
جمھوری اسلامی ایران در کلیه زمینه ھا، از ھیچ نوع صلاحیت و حقانیتی برخوردار نیست که ادعاھایش را عملی کند، بخصوص آنجا که جان انسانی مطرح شود. این رژیم تمام مبنای کار خود را از ابتدای تولدش با اقلیتھای ملی- مذھبی، انقلابیون راستین، دگر اندیشان، روشنفکران متعھد و انسانھای آزاده کاملا از طریق وحشی گری و ترور مشخص کرده است. بھترین سند، حیات سی و یک ساله این رژیم تروردر تمام ایران و بخصوص با اقلیتھای ملی- مذھبی و ملت بلوچ است. پس مسؑله کاملاً به ھمین سادگی مشخص است که جمھوری اسلامی از پایین ترین مجری قوانین آن تا بالاترین مقام ولایت فقیھش، ھمه ضد بشر و بر ضد تمامی مردم ایران و اقلیتھای ملی-مذھبی عمل کرده اند۰ زیرا که تمام ماشین سر کوب و ترورش را به ایدٸولوژی ضد انسان و دیدگاه تنگ نظرانه مذھبی مسلح کرده است و باید تمام تار وپود تروریستیش با قھر انقلابی اقلیتھاى ملی و مردم ایران به زباله دان تاریخ سپرده شود.
در برآمدھاى حرکتھای اجتماعی، به مراتب ثابت شده است که بعضی از کسانی که ادعای رھبری دارند، فرسنگھا عقبتر از توده ھا گام بر می دارند و تحت فشارھای توده ھای مردم مجبور به دنباله روی ھستنند وچه بسا تاریخ ناظر بر زندانی بودنشان در یک چھار چوب منجمد فکری بوده است. رھبران موجوداتی فرا زمینی نیستند، رھبران شایسته، شخصیتھای پرورده شرایط زمان جامعه خویش ھستنند و آنھایی شایستگی دارند که درھر شرایطی تاریخی بتوانند تضادھای اجتماعی را به گونه ای حل کنند که نه حقوق اکثریت و نه اقلیت از میان بر داشته شود۰ در ھیچ شرایطی نباید به اکثریت حقانیت داد تا با جان و مال و ناموس اقلیت بازی کند و با کار دانی و عمل، شکافھای موجود در جامعه خویش را بھم بیاورند و نزدیک کنند و خود باعث تفرقه و جدایی نشوند. ایده ھا و افکارشان را از سبک و سنگین کردن وضیعت جامعه بر گیرند و ھمیشه در کنار مردم خود باشند و در حد عقب مانده ترین قشر فکری نزول نیابند و.....
متاسفانه افرادی که در کوره مبارزه آب دیده نشده اند، بدون شناخت و تجزیه و تحلیل علمی مساٸل اجتماعی، مبنای کارشان بر احساسات وآنارشیسم قرار دارد و عقب مانده ترین قشر جامعه را نمایندگی می کنند و قالبیت افکارشان از آن بخش نيز سر چشمه می گیرد و در حقیقت، کردارشان از حقانیت بدور و بی محتوا است و جامعه را در یک جدال واپس گرایی تا مدتی با خود سوق می دھند.
آقای سربازی اشاره ای کوتاه از عمل کرد پدر بزرگ مولوى عبدالملک کرده که چگونه وی ذگری ھای بلوچ را ترور کرد و عده ای ھم از آ نھا را کشت و از این به عنوان خدمت به ملت بلوچ یاد می کند. لازم به توضیح نیست، فقط اضافه کنیم که دنباله ترور ذگریھا (ذکریھا) تا یکی - دو سال بعد از ١٣٥٧ ھم در آن سوی مرزاستعمار ساخته انگليس، از طریق و فرمان مولوی شھداد که بخاطر عملھای زشتش شھره عام و خاص در بلوچستان است! و عده ای دیگر از ملویھای بلوچ ادامه داشت۰ کتابچه فتوای مولوی شھداد ھنوز ھم در خاطره ھا زنده است که با کشتن پنج - شش نفر......... بھشت را صاحب شده اید.
آیا این یک توھین به ملت بلوچ نیست که بنام مذھب بلوچ وملت بلوچ، بلوچ کشت و آنرا جزء افتخارات تاریخی ملت بلوچ به ثبت رساند؟ آیا ملت بلوچ با آن عظمت و قدمت تاريخیش، شایسته داشتن چنین رھبرانی، حتی در زمان مولوی عبدالله بوده است؟ با کدام منطق این جرٸت را به خود می دھید و این آدم کشی را به گردن ملت بلوچ می گذارید و گناه آدم کشان را به گردن شرایط آن زمان می اندازید! در ھمین بلوچستان چندین قرن پیش تر از مولوی عبدالله ھا، مادران بلوچی در سر تا سر بلوچستان به تربیت فرزندانی ھمت گذاشتنند که جان و ھستى خود را فدای ملت بلوچ و بلوچستان کردند و در مقابل ظلم تسلیم نشدند و در حقیقت سوگواری عزیزانشان را با شادی و پیروزی حق بر باطل و ظلم، جشن گرفتتند. آن مادران و فرزندان ھستنند که شایسته لقب رھبری ملت بلوچ را دارند. آنھایی که طناب دار اعدام را برای آزادی بلوچستان قبل و بعد از بھمن در جمھوری اسلامی بوسیدند، شایسته رھبری ملت بلوچ بودند و آنھایی که بر زیر شکنجه ھای قرون وسطایی در زندانھاى رژیم سیاه اندیش، تمامی سیستم آدم کشی و خونخواری جمھوری اسلامی را به چالش می گیرند، شایسته رھبری ملت بلوچ ھستنند.
بحث ازتفرقه افکنی و شکاف بین بلوچھا می کنید و کمونیستھا را بانی جدایی می شناسید. سنت آدم کشی که مولوی عبدالله سربازی برای اولین بار طی تاریخ بلوچستان بر پایه مذھب بجا گذاشت و گروھی از بلوچھا را صرفا ً به خاطر باورھایشان از زادگاه آبا واجدادیشان آواره کرد و زندگی و ھستیشان را جزء غنایم جنگی و حلال اعلام کرد، بنظر شما این تفرقه و اولین شکاف از این نوع در جامعه بلوچ نبود که بنام مذھب بجا گذاشته می شد؟ آقای سر بازی، به عنوان نسل امروزی، آیا ھرگز به پای صحبت یک ذگری پیر یا جوان در اطراف کوه مراد نشسته اید که چگونه احساسی نسبت به مولوی عبدالله دارد و چگونه در موردش قضاوت می کند؟ اگر تعصب خشک به شما اجازه نداده با یک ذگری روبرو حرف بزنید، آیا برای یک مرد یا زن عادی بلوچ، داستان ذگریھا را گفتید و نظرشان را جویا شدید؟ فرھنگ بلوچ با تمام تاثیر پذیریھای بدی که از متجاوزین گرفته، فرھنگی مردمی است و ھمیشه به خاطر دفاع از مظلومین در مقابل ظالمین و متجاوزین، شھره عام و خاص ھست.
نوشته خودتان کاملاً گویا ست که این سنت را مولوی عبدالله بجا گذاشت و آنچه که امروز شما به آن افتخار می کنید. مگر غیر از زورگویی است که جمھوری اسلامی با اقلیت مذھبی بھایی، صوفیھا، سنی ھا و اقلیتھای ملی ایران انجام می دھد و شخص خود شما قربانی ھمان روش زورگویی شده اید؟ باشد تا گنجینه داران تاریخ بلوچستان دراین باره زبان بگشایند تا چھره ھای ظالم و مظلوم جامعه بلوچ عریانتر شوند و آن وقت، در خواھیم یافت که مردم بلوچ از ھر قاضی القضاتی بھتر قضاوت می کنند که چه کسانی به شکاف و جدایی بین مردم بلوچ دامن می زده اند و یا می زنند. کسانی که منطق ندارند، زور گویی و چماق بدستی و آدم کشی را زیر پوشش مذھب قرار می دھند و می پوشانند و آنرا به جای افتخار به مردم بلوچ می فروشند!
اما، بر گردیم به مولوی عبدالعزیز، فقط می گوییم، وی تمام گذشته اش را با ھمان ایراد گیری که به اصل ١٢ قانون اساسی آخوندھا کرد، در حقیقت پوشاند. ھر چند که به خاطر گذشته اش و ھمکاری با رژیم شاه ازسوی تندروھای شیعه تنگ نظر مورد تمسخر قرار گرفت و عملاً قادر به ماندن در جمع آخوندھا در مجلس خبرگان نبود! ھیچ گونه سازماندھی برای برداشتن این اصل از قانون اساسی دلخواه آخوندھا انجام نداد۰ اما ھمان اعتراض محبوبیتی ماندنی برایش در میان بلوچھا ایجاد کرد و بلوچھا به آن ارج می نھند. این یک حقیقت است که ملت بلوچ، ملتی قدر شناس است و ھرکسی که کوچکترین گامی در راستای خواستی از آنھا بر دارد، بلوچھا با تمام وجودشان از وی استقبال خواھند کرد و به قول عام، اگر کسى يک گام بسوى آنھا نزديک شود، ملت بلوچ صد گام به او نزديکتر خواھند شد و سر و کله برایش می شکنند.
اما،خدمات مولوی عبدالملک برای ملت بلوچ و تشکیل حزب اصلاح المسلمین، بر رسی تشکیل حزب اصلاح المسلمین و اثرات آن در پیشبرد آگاھی مردم بلوچ که شما از آن به نام حزب اتحاد المسلمین نام برده اید، احتیاج به یک نگرش جداگانه و جدی تر دارد.حزب اصلاح المسلمین در یک شرایط بحرانی و انقلابی از تاریخ ایران وبلوچستان، بر اثر دیدارھایی که روشن فکران بلوچ با مولوی عبدالعزیز و عده ای دیگر از مولوی ھای بلوچ در زاھدان داشتند، بلآخره تاؑسیس شد و با اعلام تولدش در اعلامیه ای، بدون تاثیر گذاری و جھت دادن به مبارزات ملت بلوچ درآن شرایط، در حقیقت تولد و مرگش ھم زمان شد وبا پخش ھمان اعلامیه در یکی دوتا خیابان زاھدان و ایرانشھر، پلک نزده ، چشم فرو بست.
مولوی عبدالملکھا، مولوی شھدادھا و بعضی دیگر از مولویھای ریز و درشت دیگر که تن به ھمکاری با رژیم آخوندھا دادند، در حقیقت وسیله ای برای سرکوب ملت بلوچ در اختیار ھمان دولتی بودند که شما از ''سیاستھای غلط دولت درمنطقه'' یاد می کنید. آيا سیاستھای ھمان دولت، توسط مولوى عبدالملکھا، مولوى شھدادھا و سایر مولوی ھایی که در اختیار رژیم بودند و خامنه ای به آنھا لقب ''پسرانم'' را داده بود و در میان مردم بلوچ توھم پراکنی می کردند و با گارد مسلح حمایت می شدند، غلط نبود!؟ به قول بلوچھا، حرف را برای خدايمان بزنیم و شمشير برای دفاع ازبرادرمان بلند کنیم. بخشی از مولویھای بلوچ در سطح رھبری، ھمکاری و ھم یاری تنگاتنگی با طبقات حاکم داشتتند و دارند، حقوق مرتب ماھیانه از ساواک و بعد از سازمان اطلاعات جمھوری اسلامی دریافت می کردنند و می کنند. آیا این را به پای خدمت به ملت بلوچ می گذارید؟ یا به باور شما، پیش برد ھمان سیاستھای غلط رژیم در منطقه؟
در ھمان شرایط و زمان که مولوى عبدالملکھا به تایید سیاستھای به گفته شماغلط جمھوری اسلامی در منطقه، میان مردم توھم پراکنی می کردند وبه آگاھان به منافع ملی ملت بلوچ زشتترین تھمتھا رامی بستند، که بله، کمونیست ھستند، یعنی خدا نیست، آزادی زنان را می خواھند، زن را می خواھند اشتراکی کنند، با خواھر و مادر خود می خواھند.... و فلان کنند، ھر کس مال و ثروتی دارد، می خواھند، ازش بگیرند و..... اراجیفی ازاین دست، امکانات ملت بلوچ را بجای سازمان دھی و آگاھی دادن ملت بلوچ به حقوق ملی و شھروندی اش، برعلیه فرزندان بلوچ به بھانه جنگ با مشرکین و کمونیستھا به ھدر می دادند۰
روشن فکران بلوچ، شرایطی را که امروزملت بلوچ در آن ترورمی شود را می دیدند و کاملاً متوجه بودند که درفرداى چنين شرايطى رھبران جمھوری اسلامی ایران ادعای خدایی می کنند و نابودی کل ملت بلوچ را در سر دارند و بی رحمانه به حقوق ملت بلوچ تجاوز خواھند کرد۰ در ھمان زمان و شرایط بر علیه رژیمی بر خاستنند که تمامی حقوق انسانی و شھروندی ملت بلوچ را با ترور پاسخ می داد. ھمکاری مولوى عبدالملک ھا با رژیم ترور، در حقیقت مبارزه با روشن فکران و جوانان بلوچ بود که از ھمان روز اول به جمھوری اسلامی شیعى نه گفتند. صدھا جوان تحصیل کرده و روشن فکر بلوچ قبل از رفتن به پای اعدام، طناب دار و تیر خلاص را بوسیدند و در مقابل رژیم ضد بشری، قھرمانانه ایستادند.
بودند، رھبران مذھبی در کردستان که در کنار فرزندان انقلابی ملت کرد به مبارزه با جمھوری اسلامى آدم خوار ایران پرداختند و مولوى ھاى ما در بلوچستان خیلی خوب ھم از عمل کرد آنھا با خبر بودند و چنانچه اطلاعی ھم نداشتند، از طریق دانشجویان و آگاھان آن زمان بلوچ داٸماً در این باره با آنھا گفتگو می شد. دراین مورد ماھھا و ھفته ھا می شود به بحث نشست و نوشت ، اما، مھم این است که چه درس و تجربه و نتیجه ای می توانیم برای حرکت بعدی ملت بلوچ بگیریم.
روز دوم اردیبھشت ١٣٥9 مولوی عبدالملک، مولوی شھداد، مولوی محمد یوسف حسین بر، مولوی مصلح الدین سربازی وعده ای دیگر پیشا پیش لشکر اسلام به فرماندھی آخوند کفعمی و دامادش حجت الله مظاھری و سایر دشمنان قسم خورده ملت بلوچ که از ذکر نامشان می گذریم ، دانشگاه بلوچستان را مورد یورش مسلحانه قرار دادند که منجر به شھادت صادق نظیری و زخمی شدن و دست گیری صدھای دانش جو و دانش اموز بلوچ و آزاده شد. دار و دسته آخوندها که ھنوز پایه ھای قدرت را در بلوچستان محکم نکرده بوند، ھر گز جرأت حمله مسلحانه به فرزندان ملت بلوچ در دانشگاه بلوچستان را بدون ھميارى اين مولوى ھا نداشتند. نزدیک به یک ھفته قبل از دوم اردیبھشت، حزب الله شیعه تھدید به حمله می کرد ولى جراؑت آنرا نداشت. در حقیقت وقتی مولوی عبدالملک پرچم بلوچ کشی تروریستھای جمھوری اسلامی در حمله به دانشگاه بلوچستان را بلند کرد و علمدار آن گشت، به کفعمی و دار ودسته اش جرأت حمله به فرزندان ملت بلوچ و ساير دانشجويان دانشگاه بلوچستان و آغاز اعدامھاى جوانان بلوچ را داد. مولوى عبدالملکھا زمانی مورد بی مھری رژیم ترور قرار گرفتنند که دیگر رژیم توسط آنھا توانسته بود، کمر مردم بلوچستان را بشکند و بودن ، آنھا سود دھی قبلی را برای رژیم ترور و آدم خوار نداشت، ھمانگونه که با رھبران توده اى ھا و فداٸيان اکثريتى عمل نمود.
آیا در دانشگاه بلوچستان کفار و ذگریھا جمع شده بودند که مولوى عبدالملک به کمک حزب الله شیعه به رھبرى کفعمى در آمد و آنرا مورد یورش مسلحانه قرار داد و یا که یاد آوری و زنده کردن یک سنت عقب مانده آدم کشی از دوران جاھلیت بود؟
روز دوم اردیبھشت ١٣٥9، پاک ترین فرزندان ملت بلوچ که نمایندگی سالھا رنج ،غم و تجاوز به حقوق این ملت محروم را فریاد می زدند، در دانشگاه بلوچستان مورد یورش مسلحانه مولوى عبدالملک و ھم فکرانش قرار گرفتند. ايشان برعکس آنچه که شما می گويید، ''ھمیشه توصیه افکارو اندیشه ھای استاد ازسطح فکر جامعه با لا تر بود''،! وی ھمان قدر از درک مساٸل جامعه بلوچ و شناخت ملت بلوچ به دور بود که جمھوری اسلامی عقب ماندگی خود را نسبت به درک مناسبات ملت بلوچ در مدت سی و یک سال گذشته به اثبات رسانده و با چشمان بسته بیشتر از جلوی پایش را نمی بیند.
بعنوان انسانھای آزاده، ھر گز از ترور انسانی، توسط جمھوری ترور و آدم خوار و انسان ربای ایران، استقبال نخواھیم کرد. ترور توسط ھر جریان فکری که قدرت سیاسی را قبضه کرده به شدت عملی زشت و ناپسندیده و با حقوق انسانی در تضادی عمیق است، زیرا که امکانات جامعه را در نا بودی فرزندان دگر اندیش به کار می برد و کل جامعه را به ورشکستگی اخلاقی و انحطاط سوق می دھد ودست آوردی جز تاریکی و بی خبری و زشتی بر کل جامعه ندارد.
ترورمولوى عبدالملک و تمامی افرادی که این گونه مورد بی مھری رژیم جنایت وخون قرار گرفتند، تاییدی بر سرنوشت تمام افرادی است که کارآيى مفید و انقلابی شان را برای آگاھی حقوق مردم خودشان به کار نمی گیرند اما به توھم پراکنی در میان مردم خود دامن می زنند زيرا که به قدرت ملت خود باور ندارند.
.١٦ اسفند ماه ١٣٨٨ ش.ردرگال

Source: Ostomaan

No comments:

Post a Comment