Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

سر نوشت بلوچھا به کجا گره خورده است

دوستان زیادی و حتی جریانھای فکری این روزھا بر این باورند که امریکا تصمیمش را گرفته و امروز و فردا است که پا کستان را از روی نقشه زمین بر دارد و ما نه بعنوان یک ملت کھن، بلکه به خاطر ساکن بودن در سرزمینی غنی و دارای معادن فروان و گرانبھا و کم نظیر و از ھمه مھمتر برای تعمین امنیت انرژی جھان و نیز فراھم شدن بخشی از این انرژی در خود بلوچستان، صاحب بلوچستانی آزاد خواھیم شد! دلیل این دوستان، تحلیل اکادمیکی از اساتید دانشگاھی کانادا و شخصیتھا و نیز خالی بودن جای پاکستان در نقشه نظامی امریکا است و نیز بحران اقتصادی سیاسی کنونی را که خود دولت و ارتش پاکستان خالق آن ھستند، ذکر می کنند. دوستان چه ساده لوحانه ، در این راستا اھداف امریکا را ارزیابی می کنند! خوب، ''کور چه می خواھد، دو چشم بینا ''!
کاملاً درست است که جھان امروز ابستن حادثه ھای تقریباً بدون پیش بینی است. تحلیلھای اکادمیک ھم ھمیشه درست از آب در نمی آید، باید پایه عملی شدن داشته باشند. از سی سال پیش امریکا برای نجات گروگانھا، دیروز دست داشتن رژیم تھران در ترورھای ھوایی و غیره، امروز به خاطر سازماندھی شیعه ھای عراق و پاکستان و لبنان وبه جایی نرسیدن در مزاکرات ھسته ای و...... قصد حمله نظامی به جمھوری اسلامی را دارد. باور کنید، ھمه اینھا و بسیاری دیگر کاملاً درست است. رژیم ھم به خاطر ماھیت جنجالی که دارد، بودنش چندان خوش ایند امریکا و شرکا ھم نیست، اما، این رژیم مناسبترین است که بازار سیاه بنجلھای امریکا و شرکای را از سی سال پیش تا امروز با قیمتی به مراتب سنگین تر از قیمت واقعی گرم نگه داشته است. پرده از بعضی سیاه کاری ھای مخفی و ھم کاری تجارتی با اسرایؑل در این مورد و انتخابات امریکا در ان آن زمان بر داشته شده است. امروز ھم روابط مستقیم و غیر مستقیم و از طریق کشور ثالث در رابطه با عراق، افغانستان و لبنان و غیره این روابط چھره حقانیت به رژیم می دھد. رژیم ھم از موقیعت خود کاملاً آگاه است. قضاوتھا و تحلیلھای زیادی در مدت سی سال گذشته صورت پذیرفته است. پس چرا با این ھمه دغل کاری و حمایت و پرورش تروریست، امریکا و شرکا بجای این ھمه حرف، دست به یک عمل جدی نزده اند؟ و سواؑل دیگر این است که با تمام این فکتھا، آیا منافع ملی امریکاییھا و اروپایی ھا و غیره اجازه می دھد برای حفظ اسرایؑل وامنیت بخشی از انرژی جھان که ھنوز خطر جدی برایش پیش نیامده، این ھمه نقد را مصرف کنند و احتمال خطر جدی را در منطقه افزایش دھند که منجر به دست یابی قدرت کسانی بشود که به احتمال از کنترل امریکا و شرکا خارج باشد؟ امریکایی ھا به خصوص با وضیعتی که امروز دارند، برای دست زدن عملی سنگین بیش از دو بار فکر خواھند کرد.
مجاھدین بر مبنای چنین تفکری، تفکر وابستگی، عراق را ترجیح دادند و تحلیل کردند که رژیم در جنگ با عراق ضعیف شده و صدام حیسن ھم از مجاھیدن حمایت می کند و خلاصه عبا و عمامه از سر آخوندھا بر داشته می شود و تاج ارثی ایران زمین این بار بر سر مصعود و برای جلب نظر بیشتر غرب بر سر مریم ابریشمچی که یک زن است ،گذاشته می شود. این یک حقیقت است که جمھوری اسلامی با مشکلات فراوانی روبرو بود و کمرش خم شد و عاقبت خمینی ''جام زھر را سر کشید'' و از صدرو انقلابی اسلامی برای مدتی صرف نظر کرد. آنچه که مردم ایران را از طرف داری و به اصطلاح دعوت مجاھیدن به ایران باز داشت، قدرت و توانایی رژیم جمھوری اسلامی نبود بلکه وابستگی شدید آنھا به عراق و غرب بود و رژیم ھم به اندازه کافی ضعیف ھم شده بود. وابستگی، یک سازمان بزرگ و ثروتمند را با چندین ھزار ھوادار فعال، صادق و جان به دست گرفته به آن چنان موجودی مبدل کرد که امروز آن چنان سرنوشتی دارد. در فردای ایرانی دمکراتیک ھم از ھمان سھمی بر خوردار خواھد بود که ھر کس و جریان دیگری است و به احتمال سرانش با اتخاذ و اجرای سیاستھای اشتباه مورد پرسش قرار خواھند گرفت و نه به عنوان تعین کننده قدرت سیاسی که قبلاً خود را معرفی کرده بودند!
بسیاری از طرف داران رژیم سلطنت بر این باور بودند و ھنوز ھستند که بعد از عراق نوبت ایران است و آنھا خود را برای سال ٢٠٠٥ آماده کرده بودند که دیگر گاو به دمش رسیده و در میان ھواداران خود شایعه کرده بودند، ماه خرداد و تیر در ایران خواھند بود، با این وعده ھا و نمونه ھا در اخبار و مطبوعات سلطت طلبان و مجاھدین بعد از خرداد ماه ١٣٦٠فراوان می بینیم. حتی مجاھدین به ھوادارنشان گفتند ''کمر بندھا را محکم ببندید'' ! بعضی روشن فکران خوش خیال که گذشته ای افتخار آمیز ھم داشتند، به تازگی بر این باور شده اند که بله حوصله امریکا وغرب از بازی ھای جمھوری اسلامی بر سر میز مزاکره سر رفته و دیگر کار تمام است. چقدر ساده اندیشی و خوش باوری است که بعضی از روشن فکران بلوچ ھم اکنون به این رسیده اند!
امریکا با دست گلھایی که در عراق و افغانستان به آب داده و ھنوز تا خرخره در باتلاق طمع گیر کرده و دست ھر کسی را برای کمک می فشارند تا چاره ای اندیشد و از این گرفتاری رھایش کنند و اروپاییھا در حال حاضر زیر بغلش را گرفته اند تا از باتلاق بیرونش بکشند و از سوی دیگر روبرو بودن با بحران تکاندھنده و کمر شکن اقتصادی، سیستم بحران زای سرمایه داری، از عھده بر آمدن یک جنگ دیگر بر نمی آید. به خصوص که بسیاری از متحدینش در حال حاضر مانند کشورھای اروپایی، ژاپن، روسیه، چین، کشورھای امریکای لاتین، ترکیه، ھند، پاکستان، حتی کشورھای افریقایی و کشورھای سابق اتحاد جماھیر شوروی، دستشان در غارت ثروت ملی مردم ایران باز است. رژیم ایران برای بیرون جستن از انزوا به سوریه و لبنان و بحرین و غیره ھم باج می پردازد. کم خرج ترین طریق برای امریکا فعلا ، گشتن به دنبال جریانھای وابسته در ایران است، آن ھم به ھمان دلایل با لا نمی توانند از عھده خواست امریکا بر بیایند، پس تعین کردن تکلیف رژیم خون و آدم خوار و ولایت خدا گونه فقیه با مردم ایران است که از درون مردان و زنانی که اعضا بدنشان را برای سیر کردن شکم کودکانشان می فروشند، کارگران، دھقانان، خلقھای تحت ستم و زحمت کشان و پدران مادرانی که از فقر جگر گوشه شان را بر در مساجد،حسینیه ھا، بیمارستانھا و زایشگاھا و خلاصه ھر کجا که بتوانند، رھا می کنند، بر می خیزدند تا کلیت رژیم و تمام سیستم و ارگانھای سرکوبش را در ھم کوبند. جریانھایی که به فکر ترمیم این سیستم و تعبیر دگرگونه ای از قانون اساسی موجود ھستند، با تمام وعده ھایی که به اقلیتھای ملی- مذھبی و مردم ایران در چھار چوب این قانون اساسی و حفظ این ارگانھای سرکوب می دھند، به ھیچ وجوه مورد اعتماد نیستند. خواسته ھای خلقھای ایران درنابودی کلیت این رژیم و این سیستم امکان تحقق یافتن می یابد.
ممکن است که امریکا خودش و یا اسرایؑل حمله سبک ھوایی به بعضی تاؑ سیسات اتمی ایران انجام بدھد که آن ھم تا حدودی پرخرج است و باید سبیل ترکیه و پاکستان و .... را بیشتر چرب کند و با وارد شدن موشکھای روسی، این ھم بعید بنظر می رسد و این دال بر یک حمله ھمه جانبه نظامی نیست. ازطرف دیگر در مقابل، نباید از حمله تلافی جویانه حزب الله لبنان و حماس و دیگر گروه ھای دست پرورده جمھوری اسلامی بر علیه اسرایؑل در منطقه قافل ماند و به نظر می رسد که اسرایؑل ھم حاضر به قبول چنین ھزینه ای نباشد. یادمان ھم باشد که در مقایسه باعراق، ایران یک کشور بزرگ باجمعیتی بلای ھفتاد میلون نفر و درش به روی رقابتھا تسلیحاتی باز بوده است و شرایطش با عراق سال ٢٠٠٠ زمین تا آسمان تفاوت دارد. امریکا به عنوان تنھا قدرت و پلیس جھان امروز قادر نخواھد بود که حتی ھمان اتحاد نیم بند سازمان ملل را برای حمله گسترده نظامی به ایران سر وسامان بدھد.
پس ملت بلوچ با اتحاد تاکتیکی با خلقھای ایران و طبقات اجتماعی تحت ستم رژیم جمھوری اسلامی، مبارزات خود را مستقلانه سازماندھی می کند و منتظر کسی نمی ماند تا رژیم را تعغیر و بلوچستان را تحویل وی بدھند. ملت بلوچ، ھویت مستقل و ملی خود را در تمامی عرصه ھای مبارزاتی با تمامی جریانھای و تشکلھای سیاسی مخالف رژیم که برای دمکراسی می جنگند، باید کاملاً حفظ و خواسته ھای ملت بلوچ را در متن مبارزاتی خود، روشن و گویا بیان کند تا جای ھیچ شک و تردیدی باقی نماند.
اما، در مورد پاکستان، امریکا ھم به ھند و ھم به پاکستان مھمات بسیار پیشرفته نظامی می فروشد، مدتی پیش امریکا مبلغی بالا پنج بیلوین دولار اعتبار نظامی به پاکستان داد که شامل جنگنده ھای ١٦F و سایر مھمات نظامی پیش رفته بود. دوستان خوش باور، کشوری که صاحب بمب اتم است و موجودیتش در تضاد با ھند واقیعت یافته است و از سوی دیگر اختلافات مرزی ھند وچین ھم در این سودای خیالی نباید نادیده گرفته شود. پس حیف لحظه ای که شما در این باره وقتتان را صرف و به آن بیندیشید و ملت بلوچ را به این وضع وعده آزادی بدھید. این نگرش به مسایؑل جھانی و بخصوص به مجموعه مسایؑل بلوچستان به مانند درک کودکی می ماند که صبح با طلوع خورشید، از مادر متولد شده و چشم در روشنایی روز باز کرده و ھنوزسایه سیاه و شوم شب را تجربه نکرده و تضادشان را در نیافته، خوش خیالانه فکر می کند، روز پایدار است. کاش فلسفه آفرینش چنین بدون تضاد می بود که آن کودک می اندیشد! و در ھرحرکت و عمل ھمان محتوای ظاھری که دیده می شود، خوابیده بود و نه مفھوم و درخواستی که به آسانی نمی شود آنرا در یافت و فھمید.
شاید امریکا و یا قدرتھای بزرگ دور نزدیک به جغرافیای بلوچستان برای آینده چنین دیدگاه ھا و طرحھایی ھم داشته باشند. این یک واقیعت آشکار است که در آینده ای نه چندان دور بلوچستان به خاطر موقیعت مھم استراتژی جھانیش، محل تقاطع جھان خواران و قدرتھای بزرگ باشد. ھم دارای معادن کم نظیر و ھم بخش وسیعی از انرژی آینده دنیا در آنجا، در ھر دو تکه جداشده اش انبار است. ھر طرحی، ھر چند که دقیق ھم طراحی و برنامه ریزی شده باشد، بدون خرج و قربانی گرفتن اجرا شدنی نیست. مسلماً تا آنجا که حافظه اجازه می دھد و دانش آموز دبستانی ھم قبول دارد، قدرتھای بزرگ به ھردلیلی، برای پر کردن جیب و یا آرام نگه داشتن و سیر کردن شکم مردمشان و غیره، قبل از ھر زد وبندی، منافع ملیشان برایشان مھم است. در این زد و بندھا و اجرای طرحھا، اگر ھم صحت داشته باشد، ملت بلوچ باید قربانی شود ومخارج ھنگفت را بپردازد.
حال اگر افراد و جریانھایی باشند که این گونه و به این ساده لوحی به مسایؑل مردم بلوچ بدون پیش شرطھای قبلی می نگرند، جای بسی نگرانی است که آنھا نمایندگی منافع ملی ملت بلوچ را بر عھده گرفته باشند. شاید، اینطور استدلال کنند که چه فرق می کند که جمھوری اسلامی وپاسداران و ارتش شیعه اکنون کارد بر حلقوم ما می نھند و قلب ما را پیش چشم مادر، پدر، کودک و ھمسرمان در می آورند و یا نظامیان، کلاشان و روسپیان سیاسی و فودالھای در حال ورشکستگی پاکستان و یا یک قدرتی دیگر، ھمین جنایت را با ما انجام بدھد! بله درست است، شاید ھم فرقی نمی کند که چه کس و کسانی کی و چه بر سرمان می آورند و یا بیاورند، درد و رنج و فقر مزه ای است که ما از تولد میراث برده ایم و اگر ھمانطور که به جای پاکستان، بلوچستان در کنترل انگلیس بود، به احتمال، ما امروز وضع بھتری داشتیم. اما، از یاد نبریم که انگلیس آن زمان، بلوچستان را فقط به خاطر منافع خود فدا کرد، منافعی که ھنوز ھم از آن استفاده می برد.
قربانی ملت بلوچ در شرایطی شروع شد که ھیچ گونه حقانیتی نباید به گروهی داده می شد که نه بعنوان یک ملت و تحت یک مبارزه و خواست ملی از ھند جدا می شدند. بلکه به خاطر منافع انگلیس و تحریک و بھا دادن به مذھب از ھند جدایش کردند. مردمی ( عمده پنجابی ) که بعد خود را پاکستانی نامیدند، آن شایستگی به آنھا داده شد تا بر ملتی که قدمتش شاید به بیش از حتی پیدایش مردم ھند ھم می رسد و بزرگان و تاریخ دانان خود ھند، نژادشان را به آنھا نسبت می دھند، این گونه بر آنان حکم برانند. ھمان طور که تا حالا برای غرب و دیگر چشم به انتظارھا این منافع از سوی پاکستان و ایران تعمین بوده و خواھد ماند، اقدامی برای یک بلوچستان آزاد، یک رویای شیرین کودکانه است که از تحلیلھای آکادمیک می شود استنباط کرد.
امریکا و یا کشوردیگری ھیچ زمان حاضر نخواھد بود که آنچنان بھای گزافی برای آزادی بلوچھا بپردازد. در ھر کجا که چنین رویایی اتفاق افتاده، اسمش را نمی توان استقلال و آزادی گذاشت. در ضمن از یاد نبریم که وقتی پاکستان صاحب بمب اتم است و به عنوان یک نیروی اتمی در سطح جھان ھم مطرح ھست، محو کردن آن کار آسانی نیست و احتیاج به پرداختن بھای غیر قابل جبران مالی و جانی چندین ھزار برابر در بر خواھد داشت و باید ملت بلوچ ھزینه سنگینش را بپردازد. ایران ھم که بیکار ننشسته، ''سربازان گم نام امام زمان''، ایران را ھم تا آن وقت صاحب بمب اتم می گردانند. اگر سر بازان و امام امت حزب الله از خود بی لیاقتی نشان دھند، کی می داند، شاید ھم خود امام زمان با تمام پیری سن دست به کار شود! پس با دو نیروی اتمی روبرویم که دور به نظر می رسد برای منافع بلوچھای سیاه بخت و بدون چشم داشت، امریکا ویا ھر کشور دیگری خود را درگیر خطر و چنین مھربانی در حق ملت بلوچ انجام بدھد! که از دیر زمانی به حقوق انسانیشان ظلم و تجاوز شده است!
امریکا یا ھر کشور دگری قبل از اینکه این مفید را برای ملت بلوچ انجام بدھند، باید اول یک اندیشه بھتری بکار گیرند تا چگونه بمبھای اتمی پاکستان و به احتمال ایران را بر علیه جان خودشان خنثی گردانند و دومی که ھم مھمتر از اولی نیز ھست، این خدمت بزرگ را برای مردم پاکستان و ایران انجام بدھند و نه ملت بلوچ، از پرورش ارتجاع و خرافات که خود نیز بانی و پرورنده آن ھستند، در در پاکستان و ایران خود داری ورزند. به خاطر منافع دراز مدت است که امریکا دست به ایجاد ھر خرافه ای در پاکستان، ایران و دنیا می زند. پاکستانیھا و ایرانیھا احتیاج دارند که ازدست ارتجاع و خرافات رھا شوند. آزادی بلوچستان وسر نوشت مردم بلوچ ھر چند که تا حد زیادی در گرو و بستگی به آزادی مردم پاکستان و ایران از دست ارتجاع دارد، اما، ملت بلوچ به چنین آزادی که افتخاری و بدون درد سر و با چشم داشت به وی داده می شود، احتیاج ندارد. ملت بلوچ به خاطر آن که در آینده بتواند آزادی را حفاظت و نگهداری کند! و به نحو شایسته ای از آن استفاده ببرد!، باید آزادی را کسب کند که شایسته آن نیزھست. تا کنون ملت بلوچ به ھمه ثابت کرده که چنین درکی از آزادی دارد و برای گرفتن آزادی باید جنگید و به سادگی بازیچه دست ھر کسی ھم قرار نگرفت.
بلوچھا می بایست تا کنون آموخته باشند که خط و خواسته ھای مستقل خود را بدون چشم داشت از اینھا و از آنھا مستقلانه پیش ببرند و به ھست و نیست خیش بسازند و به بالند و به اتحاد و قدرت خود ایمان بیاورند و اجازه ندھند که برای منافع این و آن قربانی شوند. بله، این بسیار ناباورانه، سخت، پیچیده و بسیار طولانی است، اما، این تنھا راه و روشی افتخار امیزی است که ملت بلوچ برای تعین سر نوشت خود، پیش رو دارد و بھتر از ھر کسی دیگر به درک آن رسیده است. راهھا ی دیگر را تا حدودی خوانین بلوچ قبل و بعد از بھمن تجربه کرده اند و نتیجه نگرفته اند. ھمچنین تجارب ملتھای دیگر از قبیل ملت فلسطین نه تنھا برایمان درسی آموزنده باید باشد، بلکه ھوشداری نیز ھست، زیرا اگر از ھمان ١9٤٧ میلادی فلسطینیان به امید و انتظار کشورھای دوست و برادر عرب نمی ماندند! حتماً امروز وضع دیگری دشتند. اکنون بیست سالی می گذرد که عرفات اسراؑیل را به رسمیت شناخت و به امید و وعده ھای امریکا و متحدین دل بست، سرنوشتش را دیدیم، بعد از مرگ وی عباس بیش از ھر چیز دیگری به امریکا و اسراؑیل چشم دوخته است و انرژی مردم فلسطین را در خدمت سازمان جاسوسی اسراؑیل مصرف می کند. رھبران فلسطین به اینگونه منتظر و سر درھم فرو برده اند و با صھونیستھا ھم عقیده گشته اند که بله، صھونیسم زمین را از طرف خدا مالک است! و حق بدون چون و چرا و طبیعی وی است. فلسفه وجودی رژیم نژاد پرست اپرتاید در مقایسه با آن به مراتب بھتر بود، زیرا آنھا بر این بودند که این حق را بدست آورده اند و از طرف خدا آنرا بطور طبیعی و مشروع صاحب نشده بودند! رژیمھای پاکستان و ایران، نه تنھا از طرف خدا خیشتن را صاحب و مالک سر زمین ملت بلوچ می دانند، بلکه جان و ناموس و حیات ملت بلوچ را یک داده خدایی و کاملاً حلال و از آن خود می دانند.
کردستان ھم که بغل گوشمان است. یک پارچگی ملت کرد ازدیر وقتھا بین ایران، عراق ، ترکیه و سوریه به بازی گرفته شده و بر سرش معامله می شود و حاصل را دیدیم. علاوه بر چھار کشور فوق، امروز بازیگران دیگری ھم در میان آمده و نمی شود نقش آ نھا را نادیده گرفت.اما، ھنوز با شرایط جدید و سرنگونی صدام حسین، آینده ملت کرد مشخص نیست که فردا چه بلاھا بر سرش بیاورند و چه بھای ھنگفتی باید ازش بگیرند!
افرادی در میان بلوچھا ھستند که بارھا از شان شنیده شده، '' می خواھید چه کنیم،؟ بگزاریم بلای ملت تمیل را بر سرمان بیاورند.'' دوستان مگر در میان تمیلھا چنین سازمانھا و افرادی نبودند؟ ھم اکنون کم و بیش این بلا بر سر ملت ما آورده شده است، ما یا نور اضافی خورشید بر چشممان اثر گذاشته و بطور کلی از چون و چند مسایؑل بلوچستان بی خبریم ویا خود را بکلی می خواھیم بی خبر جلوه دھیم. از زمانی که جمھوری اسلامی خمینی قدرت سیاسی را قبضه کرده تا کنون چند تا خبر نگار مستقل و غیر مستقل خارجی و ایرانی توانسته اند اجازه رفت و آمد به بلوچستان را داشته باشند. چند تا تحلیلگر سیاسی و جامعه شناش به بلوچستان راه یافته و اجازه نشر برداشتھایشان را از وضیعت غمبار عمومی مردم، کودکان، بیماران، زایشگاه ھا ، بیمارستانھا و آب آشامیدنی و... داشته اند، چند تا فیلم مستقل از آنچه که مردم بلوچ روزانه با آن در جدالند به دید عموم گذاشته شده است. چند ھزار پیر، جوان، زن و کودک بلوچ به بھانه ھای واھی زیر چکمه ھای پاسداران رژیم ونیروھای امنیتیش به خون خوفته اند. چگونه رژیم با دادن کوچکترین امتیاز به گروھی، درگیریھا و کشتارھا را در میان بلوچھا سازماندھی می کند و..... از مطبوعات آزاد که در ایران خبری نیست و کل در حصار سانسور رژیم است.
ملت بلوچ را به آن حد نزول داده اند که امروز آرزویش داشتن یک استاندار انتصابی و نه انتخابی بلوچ است. وقتی که بزرگترین و بلا ترین خواست یک ملت این شده است، بدون گفتن و نمایش ھویدا است که چه برسرش آورده و می آورند. بقیه دیگر خواسته ھایش را به حال خود رھا کنیم. حال، استاندار چه بلوچ وچه غیر بلوچ که در خدمت رژیم جمھوری اسلامی است، مجری سیاستھای رژیم بطور کل و دستورات قوه قضایی و اجرایی رژیم بطور مشخص در بلوچستان است. مردم بلوچ ھستند که قضاوت درست را در باره رژیم ایران می کنند. فقط داشتن گوش شنوا چشم بینا لازم است که درک کند مردم بلوچ چه می کشند. سران رژیمی به فرزندان یاران و ھم کسوتان دیروزیشان این گونه تجاوز می کنند، به ما که ملت دیگری ھستیم و ھم ...عمری ھستیم، انتظار است، چگونه رفتار کنند. باز ھم اگر تمیلھا به این شدت که دیدیم به وحشتناکی ترور شدند، منافع قدرتھای بزرگ وکوچک را باید در آن جستجو کرد. در حقیقت دولت سیرلانکا نبود که ازچراغ قرمز رد شد، بلکه دولت سیرلانکا قبل از حمله به تمیلھا، امضا رضایت را ھم از دوستان بزرگ و کوچکش جلب کرده بود و سلاح ھای لازم را برای سرکوب تمیلھا در اختیارش گذاشته بودند. در حیقت ھمین منافع بود که مدتی پیش مردم عراق، لبنان و غزه به شییوه ھای غیر انسانی به کام مرگ کشیده شدند. و اکثر جریانھا ایرانی و بلوچ لکنت زبان گرفتند که حتی روی کاغذ جنایت غیر انسانی را محکوم کنند.
ھر چند که دنیا آبستن حادثه ھای غیر پیش بینی است، ملت بلوچ و آگاھان و فرزندان جان گذشته اش باید به خود ایمان داشته باشند و به امید روزی که کسی غیر از خودشان، برایشان آستینھا را بالا بزند و به جنگد و آزادی را به آنھا ھدیه بدھد، منتظر نباشند. سازمان مستقلی که از موضع منافع عمومی و ملی ملت بلوچ و با ''تحلیل مشخص از شرایط مشخص'' جامعه بلوچستان حرکت می کند و نیز شناخت عمیق از تاریخ و فرھنگ و مردم بلوچ دارد، شایستگی نمایندگی ملت بلوچ است. ھر جریان وابسته ای، تحت ھر نام و به ھر سیستمی که وابسته با شد، سرنوشت ملت بلوچ را بھتر از سر نوشت مردم عراق، افغان و .... رقم نخواھد زد.
بنا بر چنین درکی، سازماندھی برمحورخواسته ھای ملی است که امکان یک اتحاد پایدار را بین تشکلھا و قبایل بلوچ بوجود می آورد و انرژیھای خنثی و راکت را می تواند به یک نیروی انقلابی با ھدفی مشخص به حرکت در آورد. در این راستا، تشکلھای مستقل و دمکراتیک از ھر فرصتی برای رھایی ملت بلوچ استفاده خواھند کرد و از ھر نوع زد و بند پنھانی چه با آنھا که قلب فرزندان ما را پیش رویمان می درند و ما را از این درد و شکنج به خنده و رقص وا می دارند! و چه آنھایی که در باغ سبز به ما نشان می دھند، حزم و بر خورد ما باید کاملاً ھنرمندانه و بدور از بدام افتادن از چاله و چاه باشد. تا زمانی که دست دغل و اندیشه بدور از واقیعت، غیب گویانه در کار است، ملت بلوچ وادار به برداشتن لقمه از پشت سرخواھد بود.
ملت بلوچ در شناخت و عمل است که راه مستقلانه خود را در می یابد ومی پیماید

م.و.کوھگنجی یکم اسفند ماه ١٣٨٨

م.و.کوھگنجی یکم اسفند ماه ١٣٨٨


www.ostomaan.org


No comments:

Post a Comment