اشاره :
چون همواره مردم غيور بلوچستان ظلم و جور حكام و سلاطين ستمگر زمانه را بر نمي تابيدند و در مقابل آنان قدعلم مي كردند، اين خطه از ايران زمين همواره كانون توجه اربابان قدرت بوده ومدام مورد تاخت و تاز آنان قرار گرفته است كه مردم بي گناه و بي دفاع را به خاك و خون كشيده ودستگاههاي ظلم و جور آنان چيزي جز خرابي و بدبختي براي اين منطقه به ارمغان نداشته اند.
به دليل مجموعه اين عوامل همواره مهر محروميت بر پيشاني آن حك بوده و در نتيجه آن تاريخ بلوچستان وقوم بلوچ درابهام باقي مانده است و اندك نوشته هايي هم كه از بيگانگان به جا مانده به دليل سياستهاي خاص استعمارگران مغرضانه، دور از واقعيت و غير تحقيقي هستند. نوشته هاي نويسندگان داخلي نيز بسيار سطحي، مختصر و ناچيزند. در مقاله حاضر قصدداريم چهره اي مختصر از بلوچ و بلوچستان را ارائه دهيم.
سرزمين بلوچستان با مساحتي در حدود 175000 كيلومتر مربع در جنوب شرقي ايران واقع و بين دو عرض جغرافيايي 25 الي 32 درجه عرض شمالي و 58 الي 70 درجه طول شرقي از نصف النهار گرينويچ گسترده شده است. از شمال به سيستان و افغانستان، از شرق به پاكستان، از جنوب به درياي عمان و از غرب به كرمان محدود است. براي بيان ملموس تر وسعت بلوچستان، قابل ذكر است كه فاصله شهر زاهدان در شمال آن تا چابهار در جنوب 705 كيلومتر و عرض آن از كوهك تا افق هاي شرقي جازموريان 590 كيلومتر است. شامل شهرستان هاي زاهدان، خاش، سراوان، ايرانشهر، سرباز، نيك شهر و چابهار است.
عليرغم وجود تفاوت هايي در جغرافياي طبيعي بلوچستان به طور كلي سرزميني خشك و لم يزرع است، سرزميني گرم و درجه حرارت متوسط آن 40 درجه سانتيگراد است. ميزان بارش در آن كم و تنها منابع آب آن قنات ها و كاريزهايي هستند كه از آب زيرزميني تغذيه مي شوند و در نتيجه اين شرايط طبيعي ميزان پراكندگي جمعيت در آن بالا ومناطق مسكوني در فاصله هاي طولاني از يكديگر قرار دارند. به لحاظ آب و هواي گرمسيري بيشتر درختان آن خرما و مركباتند وچون آب و هواي اين منطقه شباهتي بسيار نزديك به آب و هواي هندوستان دارد و درختاني چون انبه، نارگيل، موز، انجير و تمبر هندي، خربزه درختي و... در بلوچستان پرورش مي يابند و استعداد طبيعي خاص اين منطقه به آن هندوستان كوچك مي گويند.
سابقه تاريخي اين سرزمين بسيار زياد است و قدمت آن را بين 8000 تا 10000 هزار سال مي دانند و بر پايه كتيبه ها و كتب قديمي، بلوچ و بلوچستان پيش از اسلام وجود داشته است به گونه اي كه در كتاب ديني يهوديان – تورات – از بلوس پسر كوس نام برده شده است، محققان نيز بلوچ را فارسي شده كلمه بلوس مي دانند. به نقل از كتاب تاريخ ماد، بلوچستان درعهد مادها زمان سلطنت آستياك «اشتوويگو» سال هاي 549 تا 584 يا 550 تا 585 قبل ازميلاد مسيح يكي از ساتراپي ها «والي نشين يا استان» شرقي دولت به نام سرزمين پاركانيان ياد شده است. در كتيبه هاي ميخي داريوش بزرگ در بيستون و تخت جمشيد سرزميني كه امروز بلوچستان نام دارد به اسم ماكا يا مكه ياد شده و استان چهار دهم بوده است. به اين سرزمين در زمان ساسانيان كوسون مي گفتند. هردوت نيز آن را مكيا يا ميكيان خوانده است. در كتيبه هاي ماگان جزو شهرباني هفدهم داريوش بوده است. مورخ اسكندر مقدوني بلوچستان را «ژدرزيا» ثبت كرده است. ماركوپولو نيز از بلوچستان با عنوان «كسمكوران» ياد مي كند. اما قرن ها سرزمين كنوني بلوچستان «مكران» ناميده مي شده و جهانگردان عرب نيز از آن به نام مكران ياد كردهاند. در مورد نژاد بلوچ نيز آنچه مورد توافق اكثر نويسندگان و جامعه شناسان است، نژاد آريايي مردم بلوچ است و به سبب موقعيت جغرافيايي منطقه، قوم بلوچ نژاد خود را به خوبي حفظ كرده است. كميسيون ملي يونسكو درباره نژاد بلوچ مي گويد : «بدون شك قوم بلوچ از همين اقوام آريايي جدا شده و پس از گذشتن از مناطق شمالي به جنوب آمده اند و قرابت زبان بلوچي با زبان باستاني مويد اين تصور است». دكتر ايرج افشار در بلوچستان وتمدن ديرينه آن مي نويسد: «قوم بلوچ ايراني نژاد و همانند كرد، تاجيك و سيستاني شعبه اي از نژاد آريايي هستند». پروفسور سرهانري راولينسون در تحقيقات خود بلوچ راتيره اي از اقوام آريايي دانسته است. اكثر پژوهشگران ايراني و خارجي معتقدند كه نژاد ايراني خاصه نژاد بلوچ از زيباترين نژادهاست وبه قول اوژن او بن فرانسوي در سلسله جبال غربي و جنوبي كردها، لرها و بلوچ ها از نژاد خالص ايراني مي باشند كه كاملاً دست نخورده مانده اند. كلنل ديمز از طريق علمي عنوان مي كند كه دانشمندان جمجمه بلوچ را از نوع پهن سران ايراني مي دانند، حال آنكه جمجمه عرب و هندي از نوع دراز سران است، او ادامه مي دهد اگر خصوصيات مغزي و جسمي بلوچ را در نظر بگيريم بايداو را ايراني نژاد و مانند تاجيكان و ديگر مردمان فلات ايران بدانيم. عطاء الله مينگل از رهبران سياسي بلوچستان پاكستان مي گويد : «ما همانند كردها آريايي هستيم ! ما سامي نيستيم! اگر از زبان بلوچي چنانكه آنها ( اعراب ) مي خواهند دست بكشيم، چگونه مي توانيم خود را بلوچ بناميم؟! ما نمي توانيم زبان و هويت خود را رها كنيم» .
در مورد اخلاق و عادات بلوچ ها نيز سعيد نيكبختي مي نويسد: «بلوچ ها مردمي هستند رشيد، غيرتمند، شجاع، درستكار، امانتدار، نترس، خوش قول، مهمان نواز، ناموس دار، جنگجو، بامهارت در جنگ، انتقام جو و كينه به دل به نحوي كه اگر با بلوچ با صداقت رفتار شود، صادق است و اگر به او نارو زده شود، تا جبران مافات هرگز دست بردار نيست» . دكتر افشار مي نويسد : «بلوچ انساني آزاده، ميهمان نواز، راستگوي، ناموس پرست، دلير، سخت كوش، و جنگجو است» . دكتر حسين برهاني مي نويسد: «بلوچ مردمي اصيل، مهمان نواز، پرتلاش، پرتحمل، سخت كوش، ساده دل، صادق و پرمحبت است». قاضي عبدالصمد سربازي معتقد است : «بلوچ ها علاوه بر شجاعت داراي خصائل ممتاز اخلاقي ديگري نيز هستند كه به بركت اسلام در وجود آنها تبلور يافته است. اين خصائل عبارتند از: 1- وفاي به عهد و در اين كار بسيار پايبندند 2- صداقت و يكرنگي 3- وفاداري 4- غريب نوازي و يتيم پروري 5- حفاظت از پناهنده و در خطر انداختن خويش براي پاسداري از وي 6- به آب و آتش زدن خويش براي حفظ ناموس و غيرت». درمعجم البلدان آمده است : «مردم اين ناحيت قومي ايراني، صحرا نشين، دلير و ساكن بلوچستان كه طوايف خارجي كمتر در آن ناحيه نفوذ كرده اند و ايشان هميشه در برابر بيگانگان مقاومت نموده اند، آنان داراي لهجه اي خاص كه به بلوچي معروف است هستند». ابن حوقل درصوره الارض نوشته است : «بلوص ها مكنتشان بيشتر از مردمان كوه قفص است و آدابشان نيز بهتر مي باشد، در زير چادر مي نشينند وچادرهايشان از پشم ( موي ) بز است، مثل همسايه هاي خود عادت به نهب و غارت ندارند و هرگز با همسايگان خود در عالم جنگ و كارزار نيستند، بلوص معرب بلوچ است و بلوچ ساكن بلوچستان است». در حدودالعالم نيز آمده است : «بلوچ ها طايفه اي باشند چون اكراد و آنان را بلادي و سيع ميان فارس و كرمان در سفح جبال قفص و آنان را شوكت و قوّت و عدد بسيار است. قوم قفص كه طايفه اي ديگرند با همه قوت از هيچكس جز بلوچ بيم ندارند و بلوچ ها صاحبان نعمت و چادرهاي مؤيين باشند و مردمان از بلوچ ايمنند، راه نزنند و مردم نكشند و اذيت آنان به كس نرسد و بر خلاف قفص». در عهد كيانيان و سلطنت كيخسرو فردوسي در شاهنامه مردان بلوچ را به شجاعت و جنگجويي ستوده است.
سپاهي ز گردان كوچ و بلوچ
سگاليده جنگ مانند قوچ
كه كس در جهان پشت ايشان نديد
برهنه يك انگشت ايشان نديد
سپهدارشان بود رزم آزماي
كزو بود گاه و نكويي بجاي
درفشي برآورده پيكر پلنگ
همي از درفشش بيازيد جنگ
در مورد زبان بلوچي بايد گفت كه ريشه زبان بلوچي همانند كردي محل اختلاف نيست و تحت عنوان شاخه اي از شعبه فارسي گروه ايراني خانواده زبان هاي هند و اروپايي طبقه بندي شده است. جان محمد نويسنده بلوچ پاكستاني، بلوچي را شاخه اي فرعي از شاخه فارسي زبان هاي ايراني ميداند. با اين حال بلوچي با فارسي كهن پيش از اسلام ( پهلوي، اوستايي، مادي) رايج در دوران مادها، هخامنشيان و ساسانيان نزديكي بيشتري دارد، به همين دليل در زبان بلوچي مي توان واژه هاي فارسي كهن بيشتري پيدا كرد تا در زبان فارسي كنوني. امير توكل كامبوزيا محقق كرد تبار ايراني نوشته است: «اگر شما فرهنگ زبان پهلوي را در مقابل يك فرد بلوچ بگشاييد و لغاتي از هر صفحه آن پيدا كرده و به او بگوييد، او خواهد گفت: آقا زبان پهلوي يعني زبان بلوچي». بلوچي گويش هايي مختلف دارد كه زبان شناسان دو گويش مهم آن يعني بلوچي شرقي و بلوچي غربي را پذيرفته اند. گويش شرقي در بخش شرقي پاكستان و گويش غربي در پاكستان غربي، ايران، تركمنستان و شيخ نشين هاي عرب خليج فارس رايج است. بلوچي غربي با واژه هاي فارسي بسيار آميخته است و بنابراين تا حدي با گويش شرقي مناطق كوهستاني شرق بلوچستان تفاوت دارد. گويش شرقي به گفته محمد سردارخان به گويش فارسي كهن عصر هخامنشي بسيار شباهت دارد.
به هر حال بلوچي ادبيات گسترده مكتوبي ندارد و در واقع تا پيش از اواخر قرن نوزدهم ميلادي زباني غير مكتوب و محاوره اي بود، بلوچ ها معمولاً به فارسي مي نوشتند و ميراث ادب بلوچي چه شعر و چه نثر غالباً به زبان فارسي است و مشهورترين شعراي بلوچ به ويژه قبل از قرن بيستم نظير غلام محمد، سيد محمد تقي شاه، ميرزااحمدعلي، ملامحمد صادق ومهم تر از همه گل محمد مگسي به زبان فارسي شعر مي سرودند.
دكتر حسين بر مي نويسد: «زبان بلوچي تا قرن نوزدهم ويژگي هاي خاص خود را به صورت زبان گفتاري حفظ كرد، دراين دوران افسران و دانشمندان حكومت استعماري انگليس براي اولين بار دستور زبان بلوچي را تدوين ويك فرهنگ لغت ومجموعه اي از ادبيات و فرهنگ عامه را گرد آوري كردند. آثار موكلر، ديمز، گيلبرستون، پيرس، ليچ وديگران اولين مطالعات سيستماتيك درباره زبان وادبيات بلوچي بود.
قبل از آن فقط برخي از نخبگان كتاب هايي به نام دبتر شعر ( دفتر شعر ) داشتند كه در آن ها اشعار مورد علاقه خود را به زبان فارسي ثبت ميكردند». دكتر افشار نيز مي نويسد : «مهمترين لهجه جنوب شرق ايران، لهجه بلوچي است كه آن را از جهت هيأت قديمي بسياري از لغات، بايداز لهجات مهم ايراني شمرد، لهجه بلوچي با زبان و تلفظ پهلوي اشكاني و پهلوي اوايل ساساني نزديك است. همانطور كه قبلاً بيان شد، قوم بلوچ و كوچ اصلاً از شمال ايران به جنوب مهاجرت كرده و در سرزمين هايي كه امروز بلوچستان مي نامند اقامت گزيدند، به همين دليل زبان و گويش قديم بلوچي علاو ه بر بلوچستان در پاره اي از نواحي تركمنستان و همچنين گويش براهويي كه از شعب دراويدي مي باشد، درميان اقوام بلوچ رايج است. گويش بلوچي در ايران به دو شعبه بلوچي شمالي ( سرحدي ) وبلوچي جنوبي ( مكراني ) تقسيم ميشود كه گويش بلوچي شمالي شامل نواحي زاهدان، خاش، سيستان و گويش بلوچي جنوبي شامل نواحي ايرانشهر، سراوان و چابهار و نيك شهر و سرباز مي باشد كه از نظر تلفظ بيشتر لغات با هم متفاوتند، اما هر دو گويش براي طرفين قابل تشخيص است. با اين كه گويش هاي مختلف بلوچي از زبان واحدي سرچشمه گرفته اند ولي به علت وسعت خاك و عدم ارتباط ساكنان قسمتهاي پراكنده، وضع چنان شده كه گويش نقطه اي با نقطه ديگر متفاوت است».
http://www.golha.net/estoon/01_1.htm
No comments:
Post a Comment