اهريمنپرستان عنوان نمايش گروه صوفي و دانشجو در لندن بود كه روز شنبه ۱۳ نوامبر، ۲۲ آبان ماه، از ساعت ۱۱ صبح تا چهار بعد از ظهر در ميدان پر تردد ترافالگار در سه نوبت اجرا شد.
روي صحنه نمايش كسي را در لباس سفيد در حال عبادت ميديديم و در كنار آن پشت نرده آدمكهايي در لباسهاي راه راه زندان در غل و زنجير ايستاده بودند و روي سينههايشان علامتهايي بود كه نشان ميداد از چه دين و فرقهاي هستند.
بر روي سينه برخي نيز اسامي و عكس افرادي چون نسرين ستوده، منصور اسانلو، شيوا نظرآهاري و آريا آرام نژاد ديده ميشد. در كنار اين نرده مردي در لباس پاسدار و عدهاي در هيئت خانوادههاي زندانيان اجتماع كرده بودند. در گوشهاي از صحنه نيز يك روحاني در حال نماز خواندن و در برابرش كسي در هيئت شيطان ديده ميشد.
زارا نوراني كه خود نقش درويش را ايفا ميكرد در مورد داستان نمايش ميگويد: «كسي كه در لباس درويشي جلوي محراب نشسته، دست ميزند و بعد عبادت ميكند درويش است. شخص ديگري لباس شيطان و ديگري لباس پاسدار پوشيده و مردي هم در نقش روحاني است. مرد روحاني سرسجادهاش ميرود براي عبادت جلوي عكس شيطان و شيطان ميآيد جلوي مرد روحاني ميايستد و به او ميگويد اين كتاب را بگير كه كتاب خرافه است و تو بايد از اين كتاب پيروي كني. بعد پاسدار ميآيد و درويش را ميبرد داخل زندان.»
وي ميافزايد: «آدمكهايي كه داخل زندان ميبينيد يك نفر كليمي است و يك نفر مسيحي، ديگري زرتشتي و آن ديگري بهايي و بقيه هم كه دانشجو هستند. درويش را هم ميبرند زندان و در زندان به عبادت نشسته در حالي كه به دست و پايش زنجير ميبندند و آن پاسدار هم مرتب با شلاق اينها را ميزند. چاهي هم وجود دارد كه چاه جمكران است و مردم در آن عريضه مياندازند كه اين جزو خرافات است، يعني امام زمان داخل اين چاه است.»
روي صحنه نمايش كسي را در لباس سفيد در حال عبادت ميديديم و در كنار آن پشت نرده آدمكهايي در لباسهاي راه راه زندان در غل و زنجير ايستاده بودند و روي سينههايشان علامتهايي بود كه نشان ميداد از چه دين و فرقهاي هستند.
بر روي سينه برخي نيز اسامي و عكس افرادي چون نسرين ستوده، منصور اسانلو، شيوا نظرآهاري و آريا آرام نژاد ديده ميشد. در كنار اين نرده مردي در لباس پاسدار و عدهاي در هيئت خانوادههاي زندانيان اجتماع كرده بودند. در گوشهاي از صحنه نيز يك روحاني در حال نماز خواندن و در برابرش كسي در هيئت شيطان ديده ميشد.
زارا نوراني كه خود نقش درويش را ايفا ميكرد در مورد داستان نمايش ميگويد: «كسي كه در لباس درويشي جلوي محراب نشسته، دست ميزند و بعد عبادت ميكند درويش است. شخص ديگري لباس شيطان و ديگري لباس پاسدار پوشيده و مردي هم در نقش روحاني است. مرد روحاني سرسجادهاش ميرود براي عبادت جلوي عكس شيطان و شيطان ميآيد جلوي مرد روحاني ميايستد و به او ميگويد اين كتاب را بگير كه كتاب خرافه است و تو بايد از اين كتاب پيروي كني. بعد پاسدار ميآيد و درويش را ميبرد داخل زندان.»
وي ميافزايد: «آدمكهايي كه داخل زندان ميبينيد يك نفر كليمي است و يك نفر مسيحي، ديگري زرتشتي و آن ديگري بهايي و بقيه هم كه دانشجو هستند. درويش را هم ميبرند زندان و در زندان به عبادت نشسته در حالي كه به دست و پايش زنجير ميبندند و آن پاسدار هم مرتب با شلاق اينها را ميزند. چاهي هم وجود دارد كه چاه جمكران است و مردم در آن عريضه مياندازند كه اين جزو خرافات است، يعني امام زمان داخل اين چاه است.»
وي ميافزايد: «آدمكهايي كه داخل زندان ميبينيد يك نفر كليمي است و يك نفر مسيحي، ديگري زرتشتي و آن ديگري بهايي و بقيه هم كه دانشجو هستند. درويش را هم ميبرند زندان و در زندان به عبادت نشسته در حالي كه به دست و پايش زنجير ميبندند و آن پاسدار هم مرتب با شلاق اينها را ميزند. چاهي هم وجود دارد كه چاه جمكران است و مردم در آن عريضه مياندازند كه اين جزو خرافات است، يعني امام زمان داخل اين چاه است.»
No comments:
Post a Comment