تنها یک نفر، با هزینه فراوان، از قدرت مطلق ولایت فقیه که خود مهندسی کرده بود گذشت و با تمام این فساد ها جنگید و میشود گفت که تنها برنده انقلاب اسلامی شد. بقیه در فساد غرق و رسوا شدند و مردم را هم با خود غرق کردند. منتظری تنها کس بود که انسانیت خود را فدای قدرت نکرد. خمینی، خامنه ای و عوامل شان با کار های خود نشان دادند که نظام انها نمیتواند با نظام ها و دین های دیگر رقابت کند. ما هم دین را برای رفاه و سعادت میخواستیم نه برای حاکمیت جبارانه آخوند.
درستکاری منتظری در جمهوری اسلامی کار بزرگی بود. او به قدرت نرسید ولی به چیز بزرگتری از قدرت دست، یافت آن هم انسانیت بود. قدرت تشیع علوی خمینی، خامنه ای و تقریبا تمام همکاران انها را از انسانیت خارج کرد و در ولایت ذوب نمود. هر کس به همان اندازه که قدرت گرفت و ولایی شد، به همان اندازه از ادمیت دوری گرفت. اما منتظری با مخالفت با قدرت، به انسانیت نزدیکتر شد.
انسان زادن در اختیار هیچ انسانی نیست اما انسان ماندن در اختیار همه است. مسلمان زادن هم در اختیار هیچ خانواده مسلمانی نیست اما انسان شدن و انسان ماندن هر مسلمان در اختیار اوست. انسان بودن و انسان ماندن هیچ ارتباطی به دین و آیین کسی ندارد گر چه وقتی ما در مدرسه بودیم، آموزگاران میگفتند که انسان برای اینکه سعادتمند باشد باید یک دین داشته باشد و بهترین دین ها هم اسلام است. ما هم خوشحال بودیم که از همه مردم جهان بهتر و سعادتمندتر هستیم.
ما همچنان در این خیال بودیم که ندای خمینی بلند شد و بشارت روز های بهتر را سر داد و گفت که اسلام دین عدالت است و هر وقت او سر کار بیاید، آب و برق را مجانی میکند و همه به آزادی میرسند. مردم ایران و مخصوصا شیعیان عادت کرده بودند که سخنان آخوند ها را باور کنند.
او امد و ثابت کرد که تمام این سخنان دروغ بود. آب و برق نه تنها مجانی نشد، بلکه قیمتشان چند برابر شد. خانه ها و املاک مردم را بزور گرفتند، افسرانی را که میتوانستند از مملکت دفاع کنند کشتند، مدیرانی را که میتوانستند کشور را اداره نمایند، آواره گردند. سنی ها، کرد ها، بلوچ ها، ترکمن ها، عرب ها، چپ ها و ملی ها را سرکوب کردند و انها را از قدرت خارج نمودند و یک جو وحشت برقرار کردند. هرکسی را که از حق سخن گفت شکنجه و عدام کردند و گفتند این اسلام است و عین عدالت است و آزادی هم همین است.
تنها یک نفر، با هزینه فراوان، از قدرت مطلق ولایت فقیه که خود مهندسی کرده بود گذشت و با تمام این فساد ها جنگید و میشود گفت که تنها برنده انقلاب اسلامی شد. بقیه در فساد غرق و رسوا شدند و مردم را هم با خود غرق کردند. منتظری تنها کس بود که انسانیت خود را فدای قدرت نکرد. خمینی، خامنه ای و عوامل شان با کار های خود نشان دادند که نظام انها نمیتواند با نظام ها و دین های دیگر رقابت کند. ما هم دین را برای رفاه و سعادت میخواستیم نه برای حاکمیت جبارانه آخوند.
ما که فکر میکردیم که تشیع علوی که بهترین ادیان است، با مردم چنین میکند، پس هندو ها، مسیحی ها و یهودیان که اصلا خوب نیستند، با مردم چگونه رفتار مینمایند؟ به هر حال از ترس جان، مجبور شدیم، تشیع ناب علوی را رها کنیم و به کشور های مسیحی ها برویم.
درین کشور ها دریافتیم که بقیه سخنان آخوند ها نیز دروغ بود. نه تنها دین های هندو ها، مسیحی ها و یهودیان بد نبود بلکه تمام وعده های آخوند ها درین کشور ها عملی میشد. درین کشور ها بود که ما مسلمانان، معنای سعادت را فهمیدیم، مفهوم عدالت را در زیباترین صحنه های عمل تجربه کردیم، آزادی را در همه جنبه هایش زندگی کردیم، برابری را به چشم خود دیدیم. هنگامی که به بیمارستان و مدرسه میرفتیم، کسی از نژاد و دین مان چیزی نمیپرسید. از همان امکاناتی استفاده میکردیم که خود اروپایی ها استفاده میکردند.
ما امتیازات زندگی در کشور های کفر را به دیگر مسلمانان گفتیم، انها هم اسلام عزیز را رها کردند و از دست مسلمانان حاکم گریختند و خود را به امنیت و رفاه اروپای کافر رساندند. افسوس که برای همه جا نیست، والا کسی در ممالک اسلامی نمیماند.
ایمیل نویسنده: sarawani@aol.com
برگرفته از : ایران گلوبال
Source: http://www.iranglobal.info
درستکاری منتظری در جمهوری اسلامی کار بزرگی بود. او به قدرت نرسید ولی به چیز بزرگتری از قدرت دست، یافت آن هم انسانیت بود. قدرت تشیع علوی خمینی، خامنه ای و تقریبا تمام همکاران انها را از انسانیت خارج کرد و در ولایت ذوب نمود. هر کس به همان اندازه که قدرت گرفت و ولایی شد، به همان اندازه از ادمیت دوری گرفت. اما منتظری با مخالفت با قدرت، به انسانیت نزدیکتر شد.
انسان زادن در اختیار هیچ انسانی نیست اما انسان ماندن در اختیار همه است. مسلمان زادن هم در اختیار هیچ خانواده مسلمانی نیست اما انسان شدن و انسان ماندن هر مسلمان در اختیار اوست. انسان بودن و انسان ماندن هیچ ارتباطی به دین و آیین کسی ندارد گر چه وقتی ما در مدرسه بودیم، آموزگاران میگفتند که انسان برای اینکه سعادتمند باشد باید یک دین داشته باشد و بهترین دین ها هم اسلام است. ما هم خوشحال بودیم که از همه مردم جهان بهتر و سعادتمندتر هستیم.
ما همچنان در این خیال بودیم که ندای خمینی بلند شد و بشارت روز های بهتر را سر داد و گفت که اسلام دین عدالت است و هر وقت او سر کار بیاید، آب و برق را مجانی میکند و همه به آزادی میرسند. مردم ایران و مخصوصا شیعیان عادت کرده بودند که سخنان آخوند ها را باور کنند.
او امد و ثابت کرد که تمام این سخنان دروغ بود. آب و برق نه تنها مجانی نشد، بلکه قیمتشان چند برابر شد. خانه ها و املاک مردم را بزور گرفتند، افسرانی را که میتوانستند از مملکت دفاع کنند کشتند، مدیرانی را که میتوانستند کشور را اداره نمایند، آواره گردند. سنی ها، کرد ها، بلوچ ها، ترکمن ها، عرب ها، چپ ها و ملی ها را سرکوب کردند و انها را از قدرت خارج نمودند و یک جو وحشت برقرار کردند. هرکسی را که از حق سخن گفت شکنجه و عدام کردند و گفتند این اسلام است و عین عدالت است و آزادی هم همین است.
تنها یک نفر، با هزینه فراوان، از قدرت مطلق ولایت فقیه که خود مهندسی کرده بود گذشت و با تمام این فساد ها جنگید و میشود گفت که تنها برنده انقلاب اسلامی شد. بقیه در فساد غرق و رسوا شدند و مردم را هم با خود غرق کردند. منتظری تنها کس بود که انسانیت خود را فدای قدرت نکرد. خمینی، خامنه ای و عوامل شان با کار های خود نشان دادند که نظام انها نمیتواند با نظام ها و دین های دیگر رقابت کند. ما هم دین را برای رفاه و سعادت میخواستیم نه برای حاکمیت جبارانه آخوند.
ما که فکر میکردیم که تشیع علوی که بهترین ادیان است، با مردم چنین میکند، پس هندو ها، مسیحی ها و یهودیان که اصلا خوب نیستند، با مردم چگونه رفتار مینمایند؟ به هر حال از ترس جان، مجبور شدیم، تشیع ناب علوی را رها کنیم و به کشور های مسیحی ها برویم.
درین کشور ها دریافتیم که بقیه سخنان آخوند ها نیز دروغ بود. نه تنها دین های هندو ها، مسیحی ها و یهودیان بد نبود بلکه تمام وعده های آخوند ها درین کشور ها عملی میشد. درین کشور ها بود که ما مسلمانان، معنای سعادت را فهمیدیم، مفهوم عدالت را در زیباترین صحنه های عمل تجربه کردیم، آزادی را در همه جنبه هایش زندگی کردیم، برابری را به چشم خود دیدیم. هنگامی که به بیمارستان و مدرسه میرفتیم، کسی از نژاد و دین مان چیزی نمیپرسید. از همان امکاناتی استفاده میکردیم که خود اروپایی ها استفاده میکردند.
ما امتیازات زندگی در کشور های کفر را به دیگر مسلمانان گفتیم، انها هم اسلام عزیز را رها کردند و از دست مسلمانان حاکم گریختند و خود را به امنیت و رفاه اروپای کافر رساندند. افسوس که برای همه جا نیست، والا کسی در ممالک اسلامی نمیماند.
ایمیل نویسنده: sarawani@aol.com
برگرفته از : ایران گلوبال
Source: http://www.iranglobal.info
No comments:
Post a Comment