در نوشته اخیر بنده از سردار خیربخش مری بنقل از آقای حسین بخش بعنوان « اسکول فکری» یا منبع فکری یاد کرده ام که گویا بمزاج فدرالیستهای بلوچ که از سیاستهای احزاب فدرالیست بلوچستان پیروی و حمایت میکنند، خوش نیامده و تحت استتارهای ضدسرداری و مدرنیسم و مجرب به علم سیاست و . . . بمخالفت استقلال بلوچستان برآمده اند.
به مسئله بلوچ و بلوچستان برخوردهای متفاوتی از سوی دوست و دشمن شده و میشود. دشمنان بلوچ و بلوچستان برای بیراهه کردن مبارزات بر حق ملت بلوچ و در نهایت بیرنگ کردن مسئله بلوچ از شگردهای سیاسی و نظامی مختلف استفاده کرده و میکنند. در زمان رژیم شاه که ارتباطات و سطح آگاهی محدود تر بود، اشغالگران ایرانی سعی در رواج دادن فرهنگ و برتری نژاد آریایی و بوجود آوردن احساس ایرانی بودن در بلوچستان داشتند. نتایج مخرب آنرا بخوبی بعد از سرنگونی شاه در بلوچستان مشاهده کردیم. جذب نیروهای بلوچ به جریانهای پوپولیستی چپگرا و سازمانهای ایرانی ماحصل تاثیرات سیاست نامیمون اسیمیلاسیون ایران دوران شاه است. در آن جو مسموم سیاسی و پر هیجان، بسیاری از نیروهای صادق بلوچ شکار احساس ایرانی بودن شدند و حتی خون، نثار راه ایران برای نجات بلوچ کردند. در آنزمان صحبت از وجود بلوچ بعنوان یک ملت نه تنها تابو بود بلکه جهالت محض و بمنزله عدم شناخت لازم به علم سیاست دانسته میشد، و دایره مبارزه بر بلوچ بیش از حد تنگ بود.
مهار کردن مبارزه ملی نیروهای بلوچ توسط جریانات پوپولیست چپ ایران یک سیاست محوری بود. اما این سیاست بزودی چهره اصلی ایرانی بودنش را بنمایش گذاشت و بسیاری از مبارزان بلوچ به این واقعیت پی بردند که برای مسئله ملی بلوچ لازم است تا یک جریان مستقل ملی در بلوچستان سازماندهی و شکل بگیرد. فاصله گرفتن این نیروهای بلوچ سرآغاز یک دور نوین در مبارزات ملت بلوچ محسوب میشود چرا که راه را بر خودباوری مبارزان بلوچ گشود.
پیوستن شمار زیادی از مبارزان جوان بلوچ به بلوچستانءِ راجی زرمبش که توسط رحیم زردکوهی برپایه یک حرکت مستقل ملی برای نیل به حقوق ملت بلوچ برپا شده بود، با ناباوری بلوچهایی که در صف ایران و ملت واحد در احزاب باصطلاح سراسری ذوب شده بودند، روبرو شد. احزاب ایرانی، آنها را برعلیه جوانان مبارز بلوچی که به بلوچستانءِ راجی زرمبش پیوسته بودند چنان شورانید که طرح مسئله بلوچ را در نزد این خوش باوران ساده بلوچ که امروز مدعی رهبری سیاست ملی بلوچستان در احزاب بلوچستانی هستند، برابر با لغزیدن از روند پرولتاریا و مدرنیسم ترسیم کردند. ژرفای این سیاست دیکتاتور مابآنه آنچنان مهلک بود که فدرالیستهای امروزی مدعی رهبری بلوچ از بلوچ بودن خود احساس سرافکندگی میکردند. از اینرو بلوچستانءِ راجی زرمبش آماج حملات این نوبگان سیاسی ذوب شده در فرهنگ برتری طلبی آریایی گردید و از آن بینش یعنی مبارزه ملی بعنوان یک روند ارتجاعی محکوم به شکست یاد میشد.
نیروهای سیاسی ملی بلوچ در بلوچستانءِ راجی زرمبش بدرستی از شرایط سیاسی حاکم و نقش مخرب تنی چند از ذوب شدگان آگاه بودند و به راهشان در طرح مسئله ملی و ایجاد جو و فضای خودباوری ادامه دادند. در آنزمان نقش تاثیرپذیری احزاب سراسری ایران در بلوچستان چنان زیاد بود که طرح مسایل واقعی بلوچستان با دشواری روبرو بود. طرح استقلال بلوچستان در شرایطی که بلوچستان میدان نبرد جریانات پوپولیست ایران واحد با شعارهایی از قبییل «حق تعیین سرنوشت» که هیچ تعهدی به آنها از خود نشان نداده اند، بود، ممکن نشد. اما بلوچستانءِ راجی زرمبش با ایمان کامل به ملت بلوچ توانست خودباوری را در روشنفکران بلوچ رواج دهد و از هویت ملت بلوچ در برابر ایده ملت واحد ایران بدفاع پرداخت. بلوچستانءِ راجی زرمبش با پشت سرگذاشتن سالها مبارزه و نیز شرایطی را که مبارزان استقلال طلب بلوچ برای رهایی از زیر سلطه اشغالگران پاکستان در طی سالهای گذشته در بین ملت بلوچ فراهم کرده بود، زمان را برای طرح استقلال بلوچستان مناسب ارزیابی کرد و در تابستان 2009 اقدام به اتخاذ چنین سیاستی کرد.
مسئله استقلال بلوچستان را نباید محدود به سردار خیربخش مری و یا بلوچستانءِ راجی زرمبش دانست زیرا اگر سردار خیربخش مری هم مبارزه بلوچ را در رسیدن به استقلال بلوچستان به پیش نمیبرد و سردار خیربخش مری نمیگفت بلوچستان مستقل ، هیچگاه نمیتوان تصور بر رد بودن اصل مسئله یعنی درستی و حقانیت استقلال بلوچستان کرد. حال که جنبش ملی بلوچستان مفتخر به رهبری شایسته سردار خیربخش مری است، برخلاف انتظارات دشمنان روند مبارزه استقلال بلوچستان به پیش میرود.
تاثیر رهبری سردار خیربخش مری و مبارزات مبارزان آزادیبخش بلوچستان که برعلیه اشغالگران پاکستان در پیکارند، را بر جنبش ملی بلوچ و بینش مبارزان بلوچ از جمله بر بلوچستانءِ راجی زرمبش را نمیتوان نادیده گرفت. اما بنظر من بلوچستانءِ راجی زرمبش سیاست استقلال را بر پایه نکاتی که اعلام نموده است، اتخاذ کرده است.
چکیده این نکات را در اینجا بتحریر در میاورم تا تفهیم بیشتری نسبت به مسئله استقلال بلوچستان شده باشد. اول اینکه بلوچ دارای هویت ملی خودش است و بر اساس نرم های رایج جهان یک ملت بحساب میاید. زیرا ملت بلوچ دارای سرزمین و تاریخ مشخص با فرهنگ مجزای میباشد. ملت بلوچ با پدیده های ایران و پاکستان هیچ قرابتی ندارد و به آنها با چشم اشغالگری نگاه میکند. برخلاف بینش ذوب شدگان در ایران و پاکستان، سرنوشت ملت بلوچ به همدیگر پیوسته است. دیگر اینکه بلوچستان از نظر اقتصادی دارای منابع وسیع است و ملت بلوچ نیازی به ایرانی و پاکستانی بودن ندارد. بلوچستانءِ راجی زرمبش در یک سند سیاسی این نکات را بدین ترتیب درج کرده است:
• بلوچ یک ملت است و این حق طبیعی بلوچ است تا آزادانه یعنی تحت حاکمیت بلوچ زندگی بکند.
• در گذشته ای نه چندان دور بلوچستان استقلال داشته و اشغالگران آن را از ملت بلوچ گرفته اند.
• تنها بلوچستان مستقل میتواند هویت ملت بلوچ را تضمین کند.
• هویت ملت بلوچ در چارچوب ایران در خطر جدی است.(حتی نوع حکومت دمکراتیکش این خطر را از بین نخواهد برد.)
• حق تعیین سرنوشت به اشغال بلوچستان توسط ایران مشروعیت میدهد. طرح خواست حق تعیین سرنوشت (بہ آن معنی کہ برای نیروھای بہ اصطلاح دموکرات ایرانی قابل قبول باشد) بمعنی اینست که بلوچ با رضایت خویش، بلوچستان را بخشی از ایران کرده است و میتواند جدا شود. در حالیکه بلوچ جدایی طلب نیست، بلکه استقلال طلب است.
• مرزهای ساختگی پایدار نخواهند ماند.
• در ایران دمکراسی برای ایرانیان است. بلوچ هرگز ایرانی نبوده (از این بگذریم که هویت ایرانی و ایران خود پدیده هایی ساختگی¬اند)، و هرگز بعنوان ایرانی در نزد "ایرانیان اصیل که حاکمیت میراث آنها خواهد بود - دیروز بنام شاه، امروز بنام جمهوری اسلامی و فردا بنامی دگر" شناخته نخواهد شد.
• بلوچ در سیاستگذاری ایران بلحاظ قلت جمعیت، نمیتواند تاثیرگذار باشد. هیچ فرمولبندی سیاسی که حاکمیت را برابر و عادلانه تقسیم بنماید، در چشم انداز نیست. از اینرو طرح چنین خواست و فرمولبندی ای واقع بینانه نبوده و جزمصرف مقطعی، کارآیی ندارد.
• تا چارچوب ایران بر بلوچستان سایه انداخته است، مشکلات بلوچ لاینحل باقی خواهند ماند و تنها شدت مشکلات با آمدن سیستمها نوسان پیدا میکند.
• ایرانیانِ اهلِ سیاست وآگاہ به تاریخِ ایران و نیز، آشنا بہ خواستهای قلبی بلوچها، هرگونه عدم تمرکز قدرت را وسیله ای برای چالش کشیدن تمامیت ارضی ایران میدانند. ازاینرو زمینه لازم برای اعتماد سازی بین بلوچ و ایرانیان بوجود نمیاید و تلاشها در این راه بی ثمر میماند.
• منافع بلوچستان با منافع ایران در تضاد است.
• در چارچوب ایران، رابطه ایران با بلوچستان، رابطه اشغالگر و مغلوب باقی میماند.
• بلوچستانءِ راجی زرمبش با اختیار کردن سیاست استقلال، تلاش دارد تا تابوی ایرانی بودن را درهم شکند وخودباوری را گسترش دهد و هویت بلوچی را پاس دارد.
• مبارزین بلوچ و احزاب سیاسی بلوچ را به پذیرش سیاست استقلال بلوچستان متقاعد کند.
• سیاست جهانی را برای طرح استقلال بلوچستان آماده کند.
• بلوچستان خود میتواند بسیار آباد و توانمندتر باشد و بلوچ نیازی به قیم ندارد.
پس عزم و مبارزه نیروهای راستین بلوچستان را فقط میتوان در راه استقلال بلوچستان تجلی کرد، زیرا که هویت ملت بلوچ در چارچوب ایران در خطر جدی است و حتی نوع حکومت دمکراتیک در ایران این خطر را از بین نخواهد برد. از اینرو هویت ملی بلوچ را تنها بلوچستان مستقل میتواند تضمین کند. با این جهان بینی و واقعیات از جامعه ایران است که مبارزه برای استقلال بلوچستان ضرورت پیدا میکند و بر راههایی از نوع عدم تمرکز قدرت در ایران و فدرالیسم و خودمختاری خط بطلان کشیده میشود.
http://www.zrombesh.org/
به مسئله بلوچ و بلوچستان برخوردهای متفاوتی از سوی دوست و دشمن شده و میشود. دشمنان بلوچ و بلوچستان برای بیراهه کردن مبارزات بر حق ملت بلوچ و در نهایت بیرنگ کردن مسئله بلوچ از شگردهای سیاسی و نظامی مختلف استفاده کرده و میکنند. در زمان رژیم شاه که ارتباطات و سطح آگاهی محدود تر بود، اشغالگران ایرانی سعی در رواج دادن فرهنگ و برتری نژاد آریایی و بوجود آوردن احساس ایرانی بودن در بلوچستان داشتند. نتایج مخرب آنرا بخوبی بعد از سرنگونی شاه در بلوچستان مشاهده کردیم. جذب نیروهای بلوچ به جریانهای پوپولیستی چپگرا و سازمانهای ایرانی ماحصل تاثیرات سیاست نامیمون اسیمیلاسیون ایران دوران شاه است. در آن جو مسموم سیاسی و پر هیجان، بسیاری از نیروهای صادق بلوچ شکار احساس ایرانی بودن شدند و حتی خون، نثار راه ایران برای نجات بلوچ کردند. در آنزمان صحبت از وجود بلوچ بعنوان یک ملت نه تنها تابو بود بلکه جهالت محض و بمنزله عدم شناخت لازم به علم سیاست دانسته میشد، و دایره مبارزه بر بلوچ بیش از حد تنگ بود.
مهار کردن مبارزه ملی نیروهای بلوچ توسط جریانات پوپولیست چپ ایران یک سیاست محوری بود. اما این سیاست بزودی چهره اصلی ایرانی بودنش را بنمایش گذاشت و بسیاری از مبارزان بلوچ به این واقعیت پی بردند که برای مسئله ملی بلوچ لازم است تا یک جریان مستقل ملی در بلوچستان سازماندهی و شکل بگیرد. فاصله گرفتن این نیروهای بلوچ سرآغاز یک دور نوین در مبارزات ملت بلوچ محسوب میشود چرا که راه را بر خودباوری مبارزان بلوچ گشود.
پیوستن شمار زیادی از مبارزان جوان بلوچ به بلوچستانءِ راجی زرمبش که توسط رحیم زردکوهی برپایه یک حرکت مستقل ملی برای نیل به حقوق ملت بلوچ برپا شده بود، با ناباوری بلوچهایی که در صف ایران و ملت واحد در احزاب باصطلاح سراسری ذوب شده بودند، روبرو شد. احزاب ایرانی، آنها را برعلیه جوانان مبارز بلوچی که به بلوچستانءِ راجی زرمبش پیوسته بودند چنان شورانید که طرح مسئله بلوچ را در نزد این خوش باوران ساده بلوچ که امروز مدعی رهبری سیاست ملی بلوچستان در احزاب بلوچستانی هستند، برابر با لغزیدن از روند پرولتاریا و مدرنیسم ترسیم کردند. ژرفای این سیاست دیکتاتور مابآنه آنچنان مهلک بود که فدرالیستهای امروزی مدعی رهبری بلوچ از بلوچ بودن خود احساس سرافکندگی میکردند. از اینرو بلوچستانءِ راجی زرمبش آماج حملات این نوبگان سیاسی ذوب شده در فرهنگ برتری طلبی آریایی گردید و از آن بینش یعنی مبارزه ملی بعنوان یک روند ارتجاعی محکوم به شکست یاد میشد.
نیروهای سیاسی ملی بلوچ در بلوچستانءِ راجی زرمبش بدرستی از شرایط سیاسی حاکم و نقش مخرب تنی چند از ذوب شدگان آگاه بودند و به راهشان در طرح مسئله ملی و ایجاد جو و فضای خودباوری ادامه دادند. در آنزمان نقش تاثیرپذیری احزاب سراسری ایران در بلوچستان چنان زیاد بود که طرح مسایل واقعی بلوچستان با دشواری روبرو بود. طرح استقلال بلوچستان در شرایطی که بلوچستان میدان نبرد جریانات پوپولیست ایران واحد با شعارهایی از قبییل «حق تعیین سرنوشت» که هیچ تعهدی به آنها از خود نشان نداده اند، بود، ممکن نشد. اما بلوچستانءِ راجی زرمبش با ایمان کامل به ملت بلوچ توانست خودباوری را در روشنفکران بلوچ رواج دهد و از هویت ملت بلوچ در برابر ایده ملت واحد ایران بدفاع پرداخت. بلوچستانءِ راجی زرمبش با پشت سرگذاشتن سالها مبارزه و نیز شرایطی را که مبارزان استقلال طلب بلوچ برای رهایی از زیر سلطه اشغالگران پاکستان در طی سالهای گذشته در بین ملت بلوچ فراهم کرده بود، زمان را برای طرح استقلال بلوچستان مناسب ارزیابی کرد و در تابستان 2009 اقدام به اتخاذ چنین سیاستی کرد.
مسئله استقلال بلوچستان را نباید محدود به سردار خیربخش مری و یا بلوچستانءِ راجی زرمبش دانست زیرا اگر سردار خیربخش مری هم مبارزه بلوچ را در رسیدن به استقلال بلوچستان به پیش نمیبرد و سردار خیربخش مری نمیگفت بلوچستان مستقل ، هیچگاه نمیتوان تصور بر رد بودن اصل مسئله یعنی درستی و حقانیت استقلال بلوچستان کرد. حال که جنبش ملی بلوچستان مفتخر به رهبری شایسته سردار خیربخش مری است، برخلاف انتظارات دشمنان روند مبارزه استقلال بلوچستان به پیش میرود.
تاثیر رهبری سردار خیربخش مری و مبارزات مبارزان آزادیبخش بلوچستان که برعلیه اشغالگران پاکستان در پیکارند، را بر جنبش ملی بلوچ و بینش مبارزان بلوچ از جمله بر بلوچستانءِ راجی زرمبش را نمیتوان نادیده گرفت. اما بنظر من بلوچستانءِ راجی زرمبش سیاست استقلال را بر پایه نکاتی که اعلام نموده است، اتخاذ کرده است.
چکیده این نکات را در اینجا بتحریر در میاورم تا تفهیم بیشتری نسبت به مسئله استقلال بلوچستان شده باشد. اول اینکه بلوچ دارای هویت ملی خودش است و بر اساس نرم های رایج جهان یک ملت بحساب میاید. زیرا ملت بلوچ دارای سرزمین و تاریخ مشخص با فرهنگ مجزای میباشد. ملت بلوچ با پدیده های ایران و پاکستان هیچ قرابتی ندارد و به آنها با چشم اشغالگری نگاه میکند. برخلاف بینش ذوب شدگان در ایران و پاکستان، سرنوشت ملت بلوچ به همدیگر پیوسته است. دیگر اینکه بلوچستان از نظر اقتصادی دارای منابع وسیع است و ملت بلوچ نیازی به ایرانی و پاکستانی بودن ندارد. بلوچستانءِ راجی زرمبش در یک سند سیاسی این نکات را بدین ترتیب درج کرده است:
• بلوچ یک ملت است و این حق طبیعی بلوچ است تا آزادانه یعنی تحت حاکمیت بلوچ زندگی بکند.
• در گذشته ای نه چندان دور بلوچستان استقلال داشته و اشغالگران آن را از ملت بلوچ گرفته اند.
• تنها بلوچستان مستقل میتواند هویت ملت بلوچ را تضمین کند.
• هویت ملت بلوچ در چارچوب ایران در خطر جدی است.(حتی نوع حکومت دمکراتیکش این خطر را از بین نخواهد برد.)
• حق تعیین سرنوشت به اشغال بلوچستان توسط ایران مشروعیت میدهد. طرح خواست حق تعیین سرنوشت (بہ آن معنی کہ برای نیروھای بہ اصطلاح دموکرات ایرانی قابل قبول باشد) بمعنی اینست که بلوچ با رضایت خویش، بلوچستان را بخشی از ایران کرده است و میتواند جدا شود. در حالیکه بلوچ جدایی طلب نیست، بلکه استقلال طلب است.
• مرزهای ساختگی پایدار نخواهند ماند.
• در ایران دمکراسی برای ایرانیان است. بلوچ هرگز ایرانی نبوده (از این بگذریم که هویت ایرانی و ایران خود پدیده هایی ساختگی¬اند)، و هرگز بعنوان ایرانی در نزد "ایرانیان اصیل که حاکمیت میراث آنها خواهد بود - دیروز بنام شاه، امروز بنام جمهوری اسلامی و فردا بنامی دگر" شناخته نخواهد شد.
• بلوچ در سیاستگذاری ایران بلحاظ قلت جمعیت، نمیتواند تاثیرگذار باشد. هیچ فرمولبندی سیاسی که حاکمیت را برابر و عادلانه تقسیم بنماید، در چشم انداز نیست. از اینرو طرح چنین خواست و فرمولبندی ای واقع بینانه نبوده و جزمصرف مقطعی، کارآیی ندارد.
• تا چارچوب ایران بر بلوچستان سایه انداخته است، مشکلات بلوچ لاینحل باقی خواهند ماند و تنها شدت مشکلات با آمدن سیستمها نوسان پیدا میکند.
• ایرانیانِ اهلِ سیاست وآگاہ به تاریخِ ایران و نیز، آشنا بہ خواستهای قلبی بلوچها، هرگونه عدم تمرکز قدرت را وسیله ای برای چالش کشیدن تمامیت ارضی ایران میدانند. ازاینرو زمینه لازم برای اعتماد سازی بین بلوچ و ایرانیان بوجود نمیاید و تلاشها در این راه بی ثمر میماند.
• منافع بلوچستان با منافع ایران در تضاد است.
• در چارچوب ایران، رابطه ایران با بلوچستان، رابطه اشغالگر و مغلوب باقی میماند.
• بلوچستانءِ راجی زرمبش با اختیار کردن سیاست استقلال، تلاش دارد تا تابوی ایرانی بودن را درهم شکند وخودباوری را گسترش دهد و هویت بلوچی را پاس دارد.
• مبارزین بلوچ و احزاب سیاسی بلوچ را به پذیرش سیاست استقلال بلوچستان متقاعد کند.
• سیاست جهانی را برای طرح استقلال بلوچستان آماده کند.
• بلوچستان خود میتواند بسیار آباد و توانمندتر باشد و بلوچ نیازی به قیم ندارد.
پس عزم و مبارزه نیروهای راستین بلوچستان را فقط میتوان در راه استقلال بلوچستان تجلی کرد، زیرا که هویت ملت بلوچ در چارچوب ایران در خطر جدی است و حتی نوع حکومت دمکراتیک در ایران این خطر را از بین نخواهد برد. از اینرو هویت ملی بلوچ را تنها بلوچستان مستقل میتواند تضمین کند. با این جهان بینی و واقعیات از جامعه ایران است که مبارزه برای استقلال بلوچستان ضرورت پیدا میکند و بر راههایی از نوع عدم تمرکز قدرت در ایران و فدرالیسم و خودمختاری خط بطلان کشیده میشود.
http://www.zrombesh.org/
No comments:
Post a Comment