اما مطلبی که این بار برایتان انتخاب کردم،مطلبی است به نام جنگهای منطقه ما.هدف از نوشتن این مطلب اولا بیان تاریخ منطقه ماست دوما نشان دادن نقاط ضعف و قوت عملکردها در منطقه ما می باشد.با نوشتن وخواندن این مطلب می توان به عملکردهای مثبت و نقات قوت عمل کردها بی برد ،که چه رخدادهایی باعث ثبات و اسطحکام منطقه شده اند و کدام رخدادها باعث ضعف و بی ثباتی در منطقه گردیده اند.
قسمت اول
مقدمه
با سلام مجدد و درود فراوان به دوستان عزیز و محترم در تارنمای طاهرزئی .بار دیگر می خواهم از زحمات شما در راستای معرفی و حمایت قبیلیتان ،مردم گیاوان و مردم منطقه یتان قدر دانی کنم .من را در کنار خود احساس کنید .
اما مطلبی که این بار برایتان انتخاب کردم،مطلبی است به نام جنگهای منطقه ما.هدف از نوشتن این مطلب اولا بیان تاریخ منطقه ماست دوما نشان دادن نقاط ضعف و قوت عملکردها در منطقه ما می باشد.با نوشتن وخواندن این مطلب می توان به عملکردهای مثبت و نقات قوت عمل کردها بی برد ،که چه رخدادهایی باعث ثبات و اسطحکام منطقه شده اند و کدام رخدادها باعث ضعف و بی ثباتی در منطقه گردیده اند.
منظور از منطقه عبارت است از :محدوده جغرافیایی که انسانهای با زبان مشترک تکلمن یا زبان همدیگر را می دانند و دارای فرهنگ مشترک هستند .
در اینجا می خواهم از دست اندر کاران سایر وبلاگهای منطقه هم تشکر کنم.اما در ادامه باید اضافه کنم که من سند نوشته های خود را از سخنان بدرم بیرداد ،دائییم رئیس موسی ،دائی دومم علی یار محمد و پسر عمویم عظیم مراد خان میرحاجی اسطنباط کرده ام .به دلیل این که تاریخ منطقه ما مکتوب نیست و شفاعی از نسلی به نسلی دیگر منتقل می گردیده است می توان گفت که نوشتن تاریخ منطقه ما کار بسیار دشواری است .
من در اینجا به بخش دیگر تاریخ منطقه مان یعنی از وجح تولید که شامل نیروهای مولده یعنی انسان و ابزار تولید و فرهنگ منطقه ما که شامل فرهنگ مادی یعنی ابزار و فرهنگ معنوی که شامل اندیشه ُرسوم و تفکرات انسانها است نمی نویسم به دلیل اینکه رشد وجه تولید و فرهنگ در منطقه ما به دلیل دور ماندن نقش مردم منطقه ما در شصت سال اخیر در تعیین سرنوشت خویش ُحرکتی بطعی و کند داشته اند .و تا کنون تقریبا به صورت خطی با زاویه ای بسیار کم در محور مختصات حرکت کرده اند .در بخشی جداگانه انها را خواهم نوشت ُو از دید گاه علمی برایتان تعریف خواهم کرد .
جنگهای منطقه ما
منطقه ما از جنوب به شمال محدوده جغرافیایی زیر است.
که شامل : ۱-رودراتک که به نام مکران یا بلوچی معروف است و در بر گیرنده ،کاروان،گابریگ و جگین است.
۲-جاشک
۳-گیاوان
۴-بشکرد
۵ - رودبار
۶- در نهایت استان هرمز گان.من این جنگها را جنگهای ،۱- بلوچی یا مکران ۲- جاشک ۳- گیاوان ۴- بشکرد ۵- ردبار می نامم،و این جنگها را جنگهای منطقه ما می دانم .
من جنگها را به سه کاتاگوری و طبقه تقسیم می کنم.
کاتاگوری اول جنگهای منطقه ما
شامل جنگهای است که بین قبایل منطقه ما رخ داده است. ومنجر به ضعف حکومتهای محلی در منطقه ما شده است.به این جنگها می توان جنگهای داخلی هم گفت که بین قبایل منطقه یمان اتفاق افتاده است . که عبارتند از :
۱- جنگ بیرداد طاهر با عبدنبی محمد که به جنگ تاسبر معروف است.
۲-جنگ علی بیرداد با عبدنبی که به جنگ کردر میناب معروف است.
۳- قتل عبدنبی
۴- جنگ یار محمد عبدالله با نیروهای انگلیس در چابهار که به جنگ چابهار معروف است .
۵- جنگ برکت با میر حاجی که به جنگ سیریک معروف است.
۶- جنگ ضرغام با برکت که به جنگ رودبار معروف است .
۷- جنگ برکت با طاهرزئی که به جنگ چه بغان معروف است .
۸-در گیری گل محمد میر حاجی با طاهرزئیها که به جنگ گورانی معروف است .
۹- جنگ طاهرزئی با اله رسان که به جنگ بشکرد معروف است .
کاتاگوری دوم جنگهای منطقه ما
در کاتاگوری دوم جنگهای منطقه ما،جنگهایی هستند که قبایل منطقه ما با هدف مشخص از حضور یا نفوذ دولت ایران در منطقه جلوگیری کرده اند ،و با نیروهای دولت ایران جنگیده اند. این جنگها بر خلاف جنگهای کاتاگوری اول ،که باعث تضعیف حکومتهای محلی می شدند،جنگهای کاتاگوری دوم منجر به ثبات در منطقه و اسطحکام حکومتهای محلی در منطقه گردیده اند .این جنگها عبارتند از:
۱- جنگهای برکت با دولت ایران در زمان قاجار و بهلوی ،که دولت ایران در این جنگها از حمایت دولتهای قدرتمند غربی بر خوردار بوده است.ودر ان زمان قبیله طاهرزئی با قبیله میر هم بیمان و متحد بوده اند.
۲- قتل مهدلی تنگسیری توسط رئیس دوست محمد و رئیس حسن
۳- جنگهای مراد مصطفی خان با دولت ایران در زمان بهلوی
۴- جنگهای میرزا برکت با دولت ایران در زمان رضا شاه بهلوی
۵- جنگ دریایی مهراب بیرداد،که با در نظر گرفتن هدف و برنامه مهراب بیرداد در این کاتاگولی جنگها قرار دارد.
۶- جنگ طاهر رئیس علی و جلال بیرداد
۷- جنگ حسن رستمی
کاتاگوری سوم جنگهای منطقه ما
در کاتاگوری سوم حنگهای منطقه ما ،جنگهای براکنده قرار دارد. که عبارتند از :
۱- درگیری روشن کرمشاه در دوره شاه دوم بهلوی
۲-درگیری کامران در منطقه بشکرد
۳- در گیری اکبر خان ،محمد نور محمد ،بیر بخش نبی بخش و هاشم چراغ با نیروهای دولتی در زمان شاه دوم بهلوی
۴-در گیری احمد وعلی جان ناروئی در زمان شاه دوم بهلوی
۵-در گیری جلال حسین خان در سرنی .
۶-در گیری احمد خان مهیمی در رودبار .
۷- در گیری موسی شهمراد طاهرزئی .
۸- در گیری محمد علی یار محمد طاهرزئی
اما در ادامه و قبل از نوشتن و تشریح یکا یک جنگهای سه کاتگوزی می خواهم از طاهر محمد که جد طاهرزئیها است برایتان بنویسم.
طاهر محمد
طاهر محمد در طاهروئی می زیسته است و مقبره وی در سیریک است.زمان ودوره زندگی او همزمان با محمد دادخدا شاهو که جد میر ها است.و همزمان با حکومت کریم خان زند در فارس و شیراز است.که من برای بیان دقیقتر تاریخ حیات طاهر محمد ،تاریخ سلسله قبیله زند در فارس را برایتان می نویسم.
کریم خان زند در سال ۱۷۰۵ میلادی متولد می شود و در سال ۱۷۷۹ فوت می کند که برابر است با سال ۱۱۶۳ ه.ق و۱۳۹۳ ه .ش. کریم خان زند خود را وکیل رعیا می خواند نه بادشاه،او یک ایلاتی از قبیله لر بود. که به فرمانروایی ایران رسید و بنیانگذار سلسله زندیان شد .کریم خان توانست،بس از فروباشی حکومت نادر شاه افشار بخشی از مناطق فارس را در کنترل خود در اورد.از زمان طاهر محمد به این طرف تا زمان فعلی که من دارم این تاریخ را می نویسم،وقایع و رخدادهای منطقه ما سو ء و جهت مشخص تری به خود گرفته اند.و متاثر از تحولات دولتهای خلیج و دولتهای سایر جهان بوده و هستند.
یکی از رخدادهای زمان طاهر محمد عبارت است ،از اینکه طبق معمول افرادی و یا قبیله ایی از دیگر مناطق به منطقه ایی حمله می کردند،انبار و احشام مردم را غارت می کردندو با خود می بردند.در حمله ای که گروهی از مناطق دیگری به گیاوان می کنند و ان گروه موفق می شوند،اموال و احشامی از گیاوان با خود ببرند .طاهر محمد انها را تعقیب می کند .و در محلی به نام گلانی دفا راه انها را می بندد و اموال و احشام را از انها بس می گیرد.گلانی دف در بین راه مال رویی که گیاوان را به گوجگ و کریان متصل می کند قرار دارد.من این راه را بارها رفتم.اول با الاغ و بعد با دوچرخه و در اخر با موتور سیکلت،در محل در گیری طاهر محمد با راهزنان اثارهایی از کوبه های باره سنگ به فاصله بنج تا ده متر وجود داشت.که به انها گامهای طاهر محمد و یا گم گیج های طاهر محمد می گفتند و معروف بودند.
یکی دیگر از وقایعی که در زمان طاهر محمد اتفاق می افتد و بیشتر از ان نام می برند.،مسافرت طاهر محمد با شتر از طاهروئی به شیراز است.طاهر محمد به فارس و شیراز می رود.و با کریم خان زند که خود را بجای شاه وکیل رعایا لقب می دهد،ملاقات می کند.کریم خان نام قبیله طاهر را از طاهر می پرسد،طاهر جواب می دهد طاهرزئی ،کریم خان زند نام محل زندگی طاهر را از طاهر می برسد،طاهر جواب می دهد طاهروئی،کریم خان زند اضافه می کند که شما چگونه مردمانی هستید که خودتان طاهر و قبیله تان طاهرزئی و اسم منطقه تان طاهروئی است.و اضافه می کند که زنان شما چگونه اند،طاهر محمد جواب می دهد از زنان ما مبرس و از مردان ما ببرس که مستور و برهیزگارند. این داستان را از پدرم پیرداد شنیده ام.در پایان باید اضافه کنم که اگر افرادی مایل به دانستن شجره نامه طاهر محمد هستند در ارشیو بلاگ طاهرزئی،شجره نامه ایی کامل نوشته بن طاهر وجود دارد که من ان را خوانده ام.
با نوشتن تاریخ طاهر محمد می بردازیم اول به نوشتن جنگهای کاتاگولی طبقه اول
جنگهای منطقه ما قسمت دوم
با نوشتن تاریخ طاهر محمد می بردازیم اول به نوشتن جنگهای کاتاگوری طبقه اول
جنگهای کاتاگوری اول منطقه ما
۱- جنگ تاسبر
تاسبر دهکده ایی است در شمیل که بین میناب و بندر عیاس قرار دارد.کرشها که به زبان بلوچی تکلم می کنند و از قبایل بلوچ هستند در این منطقه زندکی می کنند.بین خود کرشها قبایل و تیرهای مختلفی وجود دارد.حاجی محمد کریم بزرگ یکی از تیره های کرش بود که با بدرم رابطه نزدیک داشت.اودر یک نزاع بین نیروهای کرش کشته شد.
اما خود جنگ تاسبر.جنگ تاسبر بین بیرداد طاهر با عبدنبی محمد رخ می دهد.یک نوشته تاریخی در این مورد از یک جهانگرد اروبایی به زبان انگلیسی وجود دارد که فعلا در دسترس من نیست.ولی بعدا ان را ترجمه می کنم وبرای بلوک طاهرزئی می فرستم .بیرداد طاهر و عبدنبی محمد در زمان اقا محمد خان قاجار که اولین شاه قاجار است می زیستند .که بعد از کریم خان زند اقا محمد خان قاجار به سلطنت می رسد. در زمان بیرداد طاهر و عبدالنبی محمد در بندر عباس نماینده ایی از سوی یکی از کشورهای خلیج عربی فعال بوده .به احتمال زیاد از طرف مسقط وجود داشته است ،و در امر صدور خرما و مواد غذایی به کشور های خلیج عربی فعال بوده است ،بیرداد طاهر و عبدنبی محمد با ان نماینده کشور خلیج ارتباط نزدیک داشته اند.
بیرداد طاهر به بندر عباس برای ملاقات ان نماینده دولت خلیج می رود و در زمان بازگشت از بندر عباس در تاسبر شمیل در خانه ایی منزل می گیرد.بیرداد طاهر شمشیر خود را جهت صیقل به دست ساربانی که همراه او بوده می دهد ،تا شمشیر را نزد استاد ببرد وان را صیقل دهد.عبدنبی محمد که او را بین هشت تا نه اسب سوار همراهی می کردند .،از محل بیرداد طاهر مطلع می شود.به در منزلی که بیرداد طاهر در ان بود می رود،بیرداد طاهر با دیدن سواران و نزدیک شدن انها به خانه ،شمشیر معمولی که در ان خانه بود بر می دارد،با سنگی ان را صیقل می کند .فردی از نیروهای عبدنبی برای دیدن بیرداد طاهر به طرف خانه می رود .،بیرداد طاهر او را با ان سنگ که مشغول صیقل شمشیر بود می زند.وشخص می می میرد و به طرف عبدنبی می رود،عبدنبی و افرادش سوار بر اسبهای خود بوده اند ،عبدنبی مسلح به کلاه خود و زره بر بدن بوده است،بیرداد طاهر هیکلی قوی و قامتی بلند داشته .،به طرف عبدنبی که سوار بر اسب بوده می رود .بیرداد طاهر شانه و گردن عبدنبی را هدف می گیرد و زربه را وارد می کند.یکی از همراهان لوله تفنگ سر بر یا مارتی را جلوی شمشیر بیرداد طاهر را می گیرد ولی کاری واقع نمی شود.،شمشیر به شانه عبدنبی برخورد می کند.و از زرهی که عبدنبی بر تن داشته عبور می کند.و عبدنبی را زخمی می کند.و همزمان عبدنبی شانه و گردن بیرداد طاهر را هدف می گیرد و بیرداد طاهر کشته می شود.نقاشی از عبدنبی در کتاب جهانگردی که قبلا نام بردم وجود داشت.
۲-جنگ کردر میناب
این جنگ بین عبدنبی با علی بیرداد رخ می دهد .در کردر میناب که منجر به کشته شدن علی بیرداد وزخمی شدن کرمداد علی می شود. در این جنگ مادر مشی احمد سیف الله ذاکری اب و غذا نیروهای علی بیرداد می رساند .علی بیرداد حاضر به ترک گورخانه خود نمی شود .زیرا یک بار یکی از افراد قبیله میر نزد علی بیرداد بناه می اورد.و از دست افراد قبیله خود تحت تعقیب بوده و قصد بازگشت می کند در زمان بازگشت ،علی بیرداد یکی از برادران خود را به نام محمد بیرداد را همراه وی می فرستد.ان فرد عادت به کشیدن قلیون داشته .و در محلی به منزلی می رود.میرها از محل انها و حضورشان مطلع می شوند وبه انها حمله می کنند.که محمد بیرداد کشته می شود.ان فرد به نزد علی بیرداد بر می گردد.و علی بیرداد به ان شخص می گوید چرا برادرش را تنها گذاشته است.ان شخص در جواب علی بیرداد می گوید اگر شما هم بودید همین کار را می کردید .از ان زمان معروف است که علی بیرداد قول می کند که گور خانه خود را هرگز ترک نکند .این داستان را از یکی از دوستان شنیدم که نمی خواست که نامش برده شود. بعد از کشته شدن بیرداد طاهر که رهبری طاهرزیها را داشته و کلات وی در لبنی بالا بوده علی بیرداد رهبری طاهرزیی لبنی را بر عهده می گیرد.من با ماشبن برای دیدن کلات بیرداد طاهر که سه طرف ان محسود به کوه بود و فقط یک طرف ان به دشت لبنی بالا باز بود رفتم .اما اثری از ساختمان نبود.
۳-قتل عبدنبی محمد
جنگهای کاتاگوری اول منطقه ما
(قسمت سوم)
۳- قتل عبدالنبی محمد
عبدالنبی به دست فردی به نام یارک شکری در گابریگ کشته می شود.جریان به این شکل اتفاق می افتد که عبدالنبی برای گرفتن ده یک و مالیات از یارک شکری ،دو نفر نزد وی می فرستد.یارک شکری حاضر می شود که مقداری برداخت کند اما فرستاده های عبدالنبی مقدار زیادتری طلب می کنند که باهم درگیر می شوند و یارک شکری ان دو نفر فرستاده عبدالنبی را می کشد.و خبر ماجرا نزد عبدالنبی برده می شود.عبدالنبی خود شخصا تصمیم به قتل یارک شکری می گیرد و بیان میکند که من شخصا باید وی را به قتل برسانم.مردم به یارک شکری بیشنهاد می کنند که از محل خارج شود ولی او نمی بذیرد.و در محلی کمین می گیرد.عبدالنبی جماز بر شتر به طرف منزل یارک شکری می رود.یارک شکری از کمین گاه خود با تفنگ مارتی عبدالنبی را هدف می گیرد و شلیک می کند،عبدالنبی کشته می شود.یارک شکری اظهار می دارد که عبدالنبی را برای خون بسر عمویم بیرداد طاهر و علی بیرداد کشته ام.یارک شکری بعد از کشته شدن عبدالنبی در منزل خود به دست افراد عبدالنبی کشته می شود
۴- جنگ چابهار
این جنگ بین یارمحمد عبدالله با نیروهای انگلیس رخ می دهد.نیروهای انگلیس مرکزی نظامی در چابهار داشته اند. که با سیم خاردار محافظت می شد وبرجهای دیدبانی و نگهبان مجهز بود و از سلاحایی مانند تیر بار و توب برای محافظت از این مرکز استفاده می شد.هدف از تاسیس این مرکز نظامی در چابهار برای محافظت از خط تلگرافی بوده که هند را به جاسک و در نهایت به خطوط ارتباطی انگلیس متصل می کرد.به تلگراف در ان زمان گنکو می گفتند.یار محمد عبدالله تصمیم حمله به مرکز نظامی را می گیرد .خلیفه خیر محمد که یک شیخ مذهبی در ان منطقه بوده ،تصمیم حمله یارمحمد را به ان مرکز نظامی تایید می کند و فتوا می دهد که اگر هر کسی در این حمله کشته شود به بهشت می رود.یار محمد با تعدادی از بلوچهای منطقه به هنگام شب به ان مرکز حمله می کنند،نزدیک مرکز به برجهای دیدبانی می رسند،انگلیسها برای هر شب یک نام رمز برای خود می گذاشتند.نگهبان نام رمز شب را از یارمحمد و افرادش می برسد.یار محمد عبالله از فردی که همراه وی بوده . چند سالی در عراق و بصره کار می کرده می برسد که چه می برسد فرد جواب می دهد که نام شب را از ما می برسد.یار محمد جواب می دهد که شب،شب مرگ است ،شب ،شب عجل . به طرف در مرکز وبرج دیدبانی حمله و تیر اندازی می کنند.نیروهای انگلیسی با توب وتیربار به طرف یار محمد و افرادش شلیک می کنند.،یارمحمد زخمی می شود و یارمحمد و افرادش مجبور به عقب نشینی می شوند در بین راه یار محمد از شدت جراحات توان ادامه راه رفتن را از دست می دهد.در این زمان افرادی که همراه یار محمد بودند از یار محمد می برسند هور یا بری یا بهشتی می بینی ،یار محمد جواب می دهد نه هور ی می بینم و نه بری و دنیا مثل گالغی سیاه در چشمانم است (گالغ یک خورجینی است که از بشم بز سیاه درست می کردند)از دائیم رئیس موسی حسن شنیدم که می گفت یکی از همراهان یار محمد عبدالله از ناحیه دهان در اثر انفجار خمباره و اصابت ترکش زخمی می شود.و رئیس موسی می گفت او هر از گاهی محل اصابت ترکش را می مکید.در بین مردم شایع بود،که بریان . هوریان با فکر این که او مرده است به وی شراب انتهورا داده اند،ولی زمانی که می دانند که نمرده،شیشه شراب را بس می گیرند و از دادن شراب خوداری می کنند ،اما فقط یک قطره شراب انتهورا ،روی لب بالای او می افتد.به این دلیل لب بالای خود را هر از گاهی می مکد.
در ادامه مطلب شجره یار محمد را می خواهم برایتان بنویسم:یارمحمد - عبدالله-محمد-داد خدا-شاهو-لشکری -مادر یار محمد،ملوکان عبدنبی است .شجره عبدالنبی چنین است.عبدالنبی -محمد-دادخدا -شاهو -لشکری. فرزندان ذکور عبدالنبی عبارتند از :برکت عبدالنبی و مصطفی خان عبدالنبی.دختران عبدالنبی عبارتند از :ملوکان عبدالنبی و سکینه عبدالنبی که مادر میر حاجی است.مادر فرزندان عبدالنبی در هاتون الله وردی خان است از خوانین رودبار و بشکرد.
فرزند یار محمد عبدالله ،عبدالرسول است،که شاعر معروف منطقه است،مخصوصا در رودراتک .وهمچنین در جاشک و گیاوان.من ابیاتی از اشعار این شاعر را در ذهن دارم که در ادامه می خواهم برایتان بنویسم.عبدالرسول اشعار زیادی سروده است.یک شعر او راجع به رفتن برکت به تهران است در زمان رضا شاه . می سراید که:
ماها سی بنج ودو چهار بیده چاک همی نجصی حال قرار بیده
دست کمی سارتی گاد لوار بیده می جگر بنیانی کباب بیده
می کشد باد و می سوزد بازار تا دو بنج روچا سیلهند گلزار
می کشد باد و می سوزد بازار تخت تهرانت می شود ویران
شعر الف و ب که در سبک شعر سرائی،شعر بلوچی معمول است که هر شعر را به ترتیب از الف شروع می کنند و به اخرین حرف الفبا ان را بایان می دهند.مطلب هم باید بیوسته باشد و یک موضوع را باید بیان کند.عبدالرسول شعری رماتیک یا عاشقی در این سبک سروده است .
ر ــ رواجه کفتری کبکی که لدی کوه سری
ز ــ زوادان زهد اکنت و بو فشن عنبری
ن ــ نزانون چه اکنت گو من دگه لب شکری
ج ـ جمال و حسن تئی اشفتگان برت منو دری بری
حاجی طاهر رئیس علی هم یک شعر الف و ب سروده است به این مضموم:
ر ـ روم من تا ببینم صاحب بغداد را
ز ـ زیارت می کنم من سر ور بیران را
ب ـ به عالم من نمایم کشف این اسرار را
د ـ در ذهن ندارم بیش از این اشعار تو را (عیسی بیرداد)
بس از رفتن برکت به تهران و بازداشت برکت ودو بسرش،عبالله خان برکت و جلال برکت و شش نفر از نزدیکان برکت در قزوین ایران عبدالرسول به کشورهای خلیج عربی می اید .و یک شعری در توصیف حکومتها و طبیعت خلیج عربی از مسقط تا امارات متحد عربی فعلی ،به این مضموم سروده است.
شاباش ب شیخا اگه یا که ازانت رسم و تشریفاتا بلوچیا
منو عبدالرسول فرزند یار محمد تازه ارباب و با دل مرده
از وطن دور و خار بزمرده در بالا بنوشتم که چرا شدیم بزمرده(عیسی بیرداد )
حال که سخن از شعر و شاعری است می خواهم چند غزل شعر از حافظ شیرازی برایتان بنویسم
یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
چرخ گردان گر دو روزی در مراد ما نگشت دائما یکسان نماند حال دوران غم مخور
عمر زور گویان به بایان می رسد تو غم مخور حق انسان و دمکراسی به مقصد می رسد تو غم مخور(عیسی بیرداد)
در ادامه می خواهم یک غزل از شاعر معروف ترک به نام استاد شهریار برایتان بنویسم.که عاشق دختری بوده و در بیری دختر به سراغ وی می اید.
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از با چرا
نیش داروئی و بعد از مرگ سهراب امدی بی وفا این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز . فردای تو نیست ما که یک روز مهمانیم فردا چرا
شهریارا ما به عمر خود جوانی دیده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
شهریار تو بی حبیب خود نمی کردی سفر این سفر را تو بسان خفتگان بی می کنی بی یار چرا (عیسی بیرداد)
جبر دنیا را نباشد کسی را اختبار ان زمانی را که صابت می شود ان با صدا از ما چرا(عیسی بیرداد)
هیچ دارو و دعایی حکم مرحم می شود جسم انسان همچو خاکی می شود ان بود چرا(عیسی بیرداد)
جسم رعنا وتمیز بوسیده شود اندک اندک جز خاکی می شود ان بود چرا (عیسی بیرداد)
دو چشم زندگان بی صحبتی از زندگان اندک اندک یاد تو از یاد رود ان بود چرا(عیسی بیرداد)
گر که یک زور و دزخیم جان تو از ما گرفت بازماندگان اخر تو جانشان تو خواهد گرفت مردی چرا(عیسی بیرداد)
در ادامه باید اضافه کنم که یک نوشته به زبان عربی راجع به جنگ یار محمد عبدالله با نیروهای انگلیس وجود دارد من این نوشته را خواندم و به مصطفی جان محمد که تحصیلات اکادمی دانشگاهی دارد راجع به این نوشته صحبت کرده ایم ،که شخصیت یار محمد بیشتر تحت تاثیر عبدالنبی و برکت بوده است.
۵- جنگ برکت با میر حاجی که به جنگ سیریک معروف است
جنگهای کاتاگوری اول منطقه ما
( قسمت چهارم )
۵- جنگ برکت با میر حاجی که به جنگ سیریک معروف است
این جنگ بین برکت عبدالنبی با میر حاجی حاکم سیریک رخ می دهد،در این دوره قبیله طاهرزئی و برکت هم بیمان بوده اند.برکت و میر حاجی هر دو از یک قبیله اند،از میر و یا محمد زهی و برای روشن شدن روابط خویشاوندی برکت و میر حاجی من شجره زیر را برایتان می نویسم. مادر مراد خان میر حاجی که یکی از بسران میر حاجی است حاجی سکینه عبدالنبی خواهر برکت است.مادر عبدالله خان برکت و سکینه برکت دختر میر حاجی می باشدکه از یک همسر دیگری می باشد.مادر گل محمد میر حاجی ،گل بی بی ضرغام است که حاکم رودبار بوده است.میر حاجی خاکم سیریک بوده ودر سیریک حکومت می کرده .من کلات منزل مسکونی وی را دیده ام.در سیریک قرار دارد،ساختمانی بوده دو طبقه ،میر حاجی برای حفظ سیریک و منطقه نیروهای مسلح داشته است که این نیروهای مسلح را سباه می نامیدند.یکی از خصوصیات وجه متمیز حکومت میر حاجی با سایر حکومتهای منطقه و بلوچستان این بود که میر حاجی از مردم مالیات نمی گرفته،با نماینده انگلیس در خلیج و حکام کشورهای خلیج عربی ارتباطاتی داشته است.برکت در سایر بخشهای گیاوان ومنطقه حکومت می کرد.و قبیله طاهرزئی به رهبری رهبران قبیله طاهرزئی (هوت کرمداد،هوت یار محمدو هوت جلال و سه رئیس طاهرزئی)با هم متحد و هم بیمان بودند.
اختلاف برکت با میر حاجی بر سر حکومتی سیریک بوده و یکی از برادران برکت در جریانی به وسیله نیروهای میر حاجی کشته می شود،این دو عامل سبب بروز جنگ بین میر حاجی با برکت می شود .جنگ در سیریک ودر اطراف کلات و منزل مسکونی میر حاجی در می گیرد.نیروهای برکت هم از حمایت قبیله طاهرزئی بر خوردار بوده اند.و برکت را همراهی می کردند.کلات و منزل مسکونی میر حاجی را محاصره می کنند،جنگ بین نیروهای برکت و میر حاجی اغاز می شود.نزدیکیهای غروب در طبقه دوم کلات و منزل مسکونی خود که میر حاجی با نیروهای برکت در حال جنگ بوده به نماز می ایستد و کشته می شود.
۶ - جنگ ضرغام با برکت که به جنگ رودبار معروف است
جنگ رودبار بین ضزغام السلطنه حاکم رودبار با برکت عبدالنبی و طاهرزئی رخ می دهد.جنگ رودبار در سالی اتفاق می افتد که هاشم دوست محمد متولد می شود.در این زمان طاهرزئی و برکت با هم متحد و هم بیمان بودند.بعد از کشته شدن میر حاجی که مادرش گل بی بی ضرغام است به رودبار نزد بدر بزرگش می شود (من گل بی بی ضرغام را دیده ام به منزل ما در بمانی می امد و به سیریک هم میرفت و سهمیه ایی از املاک میر حاجی را از شرکا می گرفت.)در این زمان غلامشاه مراد هم بدلیل قتل دائیش سیف الله موسی نزد ضرغام در رودبار زیسته است.جنگ نیروهای برکت و طاهرزئی با نیروهای ضرغام در منطقه ایی بین رودخانه جو مهلد تا مرز بمانی و گردو صورت می گیرد. در اینجا لازم می دانم که اضافه کنم،که کفه بین رودخانه جومهلد تا مرز بمانی و در گردو همیشه نقش تله و دامی را برای نیروهای مهاجم به گیاوان را داشته است.از بدرم بیرداد شنیدم که نیروهای دولت ایران که از حمایت نیروهای انگلیس بر خوردار بوده است.یک بار در ان جنگ در همین محل از برکت و طاهرزئی شکست خورده اند و توب انها بجای می ماند.نیروهای ضرغام را فرد زبدئی که نام وی را در ذهن ندارم فرماندهی می کرد.از بدرم بیرداد شنیده ام که می گفت او با اسب و روی اسب به نیروهای برکت و طاهرزئی حمله می کرده و برای عوض کردن اسلحه خود و گرفتن اسلحه ایی بر به مرکز نیروهای خود بر می گشته و دوباره حمله می کرده گ مرکز نیروهای طاهرزئی و برکت در باتل بوده .در این مرکز که بقول بلوچی خودمان گور خانه نامیده می شود و در انجا تفنگ و فشنگ و اذوقه و دارو نگهداری می شد.با شروع جنگ همه در جنگ شرکت می کنندُدر مرکز نیروهای طاهرزئی و برکت فقط برکت و رئیس علی جلال ودو سه نفر دیگر در کنار برکت می مانند.نتیجه جنگ رودبار برای طاهرزئی سرنوشت ساز بوده ُبه این دلیل زمانی که برکت سران طاهرزئی را به مشاوره می خواند.حسن علی،ُمحمد علی ،کرمداد،جلال،یار محمد وسه رئیس طاهرزئی با هر گونه سازش و عقب نشینی مخالفت می کنند.طاهرزئیها تصمیم قطعی به شکست نیروهای ضرغام می گیرند.طاهرزئیها به دلیل شناخت منطقه و کمین گیری مناسب در محلهای حساس نقش مهمی در شکست نیروهای ضرغام ایفا می کنند.فرمانده نیروهای ضرغام کشته می شود و نیروهای ضرغام مجبور به عقب نشینی می شوند.و به طرف رودبار عقب نشینی می کنند.
۷- جنگ برکت با طاهرئی که به جنگ چه بغان معروف استادامه دارد .....
Source: http://taherzai.blogfa.com/
قسمت اول
مقدمه
با سلام مجدد و درود فراوان به دوستان عزیز و محترم در تارنمای طاهرزئی .بار دیگر می خواهم از زحمات شما در راستای معرفی و حمایت قبیلیتان ،مردم گیاوان و مردم منطقه یتان قدر دانی کنم .من را در کنار خود احساس کنید .
اما مطلبی که این بار برایتان انتخاب کردم،مطلبی است به نام جنگهای منطقه ما.هدف از نوشتن این مطلب اولا بیان تاریخ منطقه ماست دوما نشان دادن نقاط ضعف و قوت عملکردها در منطقه ما می باشد.با نوشتن وخواندن این مطلب می توان به عملکردهای مثبت و نقات قوت عمل کردها بی برد ،که چه رخدادهایی باعث ثبات و اسطحکام منطقه شده اند و کدام رخدادها باعث ضعف و بی ثباتی در منطقه گردیده اند.
منظور از منطقه عبارت است از :محدوده جغرافیایی که انسانهای با زبان مشترک تکلمن یا زبان همدیگر را می دانند و دارای فرهنگ مشترک هستند .
در اینجا می خواهم از دست اندر کاران سایر وبلاگهای منطقه هم تشکر کنم.اما در ادامه باید اضافه کنم که من سند نوشته های خود را از سخنان بدرم بیرداد ،دائییم رئیس موسی ،دائی دومم علی یار محمد و پسر عمویم عظیم مراد خان میرحاجی اسطنباط کرده ام .به دلیل این که تاریخ منطقه ما مکتوب نیست و شفاعی از نسلی به نسلی دیگر منتقل می گردیده است می توان گفت که نوشتن تاریخ منطقه ما کار بسیار دشواری است .
من در اینجا به بخش دیگر تاریخ منطقه مان یعنی از وجح تولید که شامل نیروهای مولده یعنی انسان و ابزار تولید و فرهنگ منطقه ما که شامل فرهنگ مادی یعنی ابزار و فرهنگ معنوی که شامل اندیشه ُرسوم و تفکرات انسانها است نمی نویسم به دلیل اینکه رشد وجه تولید و فرهنگ در منطقه ما به دلیل دور ماندن نقش مردم منطقه ما در شصت سال اخیر در تعیین سرنوشت خویش ُحرکتی بطعی و کند داشته اند .و تا کنون تقریبا به صورت خطی با زاویه ای بسیار کم در محور مختصات حرکت کرده اند .در بخشی جداگانه انها را خواهم نوشت ُو از دید گاه علمی برایتان تعریف خواهم کرد .
جنگهای منطقه ما
منطقه ما از جنوب به شمال محدوده جغرافیایی زیر است.
که شامل : ۱-رودراتک که به نام مکران یا بلوچی معروف است و در بر گیرنده ،کاروان،گابریگ و جگین است.
۲-جاشک
۳-گیاوان
۴-بشکرد
۵ - رودبار
۶- در نهایت استان هرمز گان.من این جنگها را جنگهای ،۱- بلوچی یا مکران ۲- جاشک ۳- گیاوان ۴- بشکرد ۵- ردبار می نامم،و این جنگها را جنگهای منطقه ما می دانم .
من جنگها را به سه کاتاگوری و طبقه تقسیم می کنم.
کاتاگوری اول جنگهای منطقه ما
شامل جنگهای است که بین قبایل منطقه ما رخ داده است. ومنجر به ضعف حکومتهای محلی در منطقه ما شده است.به این جنگها می توان جنگهای داخلی هم گفت که بین قبایل منطقه یمان اتفاق افتاده است . که عبارتند از :
۱- جنگ بیرداد طاهر با عبدنبی محمد که به جنگ تاسبر معروف است.
۲-جنگ علی بیرداد با عبدنبی که به جنگ کردر میناب معروف است.
۳- قتل عبدنبی
۴- جنگ یار محمد عبدالله با نیروهای انگلیس در چابهار که به جنگ چابهار معروف است .
۵- جنگ برکت با میر حاجی که به جنگ سیریک معروف است.
۶- جنگ ضرغام با برکت که به جنگ رودبار معروف است .
۷- جنگ برکت با طاهرزئی که به جنگ چه بغان معروف است .
۸-در گیری گل محمد میر حاجی با طاهرزئیها که به جنگ گورانی معروف است .
۹- جنگ طاهرزئی با اله رسان که به جنگ بشکرد معروف است .
کاتاگوری دوم جنگهای منطقه ما
در کاتاگوری دوم جنگهای منطقه ما،جنگهایی هستند که قبایل منطقه ما با هدف مشخص از حضور یا نفوذ دولت ایران در منطقه جلوگیری کرده اند ،و با نیروهای دولت ایران جنگیده اند. این جنگها بر خلاف جنگهای کاتاگوری اول ،که باعث تضعیف حکومتهای محلی می شدند،جنگهای کاتاگوری دوم منجر به ثبات در منطقه و اسطحکام حکومتهای محلی در منطقه گردیده اند .این جنگها عبارتند از:
۱- جنگهای برکت با دولت ایران در زمان قاجار و بهلوی ،که دولت ایران در این جنگها از حمایت دولتهای قدرتمند غربی بر خوردار بوده است.ودر ان زمان قبیله طاهرزئی با قبیله میر هم بیمان و متحد بوده اند.
۲- قتل مهدلی تنگسیری توسط رئیس دوست محمد و رئیس حسن
۳- جنگهای مراد مصطفی خان با دولت ایران در زمان بهلوی
۴- جنگهای میرزا برکت با دولت ایران در زمان رضا شاه بهلوی
۵- جنگ دریایی مهراب بیرداد،که با در نظر گرفتن هدف و برنامه مهراب بیرداد در این کاتاگولی جنگها قرار دارد.
۶- جنگ طاهر رئیس علی و جلال بیرداد
۷- جنگ حسن رستمی
کاتاگوری سوم جنگهای منطقه ما
در کاتاگوری سوم حنگهای منطقه ما ،جنگهای براکنده قرار دارد. که عبارتند از :
۱- درگیری روشن کرمشاه در دوره شاه دوم بهلوی
۲-درگیری کامران در منطقه بشکرد
۳- در گیری اکبر خان ،محمد نور محمد ،بیر بخش نبی بخش و هاشم چراغ با نیروهای دولتی در زمان شاه دوم بهلوی
۴-در گیری احمد وعلی جان ناروئی در زمان شاه دوم بهلوی
۵-در گیری جلال حسین خان در سرنی .
۶-در گیری احمد خان مهیمی در رودبار .
۷- در گیری موسی شهمراد طاهرزئی .
۸- در گیری محمد علی یار محمد طاهرزئی
اما در ادامه و قبل از نوشتن و تشریح یکا یک جنگهای سه کاتگوزی می خواهم از طاهر محمد که جد طاهرزئیها است برایتان بنویسم.
طاهر محمد
طاهر محمد در طاهروئی می زیسته است و مقبره وی در سیریک است.زمان ودوره زندگی او همزمان با محمد دادخدا شاهو که جد میر ها است.و همزمان با حکومت کریم خان زند در فارس و شیراز است.که من برای بیان دقیقتر تاریخ حیات طاهر محمد ،تاریخ سلسله قبیله زند در فارس را برایتان می نویسم.
کریم خان زند در سال ۱۷۰۵ میلادی متولد می شود و در سال ۱۷۷۹ فوت می کند که برابر است با سال ۱۱۶۳ ه.ق و۱۳۹۳ ه .ش. کریم خان زند خود را وکیل رعیا می خواند نه بادشاه،او یک ایلاتی از قبیله لر بود. که به فرمانروایی ایران رسید و بنیانگذار سلسله زندیان شد .کریم خان توانست،بس از فروباشی حکومت نادر شاه افشار بخشی از مناطق فارس را در کنترل خود در اورد.از زمان طاهر محمد به این طرف تا زمان فعلی که من دارم این تاریخ را می نویسم،وقایع و رخدادهای منطقه ما سو ء و جهت مشخص تری به خود گرفته اند.و متاثر از تحولات دولتهای خلیج و دولتهای سایر جهان بوده و هستند.
یکی از رخدادهای زمان طاهر محمد عبارت است ،از اینکه طبق معمول افرادی و یا قبیله ایی از دیگر مناطق به منطقه ایی حمله می کردند،انبار و احشام مردم را غارت می کردندو با خود می بردند.در حمله ای که گروهی از مناطق دیگری به گیاوان می کنند و ان گروه موفق می شوند،اموال و احشامی از گیاوان با خود ببرند .طاهر محمد انها را تعقیب می کند .و در محلی به نام گلانی دفا راه انها را می بندد و اموال و احشام را از انها بس می گیرد.گلانی دف در بین راه مال رویی که گیاوان را به گوجگ و کریان متصل می کند قرار دارد.من این راه را بارها رفتم.اول با الاغ و بعد با دوچرخه و در اخر با موتور سیکلت،در محل در گیری طاهر محمد با راهزنان اثارهایی از کوبه های باره سنگ به فاصله بنج تا ده متر وجود داشت.که به انها گامهای طاهر محمد و یا گم گیج های طاهر محمد می گفتند و معروف بودند.
یکی دیگر از وقایعی که در زمان طاهر محمد اتفاق می افتد و بیشتر از ان نام می برند.،مسافرت طاهر محمد با شتر از طاهروئی به شیراز است.طاهر محمد به فارس و شیراز می رود.و با کریم خان زند که خود را بجای شاه وکیل رعایا لقب می دهد،ملاقات می کند.کریم خان نام قبیله طاهر را از طاهر می پرسد،طاهر جواب می دهد طاهرزئی ،کریم خان زند نام محل زندگی طاهر را از طاهر می برسد،طاهر جواب می دهد طاهروئی،کریم خان زند اضافه می کند که شما چگونه مردمانی هستید که خودتان طاهر و قبیله تان طاهرزئی و اسم منطقه تان طاهروئی است.و اضافه می کند که زنان شما چگونه اند،طاهر محمد جواب می دهد از زنان ما مبرس و از مردان ما ببرس که مستور و برهیزگارند. این داستان را از پدرم پیرداد شنیده ام.در پایان باید اضافه کنم که اگر افرادی مایل به دانستن شجره نامه طاهر محمد هستند در ارشیو بلاگ طاهرزئی،شجره نامه ایی کامل نوشته بن طاهر وجود دارد که من ان را خوانده ام.
با نوشتن تاریخ طاهر محمد می بردازیم اول به نوشتن جنگهای کاتاگولی طبقه اول
جنگهای منطقه ما قسمت دوم
با نوشتن تاریخ طاهر محمد می بردازیم اول به نوشتن جنگهای کاتاگوری طبقه اول
جنگهای کاتاگوری اول منطقه ما
۱- جنگ تاسبر
تاسبر دهکده ایی است در شمیل که بین میناب و بندر عیاس قرار دارد.کرشها که به زبان بلوچی تکلم می کنند و از قبایل بلوچ هستند در این منطقه زندکی می کنند.بین خود کرشها قبایل و تیرهای مختلفی وجود دارد.حاجی محمد کریم بزرگ یکی از تیره های کرش بود که با بدرم رابطه نزدیک داشت.اودر یک نزاع بین نیروهای کرش کشته شد.
اما خود جنگ تاسبر.جنگ تاسبر بین بیرداد طاهر با عبدنبی محمد رخ می دهد.یک نوشته تاریخی در این مورد از یک جهانگرد اروبایی به زبان انگلیسی وجود دارد که فعلا در دسترس من نیست.ولی بعدا ان را ترجمه می کنم وبرای بلوک طاهرزئی می فرستم .بیرداد طاهر و عبدنبی محمد در زمان اقا محمد خان قاجار که اولین شاه قاجار است می زیستند .که بعد از کریم خان زند اقا محمد خان قاجار به سلطنت می رسد. در زمان بیرداد طاهر و عبدالنبی محمد در بندر عباس نماینده ایی از سوی یکی از کشورهای خلیج عربی فعال بوده .به احتمال زیاد از طرف مسقط وجود داشته است ،و در امر صدور خرما و مواد غذایی به کشور های خلیج عربی فعال بوده است ،بیرداد طاهر و عبدنبی محمد با ان نماینده کشور خلیج ارتباط نزدیک داشته اند.
بیرداد طاهر به بندر عباس برای ملاقات ان نماینده دولت خلیج می رود و در زمان بازگشت از بندر عباس در تاسبر شمیل در خانه ایی منزل می گیرد.بیرداد طاهر شمشیر خود را جهت صیقل به دست ساربانی که همراه او بوده می دهد ،تا شمشیر را نزد استاد ببرد وان را صیقل دهد.عبدنبی محمد که او را بین هشت تا نه اسب سوار همراهی می کردند .،از محل بیرداد طاهر مطلع می شود.به در منزلی که بیرداد طاهر در ان بود می رود،بیرداد طاهر با دیدن سواران و نزدیک شدن انها به خانه ،شمشیر معمولی که در ان خانه بود بر می دارد،با سنگی ان را صیقل می کند .فردی از نیروهای عبدنبی برای دیدن بیرداد طاهر به طرف خانه می رود .،بیرداد طاهر او را با ان سنگ که مشغول صیقل شمشیر بود می زند.وشخص می می میرد و به طرف عبدنبی می رود،عبدنبی و افرادش سوار بر اسبهای خود بوده اند ،عبدنبی مسلح به کلاه خود و زره بر بدن بوده است،بیرداد طاهر هیکلی قوی و قامتی بلند داشته .،به طرف عبدنبی که سوار بر اسب بوده می رود .بیرداد طاهر شانه و گردن عبدنبی را هدف می گیرد و زربه را وارد می کند.یکی از همراهان لوله تفنگ سر بر یا مارتی را جلوی شمشیر بیرداد طاهر را می گیرد ولی کاری واقع نمی شود.،شمشیر به شانه عبدنبی برخورد می کند.و از زرهی که عبدنبی بر تن داشته عبور می کند.و عبدنبی را زخمی می کند.و همزمان عبدنبی شانه و گردن بیرداد طاهر را هدف می گیرد و بیرداد طاهر کشته می شود.نقاشی از عبدنبی در کتاب جهانگردی که قبلا نام بردم وجود داشت.
۲-جنگ کردر میناب
این جنگ بین عبدنبی با علی بیرداد رخ می دهد .در کردر میناب که منجر به کشته شدن علی بیرداد وزخمی شدن کرمداد علی می شود. در این جنگ مادر مشی احمد سیف الله ذاکری اب و غذا نیروهای علی بیرداد می رساند .علی بیرداد حاضر به ترک گورخانه خود نمی شود .زیرا یک بار یکی از افراد قبیله میر نزد علی بیرداد بناه می اورد.و از دست افراد قبیله خود تحت تعقیب بوده و قصد بازگشت می کند در زمان بازگشت ،علی بیرداد یکی از برادران خود را به نام محمد بیرداد را همراه وی می فرستد.ان فرد عادت به کشیدن قلیون داشته .و در محلی به منزلی می رود.میرها از محل انها و حضورشان مطلع می شوند وبه انها حمله می کنند.که محمد بیرداد کشته می شود.ان فرد به نزد علی بیرداد بر می گردد.و علی بیرداد به ان شخص می گوید چرا برادرش را تنها گذاشته است.ان شخص در جواب علی بیرداد می گوید اگر شما هم بودید همین کار را می کردید .از ان زمان معروف است که علی بیرداد قول می کند که گور خانه خود را هرگز ترک نکند .این داستان را از یکی از دوستان شنیدم که نمی خواست که نامش برده شود. بعد از کشته شدن بیرداد طاهر که رهبری طاهرزیها را داشته و کلات وی در لبنی بالا بوده علی بیرداد رهبری طاهرزیی لبنی را بر عهده می گیرد.من با ماشبن برای دیدن کلات بیرداد طاهر که سه طرف ان محسود به کوه بود و فقط یک طرف ان به دشت لبنی بالا باز بود رفتم .اما اثری از ساختمان نبود.
۳-قتل عبدنبی محمد
جنگهای کاتاگوری اول منطقه ما
(قسمت سوم)
۳- قتل عبدالنبی محمد
عبدالنبی به دست فردی به نام یارک شکری در گابریگ کشته می شود.جریان به این شکل اتفاق می افتد که عبدالنبی برای گرفتن ده یک و مالیات از یارک شکری ،دو نفر نزد وی می فرستد.یارک شکری حاضر می شود که مقداری برداخت کند اما فرستاده های عبدالنبی مقدار زیادتری طلب می کنند که باهم درگیر می شوند و یارک شکری ان دو نفر فرستاده عبدالنبی را می کشد.و خبر ماجرا نزد عبدالنبی برده می شود.عبدالنبی خود شخصا تصمیم به قتل یارک شکری می گیرد و بیان میکند که من شخصا باید وی را به قتل برسانم.مردم به یارک شکری بیشنهاد می کنند که از محل خارج شود ولی او نمی بذیرد.و در محلی کمین می گیرد.عبدالنبی جماز بر شتر به طرف منزل یارک شکری می رود.یارک شکری از کمین گاه خود با تفنگ مارتی عبدالنبی را هدف می گیرد و شلیک می کند،عبدالنبی کشته می شود.یارک شکری اظهار می دارد که عبدالنبی را برای خون بسر عمویم بیرداد طاهر و علی بیرداد کشته ام.یارک شکری بعد از کشته شدن عبدالنبی در منزل خود به دست افراد عبدالنبی کشته می شود
۴- جنگ چابهار
این جنگ بین یارمحمد عبدالله با نیروهای انگلیس رخ می دهد.نیروهای انگلیس مرکزی نظامی در چابهار داشته اند. که با سیم خاردار محافظت می شد وبرجهای دیدبانی و نگهبان مجهز بود و از سلاحایی مانند تیر بار و توب برای محافظت از این مرکز استفاده می شد.هدف از تاسیس این مرکز نظامی در چابهار برای محافظت از خط تلگرافی بوده که هند را به جاسک و در نهایت به خطوط ارتباطی انگلیس متصل می کرد.به تلگراف در ان زمان گنکو می گفتند.یار محمد عبدالله تصمیم حمله به مرکز نظامی را می گیرد .خلیفه خیر محمد که یک شیخ مذهبی در ان منطقه بوده ،تصمیم حمله یارمحمد را به ان مرکز نظامی تایید می کند و فتوا می دهد که اگر هر کسی در این حمله کشته شود به بهشت می رود.یار محمد با تعدادی از بلوچهای منطقه به هنگام شب به ان مرکز حمله می کنند،نزدیک مرکز به برجهای دیدبانی می رسند،انگلیسها برای هر شب یک نام رمز برای خود می گذاشتند.نگهبان نام رمز شب را از یارمحمد و افرادش می برسد.یار محمد عبالله از فردی که همراه وی بوده . چند سالی در عراق و بصره کار می کرده می برسد که چه می برسد فرد جواب می دهد که نام شب را از ما می برسد.یار محمد جواب می دهد که شب،شب مرگ است ،شب ،شب عجل . به طرف در مرکز وبرج دیدبانی حمله و تیر اندازی می کنند.نیروهای انگلیسی با توب وتیربار به طرف یار محمد و افرادش شلیک می کنند.،یارمحمد زخمی می شود و یارمحمد و افرادش مجبور به عقب نشینی می شوند در بین راه یار محمد از شدت جراحات توان ادامه راه رفتن را از دست می دهد.در این زمان افرادی که همراه یار محمد بودند از یار محمد می برسند هور یا بری یا بهشتی می بینی ،یار محمد جواب می دهد نه هور ی می بینم و نه بری و دنیا مثل گالغی سیاه در چشمانم است (گالغ یک خورجینی است که از بشم بز سیاه درست می کردند)از دائیم رئیس موسی حسن شنیدم که می گفت یکی از همراهان یار محمد عبدالله از ناحیه دهان در اثر انفجار خمباره و اصابت ترکش زخمی می شود.و رئیس موسی می گفت او هر از گاهی محل اصابت ترکش را می مکید.در بین مردم شایع بود،که بریان . هوریان با فکر این که او مرده است به وی شراب انتهورا داده اند،ولی زمانی که می دانند که نمرده،شیشه شراب را بس می گیرند و از دادن شراب خوداری می کنند ،اما فقط یک قطره شراب انتهورا ،روی لب بالای او می افتد.به این دلیل لب بالای خود را هر از گاهی می مکد.
در ادامه مطلب شجره یار محمد را می خواهم برایتان بنویسم:یارمحمد - عبدالله-محمد-داد خدا-شاهو-لشکری -مادر یار محمد،ملوکان عبدنبی است .شجره عبدالنبی چنین است.عبدالنبی -محمد-دادخدا -شاهو -لشکری. فرزندان ذکور عبدالنبی عبارتند از :برکت عبدالنبی و مصطفی خان عبدالنبی.دختران عبدالنبی عبارتند از :ملوکان عبدالنبی و سکینه عبدالنبی که مادر میر حاجی است.مادر فرزندان عبدالنبی در هاتون الله وردی خان است از خوانین رودبار و بشکرد.
فرزند یار محمد عبدالله ،عبدالرسول است،که شاعر معروف منطقه است،مخصوصا در رودراتک .وهمچنین در جاشک و گیاوان.من ابیاتی از اشعار این شاعر را در ذهن دارم که در ادامه می خواهم برایتان بنویسم.عبدالرسول اشعار زیادی سروده است.یک شعر او راجع به رفتن برکت به تهران است در زمان رضا شاه . می سراید که:
ماها سی بنج ودو چهار بیده چاک همی نجصی حال قرار بیده
دست کمی سارتی گاد لوار بیده می جگر بنیانی کباب بیده
می کشد باد و می سوزد بازار تا دو بنج روچا سیلهند گلزار
می کشد باد و می سوزد بازار تخت تهرانت می شود ویران
شعر الف و ب که در سبک شعر سرائی،شعر بلوچی معمول است که هر شعر را به ترتیب از الف شروع می کنند و به اخرین حرف الفبا ان را بایان می دهند.مطلب هم باید بیوسته باشد و یک موضوع را باید بیان کند.عبدالرسول شعری رماتیک یا عاشقی در این سبک سروده است .
ر ــ رواجه کفتری کبکی که لدی کوه سری
ز ــ زوادان زهد اکنت و بو فشن عنبری
ن ــ نزانون چه اکنت گو من دگه لب شکری
ج ـ جمال و حسن تئی اشفتگان برت منو دری بری
حاجی طاهر رئیس علی هم یک شعر الف و ب سروده است به این مضموم:
ر ـ روم من تا ببینم صاحب بغداد را
ز ـ زیارت می کنم من سر ور بیران را
ب ـ به عالم من نمایم کشف این اسرار را
د ـ در ذهن ندارم بیش از این اشعار تو را (عیسی بیرداد)
بس از رفتن برکت به تهران و بازداشت برکت ودو بسرش،عبالله خان برکت و جلال برکت و شش نفر از نزدیکان برکت در قزوین ایران عبدالرسول به کشورهای خلیج عربی می اید .و یک شعری در توصیف حکومتها و طبیعت خلیج عربی از مسقط تا امارات متحد عربی فعلی ،به این مضموم سروده است.
شاباش ب شیخا اگه یا که ازانت رسم و تشریفاتا بلوچیا
منو عبدالرسول فرزند یار محمد تازه ارباب و با دل مرده
از وطن دور و خار بزمرده در بالا بنوشتم که چرا شدیم بزمرده(عیسی بیرداد )
حال که سخن از شعر و شاعری است می خواهم چند غزل شعر از حافظ شیرازی برایتان بنویسم
یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
چرخ گردان گر دو روزی در مراد ما نگشت دائما یکسان نماند حال دوران غم مخور
عمر زور گویان به بایان می رسد تو غم مخور حق انسان و دمکراسی به مقصد می رسد تو غم مخور(عیسی بیرداد)
در ادامه می خواهم یک غزل از شاعر معروف ترک به نام استاد شهریار برایتان بنویسم.که عاشق دختری بوده و در بیری دختر به سراغ وی می اید.
امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از با چرا
نیش داروئی و بعد از مرگ سهراب امدی بی وفا این زودتر می خواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز . فردای تو نیست ما که یک روز مهمانیم فردا چرا
شهریارا ما به عمر خود جوانی دیده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
شهریار تو بی حبیب خود نمی کردی سفر این سفر را تو بسان خفتگان بی می کنی بی یار چرا (عیسی بیرداد)
جبر دنیا را نباشد کسی را اختبار ان زمانی را که صابت می شود ان با صدا از ما چرا(عیسی بیرداد)
هیچ دارو و دعایی حکم مرحم می شود جسم انسان همچو خاکی می شود ان بود چرا(عیسی بیرداد)
جسم رعنا وتمیز بوسیده شود اندک اندک جز خاکی می شود ان بود چرا (عیسی بیرداد)
دو چشم زندگان بی صحبتی از زندگان اندک اندک یاد تو از یاد رود ان بود چرا(عیسی بیرداد)
گر که یک زور و دزخیم جان تو از ما گرفت بازماندگان اخر تو جانشان تو خواهد گرفت مردی چرا(عیسی بیرداد)
در ادامه باید اضافه کنم که یک نوشته به زبان عربی راجع به جنگ یار محمد عبدالله با نیروهای انگلیس وجود دارد من این نوشته را خواندم و به مصطفی جان محمد که تحصیلات اکادمی دانشگاهی دارد راجع به این نوشته صحبت کرده ایم ،که شخصیت یار محمد بیشتر تحت تاثیر عبدالنبی و برکت بوده است.
۵- جنگ برکت با میر حاجی که به جنگ سیریک معروف است
جنگهای کاتاگوری اول منطقه ما
( قسمت چهارم )
۵- جنگ برکت با میر حاجی که به جنگ سیریک معروف است
این جنگ بین برکت عبدالنبی با میر حاجی حاکم سیریک رخ می دهد،در این دوره قبیله طاهرزئی و برکت هم بیمان بوده اند.برکت و میر حاجی هر دو از یک قبیله اند،از میر و یا محمد زهی و برای روشن شدن روابط خویشاوندی برکت و میر حاجی من شجره زیر را برایتان می نویسم. مادر مراد خان میر حاجی که یکی از بسران میر حاجی است حاجی سکینه عبدالنبی خواهر برکت است.مادر عبدالله خان برکت و سکینه برکت دختر میر حاجی می باشدکه از یک همسر دیگری می باشد.مادر گل محمد میر حاجی ،گل بی بی ضرغام است که حاکم رودبار بوده است.میر حاجی خاکم سیریک بوده ودر سیریک حکومت می کرده .من کلات منزل مسکونی وی را دیده ام.در سیریک قرار دارد،ساختمانی بوده دو طبقه ،میر حاجی برای حفظ سیریک و منطقه نیروهای مسلح داشته است که این نیروهای مسلح را سباه می نامیدند.یکی از خصوصیات وجه متمیز حکومت میر حاجی با سایر حکومتهای منطقه و بلوچستان این بود که میر حاجی از مردم مالیات نمی گرفته،با نماینده انگلیس در خلیج و حکام کشورهای خلیج عربی ارتباطاتی داشته است.برکت در سایر بخشهای گیاوان ومنطقه حکومت می کرد.و قبیله طاهرزئی به رهبری رهبران قبیله طاهرزئی (هوت کرمداد،هوت یار محمدو هوت جلال و سه رئیس طاهرزئی)با هم متحد و هم بیمان بودند.
اختلاف برکت با میر حاجی بر سر حکومتی سیریک بوده و یکی از برادران برکت در جریانی به وسیله نیروهای میر حاجی کشته می شود،این دو عامل سبب بروز جنگ بین میر حاجی با برکت می شود .جنگ در سیریک ودر اطراف کلات و منزل مسکونی میر حاجی در می گیرد.نیروهای برکت هم از حمایت قبیله طاهرزئی بر خوردار بوده اند.و برکت را همراهی می کردند.کلات و منزل مسکونی میر حاجی را محاصره می کنند،جنگ بین نیروهای برکت و میر حاجی اغاز می شود.نزدیکیهای غروب در طبقه دوم کلات و منزل مسکونی خود که میر حاجی با نیروهای برکت در حال جنگ بوده به نماز می ایستد و کشته می شود.
۶ - جنگ ضرغام با برکت که به جنگ رودبار معروف است
جنگ رودبار بین ضزغام السلطنه حاکم رودبار با برکت عبدالنبی و طاهرزئی رخ می دهد.جنگ رودبار در سالی اتفاق می افتد که هاشم دوست محمد متولد می شود.در این زمان طاهرزئی و برکت با هم متحد و هم بیمان بودند.بعد از کشته شدن میر حاجی که مادرش گل بی بی ضرغام است به رودبار نزد بدر بزرگش می شود (من گل بی بی ضرغام را دیده ام به منزل ما در بمانی می امد و به سیریک هم میرفت و سهمیه ایی از املاک میر حاجی را از شرکا می گرفت.)در این زمان غلامشاه مراد هم بدلیل قتل دائیش سیف الله موسی نزد ضرغام در رودبار زیسته است.جنگ نیروهای برکت و طاهرزئی با نیروهای ضرغام در منطقه ایی بین رودخانه جو مهلد تا مرز بمانی و گردو صورت می گیرد. در اینجا لازم می دانم که اضافه کنم،که کفه بین رودخانه جومهلد تا مرز بمانی و در گردو همیشه نقش تله و دامی را برای نیروهای مهاجم به گیاوان را داشته است.از بدرم بیرداد شنیدم که نیروهای دولت ایران که از حمایت نیروهای انگلیس بر خوردار بوده است.یک بار در ان جنگ در همین محل از برکت و طاهرزئی شکست خورده اند و توب انها بجای می ماند.نیروهای ضرغام را فرد زبدئی که نام وی را در ذهن ندارم فرماندهی می کرد.از بدرم بیرداد شنیده ام که می گفت او با اسب و روی اسب به نیروهای برکت و طاهرزئی حمله می کرده و برای عوض کردن اسلحه خود و گرفتن اسلحه ایی بر به مرکز نیروهای خود بر می گشته و دوباره حمله می کرده گ مرکز نیروهای طاهرزئی و برکت در باتل بوده .در این مرکز که بقول بلوچی خودمان گور خانه نامیده می شود و در انجا تفنگ و فشنگ و اذوقه و دارو نگهداری می شد.با شروع جنگ همه در جنگ شرکت می کنندُدر مرکز نیروهای طاهرزئی و برکت فقط برکت و رئیس علی جلال ودو سه نفر دیگر در کنار برکت می مانند.نتیجه جنگ رودبار برای طاهرزئی سرنوشت ساز بوده ُبه این دلیل زمانی که برکت سران طاهرزئی را به مشاوره می خواند.حسن علی،ُمحمد علی ،کرمداد،جلال،یار محمد وسه رئیس طاهرزئی با هر گونه سازش و عقب نشینی مخالفت می کنند.طاهرزئیها تصمیم قطعی به شکست نیروهای ضرغام می گیرند.طاهرزئیها به دلیل شناخت منطقه و کمین گیری مناسب در محلهای حساس نقش مهمی در شکست نیروهای ضرغام ایفا می کنند.فرمانده نیروهای ضرغام کشته می شود و نیروهای ضرغام مجبور به عقب نشینی می شوند.و به طرف رودبار عقب نشینی می کنند.
۷- جنگ برکت با طاهرئی که به جنگ چه بغان معروف استادامه دارد .....
Source: http://taherzai.blogfa.com/
جناب اقای طاهرزئی ازاینکه شما دارید تاریخ منطقه خودتان رامینویسید برایم جالب بود ولی متاسفانه اطلاعات ناقصی درمورد جنگهای رودباربابیابان دارید اولا ضرغام ومیربرکت قبلا یکی دو وصلت بینشان انجام گرفته بوده وکاملا ازهم شناخت داشته اند دران برهه اززمان هم میربرکت وهم ضرغام السلطنه نسبت به منطقه خودشان(تاکیدمیکنم نسبت به منطقه خودشان) خیلی قوی بوده اند به طوری که حاکمان ایالت کرمان وفارس ازاین قدرت نگران بوده اندوازانجایی که هم ضرغام وهم میربرکت عشایربوده اند وچندان سیاسی نبوده اند با اختلافی نه چندان بزرگ(ادعای مهریه خواهرمیربرکت که زن ضرغام بوده و دران زمان فوت کرده است) شروع به جنگ میکنند .
ReplyDeleteهرجنگی برنده یابازنده ان زمانی مشخص میشود که نتیجه ان مشخص شود وجنگ به خاطرملک روزه ارم درمنوجان که مهریه خواهرمیربرکت بوده (خواهرمیربرکت اولادندارد)باید الان توجه کردکه آن ملک متعلق به چه کسی است ودوما سرکرده اردوی ضرغام که شما نوشته اید کشته شده صحت ندارد ازتوپ گفته بودید این هم واقعیت ندارد نه ضرغام ونه میربرکت هیچ زمان اردوی جنگیشان توپ نداشته است.
ضمنا اقایان طاهرزئی که شخصا طایفه آنها رامیشناسم وبرای آنها احترام قائلم دراین زمان بامیربرکت متحدبوده اند درسته ولی چیزی نگذشت که گلمحمد خان (ازمیربیابان)که داماد ضرغام بود به خونخواهی اقوامش 12 نفرازطاهرزئی راکشت وچون قرآن بینشان بود با اعتقاداتی که ان زمان داشتند نابینا شد وپسرهای آن ابراهیم خان واحمد خان کاووسی برای همیشه مجبوربه ترک بیابان شدند.
این نکته هم که نوشته بودید گل بی بی ضرغام درست نیست دخترضرغام اسمش نوربی بی بود وزن گلمحمد خان ومادر ابراهیم خان واحمدخان که بعدا به فامیل کاووسی مشهورشدند
ازشما که الان یک عنصر فرهنگی وتحصیلکرده هستید توقع است که نسبت به تاریخ بیشتر مطالعه کنیدوبی طرف باشید طایفه طاهرزئی طایفه کوچکی نیست که نیازباشد برای بالا بردن وجهه آن تاریخ رادستکاری کرد این کاررابگذارید کسانی انجام دهند که عقبه ای ندارند
با تشکر آرشیامهیمی
mohimi.tk