نور علی شوشتری عازم بلوچستان شده بود، تا طرح تسلیح عشایر بلوچ را جهت مهار نمودن عبدالمالک ریگی اجرا کند.
نور علی شوشتری عازم بلوچستان شده بود، تا طرح تسلیح عشایر بلوچ را جهت مهار نمودن عبدالمالک ریگی اجرا کند. اگرچه مرگ سردار سبب شد تا این طرح چند صباحی مسکوت بماند، در روزهای اخیر سپاه پاسداران بر پیگیری و اجرای این طرح تاکید نمود. بدون تردید اگر ملاک و معیار تصمیمگیران اصلی، صرفا ملاحظات نظامی باشد، چنین طرحی بسیار وسوسهبرانگیز است. گماشتن شبهنظامیان محلی به جای تاسیس پادگانهای بزرگ و پرهزینه ارجحیت مطلق دارد. شبهنظامیانی که برعکس سربازان، بر منطقه و راهها اشراف کامل دارند.
مسئله را اما نباید تنها به بعد نظامی آن تقلیل داد. توزیع اسلحه در میان عشایر دارای پیامدهای اجتماعی پایداری است. قریب سه دهه قبل، این راهبرد پیروزمندانه در جنگ کردستان به کار گرفته شد. در آن هنگام برآورد سرعت عمل و اشراف شبهنظامیان هوادار دولت در قیاس با سربازان غیربومی، چمران و همفکراناش را در "ستاد جنگهای نامنظم" به صرافت آن انداخت تا بار جنگ را بر دوش این گماشتگان محلی بگذراند.
اما سالها پس از پایان جنگ، جامعهی کردستان هنوز با تبعات این طرح دست و پنجه نرم میکند. در بسیاری از شهرها شکافهای عظیم و پر نشدنیای بر اساس مفهوم خیانت پدیدار شده است. برای نمونه در کردستان، اکنون بسیاری از مردم "جاش" – با تمام دلالتهای این واژه- خوانده میشوند. جاش به معنای کره خر است و در دلالت اخیرش بر هواداران مسلح دولت اطلاق میشود. گذشته از این سر و کار داشتن مردم با نیروهای نظامی غیر حرفهای، جامعهی کردستان را در وضعیت اضطراری قرار داده است. بسیاری از این شبهنظامیان به وظایف خود واقف نیستند و از سلاح جهت حل اختلافات شخصی بهره میگیرند. حتی اکنون نیز در کردستان شبهنظامیان طرفدار حکومت برای حل مسائل شخصی، تردیدی در به کارگیری زور از خود نشان نمیدهند.
بلوچستان اما دارای جامعهای به مراتب آسیبپذیرتر است؛ جایی که هنوز اقتدار و مناسبات قبیلهای بسیار پررنگ است. بدون شک، توزیع اسلحه و مواهب مادی آن در شرایط رکود و بیکاری بلوچستان، بسیاری از مردم را اغوا خواهد کرد؛ همانگونه که در کردستان چنین بود. اما اندکی بصیرت کافی است تا ترجمان جامعهشناختی چنین طرحی را دریابیم: این طرح نیازمند آن است تا برخی از قبایل بلوچ بر علیه قبایلی نظیر ریگی و ناروئی برای همیشه برانگیخته شوند. این چنین است که تصمیمگیران مرکزنشین جنگ مابین خود و گروه عبدالمالک ریگی را به نزاع میان قبایل بلوچ تبدیل میکنند تا خود از دور صرفا نظارهگر آن باشند.
دور از ذهن نیست که در اثر چنین طرحی، گروه کوچک عبدالمالک ریگی برای همیشه از عرصه حذف شود؛ اما در مقابل، نفرت قبیلهای در بلوچستان ابدی خواهد شد. به بیان سادهتر دولت به جای آنکه متولی نوسازی جامعه در تمام عرصههای آن باشد، با تحریک تعلقات و احساسات قبیلهای حتی مانع رشد و نوسازی تدریجی فعلی در بلوچستان خواهد شد؛ بلوچستان برای ایفای نقش جدید، باید راهی گذشته شود.
Source: http://www.pahra.blogsky.com/1388/09/12/post-13540/
نور علی شوشتری عازم بلوچستان شده بود، تا طرح تسلیح عشایر بلوچ را جهت مهار نمودن عبدالمالک ریگی اجرا کند. اگرچه مرگ سردار سبب شد تا این طرح چند صباحی مسکوت بماند، در روزهای اخیر سپاه پاسداران بر پیگیری و اجرای این طرح تاکید نمود. بدون تردید اگر ملاک و معیار تصمیمگیران اصلی، صرفا ملاحظات نظامی باشد، چنین طرحی بسیار وسوسهبرانگیز است. گماشتن شبهنظامیان محلی به جای تاسیس پادگانهای بزرگ و پرهزینه ارجحیت مطلق دارد. شبهنظامیانی که برعکس سربازان، بر منطقه و راهها اشراف کامل دارند.
مسئله را اما نباید تنها به بعد نظامی آن تقلیل داد. توزیع اسلحه در میان عشایر دارای پیامدهای اجتماعی پایداری است. قریب سه دهه قبل، این راهبرد پیروزمندانه در جنگ کردستان به کار گرفته شد. در آن هنگام برآورد سرعت عمل و اشراف شبهنظامیان هوادار دولت در قیاس با سربازان غیربومی، چمران و همفکراناش را در "ستاد جنگهای نامنظم" به صرافت آن انداخت تا بار جنگ را بر دوش این گماشتگان محلی بگذراند.
اما سالها پس از پایان جنگ، جامعهی کردستان هنوز با تبعات این طرح دست و پنجه نرم میکند. در بسیاری از شهرها شکافهای عظیم و پر نشدنیای بر اساس مفهوم خیانت پدیدار شده است. برای نمونه در کردستان، اکنون بسیاری از مردم "جاش" – با تمام دلالتهای این واژه- خوانده میشوند. جاش به معنای کره خر است و در دلالت اخیرش بر هواداران مسلح دولت اطلاق میشود. گذشته از این سر و کار داشتن مردم با نیروهای نظامی غیر حرفهای، جامعهی کردستان را در وضعیت اضطراری قرار داده است. بسیاری از این شبهنظامیان به وظایف خود واقف نیستند و از سلاح جهت حل اختلافات شخصی بهره میگیرند. حتی اکنون نیز در کردستان شبهنظامیان طرفدار حکومت برای حل مسائل شخصی، تردیدی در به کارگیری زور از خود نشان نمیدهند.
بلوچستان اما دارای جامعهای به مراتب آسیبپذیرتر است؛ جایی که هنوز اقتدار و مناسبات قبیلهای بسیار پررنگ است. بدون شک، توزیع اسلحه و مواهب مادی آن در شرایط رکود و بیکاری بلوچستان، بسیاری از مردم را اغوا خواهد کرد؛ همانگونه که در کردستان چنین بود. اما اندکی بصیرت کافی است تا ترجمان جامعهشناختی چنین طرحی را دریابیم: این طرح نیازمند آن است تا برخی از قبایل بلوچ بر علیه قبایلی نظیر ریگی و ناروئی برای همیشه برانگیخته شوند. این چنین است که تصمیمگیران مرکزنشین جنگ مابین خود و گروه عبدالمالک ریگی را به نزاع میان قبایل بلوچ تبدیل میکنند تا خود از دور صرفا نظارهگر آن باشند.
دور از ذهن نیست که در اثر چنین طرحی، گروه کوچک عبدالمالک ریگی برای همیشه از عرصه حذف شود؛ اما در مقابل، نفرت قبیلهای در بلوچستان ابدی خواهد شد. به بیان سادهتر دولت به جای آنکه متولی نوسازی جامعه در تمام عرصههای آن باشد، با تحریک تعلقات و احساسات قبیلهای حتی مانع رشد و نوسازی تدریجی فعلی در بلوچستان خواهد شد؛ بلوچستان برای ایفای نقش جدید، باید راهی گذشته شود.
Source: http://www.pahra.blogsky.com/1388/09/12/post-13540/
No comments:
Post a Comment