اسناد محرمانهای که در طول یک هفته گذشته در اینترنت و رسانههای جهانی منتشر شده از بخش دیگری از فعالیتهای مخفیانه و پشت پرده جمهوری اسلامی در کشورهای همسایه ایران پرده برداشته است. در این اسناد از یک سو، گفته میشود که دامنه تحرک رژیم ایران در عراق از کمکهای نقدی، تسلیحاتی، لجستیکی و آموزش نظامی به شورشیان و تروریستها فراتر رفته و برنامهریزیهای عملیاتی و هدفگیری مقامات عراقی و طرح عملیات نظامی سنگین را نیز در بر گرفته است. و از سوی دیگر، رژیم ایران در طول چند سال گذشته میلیونها یورو پول نقد مخفیانه در اختیار رییس جمهور افغانستان و رییس دفتر او گذاشته تا از این طریق بتواند سیاستمداران این کشور را بخرد و سیاستهای خود را پیش ببرد. رژیم ایران نه فقط در ایران و سرزمینهای تحت نفوذ خود (لبنان و غزه) با پرداخت رشوه و پول حمایت میخرد که همین کار را در سطح جهانی نیز دنبال میکند.
رژیم ایران برای تثبیت موقعیت خود و ادامه حیاتش از حربه خشونت و سرکوب و ابزارهای متعدد فرهنگی، ایدئولوژیک، امنیتی و نظامی استفاده میکند. روحانیت و ابسته، پایگاه مذهبی و ایدئولوژیک حکومت را فراهم کرده است، بسیج و سپاه پیاده نظام آن را تشکیل میدهند، نیروهای امنیتی وظیفه سرکوب خشن مخالفان را به عهده دارند، و دهها نهاد مذهبی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که عمدتا حول دفتر ولی فقیه شکل گرفتهاند، از صدا و سیمای جمهوری اسلامی گرفته تا دفاتر ولی فقیه در این و آن نهاد، به تبلیغ و آموزش و قلب و تحریف وقایع و تحمیق مردم مشغولند. اگر پرسیده شود که کدام عامل بیش از هر چیز دیگر در تثبیت حکومت و ادامه حیات آن مؤثر است، به سختی میتوان روی یکی از عوامل یاد شده انگشت گذاشت. ولی عامل دیگری هست که نه فقط بیش از هر چیز دیگر در پیشبرد سیاستهای رژیم مؤثر است و بلکه خمیرمایه اصلی تمام عوامل دیگر نیز به حساب میآید - و آن پول است.
پول حربه اصلی جمهوری اسلامی برای تثبیت خود و پیشبرد سیاستهای داخلی و خارجی آن است. صرف نظر از بودجه های رسمی سنگینی که مستقیما به نهادهای یادشده فوق اختصاص یافته و دست اندرکاران آنها را جیرهخوار حکومت کرده است، از بودجههای دیگری نیز میتوان سخن گفت که به صورت مخفی یا غیر رسمی در اختیار عوامل حکومتی قرار میگیرد تا حمایت آنان از حکومت را جلب کنند. دولت هر موقع لازم باشد سعی میکند حمایت اقشار تهیدست جامعه را با پول بخرد. این کار میتواند در آستانه انتخابات با پخش رایگان کیسههای سیبزمینی انجام شود یا تحت عنوان هدفمند کردن یارانهها در پسامد ضربه بزرگی که جنبش سبز به اقتدار و اعتبار حاکمیت در جامعه زده است. درآمد هنگفت نفت و کنترل بی حساب و کتاب دولت و نهاد ولی فقیه بر این خوان یغما، به آنان اجازه داده است که از هر امکانی برای خرید حمایت از یکسو و سرکوب مخالفان از سوی دیگر بهره بگیرند.
همه با پولهای فراوانی که برای جمعآوری تظاهرکنندگان حکومتی هزینه میشود آگاهند. ساندیسخوری اکنون در قاموس ادبیات سیاسی ایران به عنوان یک لغت جدید جا باز کرده است. فوقالعادههایی که به عوامل بسیجی برای حمله و ضرب و جرح معترضان پرداخت میشود نیز تا کنون بارها افشا شده است. با پول میتوان همه چیز خرید - حتا دانش اتمی را. پول که باشد، شاعر و نویسنده و فیلمساز و روزنامهنگار و هنرمند و نقاش را نیز میتوان با «صله» خرید - و البته اگر کسی حاضر به فروش خود نشد (و کارش به زندان و شکنجه نکشید، دست کم این که) کتاب و نوشته و فیلمنامه و اثر هنریاش در ممیزی وزارت ارشاد بایگانی میشود. آخوند و روحانی نیز به همچنین. روحانیتی که تا پیش از استقرار جمهوری اسلامی نهادی نسبتا مستقل از حکومت بود و منابع مالی آن در خارج از حکومت قرار داشت، در این نظام عملا در حکومت ادغام شد و بخش بزرگی از بودجه کشور در اختیار روحانیت قرار گرفت. قسمتی از این بودجه به طور رسمی به نهادهای روحانی پرداخت میشود و در بودجه رسمی کشور ثبت میگردد. این بودجهها به خصوص در سالهای اخیر به طور تصاعدی بالا رفته است. ولی بخشی دیگر از آن به صورت مخفیانه به این یا آن آخوند پرداخت میگردد. امتیازهای شکر و لاستیک و سایر مواد مورد نیاز مردم که به این یا آن آخوند واگذار شده است نیز وجود دارد که از آن میگذریم.
اکنون حوزههای علمیه یکی از بزرگترین اقلام بودجه کشور را به خود اختصاص دادهاند. صدها هزار آخوند و طلبه در سراسر کشور جیرهخوار رسمی حکومت هستند. کیهان نوشته که «هزاران» طلبه و مدرس خارجی در قم به حضور خامنهای رسیدهاند. اینان به نام خامنهای دعوت و پذیرایی شدهاند، و بعد هم که به سرزمین خود برگردند با کمکهای مالی دولت به نفع خامنهای و جمهوری اسلامی تبلیغ میکنند. اگر روحانیانی باشند (که کم نیستند) که حاضر نشدهاند خود را به حکومت بفروشند، باید عقبات آن، و از جمله فشارهای مالی و تهدیدها و حملات طلبههای بسیجی را تحمل کنند. اکنون هم که خامنهای به قم رفته است، بدون تردید کیسهها و بستههای دلار و یورو در التزام او هست تا هر جا لازم شد بتواند روحانیان متزلزل را بخرد و یا روحانیان مطیع را پاداش دهد. بعید است که خامنهای پایبوسی مستند مصباح یزدی را بیاجر مادی بگذارد. مصباح که برای مؤسسهاش بودجه سنگینی از دولت دریافت میکند البته بدش نمیآید که مزد چاپلوسیهایش را نقد بگیرد.
استفاده رژیم از پول برای جلب حمایت در صحنه بینالمللی نیز چیز تازهای نیست. اگر رژیم توانسته در غزه و لبنان جاپای محکمی باز کند به خاطر جمال «ملکوتی» خامنهای یا هاله روی سر احمدینژاد نبوده است. پولی است که در درجه اول باید صرف خرابههای خوزستان و بلوچستان و دهها و صدها منطقه دیگر محروم ایران میشد، ولی رژیم آنها را سخاوتمندانه به غزه و جنوب لبنان سرازیر کرده است. هدف منطقهای رژیم البته در درجه اول تحریکات ضد اسراییلی و ضد آمریکایی/انگلیسی بوده است، و به همین دلیل رژیم میلیونها دلار به صورت نقدی و تسلیحات و آموزشهای نظامی روانه گروههایی کرده است که در خاورمیانه با این کشورها میجنگند و نفوذ رژیم را توسعه میدهند. تقسیم پول بین سیاستمداران عراقی و افغانی برای اعمال نفوذ در آن کشورها نیز بخشی از این سیاست است. اکنون میدانیم که اگر که این یا آن رهبر آفریقایی، خاورمیانهای یا آمریکای لاتین با علاقه به ایران سر میزند و مجیز احمدینژاد و خامنهای را میگوید به این انتظار نیز هست که موقع خداحافظی کیسهای از دلار یا یورو را در هواپیمای خود تحویل بگیرد!
به این ترتیب، چه در قم و تهران، یا غزه و لبنان، یا کابل و بغداد و کاراکاس، اگر کسانی برای خامنهای یا احمدینژاد مجیز میگویند و کف میزنند، بدون تردید باید رد و ساندیس و دلار و یورو را در آنجا جست. و به راستی هوگو چاوز از این همه سفر دور و دراز به تهران چه میخواهد؟ او که کشور نفتخیزی دارد و نباید به کیسههای پول خامنهای یا احمدینژاد نیاز داشته باشد؟ این درست. ولی در کشور او مسلما دزدی به این آسانی نیست. این در ایران است که یکباره در سال گذشته یک میلیارد دلار پول از خزانه مملکت گم میشود و هیچ کس رد آن را پیدا نمیکند. و این نیز در ایران است که بخش عظیمی از بودجه کشور تحت کنترل دهها نهاد وابسته به ولی فقیه قرار دارد که هیچ نهاد مستقلی نمیتواند بر آنها نظارت کند. در چنین کشوری است که میتوان میلیون میلیون از جیب ملت برای ادامه سیاستهای خشونتبار، تروریستی و فاجعهآفرین حکومت در داخل و خارج کشور بدون هیچ حساب و کتابی خرج کرد - از پخش ساندیس در خیابانهای تهران گرفته تا تحویل کیسههای دلار و یورو به این یا آن سیاستمدار خارجی.
رژیم ترجیح میدهد که همانند جنایتکاران مافیایی پول نقد در بستههای دلار و یورو به این یا آن سیاستمدار بدهد تا اثری از آن باقی نماند و انکار آنهم ساده باشد. در مورد آقای کارزای با این که موضوع لو رفت و کارزای هم آن را رسما تأیید کرد رژیم همچنان منکر قضیه است. البته آقای کارزای مدعی شده که قضیه «شفاف» بوده است - و لابد به هیمن دلیل هم پول نه از مجاری بانکی وبلکه در کیسه تحویل ایشان شده است! به هر حال این گونه نقل و انتقال پول - وپولشویی - در داخل ایران برای کارگزاران رژیم عادی است و زیاد اتفاق میافتد. به این ترتیب، تعمیم آن به روابط خارجی نیز عادی به نظر میرسد. برای مردم ایران هم این خبر چندان تازه نبود. ولی اکنون جامعه جهانی نیز با این شیوه کار رژیم آشنا شده است و دلیل حمایت برخی از رهبران کشورهای جهان سومی از خامنهای و احمدینژاد یا سیاستمداران و روزنامهنگاران غربی مجیزگوی رژیم ایران را بهتر درک میکند!
No comments:
Post a Comment