ناحيه سراوان را كه داراي آب وآبادي و نخيلات بسيار بود قلعه هاي محكمي نيزداشت ،به پدرش ،علي محمد خان، و برادر خود انوشيروان خان ،واگذار كرد و در هر يك از قلعه ها تفنگ چياني گمارد كه حفاظت آن منطقه را بر عهده داشتند.
سردار امير دوستمحمد خان باركزايي،در نظر داشت روشي در پيش گيرد كه دولت مركزي تا حدودي از دخالت مستقيم در امور بلوچستان خود داري كند و از آنجا كه در اين هنگام دولت مركزي نفوذ خود را در سر تا سر كشور گسترش داده بود،نمي توانست از سرزمين بلوچستان صرف نظر نمايد و همانند گذشته آن منطقه را به حال ملوك الطوايفي باقي گذارد.
بديهي است ادامه اين وضع براي دولت قابل تحمل نبود،از اين رو مسئولان ارتش در تاريخ 29 شهريور ماه سال 1306 ش./1927م.گزارش جامعي درباره بلوچستان و تقاضاي لشكر كشي به اين منطقه را به رضا شاه تسليم نمودند. پيشنهاد مزبور تصويب شد،ولي اجراي اين عمليات به سال بعد موكول گرديد.
در اوايل تابستان سال 1307ش./1928م.تيپ سیستان به خاش رفت و در آنجا مستقر گرديد.
در تاريخ پانزدهم مرداد ماه همان سال، يك ستون توپخانه صحرايي به فرماندهي ارسلان ميرزا شمس، از مشهد به بلوچستان اعزام گرديد.
در اين هنگام،سردار امير دوست محمد خان باركزايي به مركز احضار شد،ولي از اين دستور اطاعت ننمود و از سوي دولت مركزي از حكومت بلوچستان عزل گرديد و مراتب به ساير سرداران بلوچ ابلاغ گرديد. سردار امير دوستمحمد خان با قواي دولتي به جنگ پرداخت و سرانجام پس از زد و خوردهاي پي درپي، از نيروهاي دولتي شكست خورد و در بهمن ماه سال 1307ش.تسليم شد و به تهران اعزام گرديد.
امير دوست محمد خان را روز هفده فروردين سال 1308 ش.نزد رضا شاه بردند،وي شرحي درباره عقب افتادگي بلوچستان بيان نمود و اضافه كرد كه عدم توجه به بلوچستان موجب پاره اي حوادث شده است كه اميد است مورد عفو قرار گيرد.
رضا شاه،دستور داد كه امير در تهران اقامت كند و يك نفر از سوي شهرباني وي را زير نظر قرار دهد و همراه او باشد ،مشروط بر اين كه هر گز از تهران خارج نشود وماهيانه مبلغ سيصد تومان حقوقبه وي پرداخت گردد.چند ماهي بدين ترتيب سپري شد.امير دوست محمد خان در مراسم سلام هاي رسمي نيز شركت مي كرد.
وي در تاريخ 19/8/1308 ش. به اتفاق شكر محمد رند و غلام مشتری و غلام قادر رندسرپاسبان شهرباني براي شكار به سوي ورامين حركت كرد.
در ورامين شكر محمد سرپاسبان محمد علي خان را به قتل رساند و بعد با اتومبيل از بيراهه و از طريق سمنان و كوير به طرف بلوچستان حركت كردند. اتومبيل آنان در بين راه خراب شد و سر انجام در دي ماه همان سال در نزديكي سمنان دستگير وبه تهران اعزام شدند.پس از ورود به تهران امير دوست محمد خان را به حضور شاه بردند،رضا شاه از وي سئوال كرد كه اين چه كاري بود كه كردي؟ امير فقط در پاسخ گفت:تقدير چنين بود.
سرانجام سردار امير دوست محمد خان باركزايي و سپاه سالار شکر محمد رند در دادرسي ارتش به اعدام محكوم شدند ودر تاريخ26 دي سال 1308 ش.حكم درباه نامبرده گان اجرا گرديد.
لازم به ذکر است: که تنها بازمانده از همراهان دوست محمد خان غلام قادر رند است که با داشتن سن کمش به اعدام محکوم نشد و این نام برده فرزند ارشد شکر محمد رند است.او در سال۲۶/۱۰ 1308 به زندان محکوم شد و در زمان برکناری رضاشاه توسط انگلیس و این نامبرده توسط محمد رضاشاه آزاد و ممنوع الخروج از تهران شد(نباید به بلوچستان برگردد)
از زمان دستگيري امير دوست محمد خان،در نقاط مختلف بلوچستان ،پادگان نظامي مستقر شد و چنانچه اغتشاشي ايجاد مي شد ،بلا فاصله سركوب مي گرديد.
در سال1310ش. سردار جمعه خان اسماعيل زايي ،رئيس طايفه اسماعيل زايي، سر به شورش بر داشت،اما از سوي دولت، مجازات گرديدو به همراه طايفه اش به شيراز تبعيد شدو مدتي طولاني در آن استان تحت نظر بود.
در ناحيه كوهك كه سرداران و خان ها ياغي شده بودند،مورد حمله قواي نظامي قرار گرفتند واز سوي سر تيپ البرز ،فرمانده تيپ وقت ، حكم اعدام گروهي از بلوچ ها صادر شد. اين عمل نا جوانمردانه وحشت ونفرتي در دل بلوچ ها ايجاد كرد كه هنوز هم بدان مثال مي زنند.
سردار امير دوستمحمد خان،تا اواخر سال 1307 ش. 1928 م. بر ايالت بلوچستان حكمراني كرد و از محل درآمد اراضي خالصه دولت ،ضمن آباد كردن نواحي مختلف، دويست تن غلام ويژه مسلح استخدام نمود و اسلحه زيادي نيز تهيه كرد .
نکته: حاجی شکر رندبلوچ فردی دلیر و شجاع و مردی قوی هیکل و داماد یکی از شیخ های عرب بنام شیخ ابو سعید از امارات دبی بوده است. و جمع آوری اسلحه و مهمات ارتش بلوچستان در زمان دوست محمد را برعهده داشته است.
عکس این راد مرد بلوچ را در بالای متن (سمت راست دوست محمد) قرار دارد می بینید.
ادامه دارد.................؟
No comments:
Post a Comment