بحران های قومی و نظریه های جامعه شناختی
به قلم ابراهیم حسین بر
تئوری محرومیت برای تبیین منشأ بحران های اجتماعی، سیاسی و قومی در مطالعات اجتماعی کاربرد زیادی دارد. محرومیت همان گونه که از «محرومیت» مقوله یا مفهوم محوری این نظریه، معنای لغوی آن نیز مستفاد میشود، به طور ضمنی ناظر بر شرایطی نابرابر میان اجزای یک جامعه است. شرایطی که در آن، برخی از شهروندان از امکانات، امتیازات و بهره مندی های بیشتری نسبت به برخی دیگر بهره مندند.
متأسفانه تحلیل مسئولان جمهوری اسلامی از محرومیت به عنوان یک عنصر تأثیرگذار در جامعه بلوچستان، این است که محرومیت یا عدم برخورداری از برخی امتیازات امری طبیعی است و سیاست ها در این راستا است که وجود آن طبیعی جلوه کند، محرومیت از آنجا که در بلوچستان با وجود منابع و ثروت های طبیعی داخلی غیر طبیعی و نا به حق جلوه نموده، به عاملی تأثیرگذار در رفتار جمعی بلوچ تبدیل شده است. به همین دلیل است که نقش عامل ذهنی یا احساس محرومیت امری مهم تلقی می شود. پیدایش چنین احساسی تا آنجا که به تحول در جامعه بلوچستان مربوط می شود، پدیده ای مدرن و ناشی از تغییرات و تحولات بنیادینی است که اجتماع بشری در قرون اخیر به خود دیده و نتیجه آن پیدایش جوامعی پیشرفته و یا در حال توسعه شده است. بنابراین غیر طبیعی جلوه کردن محرومیت در بلوچستان تابع شرایط تحول اجتماعی و خروج جوامع جهانی از لفاف جامعه ایستای سنتی کنونی و ورود به دنیایی پیشرو، صنعتی یا در حال صنعتی شدن است. بنابراین در بلوچستانی که بافت و ساختار سنتی داشته در حالیکه دیگر جوامع به سوی صنعتی شدن و تغییر مناسبات اجتماعی و دیگر الگوهای رفتار جمعی پیش می روند، جامعه بلوچ با پدیده محرومیت به عنوان عاملی غیر طبیعی مواجه گردیده و احساس محرومیت می کند و پیدایش چنین احساسی منشأ اعتراضات و دیگر رفتارهای خشونت آمیز و یا غیر خشونت آمیز جمعی می گردد. اعتراضاتی که با زبان سیاسی و گاه با ویژگیهای فرهنگی و هویتی بیان می گردد.
در جامعه بلوچستان، شورش و بحران های سیاسی هنگامی صورت می گیرد که معترضین به این نتیجه برسند، که بنا به دلایل و عواملی از امکانات موجود یا آنچه مورد انتظارشان است کمتر از آنچه حقشان میباشد، دریافت می کنند. از این رو برای دست یافتن به حقوق و منافع بیشتر یا تسکین سرخوردگی ناشی از محرومیت به پرخاشگری و خشونت سیاسی متوسل میشوند. نکته مهم در جامعه بلوچستان این است که شرایط بد مادی یا محرومیت مطلق مستقیماً به اعتراض و شورش منتهی نمی شود؛ بلوچ در بسیاری از برهه های زمانی با محرومیت مادی مواجه بوده است، ولیکن قناعت به دسترنج خود این مردمان شریف را از تنازع با حکومت ها بازداشته است، همانگونه که مذکور شد، واکنش ذهنی یا روانی در قبال این شرایط است که عامل تعیین کننده محسوب میشوند. متأسفنه آنچه که امروز در کنار محرومیت اقتصادی بر بلوچ روا داشته می شود تهاجم به ارزش های ملی، فرهنگی و مذهبی بلوچ است که شرایط را برای شاید تحمل پذیرترین مردمان جهان غیر قابل تحمل نموده است.
جامعه شناسان برای محرومیت دو نوع تئوری در نظر گرفته اند، محرومیت درونزا و محرومیت برونزا، محرومیت درونزا محرومیت را ناشی از شرایط غیر مساعد جامعه برای رفع محرومیت می داند که این مورد را نمی توان به جامعه بلوچستان تعمیم داد، بلوچستانی که بیشترین آثار باستانی و جاذبه های فرهنگی تاریخی ایران، بی نظیرترین و بالاترین پتانسیل توسعه کشاورزی را به لحاظ توانمندی کشت محصولات چهار فصل و گرمسیری و بیشترین ذخایر مس جهان را در قسمت شرقی خود دارد، بلوچستانی که میلیونها تُن منابع معدنی ارزشمند دارد، بلوچستانی که کارشناسان بین المللی آن را پیکره ی اقتصادی و پایگاه نظامی پاکستان و قطب معدنی و کشاورزی ایران دانسته اند، بلوچستانی که چابهار و گوادر، یگانه و استراتژیک ترین بنادر اقیانوسی ایران و پاکستان، شهرسوخته در شمال و تمدن اسپیدژ در جنوب، از آغازین تمدن های بشری در شرق جهان را خود جای داده است، بلوچستان، تنها استان ایران که ارتباط هوایی، زمینی و دریایی با دیگر نقاط جهان دارد، بالاترین نرخ رشد سواد در ایران، مراکز مهم آموزشی علوم اسلامی در خاورمیانه و جمعیت زیاد تحصیلکردگان دانشگاهی و حوزوی را دارد، بلوچستانی که دستان هنرمند بانوی بلوچش هنری با چنان ظرافت می آفریند که ستارگان سینما آنرا زیبنده ی خود دانند و به نقش های هنرمندانه زاییده ی فرهنگ بلوچ بر لباس خود فخر می ورزند، بلوچستانی که موسیقی و ادب و هنر و استعدادش در جهان ماندگار و جاودان شده است، تا آنجا که جاه طلبان شرقی و انحصارطلبان غربی به آن اذعان داشته و نام بلوچ به عنوان باهوشترین و مستعدترین مردمان شرقی در یونسکوی سازمان ملل ثبت گردیده است، بلوچستانی که بسیاری از متفکران و اندیشمندان تاریخ ساز، نخبگان و مغزهای جهانی، شعرسرایان، سیاستمداران و حماسه سازان را در خود پرورش داده است، از کدامین مواهب، منابع و موقعیت جغرافیایی و از کدام نیروی انسانی و استعدادهای لازم جهت رشد و توسعه، رفع محرومیت و ایجاد و گسترش سطح رفاه محروم است؟ بلوچستان، این گنجینه ی شرق که نقش برجسته ای در تاریخ جهانی و روابط بین المللی داشته و سالها عامل منازعه ی اعراب، روسیه، چین، آمریکا، انگلستان، آلمان، پرتغال، اسرائیل، ایران، پاکستان و دیگر قدرت ها و ابرقدرت های جهانی بوده و تا به امروز صحنه ی رقابت این فرصت طلبان جهت تصاحب و تاراج سرمایه های ملی بلوچستان است از چه شرایطی برخوردار نیست تا هم قطار با کشورهای خاورمیانه و هم سطح خود و یا استان های همجوار بر ریل توسعه قرار گیرد؟ در واقع واژه ی "بلوچستان محروم" از طرف سیاستمداران و دولتمردان منفعت طلب به اذهان عمومی القا شده است. پس نتیجه آنست که محرومیت بلوچستان نه تنها درونزا نیست بلکه از بسیاری از استان ها و کشورهای هم سطح خود، مزیت ها و پتانسیل های به مراتب ارزشمندتری جهت توسعه صنعتی، اقتصادی و دیگر بخش های جامعه دارد و این واژه ی نامبارک تنها پلاکاردی است که افراد خارجی بر این منطقه نصب کرده اند تا به منافع خود دست یابند.
در واقع محرومیت در بلوچستان به دلیل برخی اقدامات، سیاست ها و تصمیمات از ناحیه عوامل خارجی است تا جامعه بلوچ از دسترسی و بهره مندی از مواهب، منابع و عواید ناشی از توسعه محروم باشند. به عبارت دیگر، جامعه بلوچستان در این حالت با توجه به ملاحظات خاص از ناحیه عوامل خارجی، در شرایط محرومیت قرار گرفته، از بسیاری امتیازات محروم شده و در محدودیت قرار گرفته است.
از آنجا که در جهان امروزی، کارکردهای سنتی دولتها تغییر یافته و از جمله وظایف آنها تأمین امکانات و رفاه اولیه شهروندان شده است، تقلیل محرومیت نیز از وظایف ساختاری آنها محسوب می شود. بنابراین کشورهایی که بخشی از خاک بلوچستان را در خود جای داده اند می بایست به دلیل تغییر ماهیت از ساختارهای سنتی چنین وظایفی را برای خود تعریف نموده و جامعه بلوچ نیز مسلماً انتظار چنین کارکردهایی را از این دولت ها دارد، همچنین تلاش دولتهای دیگر در جهان در کاستن از ابعاد مختلف محرومیت های فردی و جمعی مشوق اعتراضات جمعی بلوچ برای رفع محرومیت است، در بسیاری از ابعاد محرومیت، خود دولت به عنوان عامل محرومیت شناخته شده است؛ در این بُعد، محرومیت این منطقه ناشی از وظایف و کارکردهای نادرست و گاهی ناهماهنگ دولت بوده که عمده آن از ضعف مدیریت و تخصیص و توزیع نا عادلانه منابع سرچشمه می گیرد. بیشترین تأثیرگذاری محرومیت در بلوچستان بر شاخص های توسعه انسانی است که مهم ترین متغیرهای آن رفاه، آموزش، بهداشت و ... هستند، به بیان دیگر بدلیل اینکه شاخص های توسعه انسانی در این منطقه شرایط نامطلوب داشته اند، کارایی و اثربخشی به شدت کاهش یافته است که این امر منشأ دو جریان است.
- عدم بروز استعدادها و ظرفیتهای انسانی بلوچ، به دلیل عدم بکارگیری
- مهاجرت افراد مستعد به دلیل محرومیت
در هر دو حالت فوق، بهره وری در جامعه کاهش یافته و از آنجا که روند توسعه بیشترین تأثیر را از متغیر نیروی انسانی می پذیرد، در این حالت به واسطه عدم توسعه نیروی انسانی، شکل گیری و تکامل فرآیند توسعه، در بلوچستان متوقف شده و یا با اختلال مواجه است و این امر خود منجر به تشدید محرومیت شده است. بدیهی است که تداوم این چرخه به صورت تصاعدی رشد کرده و فراگیر خواهد شد. آنچه مسلم است آن است که در این شرایط دولت به عنوان عامل خارجی میتواند از طریق مدیریت منابع با تخصیص و توزیع هدفدار و مؤثر منابع و امکانات، این چرخه را ابتدا تضعیف و در فرآیند زمانی تدریجی از بین ببرد. به بیان دیگر این سیاست ها و تصمیمات مدیریتی منابع و توزیع آن است که بیشترین تأثیر را در روند چرخه محرومیت در بلوچستان ایفا میکند.
http://www.estoun.blogfa.com/post-5.aspx
No comments:
Post a Comment