نوشته شده توسط ماندگار
جمعه ، 30 مهر 1389 ، 08:26
مذاکره با طالبان در حالی به صورت جدی از سوی نیروهای داخلی و خارجی مطرح است که می بینیم دامنه ناآرامی ها به ساحات شمال کشور گسترش یافته است.
و صحبت از دست زدن به عملیات های جدی نظامی در مناطق شمالی کشور است. تعادل و تعامل قوا میان نیروهای بزرگ و قدرتمند در طول تاریخ، افغانستان و افغان ها را از حاکمیت بر سرنوشت خود بازداشته است و دست های توطئه گر و نفاق برانگیز و بحران ساز در پی به وجود آوردن شکاف ها و گسل هایی در اقتدار داخلی و خارجی افغانستان بوده اند.
کشوری که وجهه درست بین المللی نداشته باشد به همان میزان آسیب پذیر و وابسته خواهد بود که سرزمین درگیر جنگ های داخلی، حکومت طالبانی و جنگ های داخلی درامه هایی بود که وقت و تاریخ مصرف آن با آن مشخصات گذشت و استفاده و کاربرد خود را در آن مقطع زمانی داشت اما امروز برای وابسته نگاه داشتن افغانستان به قدرت های بزرگی که بازی گردان بازی و جنجالی به نام افغانستان گره خورده با تروریزم، روی کار است در نوسان نگاه داشتن اعتبار و اقتدار افغانستان در سطح داخلی و بین المللی است.
روزگاری تعریف و تمجید و همکاری خوب و قابل اعتماد دانستن رئیس جمهور و حکومت فعلی افغانستان برای نیروهای جامعه جهانی در جهت ریشه کن ساختن ترور و تروریزم از یک سو و روزگاری دیگر تهدید و خط ونشان برای یکدیگر کشیدن و سلب اعتماد کردن از هم از سوی دیگر گویای این واقعیت اسفناک است که دست ها همه در یک کاسه اند و مقدار و بزرگی لقمه هایی که قرار است برداشته شود، فقط متفاوت است.
چانه زنی های ایالات متحده آمریکا برای ساختن پایگاه دائمی نظامی در افغانستان نشان دهنده اهداف بلند مدت در منطقه است که افغانستان باید و موظف به پرداخت قیمت آن است.
اوضاع باید آن قدر در نوسان باشد و به حد کافی نامطمئن به نظر برسد که حتی فکر رفتن نیروهای خارجی به مخیله شهروندان ما نگنجد و خود به ماندن آن ها راضی شوند و اسفناک تر آنگاه خواهد بود که رضایت که بماند کار به زاری و التماس برسد.
عملیات نظامی در قندهار و مارجه به عنوان مانورهایی بودند که در طی چند ماه گذشته شاهد آن بودیم و در حقیقت به تصویر کشیدن این مسأله بود که ما اگر بخواهیم ظرفیت های زیادی برای مبارزه کردن و عملی کردن تصامیم خود داریم و اگر گاهی ضعفی هست و قوت گرفتنی در طالبان، آن هم دور از نظر ما نخواهد بود و کم و کیف آن تحت کنترل ما خواهد بود.
و در میان تمام این جنجال ها و معادلات پیچیده یک سوال اساسی هنوز پابرجا است که هدف اصلی از گسترش دامنه نفوذ طالبان به مناطق امن کشور چه خواهد بود؟ و منافع کدام کشور بزرگ ذینفع در این قضیه دخالت اصلی و محوری را دارد؟
بدون شک امریکا و انگلستان دو قدرتی بزرگی هستند که از رشد سرسام آور چین وقدرت های هسته ای نهفته و آشکار و پنهان روسیه و ظرفیت های تهدید کننده ای که هند و ایران نیز می تواند در آینده داشته باشد بیمناک اند و در یک تبانی پنهان و شاید آمیخته با سکوت و یا حتی چانه زنی های فرسایشی پشت پرده به این فیصله رسیده اند که اگر مهاری درست و کارآمد برای دهه های آینده در منطقه رشد و تکثیر شدن این قوه ها و نیروها سنجیده نشود، افسانه قدرت های بزرگ بودن برای آن ها از میان خواهد رفت.
تئوری دشمن مشترک، پس اختلاف ها را باید کنار گذاشت و نیروها را یکی کرد و در مقابل دشمن ایستاد، همان تئوری ای بود که تا امروز توانسته کارامدی خود را حفظ کند اما با وجود همه این ها منفعت طلبی و عدم اعتماد بافت شرکت کننده در ناتو به هم سبب شده که شکاف عمیق سلیقه ای و استراتژیکی میان گردانندگان اصلی این بازی به وجود آید.
از این رو کم کم تمام مناطق امن، رو به ناامن شدن خواهد رفت تا برای تأمین امنیت به حضور نظامی ناتو نیاز بیشتر احساس شود. و این درحالی است که مناطق امن به کارهای مدنی و حرکت های مدنی و بازسازی و نوسازی نیازدارد، همان چیزی که با صرف میلیاردها دالر در طی چند سال گذشته از آن کمتر خبری بوده است.
ادعای کم کاری با یک چنین هزینه و بودجه های سرسام آوری را هیچ کس حتی خود غربی ها نمی توانند انکار کنند و از طرفی در برنامه ها و اهداف بلند مدت کشورهای بزرگ صاحب منافع در افغانستان، بدون شک ساختن کشوری مستقل و آباد و مترقی که بتواند روی پای خود بایستند نیست و نخواهد بود از این رو هر چقدر مناطق ناامن گسترش بیشتر پیدا کند بهانه هم برای متوقف ساختن ساخت و ساز و بهبودی اوضاع و به ثبات رساندن این کشور بیشتر خواهد بود و این همان چیزی است که دست کم امروز ناتو خواهان آن است.´
http://www.khawaran.com
No comments:
Post a Comment