Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

نابودى فيزيکى ملت بلوچ بخش دوم

نابودى فيزيکى ملت بلوج امرى عادى نيست

(توضيح ھيئت تحريريه وبسايت" استمان": اين نوشته آقاى م-و-کوھگنجى که به دليل طولانى بودن آن درچند قسمت پخش ميشود، مدتھا پيش به دست ما رسيده بود اما به دليل نوع فورمت تايپى آن قادر به گذاشتن آن در وبسايت نبوديم۔ اينک پس از تايپ مجدد و با رعايت کامل امانت دارى، اينک تقديم حضور فعالان سياسى است تا با نگاھھاى تيزبين خود واجه م-و- کوھگنجى را براى بيشتر و بھتر نوشتن در اين زمينه يارى رسانند۔)



بخش دوم:

چرااتحاد ملت بلوچ نه یک فرضيه بلکه يک ضرورت تاریخی است؟

قرنھا تجاوز، تبعیض، قتل و کشتار سلسله ھای شاھی ایران و امروز بعد از بیست و ھشت سال آدم خواری و خون آشامی بی حد و مرز ج.ا، در بلوچستان با مردم بلوچ و نيز حق کشيھا درونى ملت بلوچ توسط خوانين، اکنون ملت بلوچ بیش ازھر زمانی دیگری احتياج به انسجام فرھنگی و اتحاد سیاسی دارد. کلیه نیروھای بلوچ مخالف با ج.ا که در کل منافع ملی، ملت بلوچ را بر ھر نوع منافع شخصی، گروھی و مسلکی ترجیح می دھند، می توانند در یک حزب ملى پيشرو با برنامه اى جامع وسازنده و احترام به حقوق مساوى انسانى و شھروندى تمامى شھروندان بلوچستان، برای گرفتن حقوق ملی سازماندھی شوند. در شرایط خاص جامعه بلوچ، روشن فکران وظیفه ای بس بزرگ به عھده دارند و پیشگامان پل پیوند، بین ملی گرایان، قشر دھقانان و طبقه کارگر که ھنوز از رشد و یک پارچگی برخوردار نیستند، عشایر وطوایف بلوچ محسوب می شوند. کپر نشینان و نسل جدید حاشیه نشینان که وجودشان بر آمد مستقیم سیاستھای رژیم ج.ا در بلوچستان ھستنند، بخش عظیمی از جامعه بلوچ را تشکیل می دھند و وفا دار به آرمانھای دیرین کسب حقوق ملى، ملت بلوچ باقی خواھند ماند. ملاھا و بازاریان بلوچ ھم مانند ھر جامعه دیگری دیدگاه ھا و منافع متفاوت گروھی را نمایندگی می کنند، ھر چند که این تفاوتھا کاملا متمایز و در حال بروز و شکل گیری وجبھه بندی جدی ھستند، اما، فقر، تبیعض، تحقیر، خفقان واعدام، ناپديد شدنھا و ترورھای ھرروزه توسط گشتھای رنگارنگ رژیم و فساد اداری کل سیستم حاکم ج.ا در بلوچستان، شرایط بسیار مناسبی بر بستر اتحاد، یک صدا و ھم دل شدن ملت بلوچ بوجود آورده است تا مبارزات پراکنده و شکست پذیر گذشته را با سازمان دھی نوینی به سرانجامی آینده ساز، مفید و دل نشین برسانند و در صف بندی مبارزات دمکراسی خواھی جامعه ایران تعین کننده باشند. مبارزه ملی ما برای رھا شدن از تبیعض و حق کشی، ظلم و ستم چند لایه ای که قرنھا ملت ما از آن رنج می برد، خود بخش بزرگ و مھمی از مبارزه برای دمکراسی است. ملت بلوچ قلباً خواھان صلح و زندگی مسالمت آمیزی است. تاریخ ما سر شار از مھمان نوازی و شریک کردن دیگران با لقمه نان، خرمای ربی، کاسهؑ دوغ و آب، ماھی خشک پر نمک مان بوده است و گدام و پلاس سیاه و کپر پیشیمان مھمان خانه و محل استراحت ھر ره گذر درمانده اى بوده است و ساده بگوییم ھرچه داشته ایم و داريم با مھمانان ناخوانده شريک کرده ايم و نيز اين روش و سنت را با تمام سختيھايى که بر سر راه مان بوده، ھنوز حفظ کرده ايم. ما ھیچ دشمنی با مردم و اقلیتھای ملی - مذھبی ایران نداریم و بلوچستان ھميشه پناگاھى براى ايرانيانى که به ھر دليلى مورد بى مھرى حاکمان و ضلالله ھاى واقع مى شده اند از قبيل اسماعيلى ھا و صوفى ھا تا پيروان بھايت و ديگران بوده است و مردم بلوچ با مھربانى از آنھا پذيرايى کرده و مى کنند. ما ھيچ کينه اى با مردم اىران نداريم. مشکل ما با دولتی ضد انسانی و زندگی ستیز است که روزانه دسته دسته و گروه گروه فرزندان، اندیشمندان و نیروھای انسانی ما را ناجوان مردانه به ذبح خانه می فرستد. ما دست تمام مردم آزاده ایران، طبقه کار گر، اقلیتھای ملی، احزاب و سازمانھای مردم سالار را به گرمی و برادرانه وار می فشاریم و تقاضا می کنیم که در مبارزه حق جویانه ما را به رسیدن به اھداف انسانی مان، که ھمانا رھا شدن از کشتار روزانه ددمنشانه ج.ا است و مسلماً مبارزه ای برای دمکراسی شدن ایران و بر قرارى حاکميت دمکراسى نيز محسوب مى شود، یاری کنند. از تمامی افراد و متفکرین و روشن فکران که مسؑله و قصدشان برقراری قانون مساوات در جامعه است، می خواھیم شرایطی را بوجود بیاورند که اتحاد و پیوند و ماندن با دولت دمکرات آینده ايران یک امر دل بخواھی و کاملاً آزاد باشد و در یک محیط سالم و بدون غرض ورزی تا جدایی کامل ملت بلوچ، در یک رفراندم با حضور ناظران بی طرف بین المللی، ملت بلوچ قادر باشد، سرنوشت خیش را خود تعین کند. ما در این راستا با تمام آزادی خواھان که برای آزادیھای مدنی فردی و اجتماعی، حقوق شھروندی و حکومت قانون و مساوات مبارزه مى کنند، شانه به شانه مى ايستيم وھم قدم گام بر مى داريم وتمام انرژى مان را بکار خواھيم گرفت تا رژيم ج.ا و فرھنگ ضد انسانی اش را باحاکميت دمکراسى به زباله دانى تاريخ بريزيم.

بخاطر سوؑ استفاده نشدن و حفظ دمکراسی و نیز بھره دھی از مبارزه جدی که ملت بلوچ پیش رو دارد، لازم است که قبل از ھر نوع اتحادی چه در درون بلوچستان با احزاب و شخصیتھای بلوچ که برای تعین سرنوشت ملت بلوچ می جنگند و چه با احزاب سرتاسری مخالف رژیم ج.ا، که براى دمکراتيزه کردن ايران مى جنگند، باید حد و مرزھا و احترام کامل به حقوق مساوی افراد، سازمانھا و برنامه کامل حق تعین سرنوشت خلقھا به اراده خودشان تعین و مشخص گردد تا زمینه ھمکاری و اتحاد وسیع و گسترده کل نیروھای جدی مخالف ج.ا و حاکمیت مردم و رسیدن اقلیتھا به حقوق ملی شان امکان پذیر شود و گرنه اتحاد، ھمان ساز بد و ھمان آھنگ بدترتکرای است که قبلاً، بارھا شنیده ایم و تجربه و مزه تلخش را بین بنی صدر و رجوی، حزب دمکرات کوردستان و سازمان مجاھدین خلق ایران دیده و چشیده ایم.

اکنون ما دوران بیست وھشت سال تجربه تلخ زنده را سپری می کنیم که ھر لحظه آن تاثیری عمیق بر سرنوشت ملت بلوچ بجا گذاشته و می گذارد. تلخی این تجربه به قیمت جان ھزاران ھزاران بلوچ، بی دانشی عمومی ملت بلوچ، اعتیاد نسل جوان وفعال جامعه بلوچ، رشد درگیریھای طایفه ای، بی خانه مانی و آوارگی نسل تحصل کرده وبخشی از مردم ما، فقر عمومی و بی کاری و بی درمانی، رشد فساد و رواج ایده ھای ارتجاعی و خرافی برای جامعه بلوچ و صدھا نمونه عقب ماندگى وعقب افتادگى تمام شده و می شود. پس لازم است که از ھر گونه خطا که در گذشته دچار شده و آزمون کرده ایم، این بار بپرھیزیم، نقاط قوت خیش را بشناسیم و نقاط ضعف خود را برجسته و اصلاح کنیم و نیز عملاً بپذیریم که بلوچھا مانند تمامی ملل جھان دارای عقاید سیاسی- ایدولوژیکی و افکار اجتماعی مختلفی ھستند. منافع و خواست گاه ھای طبقاتی متفاوتی دارند و نمایندگی می کنند. بدون تردید باھم ناھم خوانیھای جدی دارند و گاه گاه اختلاف نظرھا و خواسته ھا که منشآؑ طبقاتی دارند به ایجاد کششھای جانبدارانه و دیر حل می انجامند. اما، ھمه جمعیت بلوچ از ھر قشر و طبقه اى که باشند از ستم ملی و تبیعض و نبود عدالت اجتماعی مشترکاً رنج می برند. نیروی انقلابی بلوچ تنھا بار آگاھى دھى، سیاسی وآزادی خواھی را بر دوش نمی کشند، بلکه رشد و غنا بخشیدن فرھنگی از وظایف جديشان است که فرھنگ غنی و مردم دار ملت بلوچ را با کار خستگی ناپذیر و تحقیقی با مسائل روز نزديک کنند و تطبیق دھند که بتوانیم عقاید و نظرات یکدیگر را تحمل کنیم و تحت ھیچ نام و مرام و مسلکی وشرايطى به بر خوردھای انکار جویانه و قلدر منشانه امکان بال و پر گرفتن ندھیم و قادر باشیم روشھای یکه تازانه و خود سرانه را که ملت بلوچ از آن ضربات سنگین خورده، نظمی نوین دھیم. تجربه بزرگ کردن اختلاف بین ملاھا و نسل جوان بلوچ را بعد از بھمن پیش رو داریم، تبلیغ و سوؑ استفاده و بھره برداری رژیم آخوندھا از آن در چند سال اول بعد از بھمن، اندرزھای مفیدی بجا گذاشته است که وظایف جدی و نوینی را پیش روی کل جنبش بلوچستان قرار داده است. ھمچنین تجارب گذشته جنبش ترقى خواھانه ايران و تجربه زنده بسيار تلخ و زشت بيست وھشت سال تجاوز و کشتار و خون خوارى نامردم مان حاکم بر ایران بايد درس آموزیھای گران قدری برایمان محسوب شود. تجربه ھای تلخ و ضربات سنگین و بی حاصل مسلحانه بین حزب دمکرات کردستان ایران و کومله در دھه ٨٠ - ٩٠میلادی در کردستان و شعله ورتر کردن آتش اختلافات توسط جریانھای غیر بومی کرد و بی تفاوتی سازمانھای انقلابی سرتاسری را نسبت به این کشتارھای دل خراش وغم زا را نباید از نظر دور داشت. بر خوردھای خونی درونی سازمان فدایی خلق ایران (اقلیت) درھمان مقطع که به خون خوابیدن تعدادی از ھواداران و کادرھا در کردستان انجامید و نیز در حیقت به متلاشی شدن این سازمان بعد از کمر راست کردن اعدامھای سال ١٣٦٠-١٣٦١ منجر گردید، تجارب و اندوخته ای است که نباید جنبش بلوچستان به آسانی از آن بگذرد. بی اعتمادی و درگیریھای درون سازمان مجاھدین خلق واعدامھا وانشعابھای آن قبل از بھمن ٥٧ و نیز اعدامھا و تنبیه ھا و تصفیه حسابھا درونی این سازمان در عراق، راھنمای ارزنده ای برای جنبش بلوچستان محسوب می شوند.

بنیان گذاران و سازماندھندگان پيشگام بلوچ امروز باید کاملاً از این امر آگاه باشند و در مانیفست و بر نامه عملی بر این واقیعت ایمان داشته و اصرار ورزند و گرنه به ھمان تنگ نظریھا گرفتار خواھند شد که بعد از بھمن ملاھا و روشن فکران بلوچ شدند و منافع مسلکی را بر منافع عمومی ملت بلوچ ترجیح دادند. مبارزات ملت ما از پا برجای با بار و وزن سنگین ملی خالی و ھنوز کمر بر نافراشته بود، نقش بر زمین گشت و به انحراف کشیده شد. برای مقابله با دشمن ھار و قوی تنھا به توانایی نظامی اش اندیشیدن کافی نیست، بلکه مھم ولازم است به شناخت ھدف، چگونگى اجرای طرح، برنامه، تاکتیکھا و نقاط ضعف وی نیز پی برد تا قادر بود با امکانات و نیروی کم و غير قابل مقايسه با دشمن، ضربه کارى را بر جاى ضيعف و شکستنى اش زد و در موازات نبايد اجازه داد تاھیچ نوع اطلاعاتی از طرحھا و برنامه ھاى عملى ما داشته باشد. ج.ا با تبلیغات و امکانات بسیار وسیع تا حال موفق بوده، اعدامھا و قتل عامھای سیاسی ملت بلوچ را تحت نام مبارزه با قاچاق فروشان و قاچاق مواد مخدر، افراد شرور وسر گردنه بگیر، تروریست و.... لا پوشانی کند. ھاری ج.ا و عمالش در بلوچستان به آن مرحله رسیده که امروز آشکارا نابودی فیزیکی ملت بلوچ را در دستور کار مبرم خود قرار داده اند و به قول بلوچی، اکنون بلوچی باقی نمانده که تجاوزگران ج.ا قلبش را ندریده باشند و تخم غم و کينه در کل جامعه بلوچ نکاشته باشند.

نادانیھا وکج رویھای درون سازمانھا و احزاب خلقی، ناشی از فرھنگ شخصیت پروری، نبود دمکراسی تشکیلاتی، فرقه گرایی و محور قرار دادن شخصیت در راس کل بدنه فعال و کاری این جریانھا است. ما نباید از آنھا بگذریم و چشم بپوشیم. متاسفانه روشھای فرقه گرایانه و باند و باند بازی به انشعاب ھواداران سازمان فدایی خلق ایران (اقلیت ) در بلوچستان ھم رسید و تنھا به جدایی "راج زرمش'' خاتمه نیافت و ادامه بس خطرناک آ ن با ھوشیاری و تعھد انقلابی رفقای بامی استار سالھا بعد بر سر مرزھاى مصنوعى، کار ساز نشد و در نھایت به درھم ریختن تشکیلات بامی استار منجر گردید. افراد و جریانھایی که منافع فردی وسازمانی را با اھمیت تر و بزرگ تر از منافع کل و عمومی جنبش ارزیابی می کنند، درحقیقت تمام جنبش و خواسته ھای عادلانه و منطقی مردم را که خواھان تعغیر وضع موجود ھستند به زیر سوؑال می برند. رھبران و تحلیل گران سازمانھا بجای '' تجزیه و تحلیل مشخص از شرایط مشخص '' مبارزه ایدولوژیک درونی را با اھانت، اخراج، سیاست سرکوب و مارک زدن و اگر موفق نشدند با گلوله بر جان ھم سنگران تعین می کنند. رھبران و سازمان دھندگان این خطاھای نابخشودنی، ندانم کاریھا و قدرت طلبیھای شخصی، گروھی و باند بازى را توجیح و با سفسطه بازی به گردن شرایط وحشتناک پلیسی حاکم در جامعه می -اندازند و با خیال راحت و بی شرمانه از زیر بار مسوؑلیت دزدانه می گریزند و شانه خالی می کنند. خود و سازمان شان را از خطاھای غیر قابل بخشش مبرا و تبرئه می کنند و حاکم می دانند و تا امروز یک انتقاد صادقانه و سازنده در سطح جنبش ارائه نداده اند تا راھنمای حرکت بعدی باشد. تجارب فوق و نیز تجارب حرکتھای موفق ملل تحت ستم در سراسر جھان براى کسب حقوق ملى باید ھمیشه گوشواره گوشمان و راھنمای حرکتمان باشد تا مبارزه ملت ما برای کسب حقوق ملی، بر آورد خواسته ھای بجا و حقانی، رھایی از جفا و سفاکی رژیم حاکم و نیز آزادی و زندگی شرافتمندانه به سرانجامی زیبا برسد.

مبارزه ملت بلوچ برای رھايى جستن از یوغ ستم ملی- مذھبی، تحقیرھا، تبعیضھا و بی انصافیھای حکومت قوم حاکم و بر قراری رفاه و عدالت اجتماعی، بستر و محور یک موضع قوی و ھمگانی برای مردم بلوچ است. پیشگامان بلوچ برای سازماندھی و ریختن اختلافات عمدی و ریشه ای قبیله ای به زباله دانی، باید از چنین موضع ھمگانی شروع کنند.ھر تحليل، بینش و ایدولوژی دیگری که مبارزات ملی را تحت الشعاع قرار دھد و حامی منافع ملی نباشد، ھم از درون خود جامعه و جنبش بلوچستان و ھم از سوی دشمنان و منافع جویان به شدت وسرعت قابل ترک برداشتن ھمبستگی و یگانگی ملی است. فاصله بزرگی و کوچکی بین شکافھای جامعه بلوچ را نباید نادیده بگیریم و برای نزدیکیشان کوشا نباشیم، زیرا که لحظه ای ھم که باشند، نقش باز دارنده را ایفا مى کنند و در باردھی مبارزه ما وزن سنگینی دارند که بدوش کشيدنش دشوار است. تنھا داشتن ایده ھای و اھداف خوب، عالی و دل سوزانه، بدون برنامه ریزی دقیق و ھدف مند و سازماندھی و حرکت، موفقیت نھایی را برای مردم ما تضمین نخواھند کرد. سازمان دھی بر اساس نابودی بی عدالتی و از ميان برداشتن تبيعض، بر قراری رفاه عمومی، صلح وعدالت اجتماعی و محافظت از منافع ملى مردم بلوچ است که اکثریت نسل فعال ملت بلوچ را جلب می کند و به پراکندگی آنھا سر وسامان می- بخشید و برای یک حرکت عادلانه و ھمه گیر آنھا را تا گذاشتن جان آماده می کند. ستم ملی و بی عدالتی اپارتادی رژیم احتياج به چندان تبلیغ و ترویج در جامعه ما ندارد. رژیم با عمل کردھای اپارتادى و جنایت روزانه اش بار- سنگینى را از دوش ما برداشته است و خوشبختانه شرایط اتحاد عمومی و آگاھی نسبی را در ميان مردم ما بوجود آورده است. با حرکت در این راستا، اتحاد نیروھای ملی از رشد بالایی بر خورداراست و سازماندھی در این جھت آسان می نماید. اندیشه سازماندھی بر محور مبارزه ملی است که فرد فرد و گروه گروه مردم بلوچ را برای کسب حقوق ملی و نیز احترام مقابل و مساوی با ھم می تواند بر علیه رژیم خون و خون ریزی بسیج کند. انرژى که اکنون مانند گذشته پرکنده به ھدر مى رود، لازم است در حزب انقلابى پيشگام ملى، ملت بلوچ ھدفمندانه جريان يابد.

استراتژی وتاکتیکھایی که مبارزه ملی را برای حاکميت عدالت اجتماعی ورفاه عمومی در شرایط کنونی جامعه بلوچستان محور قرا ندھند، ایجاد خطر درگیری ھای درون قومی (خلقی) را که در بلوچستان تاریخی دیرینه دارند و به آسانی توسط دولتھای حاکم وقت در میان مردم ما دامن زده می شوند به شدت قوت می بخشد و آرزوی دشمنان بلوچ عملی خواھد شد. سیستم چندگانه کشور داری ج.ا و جنایتھای دولت حاکم و در نھایت فقر نگه داشتن ملت بلوچ، شرایطی را بوجود آورده که ملت بلوچ از تبعیض، فقر و بی عدالتی خسته شده و مانند گذشته تحمل این ھمه بی حرمتی رژیم ج.ا را نمی تواند به دوش بکشد وبا نظم وکنترل رژیمھای سابق ایران ادامه زندگی دھد.وحشیگریھای رژیم در بلوچستان ھم گواه بر این است. سران رژیم ھم به خوبی این موضوع را درک کرده اند و راه چاره از این بن بست را به خیال خود، کشتار، ترور و زندان دسته جمعی ملت بلوچ یافته اند و در یک کلام ساده، ملت بلوچ دیگر به ھیچ وجه حاضر نیست مانند سابق زندگی کند و رژیم ھم به افزایش کشتار مردم بی گناه بلوچ بیش از پیش تا زمان نابودی خودش و يا نابودى ملت بلوچ ادامه خواھد داد!

مردم آزاده جھان امروز از عمل کرد جنگ افروزانه و جنگجویانه دولتھای خودی و بیگانه بی زار شده اند. وجدانھای آگاه و بیدار رو به فزونی است، به مبارزات حق طلبانه و دمکراتیک ملتھا برای رھایی و عدالت جویی احترام گذاشته می شود. تجاوزھای بی حد و وصف دولتھای ضد بشری ودیکتاتورھای مذھبی،اقلیتھای تحت ستم ملی را برآن داشته که بدون خستگی به مبارزاتشان برای تحقق خواسته ھای عادلانه با ھر وسيله اى که در اختيار دارند، ادامه بدھند. نظام سرمایه که گھری جنجال بر انگیز و بحرانزا دارد، برای بھره کشی و سود گیری بیشتر، آرامش و نظم خاص خود را نیز می طلبد. مسؑله ملیتھایی که باعث به ھم خوردن و اختلال نظم لازم شده، ھر چه زود تر، به ھر شکل وفرمى باید حل شود. یا بطور کلی اگر امکان دارد، نابود شوند و یا دولت حاکم یک طوری سر و ته قضیه را بھم بیاورد. حرکتھای ملی توانسته اند بر روند حقوق شھروندی و دمکراسی خواھی، خود را به تثبیت برسانند. مبارزات سخت چندین دھه ھای ملل تحت ستم و کنترل آنھا، تحولی را امروز بوجود آورده که سازمان ملل دیگر قادر نیست حرکت آزادی خواھانه آنھا را نادیده بگیرد، عمل کردھای سرمایه ھم از محدودیت ملی گذشته و دیگر عمل کرد آن در محدوده ملی چندان سود آوری ندارد، پس ایجاد نظم و آرامشی که بتوان تمام و یا اکثریت جامعه را کنترل کرد، يک ضرورت لازم است. البته که ھنوزجنبش ھای ملی راھی طولانی، سخت وخونینی را پیش رو دارند تا به یک حقیقت شفاف جھانی تبدیل شوند. نیروھای مبارز که برای حاکمیت دمکراسی، گرفتن تعین سر نوشت بدست خود و حفظ منافع عمومی و ملی، ملت بلوچ را در دستور کار خود قرار داده اند، ریشه ھا و شاخه ھاى یک درخت تنومند و اعضای یک تنند.

مبارزه ملی ماھیتاً مبارزه ای بورژوا-دمکراتیک است و بنای حرکت و اتحاد ملت ما برای رھا شدن از چنگال بی عدالتیھا و نیز رفع ستم چند لایهؑ دولت حاکم و کسب و تحصیل رفاه جمعی از کانال آن می گذرد و سازماندھی می شود. بنا بر این، ھیچ حزب، سازمان و یا شخصیتی در مبارزات حق طلبانه مردم ما حق ندارد، پایش را از گلیمش درازتر کند. در حاکمیت دمکراسی بورژوایی، برای ھمه سازمانھا و شخصیتھا و افراد جامعه محدودیتھایی وجود دارد تا ھمه تقریباً بتوانند از حد اقلی از حقوق انفرادی- اجتماعی مساوی شھروندی بھره مند شوند و نیز حد اقل در تئورى ھیچ گونه حقانیتی به تجاوز فیزیکی داده نمی شود و ھمه در مقابل به اصطلاح قانون مساوى ھستند و قاعدتاً قانون از حقوق ھمه مواظبت خواھد کرد. مرزھای عقیدتی افراد و جریانھا فقط درسایه منطق دانش و ایجاد فضایی سالم و سازنده و زنده کردن فرھنگ تحمل و قبول ایده ھا و نظرات متفاوت با جریان یافتن بحثھا و تبادل نظرھای سالم مشخص می شود. دمکراسی بدون رفع گرسنگی و پاسخ گویی به نیازھای اجتماعی جامعه بلوچ که قرنھا به عمد از رفاه اجتماعی محروم نگه داشته شده اند، بى معنى است و کارساز نخواھد بود. اول رفاه و عدالت اجتماعى جامعه بلوچ لازمه بر آورد ديگر الزامات است.

مبارزین و پیش روان بلوچ در ضمن مبارزه برای خواسته ھای عادلانه و رفع ستم ملی و حاکمیت دمکراسی، نابودی فقر و تحصیل رفاه عمومی را در راس برنامه ھای اجرایی خود قرار می دھند. زیرا در جامعه ای که فقر حاکمیت می کند، اکثریت انسانھا مورد سود جویی اقلیتی سود جو و فرصت طلب قرار می گیرند. واقیعتھای زنده و تجارب تاریخی گواه است، در چنین جوامعى نا ھم خوانیھا و تضادھا به حد غیر قابل کنترل می رسند و صلح و آرامش عمومی را به شدت تھدید می کنند. کینه جویی، کشتار و درگیریھای خونین اجتناب ناپذیر می شوند. لازمه جلوگیری از فساد، رابطه ای مستقیم با نابودی فقر عمومی و بی دانشی دارد و مبارزه با فساد در موازات مبارزه با نابودی فقر پیش می رود تا عدالت اجتماعی واقیعت پیدا کند.

بلوچستان ملک خصوصی ھیچ فرد، سازمان سیاسی و گروه مذھبی خاصی نیست که به عمد و بدون آگاھی نسبی، مردم آن به پذیرفتن ھژمونی یک گروه خاص وادار شوند. بلوچستان از شمالی ترین تا جنوبی ترین و از شرقی ترین تا غربی ترین نقاط آن متعلق به ملت بلوچ ھست و میراث تک تک افراد بلوچ با ھر ایده و مسلکی متفاوتی که دارند، محسوب می شود. تک تک بلوچھا باید بتواند در تعین سرنوشت سرزمین مادریشان سھمی داشته باشند. ھر طایفه و قومی با روشھای محلی و سنتھای قبیله داری خاص خود به حل مسائل و مشکلات درونی می پردازند. وظیفه نیروھای پيشرو و ملی مردمى جوان است که روشھای قدیمی مناسب را در یک پروسه طولانی از خود گذشته، پربارتر کنند تا با روشھا و سیستمھای مناسب روز ھم خوانی و نزدیکی داشته باشند. شرایط و ایجاد محیط مناسبی لازم است که توان و انرژی را در مسیری سازنده و بدون به بازی گرفتن احساسات مذھبی و سوؑ استفاده از آن به جریان انداخت. با تبادل نظر صادقانه، نظرات ھم دیگر را به چالش کشید و موشکافی کرد. به نقدعقاید ھم پرداخت و برد کار آیی و عیبھا را با مردم در میان گذاشت. این حق طبیعی مردم بلوچ است که با احترام و حقوق مساوی، به ھژمونی طلبی فکری و عقیدتی و فيزيکى ھر جریان و شخصیتی چه از درون خود جامعه بلوچ و چه خارج از محدوده جغرافیی اش برخوردی جدی داشته باشند.

بعد از بھمن و بعد از آنکه ج.ا پا محکم کرد، جنگی سازمان یافته، زجر دھنده، دیر کشنده، غیر منصفانه، یک طرفه ونا محدود در کلیه زمینه ھای فرھنگی، سیاسی – عقیدتی، اقتصادی و نابودی فیزیکی ملت بلوچ در پیش گرفت و به عنوان وظیفهؑ مذھبی خود و طرفداران شیعه بومی(بخشی ازمھاجرين شيعه ھاى ديگرشھرستانھاى ايران،بخشى از شيعه ھاى زابل) و غير بومى (شيعه ھاى ھزاره افغانستان و شيعه ھاى پاکستان) آن را سازماندھی کرده و در منطقه پیش می برد. روز دوم اردیبھشت ١٣٥٩ مزدوران جیره خوار و چماق بدستان رژیم به سر کردگی کعفمی امام شيعه يان زاھدان و مزدور سابق ساواک شاه، حجت الله مظاھری داماد وى، خادمی، حمید قمبر، طباطبایی ھا، کشاورزھا، کامپوزیانھا و سرگزیھا و......، دانشگاه بلوچستان را مسلحانه مورد حمله قھر امیز قرار دادند. صادق نظیری دانشجوی سال پایانی دانشکده راه و ساختمان به شھادت رسید وعده کثیری از دانشجویان و دانش آموزان زخمی، دستگیر و روانه زندانھا شدند و بعد از مدت کوتاھی به زیر شکنجه ھای وحشیانه جان گذاشتند و یا به جوخه ھای اعدام، بدون محاکمه و حضور وکیل و خانواده سپرده شدند. گروه محدودی از ملاھای بلوچ ازجمله ملوی عبدل ملک ملازاده (فرزند ملوی عبدل عزیز ملازاده پيشواى مذھبى اھل سنت و جماعت در زاھدان و ھمکار کفعمى) با گادر مسلحش، ملوی شھداد که فریاد سر داد '' مھلت کفار سر آمده، حمله ''، ملوی محمد یوسف حسین بر، ملوی مصلح الدین، آدم کشان و خون خواران و اوباشان را در سر کوبی دانش جویان و دانش آموزان آزاد اندیش و نیز تعطیلی دانشگاه بلوچستان ھمراھی کردنند.

فرستادن مزدورانی مانند مھندس نیک بخت، حمید قلمبر فرمانده سپاه خون و جنایت، که حیقتاً ھم بدست ھرکسى که قلمى ديد و سراغ گرفت، قلمش را بريد و قلمش را قطع کرد. حاجی بھرام، سر دسته قاچاق فروشان مرگ و زندانی سابق به جرم قاچاق چی قبل از بھمن و نیز صدھا جنایت کار دیگر قاچاق چی و اوباش تبعیدی رژیم به بھانه عمران و آبادانی و در حقیت شناسایی درک روحیات، خوی و اخلاق ملت بلوچ و شناسایی فیزیکی منطقه بلوچستان بود، راه بلوچستان پیش گرفتند که چگونه بتوانند فرھنگ مھمان نوازانه وغریب پروری ملت بلوچ را مورد سوؑ استفاده قرار دھند. تبعیدیان فاسد رژیم بجای آبادانی، بلوچستان را به آتش و خون کشیدند. قتل و غارت ملت بلوچ از حد گذشته و سر آغاز جدیدی یافته است. خون آشام و دیو خو و صفتی مانند خود خامنه ای به اصطلاح برای شنیدن درد دل مردم و آرام کردن مردم رنجدیده ایرانشھر که قبل از بھمن ٥٧ سالھا بر سر سفره شان از نان و نمکشان خورده بود، پول اعتیاد و سفره اش را از دست رنج ھمین مردم فقیر رنگین می کرد، بجای آرامش، با سخنرانی تفرقه بر انگیزش در مسجد جامع تشیع ايرانشھر، آشوب وغوغایی بین مردم بلوچ و اقلیت شیعه به پا کرد که سالھا درجوار وھمسایگی یک دیگر مسالمت آمیز و وصلت کارانه می زیستنند و خود نیز فرار را بر قرار ترجیح داد. اینھا سر آغازی از تثبیت یک رژیم مذھبی تنگ نظر کوتاه بین بود که نابودی فیزیکی و معنوی ملت بلوچ را در الویت برنامه ھای اجرایی اش برای چشم زھر گرفتن از ملت بلوچ قرار داده بود.

درس وانوک توار

حمله رژیم به انجمن دانش جویان و دانش آموزان بلوچ و تحت تعقیب قرار دان آنھا، بستن دفاتر و به به غارت بردن اموال و اجازه نادادن چاپ و پخش تنھا مجله '' درس وانوک توار '' و نیز اعدام و دست گیر کردن نیروی دانش آموزی و دانش جویی بلوچ، از ھمان ابتدا نشان و حکایت از ھاری رژیم در بلوچستان بود.نظریه پردازان و مزدوران رژیم از اتحاد مردم بلوچ بر محور مسؑله ملی وحشت زده و عجولانه نھایت دیوصفتی، درنده خویی و دشمنی را با مردم بلوچ بروز می دادند و راه ترور را پیش گرفتند. نه از حقوق شھروندی خبری بود و نه از حقوق بشر و آزادیھای فردی و اجتماعی. امروز ھم ھر جنایت کار وابستهؑ رژیم ھر طور که دوست دارد و دلش می خواھد مردم بلوچ را تحت شکنجه و بازداشت و اعدام قرار می دھد. ددمنشی و خون خواری سران رژیم نسبت به ملت بلوچ کاملاً آشکار بوده و نیز ھست.

ترور دکتر حسین بر

یورش به سازمان دمکراتیک مردم بلوچستان و ترور ناجوان مردانه حسین بر مدیر بافت بلوچ ایرانشھر و يکى از رھبران سازمان دمکراتيک مردم بلوچستان، صفحه سیاه دیگری از جنایتھای رژیم را گواه است وحکایت از درک نادانی و ضعف برخورد رژیم نسبت به کل مسؑله ملی است. بعد از سر کوبھای مردم کردستان و ترکمن صحرا، اعدامھای گروه گروه یک دقیقه ای دلاوران کرد و ترور رھبران کانون فرھنگی سیاسی خلق ترکمن، ملت بلوچ که خواسته ھای برحقی مانند بقیه ملتھای ایران داشت، باید به شدت سرکوب میشد و دولت مردان و صاحبان حصار ایران، اثبات کردند که نابودی فیزیکی اقلیتھا اندیشه شان است. کشتار و ترور روش شان است و دروغ ودزدی و سفسطه منطق و فلسفه شان است.

ترور رحیم زرد کوھی و یاران

رحیم زرد کوھی، مبارز جان بدر برده از زیر شکنجه ھای ساواک شاه که با شکستن درب زندانھا توسط مردم در بھمن از زندان رھا شد، به روز روشن جلوی چشمان حیرت زده مردم ایرانشھر ترور شد و به شھادت رسيد. ترور وی، اعتماد مردم بلوچ را به کلی از رژیم سلب کرد. رژیم از یک سو از مذاکره، آشتی برابری و برادری حرف می زند و از سوی دیگر با ناجوان مردانه ترین حیله ھا دزدانه با گلوله و باروت قلب فرزندان دلير و شجاع مليتھا و نمایدگان سیاسی، مذھبی و فرھنگی شان را نشانه می گیرد. از کردستان و قاضی محمد و قاسملو و شرفکندی و..... گرفته تا بلوچستان و دادشاه و رحیم زرد کوھی و.... ومازندران و کوچک خان ونيز ترکمن صحرا و توماج.... و نیز سایرین برسد. دولتھای ایران از کثیف ترین شیوه ھای ضد انسانی برای دام انداختن و ترور نا جوان مردانه مخالفین، تحت نام مذاکر استفاده کرده و خواھند کرد. متاسفانه، مليتھاى ايران ھنوز نتوانسته اند از تجارب و بھای سنگینی که تا کنون به اعتماد کردن رژيم ھا و دولتھاى ايران در باب مذاکره پرداخته اند، ھوشيارى لازم بکار گيرند و تمام گفته ھای رژیم ودلالان و ميانجيگرانش را به پوست خشک پیازی نخرند و به عملی وارونه تفسیر کنند. امروز جای ھیچ نوع شک و تردیدی از خون آشامی و بلوچ کشی آخوندھا باقی نمانده است.حتی آن دسته از کور ذھنھا و سازشکاران و خیال پردازان بلوچ که در شرایط بحرانی میان دو صندلی می نشینند و به قول معروف ''ھم از توبره بخور وھم از ازآخور'' و باعث توھم پراکنی می شوند، ماھیت واقعی آدم خواری، انسان ربایی و ھستی ستیزی رژیم ج.ا را کاملاً دریافته اند و به آن ديگر بھا نمی دھند. لازم است که اين بار ج.ا و کل سيستمش را بدون مذاکره در منجلابى که بوجود آورده، براى ھميشه انداخت.

ترور رھبران جنبش آزادی خواھان بلوچ

متلاشی کردن جنبش آزادی خواھان بلوچ و ترور و اعدام رھبران و اعضای آن از جمله دکتر صدیق دیده ور، صمد حسین زھی، شعفی محمد زیندینی، خسرو مبارکی، ناصر بامری، جمعه نوتی زھی و ھمسرش، حمید جواد زاده، مھدی خان زاده،.... ..... و اعدام و ترور و بی خانمان کردن صدھا و به سیاه چال انداختن صدھا تن از دانش آموزان، دانش جویان، معلمین و کارمندان و مردم بی دفاع و مظلوم بلوچ به جرمھای واھی در سرتاسر شھرھای بلوچستان و نیز ھزاران عمل زشت و نا پسند ج.ا در بلوچستان با مردم آزاده بلوچ، خاطره ای نیست که بسادگی از یاد نسلھای بعدی ملت بلوچ بزداید، ھر کدام رازی به بقای عمر نسلى تا نابودى ج.ا در خود نھفته دارد و تا حل مسؑله بلوچستان این کینه خونين که بقول خود بلوچھا '' خون آب نیست که خشک شود،'' متاسفانه ادامه خواھد داشت.

اعدامھای آشکار و ترورھای پنھان دیروز و امروز، ایجاد صحنه تصادفات مصنوعی و به شھادت رساندن فرزندان، رھبران سیاسی و مذھبی و فرھنگی ملت بلوچ، نابودی وکنترل اقتصاد بومی ورواج بی فرھنگی و نرسیدن به بھداشت و آموزش مردم بلوچ به قصد نابودی آشکار فیزیکی کل ملت بلوچ و کوچاندن و آوره کردن مردم بلوچ از سرزمین و میراث ابا اجدادیشان ، سیاست مداران و تئورى پردازان ج.ا دقیقاً ھمان ھدف و تجربهایى را دنبال می کنند که تئودور در آواخر ١٩٠٠ میلادی، سازمان صھنیسم را بنا نھاد و نتیجه اش را در سال ١٩٤٨ در کشور فلسطین و شروع قتل عام ھزاران و آوارگی ملینونھا فلسطینی در سرتاسر جھان، امروز شاھد و ناظریم. مقایسه این دو ھدف و سیاست ما را زودتر به حقیقت طبیعی و سرشت ذاتی ھردو جریان فکری و جھان نگری صھونیسم و خمینیسم می رساند. صھونیستھا نه تنھا بر این باورند که تمام سرزمین فلسطین را باید اشغال کنند، بلکه بر آنند که روزی فرزندان حضرت داود، تمام اعراب را از خاورمیانه خارج و اسراىؑل بزرگ را بوجود بیاورند. مذھب را ھم برای این عقیده انتخاب و دست آویز و پوشش جناياتشان قرار داده اند. شیعه ایسم و آخوندیم خمینی دقیقاً بر ھمین باور است. شاخه عثنی عشر خمینیسم پایه اتحاد را مذھب گذاشته است. با ھر جنایتی امکان پذير باشد، باید به صادر کردن شیعه خمینی به جھان به پردازد. سران ج.ا از ھتک حرمت، اعتراف گرفتن، شلاق زدن، دست و پا بردیدن، تجاوز کردن به ابتدایی ترین حقوق انسانی مردم بی پناه بلوچ در حضور عام تا قتلھا و ترورھای زنجیره ای شھر و روستا، راه بندان و ترورھای جاده ای و حتی ترور شبانان، ساربانان، چاه کنان و دھقانان بر سر زمینھای کشاورزی، به گروگان گرفتن و زندانی و شکنجه دادن به بستگان و اقوام زندانیان و متھمین بلوچ و نیز استفاده ازھر نیرنگ و ابزاری برای شکنجه و آزار مردم بلوچ، روى مغلان و تاریخ سیاه مغول را در ایران سفید کرده اند و مھر و نشان جنایتشان بر تمامی زوایای زندگی ملت بلوچ عریان است و به آنجا کشانده شده تا مردم مجبور به ترک وطن و زادگاه مادریشان شده اند تئورىسىنھاى ج.ا و ماشین سرکوبشان از ھمان روز تولد تا حال دشمنی را با مردم بلوچ از حد گذرانده و به تمام معنا به نمایش گذاشته اند و تمامی راه ھای مسالمت آمیز و انسانی و عملی را براى حل مسئله ملى مسدود کرده اند و ھمچنان بر خر شیطان سوار و بشیوه ھای قرون جھالت و نادانی، قھر وزور مبادرت می ورزد و با تمام توان نظامی و تبلیغاتی سعی در انکار وجودی ملت بلوچ دارند.

دانش جویانی بلوچی که با ھزاران مشقت و مشکل قبل از بھمن توانسته بودند از ھفت خوان افسانه ای رستم بگذرند و به دانشگاه ھای ایران راه یابند، بعد از مدتی طولانی از بستن دربھای آموزشگاه ھا به عنوان انقلاب فرھنگی و نیز باز گشایی دوباره دانشگاه ھا، ترور، اعدام، محکوم به زندانھای طولانی مدت ویا به اصطلاح ازدانشگاه ھا پاکسازى و از ادامه تحصیل در آموزشگاه ھای ایران محروم، فراری و یا مجبور به زندگی مخفی شدند. به معلمین و کارمندان بلوچ تھمتھای ناروا بسته شد. از کار بر کنار شدند. زندانی و اعدام گشتند و یا به زیر شکنجه ھای وحشیانه روانی و در گوشه ھای زندانھای ج.ا فراموش شدند. زندگی ساده بدون آلایش، نفس فرودادن و بالا آوردن مردم بلوچ دیروز و امروزدر نظام ج.ا غیر ممکن گشته است. در شھرھا و روستاھا و در ھر گوشه بلوچستان، خانواده بلوچی یافت نمی شود که خنجر زھرالود عمال ج.ا قلب یکی از اعضای اش را ندریده باشد. ھر فرد و خانواده بلوچى در بلوچستان یا مشغول عزاداری است و يا به انتظار اعدام عزیزی در ماتم فرو رفته است. دزدان، آدم کشان و آدم ربایان رسمی و غیر رسمی ج.ا بر سر جاده ھای شھری و روستایی به کمین مسافرین و رھگزران بلوچ می نشینند و با آماج انواع تھمت، افترا و بدون داشتن جرمی و مرتکب شدن خطایی، آنھا را به رگ بار می بندند و به قول خود شان محاکمه صحرایی و در جا به شھادت می رسانند. روزھای ھفته، ماه و سال مفھوم خود را براى ملت بلوچ را از دست داده است و دیگر بلوچھا برای تشیع جنازه عزیزانشان منتظر روزه جمعه نمی مانند، زیرا که رژیم ھر روز و ساعت در بلوچستان بر علیه مردم بلوچ جنایتی می افریند و اندوه عمومی ملت بلوچ را فراھم می کند. سفره نيمه خاليشان را کاملا توھى کرده است. نان را از آنھا گرفته است. لب خند، سروز و لیکو و نی را از آنھا ربوده. آنھایی که خیلی خوش شانس با شند تا نوبت اعدام شان به زندان افکنده می شوند و به حیله ای جیبشان خالی می شود. پاسگاه ھای درون مرزی رفت و آمد مردم بلوچ به سایر استانھای و شھرستانھای ایران را به زیر ذره بین کنترل قرار می دھند و مسافرین بلوچ را شناسایی و با مشکلات جدی و بھانه گیریھای عجیب و به دور از تصور مواجه می کنند. بیماران بلوچ که در اثر نبود امکانات در مانی در بلوچستان عازم درمان به سایر نقاط ایران ھستنند، ساعتھا و روزھا در پاسگاه ھای بین راھی درونی بازداشت و سر گردان و تھمت زده و تحقیتر می شوند. اگر به اندازه کافی پول ھمراه و شانس یارشان باشد، با پرداخت رشوه به محل اولیه بر گشت و فرستاده می شوند و بسا به مقصد نمی رسند وگرنه بستگان، بعد از تھیه مبلغ کلانی رشوه، باید سرغشان را از زندانبانان و شکنجه گران ریز و درشت رژیم ایران بگیرند. از بلاترین مقام رھبری ج.ا تا پایین ترین جارو کش توالتھای حساس سپاه با گرفتن رشوه در خور مقام خود به سواؑلات مردم پاسخ می دھند. و این یک نوع در آمد مشروع در جمھوری اسلامی ایران محسوب می شود و سیستم از ھمه رشوه گیرنده گان حمایت علنی با پشتیبانی قانون می کند. رشوه خواری یک در آمد رسمی برای سران رژیم است تا سوراخھای جیبھای شان را که به بانکھای بزرگ جھان وصل است از این طریق پر و وصله کنند. وضع رفت و آمد در جاده ھای در درون بلوچستان به مراتب بدتر است. گشتھای رنگارنگ آدم خوار در ھر گوشه و کنار در شھرھا و جاده ھا و در ھرچند قدمی در شھرھای بلوچستان که این روزھا تعدادشان ھم دارد از جمعیت بلوچستان افزونی می گیرد به نھایت جنایت و سفاکی مشغولند.

ادامه اين مقاله در بخش 3 به زودى در دسترس علاقه مندان قرار خواھد گرفت۔

  م۔و۔کوگنجى


No comments:

Post a Comment