ترس از تجزیه ایران سال هاست در میان ایران دوستانی که به آینده ایران می اندیشند وجود دارد. این ترس زمانی قوت می گیرد که اوضاع داخلی به دلایل مخلتف پریشان و نابسامان است و مرز نشینان با تبعیض ها و فشارهای بیشتری از سوی حاکمیت روبرو می شوند. اینکه قومیت های مختلف ایرانی خواستار جدایی و استقلال هستند و یا به فدرالیسم باور دارند خاطراتی را در ذهنم زنده کرد.
سفرهای متعددم به اردوگاههای مختلف آوارگان از جنگ در ایران وو عراق مرا به شهری در نزدیکی سوریه در عراق به نام الرمادی کشاند. جایی که هزاران کرد ایرانی آواره از جنگ بین دو کشور که هشت سال (۱۹۸۰-۱۹۸۸) بطول انجامید برای خود اردوگاهی به نام التاش در زیر حاکمیت صدام حسین برپا داشته بودند. صدام در طول جنگ، مدام از این آوارگان کرد میخواست تا علیه ایران وارد جنگ شوند .اما این اکراد به دلیل علاقه به ایران هرگز تن به این خواست صدام ندادند. ورود همزمانم به التاش در آوریل ۲۰۰۳ با ورود سربازان امریکایی به اردوگاه همراه بود که بعد از شکست دادن صدام در صدد کنترل تمامی سرزمین عراق بودند. استقبال از امریکاییان مهاجم توسط ایرانیان به اسارت گرفته شده در عراق بعد از صدام طبیعی به نظر می رسید اما سوالی در ذهن من هنوز بی پاسخ مانده بود که اینانچرا سالها قبل از بین ایران و عراق ، پناه بردن به کشور عراق را مصلحت دیدند ؟ آیا ناچار به آن بوده اند؟ طولی نکشید که پاسخ خود را یافتم
آنها عمدتا کردهای عضو حزب دمکرات بودند که رهبرشان دکتر عبدالرحمان قاسملو در جریان دیدار با مقامات ایرانی در آپارتمانی در شهر وین در سال هزار و نهصد و هشتاد و هشت ترور شده بود.
حزب دمکرات کردستان در ۶۵ سال پیش به هنگام اشغال شمال ایران توسط قوای روس بوسیلهی برادران قاضی پایه گذاری شد و موجودیت خود را تحت رهبری قاضی محمد در شهر مهاباد اعلام كرد. مساله اصلی حزب طرح خود مختاری کردستان بود که در آن سالها و متعاقب تشکیل دولت آذربایجان مستقل توسط سید جعفر پیشهوری که اتفاقا هر دو با پشتیبانی روسها به انجام رسید همراه بود . درست یکسال بعد این جریان با دخالت نیروهای نظامی مرکزی از همفرو پاشید و بدین ترتیب ایران یکپارچه باقی ماند. اما همواره در طول دهه های گذشته حاکمیت ایران با خواستهای کم و بیش مشابهی از سوی دیگر اقوام و ملیتهای ایرانی مواجه بوده است؛ خواست هایی که از تجزیه کامل ، تا زیستن در سایه یک فدرالیسم مبتنی به قانون پیش می رود.
اکنون سالهاست این حزب به دنبال برپایی نوعی فدرالیسم در ایران است و به گفته کاوه آهنگری مسئول روابط حزب دمکرات کردستان در اتحادیه اروپا این استراتژی بعد از ترور دکتر شرفکندی( در جریان تیراندازی در رستورانی در شهر برلین به نام میکونوس در 1992ترور شد) اتخاذ شده است.
نگاه دقیق و واقع بینانه به جنبش سبز مردم ایران نشان میدهد که به نوعی این جنبش تنها در تهران خلاصه شدهاست و شهرهایی که بیش از تهران در معرض فشارهای حاکمیت و محدودیت های متعدد بوده اند سکوت اختیار کرده اند. هر چند محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران و کاندیدای ریاست جمهوری دوره قبل به فدرالیسم اقتصادی ایران باور دارد و یکی از شعارهای انتخاباتی وی در انتخابات سال گذشته مساله فدرالیسم بود احمدی نژاد اما در زمان انتخابات از این ایده به عنوان طرحی جالب یاد کرد ولی مشکل این طرح را تقسیمات کشوری ایران مطرح نمود.این مساله به عنوان یک تابو هنوز در داخل ایران مطرح می شود و روشنفکران و فعالین مدنی و سیاسی با احتیاط از آن یاد می کنند .
شاید فدرالیسم فواید به مراتب بیشتری نسبت به مدلهای دیگر حکومتی در ایران داشته باشد؛ در شرایطی که کردها این فرض را بر خود واجب دانسته بودند که حتی در اردوگاهالتاش عراق به فرزندان کرد ایرانی تبار زبان فارسی را با استفاده از کتب درسی چاپ جمهوری اسلامی در شرایطی که صدام مانع هر گونه ابراز هویت ایرانی آنان بود و برای آنان شناسنامه عربی صادر می کرد – آموزش دهند تا هویت ایرانی خود را در میان کتاب هایی که سالها در اردوگاه دست به دست می گشت حفظ کنند و البته به گفته کردها این آموزش حتی زمانی که عراق تحت حکومت صدام اداره می شد در این اردوگاه به صورت مخفی دنبال می شد.
در این میان گفتگو با فعالین بلوچ - آذری - کرد و عرب که هر کدام خواسته هایی مشابه داشته و بر روی فدرالیسم در ایران تاکید دارند با توجه به هم مرز بودن هر کدام از این اقلیتها با کشورهای همسایه ایران در مرزهای شمالی - غربی - جنوب غربی و شرقی کشور ایران و عدم مشارکت فعالشان در جنبش مردم ایران در سالگرد این جنبش مفید فایده خواهد بود
هرگونه نادیده گرفتن و بی توجهی به خواسته ها و مطالبات مطرح شده اقوام دیگر توسط مرکزنشینان باعث بروز شکافی جبران ناپذیر در آینده خواهد شد و چنانچه در این بین هر اتفاق ناگواری همچون تجزیه ایران رخ دهد با توجه به
در اختیار داشتن منابع غنی طبیعی - نفت و گاز و طبیعت همچنین دسترسی به آبهای جنوب و شمال توسط عربها - کردها - آذریها و بلوچها باید عایدی مرکزنشینان را مرکز ایران و بخش بزرگی از کویرهای مرکزی به شمار آورد که این برای کشوری با پیشینه تاریخی کهن خطری جبران ناپذیر خواهد بود.
هموار در طول سالهای گذشته ایجاد ذهنیت منفی در بین اقوامی که در آن سوی مرزها ادامه یافته اند حس کودکی را ایجاد میکند که نه متعلق به خانواده بلکه فرزند خوانده یک جامعه است. این رویکرد سبب می شود تا کسانی چون دکتر بٌر در برابر اعدام عبدالمالک ریگی توسط جمهوری اسلامی ایران از وی به عنوان فرزند بلوچ و قهرمان شهید یاد کند .
اتحاد اقوام برای پیگیری خواسته هایشان اگر با بی توجهی حاکمیت روبرو شود خطر جدی تجزیه را به همراه خواهد داشت که از ایران و نام ایران چیزی باقی نخواهد گذاشت.
گوش دادن به نگاه اقوام مختلف ایرانی در پیش برد آینده جنبش سبز بسیار موثر خواهد بود. ایران دموکرات آینده ، نیاز به پذیرش خواست های اقوام خود دارد؛ نه اینکه تنها گوش دهد و از عمل باز بماند. در این زمان خاص دفاع کردن از گروه های قومی نیاز به زبان دموکراسی و حقوق شهروندی دارد ونه زبان شهید پروری وخشونت.
به همین سبب با آقایان دکتر کریم عبدیان فعال حقوق بشر اهواز - حبیب آذرسینا فعال حقوق بشر آذربایجانی و کاوه آهنگری نماینده حزب دمکرات کردستان در اتحادیه اروپا و امور ایران در باره علل عدم همراهی شایسته دیگر اقوام در جنبش سبز در سالگرد این حرکت به گفتگو نشسته ام.
دکتر کریم عبدیان مدیر سازمان حقوق بشر اهواز عدم موفقیت جنبش سبز را در مناطق دیگر ایران جز تهران عدم ارائه برنامه توسط رهبران جنبش برای عرب ها ، بلوچ ها ، کردها و آذری ها عنوان می نماید و همچنین نا مشخص بودن سهم آنها در آینده را دلیلی دیگر بر این عدم حضور می داند. وی تاکید می کند حتی علیرغم همه محدودیت های موجود یکی از کشته شدگان نا آرامیهای سال پیش جوان عرب یعقوب براویه بود که همراه ندا آقا سلطان کشته شد.
دکتر عبدیان معتقد است چه در زمان شاه و چه در دوران جمهوری اسلامی نابرابری در مقابل عرب ها بوده و همیشه آنها سرکوب شده اند. وی می گوید: باید بتوان ایران چند ملیتی را قبول کرد و رهبری جنبش باید بداند ایران تنها تهران نیست؛ کردستان ، خوزستان، ترکمن صحرا و آذربایجان هم باید به شمار آیند که دارای زبانها و فرهنگ های متعدد هستند و همواره تحت ستم قرار گرفته اند. دکتر عبدیان می گوید: عرب، کرد، و بلوچ همواره تحت ستم مضاعف بوده اند و رهبری جنبش نتواسته خواسته آنها را برآورده سازد و به همین دلیل جنبش مردم تنها در تهران باقی ماند.وی علاج پیوستن دیگر اقوام به این جنبش را اعتراف به چند ملیتی بودن ایران می داند و می گوید: پروژه ملت سازی واحد که از زمان رضا شاه آغازشد و به صورت تصنعی زبان فارسی را زبان رسمی کشور دانستند به این معنا بود که زبان کردی ، بلوچی و آذری غیر رسمی اند.
او در ادامه می گوید: رهبران جنبش سبز باید یاد بگیرند که سیستم حکومتی بوجود آوردند که حاکمیت ملی واراده ملی ملیت های غیر فارس در مناطق را به رسمیت بشناسد و رهبران باید این مساله را با شهامت اذعان کنند ، این چنین است که این جنبش می تواند تمام ملیتهای ساکن ایران یکپارچه را به میدان بکشاند که نه تنها جمهوری اسلامی با تمام لایه های مختلف امنیتی که در اختیار دارد بلکه هیچ حکومتی نمی تواند جلو این نوع انقلاب مردمی را بگیرد. وی معتقد به فدرالیسم است و این نوع اداره کشور را با توجه سابقه آن در دیگر کشورها الگویی مناسب برای حکومت آینده ایران می داند
حبیب آذر سینا فعال مدنی آذربایجان نیز معتقد است آنطور که باید و شاید به خواست های اقوام از سوی جنبش سبز تو جه نشدهاست. وی می گوید:" درست است که آقای موسوی تبریزی و آقای کروبی در سخنرانی های خود به مساله اقوام اشاره کردهاند اما در سطح ضعیف و در مقایسه با آنها آقای احمدی نژاد در آخرین سخنرانی خود قبل از انتخابات بیشتر از آقایان موسوی و کروبی راجع به مساله اقوام صحبت کردند و راجع مساله آذربایجان به زبان ترکی صحبت کردند.این نشان می دهد که مساله اقوام در ایران مساله روز است . از آقای موسوی مردم آذربایجان به عنوان یک فرد اهل آذربایجان توقع بیشتری داشتند.احمدی نژاد اگر چه عمل خاصی در این زمینه انجام نداده است اما با سخنرانی اش سبب مطرح کردن بحث اقوام در جامعه شده است .بنده این مساله را مثبت ارزیابی می کنم نه عملکرد وی در این خصوص را. هرچند تدریس دو واحد زبان ترکی آذربایجانی در مدارس هم عملکرد ایشان در این زمینه است که بنظر کافی نمیآید اما باز هم یک قدم مثبت است."
او به فدرالیسم باور دارد. "اگریک انتخابات آزاد و بدون هیچ ملاحظه و فشار سیاسی در مناطق آذری زبان برگزار شود بیشتر مردم آذربایجان خواهان ماندن در ایران هستند. با اینحال در میان روشنفکران آذربایجان هم کسانی هستند که در پی ایجاد یک کشور آذربایجان هستند ولی این افراد در رویدادهای سیاسی آذربایجان تاثیر به سزایی ندارند. "
آذر سینا معتقد است :" ایالت فدرال آذربایجان باید شامل آذربایجان شرقی، غربی ،اردبیل، زنجان، مناطقی از استان گیلان که اکثریت مردم آن ترک هستند مثل آستارا وهشتپر باشد.
آذرسینا فواید فدرالیسم را در آن می داند که مردم هر ایالت خود را درسرنوشت کشور سهیم می دانند . برای هر کار کوچک خود لازم نیست که از تهران بپرسند که چه باید بکنند.خودکفا خواهند بود و خود در مورد مسائل روز ایالت خود تصمیم می گیرند. وی می گوید:" از ثروت کشور ایران که متعلق به همه مردم ایران است به هر ایالتی باید سهمی داده شود تا ایالاتی که از بهره طبیعی کافی برخوردار نیستند بتوانند دوام بیاورند. دولت فدرال به این معنا نیست که ایالات خواستار استقلال از کشور ایران هستند. مردم آذربایجان خواستار همکاری و تجارت با تمام مردم ایران هستند و قرار نیست این فدرالیسم به جدایی بیانجامد ."
کاوه آهنگری، فعال کرد که به فدرالیسم باور دارد در صحبت هایش به مدل حکومتی که برای کردستان ایران از سوی حزب دمکرات کردستان مدنظر است اشاره می کند . او دلیل تغییر رویه کرد ها در دهه های گذشته که ازمبارزه مسلحانه( که وی آن را دفاع مسلحانه تعبیر می کند) به گفتگویی دیپلماتیک تغییر شکل داده است را گذشت زمان، استفاده از تجارب اندوخته شده و پرداخت هزینه هایی چون ترور دکتر شرفکندی در جریان تیرانداری در رستوران میکونوس در برلین می داند
علت عدم حضور فعال کردها در جنبش سبز را آهنگری در نوع بیان و برخورد رهبران این
kaveh Ahanghari main 1 Iranian federalism
kaveh Ahanghari main 2 Iranian federalism
جنبش با کردها عنوان نموده و می گوید: عدم تحریم انتخابات سال گذشته تلاشی بود برای رسیدن به راهی برای همکاری بیشتر بین جنبش کردستان و جنبش اعتراضی مردم .وی از کیانوش آسا به عنوان یک کرد که در جریان اعتراضات سال گذشته کشته شد یاد کرده و آن را دلیلی بر حضور اکراد در جنبش می داند .
آهنگری همچنین از بیانیه آخر موسوی و تنوع قومی مطرح شده در آن دفاع کرده و همین امر را یکی از عوامل آینده ای روشن در همکاری بین دو جنبش یاد نموده و نیاز به گذشت زمان را مهم ارزیابی می کند.
وی معتقد است جنبش سبز یا جنبش آزادیخواهی ایران را بعنوان یک پروژه سیاسی باید مد نظر گرفت. و جنبش سبز به تنهایی نمیتواند ایران را نجات دهد تا زمانی که در مرکز متمرکز شده است.
«رژیم جمهوری اسلامی ایران هم تمامی قدرت خود را در مرکز متمرکز خواهد کرد اما بسط این جنبش به جهت جغرافیایی قدرت متمرکز جمهوری اسلامی ایران را هم ضعیف تر خواهد کرد. آهنگری معتقد است این تنها راه است و یک کرد خودش را باید در آیینه جنبش سبز ببیند و این یعنی به حق و حقوقش برسد. من نمی توانم خودم را به کشتن بدهم که جنبش سبز پیروز شود بلکه من می روم که به حق و حقوق خودم برسم و در این راه از جان خودم هم مایه می گذارم. »
«بایددر نظر بگیریم که اکنون کردستان میلیتاریزه است و هفتاد درصد زندانیان ایران کرد هستند .مگر کردها هفتاد درصد جمعیت ایران را دارند ؟نوع سرکوب در کردستان به مراتب سخت تر از تهران است. مخالفین دولت در تهران در نهایت به چند سال زندان محکوم می شوند اما شما می بینید فرزاد کمانگر که یک سمبل برای ایرانیان بود به راحتی اعدام می شود.»
دکتر حسین بر نماینده شورای عالی بلوچ در واشنگتن ضمن اعلام تسلیت سالروز مرگ ندا و با اشاره به اعدام عبدالمالک ریگی از وی به عنوان شهید یاد کرده و هر جوان در بلوچستان را یک عبدالمالک ریگی نامید.
او همچنین به جمهوری اسلامی ایران هشدار داد که ملت بلوچ تا دستیابی به حق خود که اداره سرنوشت خود باشد و رسیدن به آزادی کامل در ایران به مبارزه ادامه خواهد داد.
وی اعلام می کند که معتقد به روش صلح آمیز و زمان مند است و آقای ریگی را نیز طرفدار این روش می نامد که هیچ وقت به مبارزه مسلحانه اعتقاد نداشته ولی به مقاومت مسلحانه اعتقاد داشته که در تمامی حقوق بین المللی دنیا مقاومت به رسمیت شناخته شده است
ایشان درباره سوال عدم اقبال بلوچ ها از جنبش سبز در ایران در یک سال گشته معتقد است اگر جنبش سبز موفق شده بود از تهران به سایر نقاط ایران به بلوچستان – کردستان – آذربایجان و به شهرستانهای دیگر سرایت کند کار جمهوری اسلامی تمام شده بود
«دلیل اینکه متاسفانه این کارعملی نشد این بود که سران جنبش سبز خواسته های به حق مردم بلوچ وکردها و حاشیه نشینان را کلا در شعار هایشان و برنامه هایشان در نظر نگرفتند . عامل دیگر اینکه در مناطقی مثل بلوچستان اکنون یکصدهزار پاسدار مستقر است و کشتار و سرکوب و اعدام صد برابر تهران است و جمهوری اسلامی تمامی امکانات خود را در این مناطق بسیج کرده است. باید دقت کرد که بر اساس انتخاباتی که انجام شده آقای موسوی بیشترین آرا را در بلوچستان آوردند
«آقای موسوی و کروبی نمی خواهند ماهیت استبدادی رژیم را تغییر دهند و این مشکل بزرگی است . اگر جنبش سبز بتواند خواسته های به حق ملیت های بلوچ – کرد – اعراب و سایر مناطق دیگر را در نظر بگیرد و سراسری کند یک فرصت تاریخی است که یک جنبش مدنی برای اولین بار در ایران شکل می گیرد و پیروزمی شود. شما انتظار نداشته باشید که بلوچ ها یا کردها خودشان را به کشتن بدهند که یک آخوند جانشین یک آخوند دیگر شود یا همان سیستم کمی تعدیل شود که این دردی از ما بلوچ ها یا کردها دوا نمی کند.»
دکتر بر معتقد است که تنها راه سراسری شدن این جنبش این است که باید رهبران با اخلاص بیان به حقوق بلوچ ها و کردها و دیگران احترام بگذارند
وی در برابر سوالی پیرامون اینکه آیا آقای موسوی را بعنوان رهبر جنبش قبول دارد یا خیر می گوید : جنبش خودش رهبری را تعیین می کند هرچند موسوی را تا دوسال پیش کسی نمی شناخت . برای ما فرد مهم نیست بلکه از جنبش سبز به عنوان جنبش مدنی و جنبش آزادی خواهی و جنبشی که پیرو دموکراسی است حمایت و طرفداری می کنیم و از تمامی هموطنان می خواهیم که از این جنبش حمایت کنند و معتقدیم که آینده سرنوشت ایران باید با مشارکت تمامی ایرانیان از قبیل مرکز نشینان و حاشیه نشینان تعیین شود
**عکس مربوط به اردوگاه کردهای ایرانی ساکن در عراق در سال 2003 است که کودکانشان را زبان فارسی می آموزند
نظرات (۳ نوشته شد):
هوشنگ در ۲۲ تیر ۱۳۸۹
راه حل اساسی جنبش سبز گره خوردن به خواست های اقلیت های قومی در ایران است تا بتواند خواست های دموکراتیک بخش عظمیی از مردم ایران را هم بشنود و مشکلات را حل کند
4 bahman در ۲۳ تیر ۱۳۸۹
فدرالیسم میتواند گرهی از کار دموکراسی در ایران بگشاید. مردم کرد ایرانی و بلوچ ستم زیادی دیده اند. ولیکن مردم آذری همچون حامنه ای، موسوی، خلخالی، موسوی تبریزی همگی از آذربایجان هستند و اینها زیر ستم نیستند بلکه قدرت را در ایران در دست دارند.
ولی کسانی که خواهان پان ترکیسم هستند از مردم ایران نیستند بلکه خوذ را شهروند ترکیه میدانند
-3 Aydın در ۲۴ تیر ۱۳۸۹
به عنوان یک آذربایجانی بر این باورم که هیچ جنبش سراسری بدون حضور آذربایجان و فعالین مدنی آن(که فارسها آنها را ژان ترکیست می نامند) به جایی نخواهد رسید. ترکهای آذربایجانی از نظر جمعیت با فارسها برابری می کنند و ترک آذربایجانی کرد یا عرب یا بلوچ یا ترکمن نیست که نفوسش کم باشد حکومت هر بلایی که بخواهد سرش در بیاورد.
http://www.gozaar.org/persian/interview-fa/4317.html
No comments:
Post a Comment