امید پارسانژاد
بیبیسی
کشورهای قدرتمند جهان، ایران را تحریم کرده اند تا از پیشرفت برنامه اتمی این کشور جلوگیری کنند، اما بعضی از مقامات ایران، این تحریم ها را بی نتیجه و گاه حتی به نفع حکومت خود میدانند.
بعضی از مخالفان دولت ایران هم می گویند که گروهی از اعضای جناح حاکم، از اعمال تحریم های بین المللی علیه این کشور استقبال می کنند.
مهدی کروبی، یکی از رهبران مخالفان دولت در ایران است که اخیرا گفت: "بخشی از حاکمیت و سپاه به دنبال تحریم هستند".
تقریبا هیچ کارشناسی تردید ندارد که تحریم های اقتصادی در نهایت زیان ها و مخاطرات فراوانی را متوجه حکومت ایران می کند؛ اما روی دیگر سکه تحریم ها چیست؟ این ادعا به چه معنا است که تحریم ها -دست کم در کوتاه مدت- به نفع بخشی از جناح حاکم بر ایران تمام می شود؟ منافع تحریم ها چی است؟ چه کسانی از آن بهره مند می شوند؟ و این امر چگونه اتفاق می افتد؟
کلیک منافع تجارت غیر قانونی
کلیک ورود سپاه به پروژه های بزرگ نفتی
کلیک کسانی که از بحران تغذیه می کنند
کلیک کمکی که تحریم ها به مبارزه حکومت با "تهاجم فرهنگی" می کند
کلیک آیا تحریم ها در نهایت به سود حکومت ایران است؟
از جنبه اقتصادی، به طور خلاصه می توان گفت که محدودیت های اقتصادی و بانکی علیه ایران، بازرگانی عادی و فعالیت های اقتصادی قانونی و آشکار را در این کشور دشوار می کند و فضای رقابتی را از میان می برد؛ در نتیجه تجارت غیر قانونی یا قاچاق کالا رواج می یابد و بازار سیاه در زمینه های مختلف رونق پیدا می کند.
تجربه ایران در دوران جنگ با عراق نشان داده است که چنین فضایی پدید آورنده انحصارهای پرسود برای افراد و نهادهای نزدیک به قدرت و مورد اعتماد حکومت بوده است.
مقامات رسمی ایران ارزش واردات غیر قانونی به ایران را در سال های اخیر حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال تخمین می زنند، اما بعضی منابع مستقل این رقم را بیش از ۱۵ میلیارد دلار می دانند.
تحریم ها این تجارت پر سود را بیش از پیش رونق خواهد داد، اما این سود عمدتا به جیب چه کسانی می رود؟
منافع تجارت غیر رسمی
نمایندگان دوره ششم مجلس شورای اسلامی که اکثر آنها از جناح اصلاح طلب بودند، در مورد واردات و قاچاق چای به ایران که صنعت چای داخلی را در معرض نابودی قرار داده بود، تحقیق و تفحصی انجام دادند که نتیجه آن روز ۵ خردادماه سال ۱۳۸۳ در یکی از آخرین جلسات مجلس ششم اعلام شد.
تحریم ها به رونق گرفتن بازرگانی غیر قانونی و بازار سیاه کالاها منجر می شود و به سود افراد و گروه هایی است که به قدرت نزدیک هستند و می توانند این فعالیت ها را تحت کنترل بگیرند.در بخشی از گزارش تحقیق و تفحص مجلس، فهرست اسکله هایی که فعالیت تجاری غیرمجاز در آنها صورت می گرفت ارائه شده بود که در آن به صراحت از سه اسکله متعلق به سپاه در چابهار، خور زنگی و هرمزگان در کنار چندین اسکله متعلق به نیروی انتظامی، نیروی دریایی ارتش، استانداری و چند نهاد دولتی دیگر نام برده شده بود.
اما نکته مهم تر این بود که در این گزارش از بنادر بزرگ نظامی متعلق به سپاه در چابهار، بندرعباس، قشم، بوشهر، ماهشهر، جزیره ابوموسی و چند جزیره دیگر، در کنار بندرهای متعلق به نیروی دریایی ارتش و پلیس، به عنوان بنادری یاد شده بود که "شایعات و گفته هایی" در مورد تجارت غیرقانونی از طریق آنها وجود دارد.
هیأت تحقیق و تفحص در گزارش خود نوشته بود که مسئولان نظامی حاضر نیستند جواب "نفی یا اثبات" در مورد این شایعات به مجلس ارائه کنند.
مخالفان حکومت ایران، گروه هایی در سپاه پاسداران را متهم می کنند که در دوران حکومت صدام حسین بر عراق و در شرایطی که عراق تحت تحریم فروش نفت قرار داشت، بخشی از نفت عراق را از طریق همین بنادر به صورت غیرقانونی روانه بازارهای بین المللی می کردند و از این طریق سود قابل توجهی به دست می آوردند.
تاجران ساکن بندر دوبی در امارات متحده عربی (بزرگترین شریک تجاری سال های اخیر ایران) معتقدند که دخالت سپاه پاسداران در تجارت غیر رسمی ایران، به موارد ویژه ای همچون قاچاق نفت عراق محدود نمی شود و بخش اعظم این تجارت بزرگ (به ارزش ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار در سال) تحت کنترل این نهاد نظامی است.
یکی از آنها اخیرا به مجله نیوزویک گفته است که صدها شرکت تجاری متعلق به ایرانیان در دوبی در سه سال اخیر و به دلیل ناتوانی در رقابت با تاجران غیر رسمی وابسته به سپاه پاسداران تعطیل شده اند.
بنابراین به عقیده ناظران اقتصادی، رونق گرفتن تجارت غیر رسمی (که ضرورت آن برای تأمین نیازهای ایران با توجه به تحریم ها روز به روز بیشتر می شود) می تواند از راه خارج کردن رقبای مستقل باقی مانده در صحنه تجارت، مستقیما به نفع سپاه پاسداران و گروه های وابسته به آن تمام شود.
سپاه و پروژه های نفتی
اما این تنها سودی نیست که تحریم ها به فعالیت های اقتصادی سپاه می رساند؛ این تحریم ها با دور کردن شرکت های نفتی بین المللی از صنعت نفت و گاز ایران، میدان را برای یکه تازی شرکت های وابسته به نظامیان، مانند قرارگاه خاتم الانبیا کاملا باز کرده است.
تجربه نشان داده است که بخش های نظامی اموری را به عهده می گیرند که در عمل توان انجام آن را ندارند و پروژه ها را نیمه کاره و با صرف چند برابر هزینه پیش بینی شده اولیه رها می کنند و یا با گرفتن حق دلالی به دیگران واگذار می کنند. به نظر می رسد که انجام پروژه های بزرگ نفت و گاز پارس جنوبی که اهمیت بسیاری در آینده اقتصادی کشور دارد، در توان سپاه نیست.
مهدی کروبی در گفت و گو با سایت انگلیسی بیبیسی
واگذاری یک قرارداد ۲۱ میلیارد دلاری برای توسعه میدان گازی پارس جنوبی که اخیرا بدون برگزاری تشریفات مناقصه به این قرارگاه و چند شرکت دولتی دیگر واگذار شد، نمونه ای از اثرات تحریم های بین المللی است.
شرکت های نفتی شل، رپسول و توتال سال ها در مورد سرمایه گذاری در پارس جنوبی و به عهده گرفتن اجرای پروژه های بهره برداری از این میدان گازی با مقامات ایران مذاکره کرده بودند، اما تحریم ها باعث شد که از این پروژه کنار بکشند و راه را برای سپاه باز کنند.
این در حالی است که قرارگاه خاتم الانبیا چند روز بعد از در اختیار گرفتن قرارداد جدید، اعلام کرد که از انجام قرارداد قبلی خود در همین پروژه، یعنی اجرای فازهای ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی "کناره گیری" می کند.
مخالفان دولت ایران می گویند که سپاه عملا توان اجرای چنین پروژه هایی را ندارد و آنها را یا پس از صرف هزینه های هنگفت نیمه تمام رها می کند و یا با گرفتن حق دلالی به شرکت های دیگر می سپارد.
بنابراین تحریم هایی که یکی از اهداف اصلی آن، اعمال فشار به سپاه پاسداران و محدود کردن فعالیت آن بود، دست کم در کوتاه مدت عملا منافع فراوانی به این نهاد می رساند.
'تندروها' و تغذیه از بحران
از جنبه سیاسی هم گفته می شود که این تحریم ها برای گروهی از سیاستمداران جناح حاکم بر ایران منافعی در بر دارد.
مخالفان جمهوری اسلامی می گویند که "تندروی" سیاسی در ایران یک پدیده"بحران زی" است، به این معنا که بی ثباتی و وضعیت بحرانی به تسلط آن بر کشور تداوم می دهد.
آنها می گویند که تندروها با استفاده از بحران می توانند فضای سیاسی را محدودتر و منتقدان را سرکوب کنند و رقیبان سیاسی خود را حتی از جناح اصولگرا به حاشیه برانند.
فضای بحرانی ناشی از تحریم های بین المللی به طور طبیعی بر قدرت و وسعت عمل نهادهای نظامی و امنیتی در ایران می افزاید و به آنها اجازه می دهد که از پاسخگویی اجتناب و رفتارهای سیاسی خود را توجیه کنند.
بعضی از مخالفان جمهوری اسلامی می گویند که این حکومت با استفاده از بحران ناشی از تحریم ها می تواند فضای سیاسی را ببندد، منتقدان را سرکوب کند و بر قدرت نهادهای نظامی و امنیتی خود بیفزاید.حاکمان ایران همچنین می توانند با استفاده از فضای تبلیغاتی ناشی از این تحریم ها به بیگانه هراسی گروهی از مردم در ایران دامن زنند و مشکلات ناشی از سیاست های اقتصادی خود را به تحریم ها نسبت دهند.
اما شاید عمیق ترین تأثیر تحریم های بین المللی علیه ایران، اثری باشد که بر طبقه متوسط جامعه، و از طریق آن بر روند توسعه سیاسی و اقتصادی در این کشور می گذارد.
توقف توسعه به معنای 'غربی'
محسن رنانی، اقتصاد دان و عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان اخیرا در مورد اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها در شرایطی که تحریم های بین المللی علیه ایران اعمال می شود به شدت اظهار نگرانی کرده و هشدار داده است.
او در مصاحبه با یکی از مجلات موسسه همشهری گفته است: "در پایان اجرای طرح هدفمندسازی، طبقه متوسطی وجود نخواهد داشت... با اجرای این طرح، باقی مانده طبقه متوسط هم به طبقه فقرا خواهند پیوست و این برای آینده توسعه ایران بسیار خطرناک است، چون طبقه متوسط موتور توسعه کشور است و وقتی این طبقه محو شود، فرایند توسعه برای یکی دو نسل متوقف خواهد شد."
اما نکته اینجا است که طبقه متوسط جامعه، موتور نوعی از توسعه است که جناح حاکم بر ایران آن را "غیر اسلامی" و منطبق بر "ارزش های غربی" می داند.
قدرت گرفتن این طبقه در اواسط دهه ۱۳۷۰ به روی کار آمدن اصلاح طلبان، رونق گرفتن روزنامه های منتقد حکومت و مطرح شدن علنی انتقادها در مورد میزان اختیارات رهبر ایران انجامید. در این دوره همچنین ادبیات، موسیقی و سینمایی رونق گرفت که به شدت مورد انتقاد نهادهای سنتی مذهبی بود.
اما به عقیده صاحبان قدرت در ایران امروز، جامعه آرمانی جامعه ای است که در آن احکام شرع جاری باشد، اختلاط زن و مرد صورت نگیرد، شهروندان در آن از رهبری سیاسی و مذهبی پیروی کنند، "شبهات" جوانان تنها در "کرسی های آزاد اندیشی" دانشگاه ها مطرح شود و از رسانه ها و افرادی که "ارزش های غربی" مانند دموکراسی را ترویج می کنند یا مثلا اجرای احکام جزائی اسلام را مغایر "حقوق بشر" می دانند نشانی پیدا نشود.
معتقدم در پایان اجرای طرح هدفمندسازی، طبقه متوسطی وجود نخواهد داشت. یعنی کشور به دو بخش جمعیتی تقسیم خواهد شد، یک اقلیت غنی و یک اکثریت فقیر. به دیگر سخن، با اجرای این طرح، باقی مانده طبقه متوسط هم به طبقه فقرا خواهند پیوست و این برای آینده توسعه ایران بسیار خطرناک است، چون طبقه متوسط موتور توسعه کشور است و وقتی این طبقه محو شود، فرایند توسعه برای یکی دو نسل متوقف خواهد شد.
محسن رنانی، اقتصاددان و استاد دانشگاه اصفهان
توسعه در چنین جامعه ای به معنای ترویج اخلاق اسلامی و ارزش های سنتی جامعه ایرانی است که در کنار آن پیشرفت های علمی هم مورد توجه قرار بگیرد، پیشرفت هایی که نمونه های آن را در تکنولوژی نانو، پژوهش های مربوط به شبیه سازی و سلول های پایه، برنامه هسته ای و موشکی و صنایع فضایی می توان سراغ کرد.
آنچه مخالفان دولت ایران از آن به عنوان "حمله سازمان یافته حکومت علیه علوم انسانی" یاد می کنند را می توان تا حدود زیادی ناشی از همین نگاه دانست.
صاحبان قدرت در ایران سال ها است که در حال مبارزه با "تهاجم فرهنگی غرب"، "ناتوی فرهنگی" و اخیرا "جنگ نرم" هستند.
به نظر می رسد گفتمانی که با این عناوین از آن یاد می شود، همان گفتمانی است که در دهه ۱۳۷۰ و با قدرت گرفتن طبقه متوسط جامعه ایران در دوران بازسازی پس از جنگ با عراق قوت گرفت و اکنون تحریم ها با تضعیف این طبقه، به مبارزه حاکمان ایران با این گفتمان کمک می کند.
'بریدن بن بر سر شاخ'؟
در زبان انگلیسی اصطلاحی است به این مضمون که "مواظب باش چه آرزویی می کنی!" چون آنچه آرزو می کنی لزوما به سود تو تمام نمی شود.
بسیاری از صاحبنظران، چه در میان معتقدان به نظام جمهوری اسلامی و چه در میان مخالفان آن، عقیده دارند که تقریبا تمامی منافع کوتاه مدتی که تحریم ها برای جناح حاکم بر ایران یا افراد و گروه های نزدیک به آن دارد، نهایتا به مخاطرات عظیم خواهد انجامید.
آنها می گویند که رواج تجارت غیر رسمی به گسترش غیر قابل مهار فساد منجر می شود و نهادهایی را که بر اساس آموزه های ایدئولوژیک تأسیس و هدفگذاری شده است، از معنا تهی خواهد کرد.
همچنین کند شدن یا توقف توسعه میدان های نفت و گاز ایران و سپرده شدن آنها به دست کسانی که توانایی محدودی در این زمینه دارند، حکومت را در نهایت از مهم ترین منبع درآمد خود که فروش نفت و گاز است محروم می کند.
از سوی دیگر با قدرت گرفتن نهادهای نظامی و امنیتی در کشور، حتی منتقدان وفادار به نظام سیاسی و سیاستمداران معتدل به حاشیه رانده می شوند و با تضعیف طبقه متوسط جامعه، آسیب های جبران ناپذیری به ساخت قدرت و ساز و کار نظارت بر آن وارد می آید.
به گفته صاحبنظران، پیامدهای نهایی این وضعیت، بغرنج تر از آن است که حاکمان ایران بتوانند به منافع کوتاه مدت آن دل خوش کنند.