گفت و گو با کارگران بندر چابهار
مجید ملكی
کارگران بندر، و به اصطلاح جاشوها، یعنی آنان كه یا در روی اسكله برای تخلیه بار كار میكنند یا امور خدماتی را انجام می دهند، یكی از سختترین كارها را بر دوش می كشند. علاوه بر آن تعدادی از این كارگران در شرایط بیكاری به ماهیگیری و یا خدمات بر روی لنجهای حمل كالا میپردازند. در مجموع آنها كارگران بندر و دریا هستند و هر كاری كه بتواند لقمه نانی برایشان فراهم كند، انجام میدهند و ما كه كیلومترها از آنان دوریم، اطلاع کمی از شرایط زندگی، مشكلات و دردهایشان داریم.
انجام كار در شرایط سخت وگرمای چهل و یا پنجاه درجه شرجی بندری همانند چابهار، بسیار مشكلتر از آن است كه تصورش را میكنیم. این كارگران در آفتابی سوزان باید تمام تلاش خود را برای زنده ماندن انجام دهند. آنها با چهرهای آفتاب سوخته واندامی لاغر و تكیده از بام تا شام تلاش می كنند اما تنها میتوانند قوت لایموتی برای خود وخانوادهشان تهیه كنند. شاید بعد فاصله باعث شده كه آن حداقل امكانات رفاهی و حمایتی قانونی كه سایر كارگران هنوز از آن برخوردارند، شامل آنان نشود. از حداقل دستمزد،(كه بسیار پایینتر از خط فقر است)، بیمه و تامین اجتماعی و بیمه بیكاری.و … خبری نیست. گذرهیچ بازرس تامین اجتماعی به محل كار آنان نمیافتد و گوش شنوایی هم برای شنیدن مشكلاتشان با كارفرماها در ادارات كار و تامین اجتماعی محل زندگیشان وجود ندارد.
گفتوگوی زیر كه با چند تن از این كارگران انجام شده، گویای زندگی آنان در آن بیابان و شنزار و دریای پرتلاطم است. گویای زندگی كسانی است كه یك عمر برای زندگی ودیگران كار میكنند، كالا حمل میكنند ماهی میگیرند تا دیگران در رفاه باشند. اما در زندگی خودشان هیچ گاه از آسایش برخوردار نیستند.
كانون مدافعان حقوق كارگر
گفت و گو با کارگران بندر چابهار
مجید ملكی
بندر چابهار در جنوب شرقی ایران و در استان سیستان و بلوچستان واقع شده است. شغل اصلی مردمان بومی این منطقه کشاورزی، ماهیگیری و حمل بار از طریق لنجهای سنتی است.
بعد از پایان جنگ و در جهت رشد سرمایهداری تجاری، بعضی مناطق به عنوان مناطق آزاد اعلام شد. با وعده مقامات محلی، توقع مردم آن بود که اندکی از فقر مردم کاسته شود و بخشی از سرمایه سرازیر شده به این منطقه، به سفره مردم آورده شود. سرمایهگذاریهای فراوانی از بودجه دولتی صورت گرفت، اما آنچه اتفاق نیفتاد، كاهش رشد بیکاری و فقر در این شهر بود. با تغییر نگاه دولت و برای تامین مالی بخش دیگری از حاکمیت، یعنی سرمایهداری نظامی- دولتی، بساط مناطق آزاد و نیز بنادر آزاد و جزایر، کساد شد و در حال حاضر نفسهای آخر را می کشد.
با افزایش نرخ بیکاری حاصل از این تغییر سیاست و خشکسالیهای مکرر، بحران اقتصادی بار دیگر و با شدتی بیشتر به منطقه باز گشت.
تمامی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی در سه دهه اخیر، اوضاع اقتصادی تمامی ایران به خصوص مناطق مرزی را روز به روز ویرانتر کرده و بحرانهای فراوانی را بر مردم تحمیل نموده است.
گفت و گوی زیر با کارگرانی صورت گرفته که زیر ضربات اقتصادی دولت، کمرشان شکسته و سفره خالی خانوادهشان، روز به روز خالیتر شده است.
***
لطفا اسم و سن خودتان را بگویید.
عبد الکریم. من 25 سال سن دارم ازدواج کردم وسه بچه دارم.
لطفا از مشکلاتتان در این شهر بگویید.
مشکل؟ چی بگم؟ کار ما باربریه. من روی لنجی کار می کنم که بار به دبی و عمان می بره.
دستمزد شما چقدر است؟
هر سفر ما رفت و برگشت 2 ماه طول میکشه. برای هر سفر، بسته به بار و صاحب بار، حدود 400 تا 500 هزار تومان میگیرم.
این می شه ماهی 200 هزارتومان تقریبا. خوب هزینه زندگیتان را چه جوری می پردازید؟
نه اینجوری نیست. ما تمام سال رو که کار نمیکنیم. دریا طوفانی میشه، لنج خرابی داره، هزار تا بدبختی هست. اگر سال خوب باشه، حد اکثر 8 تا 10 ماه کار داریم. تازه این مال سال های خوبه که مثلا خرید و فروش خوب میشه.
من ماهی 100 هزار تومان هم اجاره میدم، پول آب و برق و مریضی بچه ها و خورد و خوراک هم هست. این باعث میشه که وقتی از دریا برمیگردم، روی وانت برادرم شیفتی هم کار کنم.
کلا وضع کار روی کشتی چطوره؟
راستش لنجهای ما خیلی قدیمیه، دیزلش هم همینطور، بارها توی دریا موتور خاموش شده و گاهی روزها روی دریا سرگردونیم. خدا نکنه که این اتفاق، موقعی بیفته که دریا طوفانیه. اون وقت اگر ناخدا وارد نباشه، معلوم نیست چه بلایی سرمون بیاد.
***
عبد الستار ماهیگیر
چند سال دارید و چند تا بچه دارین؟
37 سال دارم. ازدواج کردم و5 بچه دارم.
مشکل زندگی شما در این شهر و یا اصولا مشکل امروز شما چیست؟
من توی یه روستا نزدیک بندر گواتر زندگی می کنم. دوست دارم بیایید و اونجا رو ببینید. ما هیچی نداریم و همه توی یک کپر زندگی میکنیم، اما اینا همه رو باکیم نیست، مشکل اصلی بیکاریه.
از وقتی سوخت سهمیهبندی شده، اون یه لقمه نونی هم که توی خونه میبردم کم شده. دیگه ما نمیتونیم برای ماهیگیری جای دور بریم.
چرا توی همین منطقه کار نمیکنید؟
کلا توی این منطقه ماهی کمه. در روز دهها بلکه صدها کشتی از اینجا رد میشه، یه عالم آت آشغال و نفت و بنزین میریزن، خوب ماهیها یا میمیرند یا از این منطقه فرار میکنن. با سهمیهبندی سوخت، تعداد دفعاتی که ما میتونیم برای ماهیگیری جای دور بریم، کم شده و مجبوریم روزها و هفته ها را توی منطقه تور بندازیم تا چیزی گیرمون بیاد.
چند نفر روی لنج کار می کنن؟
لنج ما بین 12 تا 17 نفر، گاهی تا 20 نفر. لنج مال چند تا بازاری اینجاست، اونا هم میگن با این وضعیت صرف نمیکنه که کار کنن.
چه اتفاقاتی ممکنه در حین کار برای شما بیفته؟
مصیبت که زیاده، بیشتر از همه، اینه که موقع کشیدن تور، اگر دقت نکنیم ممکنه دستمون از بین بره یا حد اقل پرت شیم توی آب یا بین جرثغال بمونیم و له شیم.
شما بیمه هستین؟ مثل بیمه حوادث؟
نه بابا خدا عمرت بده! بیمه کجا بود؟ همین که پول ما رو میدن خدا رو شکر.
***
طالب 57 ساله جاشو:
کلا سالهاست که وضع خراب شده. هی هرسال تحریمها بیشتر میشه. هرچی این تحریمها بیشتر میشه، تعداد بارهای ما هم کمتر میشه خوب.
چرا من باید نگران این باشم که بار کمتر داریم؟ مگر من میتونم که به بچهام بگم که یک سر آدمهایی نشستن اون بالا، نون ما رو میبرن؟ شکم بچهام رو که با حرف نمیتونم سیر کنم.
درآمد شما چقدر است؟ چقدر دستمزد می گیرید؟
وقتی توی سال بخواهیم حساب کنیم، میشه 160 هزار تومان. شکم 6 نفر رو من با این پول، چه جوری باید سیر کنم؟
چه مدتیه که این کار را میکنید؟
از 15 سالگی روی لنج کار کردم.
شما بیمه نیستید؟
نه بابا بیمه کجا بود؟ یه بار رفتم اداره کار، بهم گفتن اگر ما بیایم و تو کارتو از دست بدی، دیگه به ما مربوط نیست. سرتو بنداز پایین، مثل بچه آدم کار کن. بیمه رو ولش کن، خدا روزی رسونه.
در طی این سالها آیا اعتراضی هم به دستمزدتون کردید؟
بله آقا، چند بار. ولی هر بار پلیس اومده، اول حسابی زده، بعد هم گفته اگر شلوغ کنین، باید از این شهر برید.
کارگرای کشتی آیا تشکلی دارند؟
تشکل کجا بود آقا جان؟ دلتون خوشهها. اکثر کارگرا بیسوادن. صاحبای لنج هم به همه یه جور حقوق نمیدن تا کارگرا هی بخواهند جای همدیگرو بگیرند.
اگه ما همه که روی لنج کار میکنیم، با هم باشیم، اون وقت میتونیم تازه حرف بزنیم. اما متاسفانه ما اتحاد نداریم.
همکار شما میگه اگه دست از کار بکشیم و سرکار نریم، اونوقت صاحب لنج دستمزدتون رو بالا میبره. نظر شما چیه؟
عبدالکریم: آخه مشکل ما، فقط صاحب لنج نیست، گاهی هم بار نیست. بار هم کم شده، اونا هم می گن که به ما مربوط نیست. اگر بخواهیم اعتراض کنیم، اول باید به دولت اعتراض کنیم که هم قیمتا، هم کار ما، به اونا بستگی داره. اما اول از همه، ما باید با هم باشیم و عقلمون رو روی هم بزاریم و حرفهامون رو یه کاسه کنیم. باید نماینده داشته باشیم یا یه گروهی که همه با هم جمع بشیم توش.
چاره کار چیه عبدالستار؟
راستش اول باید بریم جلوی فرمانداری. بگیم شما که سوخت ما رو کم کردین، بیاین شکم زن و بچهمون رو سیر کنین. من که نمیتونم کارمو عوض کنم؛ تازه، کار هم نیست.
شما فکر می کنید این مشکل فقط مال این بندره؟
نه این طور نیست. ما با جاشوهای دیگه هم دوستیم. اونا هم همین مشکلا رو دارند. بندر لنگه، بوشهر، جاسک، بندرعباس، همه جا. اما توی بعضی جاها مسافر می برند، بعضی هم قاچاق. بالاخره گاهی نونشون رو در میآرند، اما امان از اینکه گیر بیفتن. اونوقت باید حصیر زیر پاشونم بفروشن بدن به دادگاه.
http://maymakoran.wordpress.com/2011/04/12/bibarg-434/
No comments:
Post a Comment