Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

سفرنامه بنت قسمت سوم بقلم: رازگو بلوچ

...مانده و جز دیواره گلی فرو ریخته، نخل هایی رهاشده و آثار کرت بندی زمین ها نشانی از باغ در آن نبود. البته اتاقکی در امتداد دیوار درست رو به قلعه به چشم می خورد که پنداشتم مربوطه نگهبانی قلعه بوده است ولی یکی از همراهان (آقای حق شناس) توضیح داد که مربوط به باغ است و زمان بازدید حاج شکری یک نفرآنجا نگهبانی می داده است. این نکته برایم از این حیث جالب بود که به نظر می آمدآن یک برجک دیده بانی علیه قلعه و نگهبانانش باشد. درست مانند دو جبهه مقابل یکدیگر: یکی ارباب زر دیگری ارباب زور!
به بالای قلعه رفتیم. بزرگتر از تصور اولیه من بود اما به قوره تخیل خود صد آفرین گفتم چرا که دریافتم موقعیت قلعه، منظره کلی شهر از بالا و بسیاری از جزئیات با آنچه که قبل از دیدن تجسم کرده ام مو نمی زند. یعنی حتی اگر قلعه را نمی دیدم می توانستم ماجراهای مربوط به آنرا در داستان بخوبی نقل و حتی بازسازی کنم.
محل بار عام (فضای باز و عمومی)، اتاق هشت تاک (هشت طاق) یا محل مهمانی های خصوصی، خوابگاه خان و در نهایت اتاق مخصوص او، همانجایی که لحظات عمرش ا در آن گذشت را دییدیم.
نحوه مرگ علیخان در پرده ای از ابهام قرار دارد. بسیاری به ویژه طرفداران طایفه دادشاه معتقدند به قتل علیخان توسط دادشاه، منجمله یکی از بنتی الاصل های عشایر( بلوچ) که مدتی پیش قبل از این سفر با او مصاحبه کرده بودم مدعی بود که خود دادشاه به او گفته است او با دستان خود علیخان را کشته است. حتی در باره نحوه ورود به قلعه هم چیزهایی می گفت. اما طوایف مرتبط با خان و یا مخالفین دادشاه نظریه کشته شدن خان توسط رعد و برق را ترویج می کنند. البته همراهان من طبق شنیده های رایج اصرار داشتند که محل اصابت رعدی که بقول آنها باعث مرگ خان شده را در آن اتاق به من نشان دهند. اما این موضوع را کمتر محقق و اهل قلمی پذیرفته است (بنده حداقل در نوشته های سه چهارنفر نویسنده برجسته و معتبر با این انکار و یا اظهار تردید مواجه شده ام.) اتفاقا اکثر آنها حتی در باره انگیزه نشر این احیانا شایعه هم اظهار نظر کرده و آنرا ناشی از میل خوانین برای حفظ تقدس و جایگاه ماورایی تبلیغ شده خود و طایفه شان دانسته که بر این اساس کشته شدن خان توسط یک بلوچ را امری مذموم، عقوبت آور و حتی ناممکن جلوه می دادند.
مقبره میر قنبر هم از بالای قلعه به من نشان داده شد که به علت دوری مشهود نبود.از قلعه پائین آمدیم. متاسفانه دیگر هوا کاملا تاریک شده بود و فرصت دیدن قلعه شیخان را دیگر از دست داده بودیم.
از نکات قابل توجه دیگر دربنت تقسیم بندی آن به محلاتی خاص است که هر کدام مختص یک اقامت طایفه است. اما مهمترین نکته هماهنگی، وصلت و عدم مرزبندی طبقات خان با طبقات دارای آب و زمین سابق است که متاسفانه هنوز هم در بخشهای زیادی از مکران بصورتی شدید و غلیظ وجود دارد و نشان از عقب ماندگی و در جا زدن در عصر و نظام قبیله ای و عدم توسعه یافتگی فرهنگی جامعه جنوب مکران است.
من انتظار داشتم در بنت هم با وضعیتی مانند فنوج مواجه شوم که طبق اطلاعات من ( اگر درست باشند) در آن شکاف، تضاد و حتی جبهه گیری علنی بین این دو طبقه به شکل غیر مشمئز کننده ای وجود دارد که در کمال تاسف این پدیده شوم را حتی به امورات زندگی مدرن و امروزی نیز تسری داده اند. خدا کند احساس و اطلاعات من که در سفر چند وقت پیش خود به فنوج بدست آورده بودم غلط باشد.
خوشبختانه در بنت از قدیم قدرت و نفوذ منحصر به خان نمی شده و وجود نوعی بدنه اجتماعی قوی و دارای هویت و نفوذ و استقلال باعث گردیده که نوعی تقسیم قدرت در آن شکل گیرد: خان اساسا دارای قدرت سیاسی نظامی بوده اما قدرت اقتصادی اجتماعی و فرهنگی بصورت موثر و مستقل از نظام خانی وجود داشته و تعیین کننده بوده است؛ امری که اگر در همه نقاط مکران تسری پیدا می کرد دارای جامعه ای پویاتر، توسعه یافته تر، انعطاف پذیرتر و هماهنگ تر می بودیم.
در پایان از همگان اعم از عزیزان همراه و میزبان تشکر می کنیم. این خدمتی است که جملگی نسبت به تاریخ و فرهنگ محلی خود روا داشته اند.رازگو بلوچ – فروردین 1389عکس دستجمعی زیر به ترتیب از چپ به راست آقایان: محمد حق شناس – مهندس ناصر رئیسی – برکت میرلاشاری- رضا کدخدا- اردشیرکدخدایی- محمد رحیم رخین- و دو نفر دیگر فرزندان آقای ساداتی (عکس در منزل ایشان)عکسهای دیگر: دیواره و برجک نگهبان باغ حاج شکری، نمای جانبی قلعه بنت، عکس دستجمعی نزدیک قلعه و باغ حاج شکری


http://insidechild.blogspot.com/2010/04/blog-post_06.html

No comments:

Post a Comment