درود و مهر قدم شما بر چشم من. به وبلاگم تشریف بیاورید. چه زمانی که اینجا هستید و چه زمانی که ایران تشریف بردید احتمال دارد تعداد بیشتری باشند که مثل شما به خاطر حال و هوای بلوچ و بلوچستان به این وبلاگ میآیند. به خاطر شما من از این به بعد کمی حال و هوای اینجا را با گذاشتن آهنگ های بلوچی و عکس هایی از بلوچستان تغییر خواهم داد. در مورد اعدام افراد خانوادهام برای اینکه اطلاعات کافی داده باشم باید عرض کنم که یک دایی و دو پسر عمو و سه پسر عمه من نیز خوراک حضرت رهبر شدند و به جوخه اعدام سپرده شدند. یکی از برادرانم را بعد از یک سال زندان بی ملاقات، درست سر چهار راهی که خانه ما بود از جرثقیل آویزان کردند و برادر کوچکترم را برای عبرت به تماشا مجبور کردند. طفل بیگناه چنان به هم ریخت که چندین بار رگ دستش را زد و نجاتش دادند. عاقبت در پاکستان در حالی که میراند مستقیم کوبید به ماشینی که از مقابل میآمد. باز هم خودکشی کرده بود؟ کسی چه میداند. کو چه پس کوچه های آن استان که خاکاش دامن گیر است پر است از حکایتهای تلخ و آن کسبهای که میدیدی چقدر پرند از نشاط زندگی ،خدا میداند در کدام چهار راهی جسدشان را باد تکان داده است. خدا کند دوباره بتوانی به بلوچستان بروی. اگر رفتی از طرف من به همه آن جاهایی که گفتی سر بزن من بیست و چهار ساله بودم که فراری شدم حالا پنجاه و چهار سالهام. هنوز نتوانستهام بروم و نمیتوانم بروم حتی مرگ مادر را در همین غربت گریستم من هم سیاسی نبودم. و نیستم. اما رژیم خون و جنون ساز خودش را میزند. این بار در...
عبدالقادر بلوچ
عبدالقادر بلوچ
No comments:
Post a Comment