مجید محمدی (جامعهشناس)
جنگ پديده دل ناچسب و ناخوشايندی است اما در جنگ نيز می توان اصولی را رعايت کرد مثل پرهيز از کشتن غير نظاميان، عدم شکنجهی اسرا، مصون نگاه داشتن کودکان و معلولان، پرهيز از حمله به مدارس و بيمارستانها، يا آلوده نکردن آب و غذای دشمن.
به همين ترتيب پديده سرکوب مخالفان نيز می تواند با اصول حداقلیای همراه شود مثل پرهيز از شکنجه، رعايت حريم خصوصی و عدم آزار اعضای خانواده مخالفان، عدم تجاوز جنسی به زندانيان يا احترام به مردگان. سرکوبگران هم می توانند آستانه ابتذال داشته باشند اما حکومت جمهوری اسلامی آستانه ابتذال ندارد.
همه مقايسههای ميان حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی يا جمهوری اسلامی و ديگر حکومتهای ديکتاتوری در منطقهی خاور ميانه بر اساس همين اصول حداقلی انجام می گيرد.
ديکتاتورها هم با يکديگر فرق دارند
همهی ديکتاتورها دروغ می گويند، استانداردهای دوگانه دارند، پرونده سازی می کنند، به راهزنی (در دنيای واقعی و مجازی) می پردازند، می کشند، شکنجه می کنند، بازداشت می کنند، دادگاه نمايشی راه می اندازند، کشتار مخالفان خود را به عهده ديگران می گذارند، و مخالفان و منتقدان خود را ساکت می کنند. اما حکومت جمهوری اسلامی در اين حد متوقف نشده و کارهايی مرتکب شده که با خلق و خوی برخی از پليد ترين ديکتاتورها نيز سازگاری نداشته است.
اين اقدامات منتقدان و مخالفان را به اين نتيجه رسانده است که هر کاری از اين حکومت قابل تصور است. مخالفان در برابر اقدامات حيرت انگيز رهبر جمهوری اسلامی و عواملش مجبورند اين موضع را اظهار کنند که «از حکومت اراذل و اوباش بيش از اين نمی توان انتظار داشت.» آن دسته از مخالفان که به خدا باور داشتهاند تنها نقطه گريز از حکومت رهبر را پناه آوردن به خدا دانسته و به وی نامه نوشتهاند.
فرياد بی اعتباری ولايت فقيه
ذيلا ده مورد را که يک حکومت ديکتاتوری و رهبر آن در شرايط بی اعتباری و عدم مشروعيت سياسی مرتکب می شود و اين بی اعتباری را فرياد می کشد ذکر می کنم. همه موارد ذکر شده تنها دو سال اخير را پوشش می دهند:
۱. پخش همزمان پيام نوروزی رهبر جمهوری اسلامی در شش کانال تلويزيون دولتی (نوروز ۹۰) در عين خفه کردن کانالهای بديل ماهواره ای (مثل فارسی وان، صدای آمريکا، بی بی سی) با پارازيت درست بعد از سال تحويل جهت زجر دادن مردمی که نمی خواهند او را ببينند؛ اين کار در شرايطی صورت گرفت که سال در ساعت ۲ و ۵۰ دقيقهی صبح تحويل می شد و اکثر مردم ايران در داخل کشور در اين ساعت خواب بودند. سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در مشهد نيز همزمان از شبکههای خبر، قرآن، الکوثر، جامجم و شبکه استان های تلويزيون دولتی پخش شد اما در عين حال شبکهی اول فيلم سينمايی در حال پخش را قطع کرده و به پخش سخنرانی وی پرداخت. حتی پس از پايان سخنرانی نيز دنبالهی فيلم پخش نشد. (تابناک، ۳ فروردين ۱۳۹۰) رسانههای شبه دولتی عدم تماشای کانالهای ماهوارهای فارسی به هنگام سال تحويل را به جای پارازيت به پای موفقيت تلويزيون دولتی در جذب مخاطب گذاشتهاند (لحظه سال تحويل، ماهواره ها خاموش شد، الف، ۳ فروردين ۱۳۹۰)
۲. توقيف گذرنامه و ممنوع الخروج کردن شاعر و شير زنی ۸۳ ساله (سيمين بهبهانی) که تنها می تواند شعر بخواند و کاری ديگر از دست وی ساخته نيست؛ اتهام اين شاعر هنوز اعلام نشده است.
۳. شهيد دزدی از مخالفان (با تدفين سريع جسد و سپس پيشنهاد حق السکوت به خانوادههای آنان) و اعلام مقتولان به دست خود به نام شهيد حکومت. اين کار که از روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ آغاز شد به سرعت و با حضور بسيجيان در به خاک سپردن اجساد انجام می گرفته است. بد تر از اين، اعلام خبرچين بودن شهيدی است که خود حکومت ادعای آن را دارد (توسط نماينده ولی فقيه در روزنامهی کيهان). رهبر جمهوری اسلامی يک تشييع جنازه و مراسم سوگواری ساده را از دوستان و خانوادهی قربانيان دريغ داشته است، کاری که سلطان بحرين، علی عبدالله صالح، بن علی و مبارک و بشار اسد نيز انجام ندادهاند.
۴. اعزام اراذل و اوباش وابسته به نهادهای غير رسمی حکومتی برای هتاکی به دختر هاشمی رفسنجانی و بعد از کنار رفتن وی از رياست خبرگان، نصيحت رهبر جمهوری اسلامی به فرزندان «مخلص، مومن و خوب» که زياده روی نکنند؛
۵. فرستادن عوامل خود برای شکستن سنگ قبر مخالفان و منتقدان و ديگر باوران و تخريب قبرستان کسانی که خود رژيم آنها را به قتل رسانده است (خاوران و قبرستان بهاييان)؛ در رژيم حقارت و تحقير، مادران و خواهران و فرزندان کشته شدگان رژيم حق ندارند برای عزيزان خود گريه کنند يا به سر قبر عزيزان خويش برای التيام بروند؛
۶. دزدی مخاطب و به حساب خود گذاردن مسافران امام رضا در روز اول سال. رهبر جمهوری اسلامی هر سال روز اول عيد نوروز به مشهد رفته و وانمود می کند که صدها هزار نفر زائر ايرانی و خارجی حرم امام رضا همانا برای سخنرانی وی آمدهاند.
۷. آوردن کودکان ۱۲ تا ۱۵ ساله (با فرض بلوغ عقلی و رسيدن پسران ۱۵ ساله به سن تشخيص درست از نادرست که مدعای اسلامگرايان است و در دنيای امروز وجهی ندارد) در هيئت بسيجی و نيروهای ضد شورش يا لباس شخصی به خيابانها برای سرکوب معترضان و دادن باتوم و گاز اشک آور به دست آنها. اين کار نه تنها ناقض قوانين بين المللی و قوانين کشور بلکه ناقض هر اصل اخلاقی در جنگ و منازعه است. در دنيای امروز تنها گروهبانها و سرهنگها در برخی کشورهای آفريقايی که در شرايط جنگ داخلی به سر می برند و کشورشان تجربه اندکی از ادارهی يک دولت- ملت را دارند به اين کار غير اخلاقی دست می زنند.
۸. فشار آوردن بر همسران فعالان سياسی برای اعتراف به اختلافات خانوادگی جهت خرد کردن شخصيت مخالفان و دخالت در زندگی زناشويی آنان (به عنوان نمونه، بازجويان اين کار را با شوهر شيرين عبادی کردند)؛ کدام زوج در عالم واقع هستند که در همه موارد با هم توافق داشته باشند يا در مقطعی اختلاف جدی پيدا نکرده باشند (در ميان افرادی که قرار نيست يک طرف خدا و طرف ديگر بنده باشد)؛ دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی از کارهای مشهور به «خاله زنکی» در فرهنگ عمومی برای اختلاف اندازی ميان همسران فعالان سياسی و بهره گيری از اين اختلافات ابايی ندارد؛
۹. گذاشتن عکسها و فيلمهای شامل بر زنان برهنه (پورنو) بر وسايل الکترونيک مخالفان و استفاده از آنها برای وارد کردن فشار بر زندانيان سياسی. حکومتی که خود را مبشر اخلاق می داند و نه تنها سايتهای پورنو بلکه اندکی از زير گردن عکس سياستمداران اروپايی (خانم اشتون) را سانسور می کند و صدها نفر را در ادارات پست می گمارد تا عکسهای زنان در مجلات غربی را خط خطی کنند خود به نشر اين گونه عکسها و فيلمها برای سرکوب مخالفان خود متوسل می شود: «آقايان اطلاعاتی و همه کسانی که بچههای ما اسير زندانهای شما هستند و همه آنهايی که از تقلب و دروغ بيزاريد از اين دسته گل تازه تان در زندان رجايی شهر خبر داريد؟ می دانيد وقتی بچههای ما حاضر به اعتراف به کار نکرده نمی شوند عوامل شما در يک فرصت مناسب يک موبايل با عکسها و فيلمهای غيراخلاقی در وسايل آنها می گذارند تا با اين کار باعث بردن آبروی آنها و وادار کردن آنها به اعترافهای دروغين شوند؟» (نامهی مادر زندانی سياسی، مهدی محموديان، به مقامات قضايی، امروز، ۳ فروردين ۱۳۹۰)
۱۰. تشکيل و اعزام سازمانهای حقوق بشری و غير انتفاعی قلابی به مجامع جهانی. با دهان باز کردن اعضای اين نهادهای قلابی مخاطبان متوجه دولتی بودن آنها می شوند اما حکومت همچنان از اين نيروها برای دفاع از مواضعش استفاده می کند. از اين نهادهای قلابی با دو هدف استفاده می شود: جذب بودجههای تخصيصی دول و نهادهای مدنی غربی به نهادهای مدنی در جوامع استبدادی و لشگر کشی به گردهمايیهای بين المللی بالاخص مجامعی که ممکن است تصميمی نامطلوب (از نظر مقامات جمهوری اسلامی) عليه حکومت گرفته شود (مثل شورای حقوق بشر سازمان ملل).
No comments:
Post a Comment