بقلم رازگو بلوچ
اصلا لازم نیست برای اثبات متمدن بودن خود احساساتی شده و از در تعصب درآئیم. درست است اینکه جغرافیای بسته و خشک، یراکندگی قبایل در گستره ای وسیع، هجوم مکرر و بیرحمانه اقوام و ملل قوی تر و هزاران دلیل دیگر باعث شده است که امروز شاید تمدنی پر رنگ تر و همه جانبه تر از دیگران برای عرضه کردن نداشته باشیم. اما این هرگز بدین معنا نیست که ما همیشه با فاصله ای این چنینی با قافله تمدن بشری در حال حرکت بوده ایم.
با یک نگاه ساده می توان دریافت که ما از اساس و قدیم متمدن بوده ایم. "کهن" که امروزه شکل معرب آن –قنات- بیشتر رایج است و "هوشاپ" که معادلی دقیق برای آن در فارسی نیافتم از ارزشمندترین جلوه های تمدن این مرز و بومند.
قنات:
تاریخچه قنات ها را مطالعه می کردم. می گفند قدیمی ترین شان قنات قصبه در گناباد است، به طول 33 کیلو متر و با قدمتی 2500 ساله. ما در مکران قنات هایی داریم که هیچ کس نمی داند طول شان تا کجا می رسد و کی حفر شده اند. بررسی کارشناسانه ای در باره انجام نشده است، ولی این موضوع چندان دور از ذهن نیست که طول این قنات ها کیومتر ها و قدمت شان قرن ها و شاید هزاره هاست.
شاید بتوان گفت تاریخ حیات و تمدن در مکران با قنات آغاز می شود، چه بدون آن در این وادی بی حاصل با خشکسالی ها مکرر هفت ساله، یکجا نشینی و آبادانی امکان پذیر نبوده است. به همین دلیل است که در جای جای بلوچستان دهها قنات کنار هم ایجاد شده که قدمت یکی شان ممکن است کمتر از یک قرن و قدمت دیگری یک هزاره آنسوتر است.
به برکت همین قنات است که نه فقط ایجاد باغات و نخلستان و کشتزارهای متداول دور و بر بلکه حتی برنجکاری به سبک شمال هم در این دشت خشک امکان پذیر شده است، امری که از نگاه یک تازه وارد به یک افسانه و توهم شبیه تر است.
هوشاپ:
این سازه از جلوه های منحصر به فرد بلوچ است. در دل دشت و دامنه ها، آنجا که ممکن بود در پی فصل ها و حتی سال ها "کور رند" یا سیل و سیلابی عبور کند و بعد چند ساعت یا روز محو گردد، سنگ روی سنگ می چیدند گاه حتی تا ارتفاع دو متر ، شبیه یک سد سنگی که به آن "سندات" می گویند، اما نه فقط به نیت جمع آوری آب، بلکه برای ته نشین کردن ذره ذره خاک رسی که همراه سیلاب به دور دست ها می رود.
اینگونه بود که به تدریج در پس دهه ها در دل " سیه دن" های خشک و بی حاصل هم جلگه های وسیع و پر حاصلی پدید می آمد که در سالهای کشنده خشک سالی هم قابل کشت دیم بود و زیستگاهی در خور در دل آن دشت های سوزان.
در لغت نامه دهخدا و جاهای دیگر اشکال احتمالی این واژه را گشتم. چیزی یافت نشد که بدین معنا باشد. البته همیشه فکر می کردم واژه "خوشاب" یا "خوش آب" در این شعر فایز دشتستانی به همین معناست. بخصوص آنکه این شاعر در حنوب و در جغرافیایی شبیه بلوچستان زندگی می کرده است:
نــه هــر بالانشینی مـاهتـاب است
نه هر خاك و گلی در خوش آب است
نــه هـر كس شعر گوید فایز است او
نــه هـرتـركـی زبان افراسیاب است
توضیخات:
سیاه دن" دشت هایی پوشیده با سنگریزه های سیاه در بلوچستان
هوشاپ: زمینی که آب در آن می خشکد، جلگه های مصنوعی بلوچستان
کهن: به فتح کاف، تلفظ واژه فعلی قنات به زبان بلوچی
فرصت شود حتما عکس هایی از این سازه تهیه تقدیم می کنم. منت روی من خواهید گذاشت اگر در حال عکسی دارید برایم ایمیل کنید تا همین صفحه را زینت کند.
رازگو بلوچ – 29 خرداد 1389
No comments:
Post a Comment