Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

مانیفست مشارکت قوم بلوچ درایران فیض اله پیری

جبر جغرافیا و اجبار تاریخ
مانیفست مشارکت قوم بلوچ درایران

فیض اله پیری :مقاله حاضر که نگاهی جامعه شناختی به شرایط اجتماعی، نهادسازی و موانع موجود بر سر راه مشارکت و همگرایی قوم بلوچ در جامعه ملی ایرانی است در پی آن است با ارائه چهره ای واقعی از سیمای بلوچ با استناد به اندیشه های جامعه شناسان بزرگ، افق ها و لازمه های رفتار مدنی با زدودن اندیشه سنتی را ترسیم کند. بررسی و موشکافی ویژگی های خاص رفتار مدنی قوم بلوچ از زوایای مختلف و ارائه تئوری نو برای شکستن اندیشه و شرایط سنتی و اجتماعی و نیز رفع موانع مشارکت و حساس نمودن آنها نسبت به تغییرات اجتماعی و حاکمیت، نیازمند مطالعات دقیق و مستمر می باشد که البته خود مجال فراوان و زمینه خاص خود را می طلبد. از دید این قلم اساسی ترین دلیل و مبنا در رابطه با عدم همگرایی و ایجاد واگرایی فعلی در میان قوم بلوچ که در سال های اخیر درجه آن در نوسان بوده و یکی از معضلات مهم و قابل مطالعه دولت به شمار می رود را بایددر ریشه های تاریخی و بررسی های جامعه شناختی جستجو کرد.

اگرچه اکثر روشنفکران غربی و نیز بعضا شرقی ایجاد دموکراسی را با توجه به آورده های نوین علوم انسانی از اصول امکان ناپذیر همگرایی و توسعه ملی با حفظ هویت فرهنگی می دانند اما تنوع دموکراسی که در دهه های اخیر هر کدام با ساز و کار خاص چهره خود را ارائه نموده نیازمند تامل و تعمق فراوان می باشد.

سمیر امین از اقتصاد دانان معروف مارکسیست و غرب معتقد است که مردم سالاری یکی از شرایط مطلقا ضروری توسعه است اما اگر نهادسازی را مقدمه ی دموکراسی و مردم سالاری بدانیم زمانی منجر به همگرایی ملی می شود که به تمام لوازم و ابزارهای آن برای تحقق مطالبات این گروه ها (از جمله در میان قوم بلوچ) تن بدهیم. مهم ترین حقوق عدم برخورداری از امکانات مناسب زندگی، رفاهی و ارتباطی، تاثیر ندادن رفتار و فرهنگ بومی در جامعه و تقسیم نامناسب مدیریت هاست. هر چند برخی مطالعه کنندگان قوم بلوچ، جامعه بلوچ را نوعی جامعه الیگارشی می دانند که موجب عدم تکثر فکری و تعارض و تعامل رفتاری و اجتماعی می شود که به دنبال آن افکار عمومی را حساس نماید، اما واقعیت آن است که در حال حاضر تکثر فکری در جامعه بلوچ وافر است اما به علت نبود وسائل ارتباط جمعی و فضای طرح این افکار در رسانه ها برای ارضای فطرت اجتماعی و ارتباط طلبی انسان و نیز به خاطر عدم اعتقاد فطری بخش زیادی از بلوچ ها به تحمل و مدارا در جامعه ای با پلورالیسم فکری و مهم تر از همه نبود اندیشه و رفتار جمعی مدنی در کلیت این قوم به خاطر جبر و عقب ماندگی تاریخی موجب شده است که این تکثر فکری به جای نشاط اجتماعی به درگیری های مسلحانه و قومی تبدیل شود. در این زمینه یکی از روشنفکران بلوچ که خود ارتباطی تنگاتنگ با افکار عمومی با دغدغه های خاص قوم خود دارد معتقد است که بلوچ برخلاف دیگر اقوام - مثلا ترک ها و کردها - دارای چند دستگی و به عبارتی عدم اتحاد و تکثر ذهنی و فکری است که برای بلوچ ها مشکل ساز شده است. ضمن تایید چنین برداشتی باید مشکل را در نبود زمینه مناسب برای برخود و تعامل عقلانی، علمی و منقطی این اندیشه ها تفسیر نمود برای همین سیر تکاملی »اجتماعی شدن« بلوچ خیلی دیر رقم خورده و آثار آن هنوز در جامعه هویداست. در حال حاضر قوم بلوچ که اکثریت جمعیت استان سیستان و بلوچستان را دارا می باشد، فاقد کمترین امکان وسایل ارتباط جمعی، برای انتشار صریح ادبیات، فرهنگ و زبان بلوچی است. اگر چه از میان شمار نسبتا انبوه مطبوعات این استان، هفته نامه دو زبانه »مرز پرگهر« می تواند به زبان بلوچی مطالبی منتشر کند، اما در ارتباط با این موضوع عملا علاقه و اراده ای بین هیچ یک از مطبوعات و رسانه های محلی آن وجود ندارد. اندیشه قوم سیستانی به یمن همگرایی مذهبی با مرکز حکومت و علیرغم قرار گرفتن در اقلیت نسبت به بلوچ ها، امروز از مقام فکر غالب در مدیریت و مطبوعات و احترام بیشتر نزد قدرت نسبت به بلوچ ها برخوردار است. هر چند پدیده هایی چون اصل ارتباطات، یورش موج سوم (نظریه آلوین تافلر) جهانی شدن، اینترنت و ... که ریشه در دموکراسی جهانی و به اعتقاد این قلم در ذات اجتماعی بودن انسان دارد، مسائل قومیت ها را در جهان بیشتر نمایان نموده و پرسش های اساسی را فرا روی دولت ها قرار خواهد داد، اما عدم برخورد منطقی و عقلانی با این پدیده دولت ها را با چالش های اساسی روبرو می کند. به هر حال جامعه ایرانی که متکثر از اقوام مختلف با فرهنگ ها زیبا می باشد ساز و کار خاص خود را دارد و نیز مطالعه قوم بلوچ دو چندان مطلب.
بلوچ را در شرایط فعلی جامعه ایرانی باید از دو زاویه مورد تحلیل قرار داد: اول از زاویه ناسیونالیستی و دوم از نگاه مذهبی که ترکیب این دو با محل زندگی آنها پدیده ویژه »جامعه بلوچ« را می سازند. ضرب المثل معروف »باد آورده را باد می برد« کمتر در الفاظ گفتاری قوم بلوچ دیده می شود. این مهم به خاطر آن است که تمام داشته های فرهنگی و اجتماعی این قوم با سختی ها و مشقت آمیخته است. بلوچ آنچه را که دارد به آسانی به دست نیاورده، بلکه نشات گرفته از موقعیت زیست محیطی و با سیر شرایط سخت جغرافیایی و بیابانی به این دستاورد دست یافته است. بنابراین به آسانی نیز آن را از دست نخواهد داد.

این داشته و به طور کلی خصوصیات فرهنگی و اجتماعی ممکن است منفی باشد مانند »درگیری های قومی« و »قاچاق مواد مخدر« و یا مثبت باشد مانند »رفتار مهمان نوازی و دینی«. با در نظر گرفتن این اصل به راستی اگر رفتار و اخلاق مدنی از طریق دین اسلام به جامعه بلوچ تزریق نمی شد معلوم نبود که اکنون این قوم در چه جایگاه اجتماعی قرار داشت. در واقع باید اذعان نمود که بلوچ عزت اجتماعی اش را باید مدیون اسلام بداند بنابراین اسلام می تواند مبنای همگرایی و توسعه مدنی جامعه بلوچ باشد اما جبر جغرافیایی و شرایط طبیعی سرزمین بلوچ مردمانش را عمدتا صبور، بیابان پرور، زاغه نشین (کپر نشین)، بافت عشایری و روستایی بارآورده و طبیعت خشن را به راستی اسیر مردان و زنان سخت کوش نموده است. اما این شرایط (اگر از رشد مدنی زاهدان به عنوان سمبل شهرنشینی بلوچ بگذریم) موجب تعمق بخشیدن به رادیکالیزه شده اندیشه مذهبی و ناسیونالیستی شده است. از طرفی کمبود امکانات آموزشی، پایین بودن سطح سواد و تعلیم و تربیت با امکانات روز موجب عدم زدودن این لکه از چهره خسته جامعه بلوچ می شود.
این نکته اگر چه با وقوع انقلاب اسلامی اندکی تغییر یافته اما به عنوان واقعیتی تاریخی، همواره مانع رشد جامعه سنتی بلوچ و تغییر آن به جامعه ای مدرن شده است.

مصداق این موضوع را باید در گذشته تاریخی این قوم و حکام ظالم و ستمگر جستجو نمود.
آقا محمد خان قاجار از حکام و پادشاهان قاجار به پادشاهان بعد از خود توصیه نموده است: »اگر می خواهی در ایران حکومت کنی بگذار مردم گرسنه و بی سواد باشند«.

در واقع این دو امر یعنی »بی سوادی« و »گرسنگی« از عوامل مهم اقتصادی و اجتماعی عقب ماندگی ایران بود که در مناطقی چون بلوچستان عینیت یافت و هنوز آثار آن پابرجاست. درتاریخ اقوام ایرانی از جمله قوم بلوچ، مورد ظلم واقع گردیده، به طوری که حتی »ظلم قجری« در ادبیات فولکلوریک بلوچ جای گرفته است . این قوم نیازمند نوعی دلداری و تظلم خواهی روانی - اجتماعی از حیث واگذاری امکانات و امور اجتماعی است. وجود ایالتی به نام »بلوچستان« در پاکستان و اندیشه های جدایی طلبی دوست محمد خان که پیوستگی سراسری سرزمین بلوچ ها را در افکار خود داشت موانع مشارکت قوم بلوچ را در تاریخ ایران بیشتر نمود. این در حالی است که به اعتقاد اکثر مورخین، بلوچ از نژاد اصیل آریایی است و فردوسی در شاهنامه از این قوم به همراه قومی دیگر در قالب عبارت »کوچ و بلوچ« یاد می کند.

ضعف ارتباطات داخلی، و داخلی با مرکز از جمله مخابرات، جاده و وسایل ارتباط جمعی و ... حداقل در 25 سال گذشته که بنای عدالت و قول های اتحاد و تبعیض زدایی داده شد، به انزوای اجتماعی و عدم مشارکت قوم بلوچ، به نسبت شتاب زمان، قدرت بخشیده است. این امر موجب عدم دریافت سیاست ها، پیام ها و قوانین حقوق اجتماعی ملی از سوی این قوم شده است. در تفسیر این موضوع علاوه بر موارد و ابزارهای اطلاع رسانی باید پایین بودن سطح آموزش و پرورش، کمبود سینما، کتاب، مطبوعات و حتی تلویزیون را اضافه نمود. در حالی که در عصر دهکده جهانی دنیا در حال انفجار اطلاعاتی و ارتباطی قرار گرفته، در برخی نقاط بلوچستان هنوز ابتدایی ترین امکانات اجتماعی و فرهنگی مانند مدرسه، تلویزیون، کتابخانه و ... وجود ندارد و برخی از روستاها از نعمت آب و برق محروم هستند. عدم تزریق مدنیت با تمام امکانات و لوازم آن موجب گرایش مردم برای ارضا نمودن حس ارتباط انسانی از طریق اندیشه سنتی ناسیونالیسم قومی و بعضا مذهب، پذیرش دیدگاه های آن سوی مرز و گسترش شایعه و تبعات آن با دیدگاه منفی نسبت به دولت ملی می شود.

. متخصصان امور قومیت ها از نقش ارتباط و گسترش فرهنگ و مدنیت به عنوان عناصر مهم بر همگرایی ملی و حذف اندیشه های محلی یاد می کنند (حذف اندیشه محلی به معنای فرهنگ محلی نیست) از جمله این شخصیت ها و روشنفکران می توان تونیس فردیناند، کارل دویچ، مک کورمک و ... نام برد. »مک کورمک« با مثبت خواندن نقش فرهنگ و ارتباطات در فرآیند دولت - ملت سازی، استقرار همگرایی و وحدت ملی و تسریع روند توسعه را از نتایج مهم آن می داند. از این رو با استناد به موارد مطرح شده، گسترش ارتباطات از پیش نیازهای اصلی برای همگرایی قوم بلوچ با فرهنگ ملی است. جامعه بلوچ را باید در مرحله موج اول جامعه شناسی توصیف کرد. در حالی که امروزبا حمله موج سوم ، جامعه بلوچ، دچار نوعی سرگشتگی اجتماعی شده است. بنابراین هر چه زودتر باید به استقبال توسعه مدنی در میان این قوم رفت.

در حال حاضر وجود پاره تن قوم بلوچ از نظر ناسیونالیستی و مذهبی در آن سوی مرز و ارتباط های سببی و قومی، موجب ورود اندیشه های وارداتی (به ویژه مذهبی) و بعضا اندیشه مخالف دولت می شود. از طرفی دیگر به علت فراهم نشدن زمنیه تحصیلی دینی در درجات عالی در داخل از سوی دولت و به رسمیت نشناختن مدارس دینی به منظور تخصیص اعتبارو امکانات دولتی، موجب گسیل علاقه مندان به تحصیل و دروس حوزوی به کشورهای عربستان، پاکستان و ... و ورود فرهنگ ها و افکار مخالف به داخل می شود. دولت در این راستا هم باید زمینه تحصیل طلاب اهل سنت را در مدارج عالی فراهم کند و به آنها یارانه و اعتبارات مالی بدهد و مهم تر اینکه مدارس و مدارک آنها را به رسمیت شناخته و در درجه بندی مدارج علمی و مدارک دانشگاهی آنها را تاثیر بدهد. یکی از مهمترین پیامدهایی که این اقوام می تواند در پی داشته باشد، تبدیل مراکز علمی دینی به پایگاه های اعتمادسازی و حتی تشکل های غیردولتی و نهادهای مدنی است. مطالعه قوم بلوچ و رابطه آن با دولت ملی نیازمند سمینارها و جلسات پرمحتوا در سطح ملی است. یکی از دلایل مهم درواگرایی قوم بلوچ نسبت به دولت ملی، عدم اعتماد با مرکز در طول تاریخ بوده است و هنوزهم می تواند باشد. اعتماد سازی با تکیه بر مشارکت دادن فرهنگ بومی، به امنیت پایدار و ریشه دار می انجامد. بی اعتمادی قبل از اینکه ریشه در تفکر قوی ناسیونالیسم داشته باشد، در حال حاضر ماهیت مذهبی در خود دارد. ترمیم رابطه بین مردم و حکومت که نهادسازی می تواند از راهکارهای آن باشد (با فراهم نمودن مقدماتی که در این یادداشت مدنظر است) جز با تشویق و تمجید از توانمندی های فرهنگی، انسانی، گسترش عادلانه ثروت، قدرت و مدیریت ها امکان پذیر نیست. اجرای پروژه همگرایی ملی در میان اقوام بلوچ و دولت، وظایف سنگینی را بر عهده دولت و مردم می گذارد. زنان در جامعه امروز بلوچ تقریبا در انزوای کامل اجتماعی به سر می برند. با یادآوری اینکه تبعیضات علیه زنان ناقض اصول برابری حقوق و احترام به شخیصت بشر می باشد، جامعه بلوچ امروز نیازمند شکل گیری نگاهی جدید به زنان برای مشارکت بیشتر آنهاست.

اقدام دولت مانند سویچ استارت است. قوم بلوچ سخت تشنه و آماده مشارکت است. انتخابات دوره دوم شوراهای شهر و روستا در این منطقه نشان از این واقعیت دارد. بلوچ ها مشتاق هستند که در لایه های مختلف مسئولیت های اجتماعی به آنها اعتماد شود و در امور مشارکت داده شوند. ویژگی رفتاری و انسانی بلوچ که از شرایط زیست محیطی و جغرافیایی او نشات می گیرد،‌ به خوبی بیانگر این واقعیت است که این قوم با دریافت کمترین امکانات رفاهی، آماده پاسخگویی متقابل به میزان جندین برابر است.

بدون رفع موانعی که خلاصه آن گذشت، شکل گیری نهاد مدنی هیچ گونه تاثیری بر توسعه و همگرایی ملی نخواهد داشت و اگر داشته باشد، دامنه آن بسیار محدود خواهد بود. تشکیل احزاب و نهادهای مدنی بعد از این ها موجب توسعه سیاسی، اجتماعی و همگرایی می شود و جامعه بلوچ را از انزوای اجتماعی می رهاند.

سامویل هانتینگتون از این مقدمات به عنوان »نوسازی اجتماعی« یاد می کند. او بین نوسازی اجتماعی و اقتصادی رابطه مستقل برقرار می کند و آن را پیش شرط توسعه سیاسی می داند. او نوسازی را فرایند گسترش شهرنشینی (مدنیت با توام لوازم آن)، افزایش سطح سواد، صنعتی شدن، توسعه وسایل ارتباط جمعی، حمل و نقل و ... تعریف می کند که به تبع آن:
1- گروه ها و نیروهای اجتماعی و اقتصادی و گسترش می یابد. 2- آگاهی های سیاسی افزایش می یابد. 3- تقاضا برای مشارکت سیاسی و اجتماعی افزایش می یابد. 4- اقتدار سیاسی و سنتی متزلزل گردیده و نهاد سیاسی و مشارکتی تکوین و گسترش می یابد. 5- طبقه متوسط گسترش می یابد.

با نگاه و استناد به نظریات هانتینگتون، جامعه بلوچ از نظر توسعه و مدنیت نه در مقام مقدمه که در شرایط پیش مقدمه قرار دارد. توسعه که تابعی از نوسازی اجتماعی و اقتصادی است، باید مورد توجه جدی قرار گیرد. به ویژه اینکه اگر پروسه اجتماعی (از سوی مردم) انجام نشود، اجرای پروژه مشارکت دولتی با حذف برخی شاخصه های فرهنگی و یا ترکیب سازی و نیز نهادسازی، نمی تواند نتیجه در خور توجهی داشته باشد. برای بررسی جامعه شناختی و واقعیت های اجتماعی قوم بلوچ به منظور برنامه ریزی همه جانبه جهت نیل به توسعه، باید تمام واقعیات فرهنگی و اجتماعی آن را تصور و به حساب آورد. ارایه تصویر واقعی می تواند برنامه ریزی واقعی و توسعه واقعی را به دنبال داشته باشد و نیز عکس قضیه. رسانه ها و مطبوعات محلی در این راستا نقش اساسی و تعیین کننده دارند که متاسفانه رسانه بومی صدا و سیما هیچگاه نتوانسته است گویای این واقعیت باشد و این امر، برنامه ریزی و فرایند توسعه و همگرایی را عقب می اندازد.
نکته قابل توجه این است که نهادها و گروه های مدنی و احزاب، آنگاه موجب تثبیت اجتماعی تقویت حس ملی گرایی و دولت ملی می شود که به ماهیت مطالبات آنها توجه شود.
باید توجه داشت که نوع مطالبات و تمنیات گروه ها نیز بسیار مهم است. امری بدیهی و روشن است که نهادسازی در جوامع مذهبی و قومی، ابتدا ماهیتی ناسینوالیستی یا قومی (تمنیات فرهنگی) و یا مذهبی در خود نهفته دارد. حتی ممکن است نمایی رادیکال از این مطالبات را ارایه دهند. دولت تا زمانی که این مطالبات منجر به جدایی طلبی، به خطر افتادن امنیت ملی و شوونیسم (میهن پرستی افراطی) در شاخه قومی آن منجر نشود باید از آن دفاع کند. معمولا نهادسازی - که نماد مطالبات مردم است - در چنین جوامعی با ویژگی های فرهنگی محلی و شناسنامه ای ارتباط دارد. ممکن است گروه هایی برای دفاع از فرهنگ لباس، زبان، موسیقی و به طور کلی هویت فرهنگی و مذهبی شکل بگیرد. این چنین تحرک ها ممکن است برای اجرای اصل 15 قانون اساسی و خواسته هایی در چنین قالبی صورت گیرد که همه آنها در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده. سیاستمداران و دلسوزان منافع ملی نباید اجازه دهند که گروهی مانع از اجرا و پیگیری چنین مطالباتی که در سند قانون اساسی محترم و به رسمیت شناخته شده، شوند و باعث تشکیل اندیشه های زیرزمینی شوند. طبیعی ترین حرکت های جامعه شناختی در چنین جوامعی می تواند این گونه باشد. نهادسازی به ویژه در جامعه قومیتی زمانی می تواند موثر باشد که دولت به خواسته های آنان پاسخ مثبت دهد. در حال حاضر شرایط مدیریتی - به ویژه کلان استانی - در جامعه بلوچ به گونه ای است که خود آنان احساس انزوا می کنند. استفاده از نیروهای بومی توانمند که بی شک خواست گروه های سیاسی و ان.جی.اوهای اجتماعی و فرهنگی است، موجب نزدیکی اجتماعی بلوچ به »جامعه ایرانی« می شود و همگرایی ملی با حفظ هویت فرهنگی به دنبال دارد؛ ضمن اینکه موجب شکاف در جامعه سنتی و اندیشه بدوی می شود. با این شرایط گروه های متشکل مدنی، زمینه رفتار مدنی و تعامل منطقی اجتماعی در چنین جوامعی فراهم می کنند. از طرفی این امر شتاب »اجتماعی شدن« را شدت می بخشد. قوم بلوچ در حال حاضر نیازمند مشارکت همه جانبه و توسعه می شود. اما در سیمای بلوچ با وجود فراهم بودن استعدادی بالقوه، انزوای اجتماعی و سکوت مدنی دیده می شود. روشنفکران و جوانان باید به میدان بیایند و خانه نشینی را نیز با تغییر دیدگاه تبدیل به یک حرکت مدرن شهری و اجتماعی کنند.
قوم بلوچ نیازمند یک دگردیسی اجتماعی است. مشارکت اجتماعی در سایه نهادهای مدنی می تواند مصداقی از این دگردیسی باشد. دگردیسی اجتماعی موجب تحول در ساختار بنیادی و رهانیدن قوم بلوچ از انزوای اجتماعی و سیاسی می شود. نزدیک نمودن احساس وطنی بین مردم بلوچ و مرکز قدرت (اعتماد سازی) یکشبه درست نمی شود. اگر چه در فرآیند اصلاحات و سفر مسئوولان تراز اول نظام در فاصله اندکی، در این راستا تاثیرگذار بود و به قول بعضی تحلیل گران، مهم ترین دستاورد آن تغییر دادن نگاه ها به داخل بود، اما چنان که ذکر شد، شکاف موجود برای پر شدن،‌ نیازمند عزم جدی و واقعی مردم و دولتمردان است که شکل گیری نهادهای مدنی و شبکه گسترده اجتماعی می تواند به این معادله کمک کند.
دولت باید بدون توجه به نوع مذهب، قومیت و یا هر ویژگی فرهنگی از پتانسیل های واقعی این قوم استفاده کند. هر چند فقر جغرافیایی - که عدم توسعه، بعضا تابعی از آن است - موجب عقب ماندگی و پایین بودن شاخصه های توسعه در سرزمین بلوچ است، اما استفاده واقعی از نیروی انسانی توانمند بلوچ به عنوان پتانسیلی بالقوه و اجرای تمرکز زدایی در تقسیم امکانات و سرمایه گذاری دولتی و نیز مدیریت ها موجب تقویت قدرت ملی مقتدر خواهد شد. به اعتقاد این قلم قوم بلوچ با لذات محروم و ناتوان نیست بلکه سیاست های حکام و مظلومیت های تاریخی آنان را چنین به جامعه معرفی کرد.

نگارنده بر این باور است توانایی های قوم بلوچ بالقوه است که اگر استفاده منطقی و عاقلانه از آن شود نقش خود را به شایستگی در توسعه ملی ایفا می کند.
منابع:

1- شوک آینده، الوین تافلر، ترجمه حشمت اله کامرانی، نشر علم
2- آرشیو روزنامه »شرق« (شورای شرق سابق) و ویژه نامه های محلی »شرق« در سیستان و بلوچستان
3- جامعه شناسی، آنتونی گیدنز، ترجمه منوچهری صبوری، نشر نی
4- روزنامه ایران، شماره 2547، دوشنبه 20 مرداد 1382
5- گفتگوی رو در رو با فعالان فرهنگی و اجتماعی بلوچ
6- موج سوم، الوین تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی، نشر علم
7- تاریخ ایران، سال دوم دبیرستان، سال تحصیلی 78-1377
8- شاهنامه فردوسی به زبان کردی، ترجمه صدیق صفی زاده (بوره که یی) - انتشارات پرتوبیان - چاپ اول 1384

Source: http://pahra.blogsky.com/1389/04/18/post-17982

No comments:

Post a Comment