جمهوری اسلامی باایجاد جنگی روانی در فضای مجازی کوردستان ابتدا پژاک را در میان افکار عمومی ساخته وپرداخته دست خود، در رویکردی دیگرو روبه افکار عمومی ایران این حزب را با جندالله در بلوچستان والقاعده همسان جلوه داده، در مواردی وجود آن حزب را مخل فعالیتهای مدنی درکردستان نشان و حساسیت برخی از فعالان مدنی راعلیه آن حزب برانگیخت. درحالیکه فعالیتهای چند ساله این سازمان نشان نمی دهد که مبارزه مسلحانه رابعنوان استراتژی خود درنظر گرفتهباشد.
بعداز همایش جنگ نرم سال گذشته تهران، مانور جنگ نرم جمهوری اسلامی به یکی از متد رایج و فراکنی حاکمیت ایران درآمد تا جائیکه هرازچند گاهی یکی از فرماندهان سپاه، آیهالله ها و ائمه جمعه به اهمیت پیگیری آن درجهت شکست دشمن تاکید می نمایند. بنابه ادعای سران نظام، آرتش سایبری دارای قرارگاه، بودجه، آموزش ودرهر استانداری استانها اطاق جنگ نرم دایر و ادعادارند که صدهزارنفر نیرو مامور پروژه جنگ نرم هستند. پایههای مذهبی این پروژه نیز بهصدراسلام و قران گره داده شده و براساس فقه شیعه فعال گشته و طبق فقه شیعه موردنظرآنان برای حذف و نابودی دشمن جنگ نرم یکی ازرویههاست و توسل به روشهای غیر اخلاقی نظیر تهمت، افترا، دروغ برای مغلوب نمودن دشمن توجیهات شرعی رایافتهاند. برای مطالعه جنگ نرم جمهوری اسلامی به ضمیمه های 1 و 2 در پایین متن توجه شود. مقوله جنگ نرم به جنگ روانی اطلاق می شود که با استفاده از فضای مجازی وبرای مغلوب نمودن حریف، افکارعمومی راعلیه دشمن بسیج نمود. درجهان آزاد چیزی بنام جنگ نرم وجود ندارد و جنگ نرم تنها تعریف من درآوردی جمهوری اسلامی است اما درعصر جهانشمولی ( گلوبالیزاسیون ) قدرت فضای مجازی و رسانهای امروزی که دنیارابهم ربط داده، قدرت نرم نام دارد.
بااین اوصاف و اوضاع جمهوری اسلامی باایجاد جنگی روانی در فضای مجازی کوردستان ابتدا پژاک را در میان افکار عمومی ساخته وپرداخته دست خود، در رویکردی دیگرو روبه افکار عمومی ایران این حزب را با جندالله در بلوچستان والقاعده همسان جلوه داده، در مواردی وجود آن حزب را مخل فعالیتهای مدنی درکردستان نشان و حساسیت برخی از فعالان مدنی راعلیه آن حزب برانگیخت. درحالیکه فعالیتهای چند ساله این سازمان نشان نمی دهد که مبارزه مسلحانه رابعنوان استراتژی خود درنظر گرفتهباشد. مهمترین فضایی که ارتش سایبری ایران باتوجه به زمین گیر شدن جریانات باسابقه سیاسی مثل احزاب دموکرات و کومهله، دراولویت کارخود قرار دادهند تعمیق شکاف میان احزاب سنتی کوردستان با جریان تازه تاسیس حزب حیات آزاد کردستان ( پژاک ) بود. یک ضرب المثل کردی هست که می گوید، مهمان از مهمان خوشش نمی آمد، صاحب خانه ازهردو. احزاب سنتی کرد عموما"حساسیت زیادی به ظهور پژاک ـ که تفاوتهای بنیادی با ساختار فکری و تشکیلاتی آنها دارندـ ازخود نشان دادند و جمهوری اسلامی نیز ازهردو.
درمطلب قبل تحت عنوان اهداف پنهان ایران از تهاجم به کوردستان از تحت تاثیر قرارگرفتن برخی از به اصطلاح روشنفکران، فعالان مدنی و احزاب سنتی در دام آرتش سایبری ایران خبر دادم. دراینجالازم می دانم به نمونهای واضح از بهدام افتادن تشکیلات حزب دموکرات کوردستان ایران اشاره نمایم.
هردو سایت بولتن نیوز و تابناک درتاریخ 21.08.87 اعلام نمودند که پژاک فعالیتهای خودرادرایران متوقف نموده و نیروهای خودرابهجنگ با ترکیه خواهد فرستاد. در 23 دیماه همان سال بولتن نیوز در مطلب دیگری نوشت گروهک تروریستی پژاک اعلام انحلال کرد . آنچه که قابل تامل است حزب دموکرات کوردستان ایران درتاریخ 30.08.87 طی نامهای نسبتا" محرمانه به اعضای خود ( به ضمیمه شماره 3 مراجعه نمائید ) اعلام نمود که پژاک خودرامنحل و نیروی نظامی خودرا بطرف ترکیه منتقل می نمایند. حال این سوال مطرح است که باتوجه به همزمانی بیانیهها آیاحدکا از اطلاعات سایت بولتن نیوز ارگان سپاه پاسداران درتنظیم ادعای خود خطاب به نیروهایش استفاده نموده، یا سایت بولتن ادعای خوددرمورد انحلال پژاک را از منابع حدکا به دست آوردهاست؟ درقدم اول بنظر بنده باتوجه به ضعف بنیادی حدکا در رقابت با جنگ تبلیغاتی نظام و چیرهگی جمهوری اسلامی در ایجادجنگ روانی براحزاب کردی به یقین سران حزب دموکرات برای تنظیم سند محرمانه خود از اسناد سپاه استفاده و دردام عناصر امنیتی جمهوری اسلامی افتادهاند. الزاما" بایدحدکا به اعضای خوددراین زمینه توضیح دهد چون بعداز گذشت چند سال پژاک نهاینکه خودرامنحل ننمود بلکه با قاطعیت بیشتری حضور دارد. مورد دیگر اینکه جمهوری اسلامی لشکرکشی خود به مصاف جریانی آورده کهدرگذشته اعلام انحلال آن اعلام نموده، مهمتر ازهمه کشته شدن تعدادی از اعضای سپاه وتشییع جنازه آنان در یاسوج و قم بنابه نوشته روزنامه کیهان روز شنبه اول مردادماه توسط گروهی که بقول جمهوری اسلامی منحل شده ووجود خارجی نداشته باشد چگونه تفسیر خواهد شد؟!! آرتش سایبری ایران چندی پیش در مطلبی بانام چرا همه محافظان حاجی احمدی دختران زیبا هستند قصد تخریب چهره مسئول آن حزب را داشت و بازهم این سوال دراذهان می پیچد، جریانی که به گفته آنان منحل گردیده و رهبر آن در المان زندگی می کند چه نیازی به محافظ دارد؟
مقایسه پژاک با القاعده و جندالله بلوچستان، تجارت مواد مخدر و بی بندوباری تشکیلاتی از مواردی است که روزانه در سایتهای نظام اسلامی به اکران گذاشته می شود. تابدین شیوه این سازمان را وجه المعامله با مخالفین خود نماید. اما باتوجه به موارد مهمی که بهآن خواهم پرداخت جنگ اخیر تمام آن اتهامات جاری علیه پژاک را نقش برآب نمود. برای نمونه سایت جرس که امروزه مهمترین پایگاه خبررسانی جنبش سبز می باشد، در اخبار مربوط به جنگ میان سپاه و پژاک نه اینکه ازواژه شهید برای کشتهشدگان سپاه ( بنابهفرهنگ حکومت ) خودداری نمود بلکه با کنایه نوشت" در حالیکه فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران هفته گذشته از کشته شدن دهها تن از اعضای گروه پژاک در مناطق مرزی شمال غرب کشور خبر داده و تأکید کرده بود که "عملیات تعقیب و مجازات آنها ادامه خواهد داشت"، امروز منابع رسمی اعلام کردند که مسئول اطلاعات سپاه قم و پنج تن از پرسنل ارشد سپاه، در درگیری های مسلحانه در منطقه سردشت، توسط گروه پژاک کشته شده اند." آنچه مهم است سایت جرس در تنظیم خبرخود پژاک را جریانی تروریستی معرفی ننموده که اینگونه موارد نشان از ناکارایی سیاستهای رژیم در سیاه نشان دادن پژاک نزد یاران قدیم خود است. نمونهای دیگر یک بسیجی قدیمی بنام ماهان نیکو درسایت گویا نیوز با قلم شیوای خود از اتفاقات اخیر و مقایسه آن بادوران جنگ دهه شصت سخن به میان آورده که بسیار حائزاهمیت است. ایشان می نویسد درنوجوانی عازم جبهه شدم و در سوگ فرماندهان خود می نشستیم اما درباره کشته شدن فرماندهان سپاه در جنگ با پژاک می نویسد: با این اوصاف هر گاه مردم می شنوند یکی یا چند تنی از فرماندهان سپاه در یک حادثه بمب گذاری و یا سقوط هواپیما و هلیکوپتر و یا درگیری با پژاک و یا حتی ترور کشته شده اند ، دیگر نه تنها گریستنی در فراغ آنها وجود ندارد، بلکه متاسفانه می اندیشند احیانا انگلی از جامعه و ملت کاسته شده است". نمونههای فوق بیانگر این است که جنگ نرم نظام همزمان با شکست درجبههها به شکست انجامیده و این واقعیت را می رساند که فریب مردم محدوده زمانی دارد و نمی شود برای همیشه بهچشم مردم خاک پاشید.
شکست آرتش پوشالی سایبری از آنجا پدیدار گشت که سایت بولتن درمطلبی بقلم فردی هزارچهره تحت عنوان سوت وکف سرمستانه برای ترور سرباز ایرانی!! ضعف روحی نیروهای مهاجم ایرانی را آشکارساخت. زیرا اولا" کسی که از قم، یاسوج ویا اصفهان برای جنگ به کوردستان اعزام شود و درآنجا به هلاکت برسد ترور نیست و صوت وهلهله مردم ازکشته شدن پاسداران نشان از بغض درگلو خفته چندین ساله ایست که هرآن ممکن است به شیوههای دیگر بروز نماید، ثانیا"دروغگوئیهای هیئت حاکم از آنجا پدیدار می شود که چند روز قبل فرد مجهول الهویهای بنام سوران حکیمی اززبان ملت کورد بارزانی را تهدید به جنگ نمودهبود. حال این دو تناقض را چگونه می تواند بررسی نمود ملت کورد کدامیک هستند آن یکی که ازکشتهشدن پاسداران خوشحال هستند یا علیه بارزانی؟ ثالثا" آیا این کوردها هستند که برای تروربه قم و یاسوج و اصفهان رفته یا آنان برای حفظ منافع خود به کوردستان آمده اند؟ و یا بازهم اگر ملت کورد آنچنان که دررسانههای ایران بعنوان مرزبان و غیور نام برده می شوند چه نیازی به اعزام نیرو از نقاط دیگر ایران هست؟
دردامه بحث موجود و بمنظور جبران شکست حمله نظامی سپاه پاسداران، سعدالله زارعی در یادداشتی تحت عنوان " ضربه سنگين امنيتي عمليات قنديل" درروزنامه کیهان مورخ دوم مردادماه نکات قابل توجهی را برملا ساخته که بررسی چند مورد ازمحتوای یادداشت ایشان را ومقایسه با دیدگاه همفکران خودش زروری می دانم تا به میزان سرخوردگی و ناآگاهی این ایادی پی ببریم.
ایشان حمله سپاه پاسداران به پژاک را با جنگ 33 روزه حزب الله با اسرائیل مقایسه و دراین مقایسه ایران بهحزب الله لبنان و پژاک به اسرائیل تشبیه نموده، همچنین درموضعی غریب پژاک را نه وابسته پ کاکا،و نه شاخه ایرانی پ کاکا دانستهاست. زیرا ازنظر ایشان پ کاکا نماینده واقعی کوردهای ترکیه، دارای سابقه مبارزاتی و دارای خط مشی وچارچوب و استراتژی معین پی پندارد، اما پژاک رافاقد موارد فوق می داند و دربخش دیگری ادعای خنده دارو تلخی را عنوان نموده که گویا سپاه پاسدارن برای امنیت کاسبکاران مرزی به قندیل حمله نمودهاست که مورد اذیت پژاک قرارگرفته بودند! که این سه مورد را کافی دانستم تا با استناد به ادعاهای قبلی مدیران نظام درکوردستان بی خردی ایشان را که جزو بابصیرتهای نظام هم هست روشن نمایم.
واقعیت این است اگر مقایسهای صحیح انجام گیرد، برخلاف ادعاهای یادداشت نویس روزنامه کیهان، بهدلایل بسیاری باید پژاک را که پیروزی شایان توجهای درمقابل سپاه پاسداران بدست آورده با موفقیت حزب الله درجنگ 33 روزه مقایسه و ایران را که بلحاظ تلفات نظامی و ناتوانی در مقابل پژاک شکست خورده با اسرائیل مقایسه نمود. دوم اینکه اعتراف ایشان به اینکه پژاک نه پ کاکا و نه شاخه ایرانی پ کاکاست، نشان از نوعی سردرگمی و اعترافشان به پ کاکا بعنوان نماینده واقعی کردهای ترکیه، دارای استراتژی و مردمی بودن آن حزب، 180 درجه با نگرش دیگر نظریه پردازان جمهوری اسلامی در مورد پ کاکا فرق دارد. که اشکال از کدامیک باشد خود بحث جداگانهایست اما تناقضات فاحش از همه جهت در مورد یک جریان نشان از سردگمی آنان دربرخورد با پژاک است برای نمونه سایت بولتن نیوز چندی پیش درمطلبی تحت عنوان نقدی برفرقه تروریستی پ ک ک و پژاک نوشت : " پ ک ک . پژاک ، هر دو یکی است . فرقه پژاک - به سرکردگی عبدالرحمن حاج احمدی - در سال ۲۰۰۳ زیر چتر پ ک ک تاسیس شد . گرچه همیشه ادعا کرده اند که جدای از همدیگرند و هیچ ارتباطی با هم ندارند اما تمامی شواهد خلاف این امررا ثابت می کند "
نکته قابل تامل این است که یادداشت نویس کیهان پ کاکا راحزبی مردمی اما بولتن نیوز آن را فرقهای تروریستی، کیهان پژاک را نهشاخهای از پ کاکا اما بولتن آنرا شاخهای از پ کاکا، کیهان معتقد است که دستگیری حاج احمدی بمهراه تنی چند از سران پ کاکا دراسفند 88 و آزادی حاج احمدی نشان از رابطه پژاک با امریکا و تحویل اعضای پ کاکا به ترکیه نشان از وابسته نبودن پ کاکا به امریکاست، اما بولتن معتقد است که فرقه پژاک چون درلیست ترور امریکا قرار دارد بنابراین مخالف امریکا نیزمحسوب شود. این تناقضها دررفتار نیروهای سپاه را چگونه می توان تفسیر نمود، اگر شکستی سیاسی ـ نظامی نباشد؟
بنگاه دروغ پراکنی کیهان در موردی دیگر حمله سپاه پاسداران به پژاک را کمک به کاسبکاران مرزی که از دست پژاک به ستوه آمدهاند عنوان نمود!. این ادعا برای جامعه کوردستان و جامعه غیر کورد همان اندازه برای مردم اعتبار دارد که صانع ژاله را بعداز ترورش بسیجی اعلام نمودند. درست چند ماه پیش سایت کردستان امروز در مطلبی تحت عنوان دستور فرمانده سپاه درباره کولبران مرزی بنقل از سردار پاسدار محمد حسن رجبی فرمانده سپاه بیت المقدس اعلام نمود که " به تمامی یگانهای مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستور داده است تا از تیراندازی به سمت کولبران مرزی اجتناب کنند" آیا سعد زارعی حاضر است در مورد جنایاتی که سپاه پاسدارن درچند سال گذشته درکوردستان انجام داده وجدان بخرج دهد و همان گفته سردار رجبی را دنبال نماید و آخرت خودرا تباه ننماید؟ برای آشنایی سعدزارعی چند نمونه از جنایات سپاه را دراینجا بیان می نمایم. اول اینکه در چند سال گذشته کشتار بی رحمانه کولبرها توسط نیروی انتظامی رژیم که برای تامین زندگی روزانه خود با حمل کالا چندین کیلومتر درمناطق شعب العبور حرکت می کنند به امری عادی تبدیل شده و به بیرحمانهترین شیوه این انسانهای بیگناه را به قتل می رسانند. ( البته طبق فقه شیعه کشتن غیر شیعه ثواب دارد ) با سرچ کولبرها می توان به دهها خبر ناگوار در مورد قتل کولبران کورد در رسانهها و سازمانهای حقوق بشری دست یافت که اینها ابعادی کوچکی از فاجعهای انسانیست که درکوردستان اتفاق می افتد وهنوزهم این کشتار بی رحمانه توسط سپاه ادامه دارد. دوم اینکه قتل غیر انسانی صدها راس قاطر کاسبکاران و آثار آنان خارج ازاینکه نمونه جنایت این رژیم علیه موجودات دیگر است بلکه لاشه این حیوانات خطری برای شیوع بیماریهای خطرناک می باشد. سوم اینکه سال 1373 تنها درمنطقه مرزی بانه بیش از چهارصد نفر از مردم کاسبکار که برای تهیه یک لقمه نان مجبور به کارمرزی بودند روی تلههای میدان مین سپاه پنجم امام رضای مشهد گرفتار و جان باختند و صدها نفر نیز بی دست وپا شدند جنایاتی که درآن سالها توسط سپاه پاسدارن اتفاق افتاد در تاریخ بشریت بی نظیر بوده که متاسفانه هیچگاه بازتابی درمحافل عمومی نداشت.
1.
http://kurdishperspective.com/readuser.php?id=36612.
http://kurdishperspective.com/readuser.php?id=3723
3.
.
ایمیل نویسنده: grdako@yahoo.com
برگرفته از : ایران گلوبال
No comments:
Post a Comment