حتما آدم هاي بسيار باهوش و توانمندي را ميشناسيد كه هيچ كار مفيدي انجام نميدهند. آنها ساعت هاي طولاني كار ميكنند، به خودشان استرس وارد ميكنند اما هيچ پيشرفت خوبي نميكنند.
همه ما در طول زندگي عادت هاي غير مفيدي پيدا ميكنيم كه ما را از رسيدن به هدف اصلي زندگيمان دور ميكند. و معمولاً در اين دنيا كه با سرعت شگرفي پيش ميرود، حتي متوجه نميشويم كه همان اشتباهات را دوباره و دوباره مرتكب ميشويم. براي اينكه زندگي متوازن و مفيد داشته باشيد بايد طولاني مدت در كاري كه راضيتان ميكند تلاش نموده و از اشتباهاتي كه در زير عنوان ميگردد دوري كنيد.
اين 8 اشتباه انسانهاي باهوش است و نشانتان ميدهيم كه چطور از اين اشتباهات در امان بمانيد:
1. آنها مشغول بودن را با مفيد بودن ا
شتباه ميگيرند.
سرعتتان را كندتر كنيد و اين را به ياد بياوريد: بيشتر چيزها هيچ اهمت خاصي ندارند. مشغول بودن معمولاً يك شكل تنبلي ذهني است—تنبل فكر كردن و با تنبلي عمل كردن. بخاطر همين است كه ميگويند عاقلانه تر كار كنيد نه سختتر.
فقط كافي است كه يك نگاه به اطرافتان بيندازيد. آنها كه از همه مشغول ترند بازده كمتري دارند.
افراد پرمشغله هميشه وقت كم ميآورند. هميشه در تلاش براي رسيدن به سر كار، كنفرانس، ميتينگ، جلسات كاري و از اين قبيل هستند. معمولاً كم پيش ميآيد كه وقت كافي براي خانواده و دور هم بودن داشته باشند، حتي براي خوابيدن هم وقت ندارند.
برنامه پرمشغله شان باعث ميشود احساس مهم بودن كنند اما اين فقط يك توهم است.
راهحل: سرعتتان را كمتر كنيد. نفس بكشيد. تعهداتتان را مرور كنيد. كارهاي مهم را اول برنامه بياوريد. هر زمان فقط يك كار را انجام دهيد. از همين حالا شروع كنيد. هر دو ساعت يكبار يك وقفه كوتاه براي استراحت داشته باشيد. بعد تكرار كنيد.
2. وقتشان را صرف دنبال كردن يك دستاورد ساختگي ميكنند.
رشد شخصي مسئله اي سالم است. رشد شخصي يك دستاورد است. اما تا زمانيكه واقعي باشد. مشكل اينجاست كه فشار براي رشد كردن به همراه خود، انگيزه براي راحتتر كردن آن رشد ميآورد. يا اگر بخواهيم دقيقتر بگوييم، براي ساده تر به نظر رسيدن رشد.
بازيهاي رشد كه دستاوردهاي ساختگي دارند را در اينترنت بارها ميبينيد. خيلي از آنها حاوي محصولات و خدماتي هستند كه توسط اسامي معروفي مثل Facebook و Twitter فراهم ميشوند. هركدام يك زيربناي رواني دارند كه از يك بازي رشد پر از دستاوردهاي ساختگي حمايت ميكنند—جمع آوري امتيازهايي كه به فايده موردنظر آن محصول يا خدمات نزديك باشد.
در Facebook ليست دوستان و در Twitter دنبالكنندگان آن.
بله، هركدام از آنها اگر به تعادل و باهدف استفاده شوند، يك هدف منطقي به دنبال دارد. اما بيشتر افراد اينقدر خود را درگير سيستم امتيازهاي آن بازي ميكنند كه آن دليل اصلي و قانوني كه بخاطر آن شروع به استفاده از آن محصول يا خدمات كردند را به كلي فراموش ميكنند.
اگر اين بازي را فقط براي سرگرمي انجام ميدهيد، و از آن آگاهيد، عالي است و هيچ اشكالي ندارد. اما اگر هدفتان به دست آوردن دوستان بيشتر و بيشتر و بالا بردن تعداد دوستان و دنباله روهايتان فقط براي دست يافتن به آن است، دستاوردهايتان كاملاً ساختگي است.
به همين دليل خيلي مهم است كه ذهنتان را روي كاري كه ميكنيد و دليل انجام آن تمركز دهيد.
راهحل: از خودتان بپرسيد: آيا اين فعاليت يك تغيير مثبت و محسوس در زندگي من يا فردي ديگر ايجاد ميكند؟ آيا لازمه يك هدف واقعي است؟ آيا به نظرم اشكالي ندارد كه اينكار را فقط به خاطر اينكه از انجام آن لذت ميبرم انجام ميدهم، فارغ از اينكه فكر كنم براي خودم يا ديگري فايده دارد يا نه؟
3. ياد ميگيرند يك كار را چطور انجام دهند اما هيچوقت انجامش نميدهند.
متاسفانه تعداد كمي از آدمها طوري زندگي ميكنند كه به آن موفقيتي كه هميشه در روياهايشان بوده دست پيدا كنند. و اين يك دليل ساده دارد:
هيچوقت وارد عمل نميشوند!
علمآموزي به اين معنا نيست كه رشد ميكنيد. رشد زماني اتفاق ميافتد كه چيزهايي كه ميدانيد زندگيتان را تغيير دهند. بيشتر آدمها در سردرگمي كاملند. درواقع آنها زندگي نميكنند. فقط روزها را ميگذرانند و هيچوقت كاري كه لازم است را انجام نميدهند—يعني دنبال كردن آرزوهايشان.
مهم نيست كه نابغه باشيد يا دكتراي فيزيك كوانتوم داشته باشيد، اگر عمل نكنيد نميتوانيد كوچكترين تغييري در زندگيتان ايجاد كنيد. بين دانستن خالي و دانستن و عمل كردن تفاوت زيادي وجود دارد. دانش و هوش بدون عمل هر دو بي ارزش هستند. به همين سادگي!
راهحل: موفقيت در تصميم به زندگي كردن—جذب خودتان در فرايند دنبال كردن اهدافتان— نهفته است. پس تصميم بگيريد و وارد عمل شويد.
4. براي بررسي پيشرفتشان معيار سنجش درستي ندارند.
نميتوانيد چيزي كه به درستي آنرا نسنجيده ايد را كنترل كنيد و چيزي كه ميسنجيد آينده شما را تعيين ميكند. اگر چيزهاي درستي را بررسي نكنيد نسبت به فرصتهايي كه برايتان پديدار ميشود كور ميشويد.
تصور كنيد كه در كار تجاري كوچكي كه انجام ميدهيد، مقرر كنيد كه ميزان مدادها و گيره هاي كاغذ كه مصرف كرديد را حساب كنيد. آيا اين منطقي است؟ خير! چون مدادها و گيره هاي كاغذ معيار خوبي از چيزهاي مهم براي يك تجارت نيستند. مدادها و گيرههاي كاغذ هيچ تاثيري در درآمد، رضايت مشتري، رشد بازار و از اين قبيل نيستند.
اجازه بدهيد بعنوان يك مثال عيني از فروشگاه اينترنتي اسم ببريم. بيشتر صاحبين اين سايتها كه از آن راه زندگي خود را ميگذرانند، تعداد مشتركين RSS خود را اولين معيار موفقيت سايتشان قلمداد كرده و به دقت آن را بررسي ميكنند اما نميدانند كه تعداد مشتركين RSS يك معيار حياتي نيست زيرا بيشتر اين مشتركين درصد فعاليت بسيار پاييني در سايت ميزبان و توليد كننده درآمد آن دارند.
اينكه چه چيز را بسنجيد آينده شما را پيشبيني ميكند. بايد چيزهايي را بسنجيد كه مستقيماً به هدف اوليه شما مرتبط باشد.
راهحل: رويكرد مناسب اين است كه بفهميد هدف اصليتان چيست و بعد چيزهايي كه مستقيماً در رسيدن به آن هدف دخيل هستند را بسنجيد. درمورد مثال سايت تجاري، هدف بايد "اخذ درآمد از طريق سايت" باشد. و چيزهاي كمي كه ارزش بررسي را دارند تعداد كليكهايي است كه روي تبليغات، نرخهاي تبديل مرتبط، نرخهاي تبديل محصولات داخل و فيدبك مشتري/خواننده و از اين قبيل ميباشد.
توصيه ما اين است كه براي تعيين هدف اصليتان وقت بگذاريد، بعد مهمترين موارد براي بررسي كردن را تعيين كرده و بعد بلافاصله شروع به بررسي كنيد. به طور هفتگي اعداد را يادداشت كرده و از آن اطلاعات براي ايجاد يك نمودار روند رشد هفتگي يا ماهانه استفاده كنيد تا پيشرفتتان را ارزيابي كنيد. بعد عملكردهايتان را بنا به پيشرفت بيشتر توسعه دهيد.
5. درگير ايدآلسازي همه چيز ميشوند.
خيلي از ما ايدآلگرا هستيم. معيارهاي بالايي براي خودمان در نظر ميگيريم و بيشترين تلاشمان را ميكنيم. زمان و توجه زيادي را صرف كار/علاقه مان ميكنيم تا استانداردهاي شخصيمان را بالا نگه داريم. عشق ما به بهترينها باعث ميشود دست به تلاشهاي بيشتر بزنيم، هيچ وقت دست از كار نكشيم و هيچ وقت از پا ننشينيم. و اين اختصاص دادن كامل خود به ايدآلها به ما كمك ميكند به نتيجه دلخواهمان برسيم. البته تازمانيكه اين روش ما را اسير خود نكند.
اما وقتي اسير ايدآلگرايي شديم چه اتفاقي ميافتد؟
وقتي نتوانيم به استانداردهايي كه براي خودمان تعيين كردهايم برسيم، نااميد و دلسرد ميشويم و نميتوانيم با چالش هاي جديد روبهرو شويم و يا حتي كاري كه شروع كردهايم را تمام كنيد. اصرار ما براي رساندن همه چيز به منتهاي درجه عالي بودن باعث تاخيرهاي زياد در كارها، استرش شديد و نتيجه نامطلوب ميشود.
ايدآلگراهاي واقعي كارها را سخت شروع ميكنند و براي اتمام آنها هم بسيار سختي ميكشند.
راهحل: دنياي واقعي هيچ پاداشي به ايدآلگراها نميدهد. دنيا به كساني پاداش ميدهد كه كارها را انجام ميدهند. و تنها راه براي انجام كارها اين است كه 99% مواقع ايدآل انجام ندهيم. فقط با سالها تمرين و غيرايدآل انجام دادن كارهاست كه ميتوانيم به بارقههايي از ايدآل دست پيدا كنيم. پس تصميم بگيريد. وارد عمل شويد. از نتيجه كار درس بگيريد. و اين روش را بارها و بارها انجام دهيد. اين بهترين راه براي دست يافتن به ايدآلهاست.
6. قبل از اينكه براي يك فرصت وارد عمل شوند صبر ميكنند تا 100% براي آن آماده گردند.
اين مورد تا حدودي به مورد بالا مرتبط است اما نكاتي دارد كه بايد جداگانه درمورد آن بحث شود.
يكي از مهمترين چيزهايي كه ميبينيم افراد باهوش را عقب مياندازد بيميلي خودشان براي قبول كردن فرصتها فقط به اين دليل است كه تصور ميكنند براي آن آمادگي ندارند. به عبارت ديگر، تصور ميكنند كه به دانش، مهارت و تجربه بيشتري نياز دارند تا بتوانند براي آن فرصت اقدام كنند. متاسفانه، اين طرز فكر جلوي پيشرفت را ميگيرد.
واقعيت اين است كه وقتي موقعيت و فرصتي پيش ميآيد هيچكس هيچوقت 100% آماده نيست. چون بيشتر فرصتهاي زندگي ما را مجبور ميكند از نظر احساسي و عقلي رشد كنيم. اين فرصتها باعث ميشود از منطقه امنمان پا را فراتر بگذاريم و اين يعني اول كار احساس راحتي چنداني نخواهيم داشت. و وقتي احساس راحتي نكنيم، احساس آمادگي هم نميكنيم.
راه حل: يادتان باشد كه فرصتهاي استثنايي براي رشد و پيشرفت فردي بارها و بارها در طول زندگي اتفاق ميافتد. اگر ميخواهيد در زندگيتان تغيير مثبت ايجاد كنيد، بايد از اين موقعيتها استفاده كنيد، حتي اگر 100% احساس آمادگي براي آن نكنيد.
7. خود را با انتخابهاي زياد اشباع ميكنند.
اينجا در قرن 21 كه اطلاعات با سرعت نور حركت ميكند و فرصتهاي تغيير و پبشرفت بهنظر بي انتها ميرسد، براي انتخاب روند زندگي و كار با موقعيتهاي مختلفي روبهرو هستيم. اما متاسفانه، زياد بودن گزينههاي انتخاب معمولاً موجب بيتصميمي، سردرگمي و بيحركتي ميشود.
تحقيقات مختلفي درمورد كار و بازاريابي نشان داده است كه وقتي مشتري با انتخاب هاي مختلفي از محصولات روبهرو باشد، خريد كمتري ميكند. مطمئناً انتخاب از بين سه گزينه بسيار راحتتر از بين سيصد گزينه است. اگر تصميم براي خريد كردن سخت باشد، بيشتر افراد خسته شده و دست از خريد ميكشند.
به همين ترتيب اگر شما هم خودتان را درمعرض تعداد گزينه هاي انتخاب زيادي قرار دهيد، ذهن ناخودآگاهتان خسته ميشود.
راهحل: اگر يك خط توليد را ميفروشيد، سعي كنيد ساده باشد. و اگر سعي داريد درمورد چيزي در زندگيتان تصميم بگيريد، وقتتان را صرف ارزيابي آخرين جزئيات هر انتخاب نكنيد. چيزي را انتخاب كنيد كه فكر ميكنيد برايتان مناسب است و آن را امتحان كنيد. اگر موثر نبود، چيز ديگري را انتخاب كنيد و پيش برويد.
8. در زندگي خود تعادل ندارند.
اگر از آدمها بخواهيد آنچه كه از زندگي ميخواهند را برايتان خلاصه كنند، آن را در كلماتي مثل "عشق"، "موفقيت"، "خانواده"، "شناخت"، "آرامش"، "خوشبختي" و امثال آن خلاصه ميكنند. اما همه اينها چيزهايي كاملاً متفاوت هستند و بيشتر آدمها همه آن را در زندگيشان ميخواهند. متاسفانه، تعداد زيادي از آدمها براي رسيدن به اين اهداف زندگيشان را درست متعادل نميكنند.
كسي را ميشناسم كه سال گذشته يكصد ميليون تومان از تجارت خود درآمد كسب كرد اما وقتي با من دردودل ميكرد ميگفت كه افسرده است. وقتي از او دليلش را پرسيدم گفت چون تنها و خسته است و وقت كافي براي خودش اختصاص نداده است.
يك نفر ديگر را هم ميشناسم كه هميشه و تقريباً همه روز را در ساحل مشغول موج سواري است. او از آندسته آدمهاي مثبتانديش بسيار شاد است كه هميشه نيشش تا بناگوشش باز است. اما در يك وَن ميخوابد و واقعاً محتاج نان شبش است. نميتوانم با اينكه اين مرد هميشه شاد به نظر ميرسد داستان زندگيش را يك زندگي موفق بدانم.
اينها دو سبك زندگي تقريباً نامتعادل هستند. ميليونها زندگي ديگر هم مثل اينها وجود دارد.
راهحل: وقتي زندگي كاريتان (يا زندگي اجتماعيتان، خانوادگيتان و از اين قبيل) پرمشغله باشد و همه انرژيتان در آن نقطه متمركز شده باشد، خيلي راحت تعادل زندگيتان برهم ميخورد. بااينكه انگيزه اهميت زيادي دارد اما اگر ميخواهيد كارها درست انجام شود، بايد ابعاد مختلف زندگيتان را متعادل كنيد. اينكه يك بُعد زندگي را فراموش كرده و بيشتر وقتتان را صرف يك بُعد زندگي كنيد، فقط برايتان خستگي و استرس به همراه خواهد داشت.
No comments:
Post a Comment