جمعه، ۱ مرداد ۸۹-در این هفته سران و فرماندهان ارگانهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی جلسات متعددی برپا کردند تا عملیات انتحاری گروه اسلامگرای جندالله را در بلوچستان که به مرگ حدود ۳۰ تن و آسیبدیدهگی متجاوز از ۳٠٠ نفر انجامید، مورد بررسی قرار دهند و اقدامات جدیدی را برای مقابله با آن به مرحله اجرا درآورند.
در جلسهای که اواسط این هفته تحت ریاست نایب رئیس مجلس، با حضور وزرای کشور، اطلاعات، رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس و تعدادی دیگر از مقامات سیاسی و نظامی برگزار گردید، همه بالاتفاق بر این نظر بودند و به اطلاع امت شهید پرور حزبالله رساندند که در این ماجرا نیز آنچه که رخ داد، به داخل ایران ارتباط پیدا نمیکند. عوامل اصلی، در ورای مرزهای ایران به سر میبرند، دستهای پلید صهیونیسم، آمریکا، انگلیس، ناتو و پاکستان از آستین جندالله بیرون آمده تا امنیت بینظیر در ایران را خدشهدار کنند و میان برادران شیعه و سنی که بحمدالله کمترین کدورتی نیست، شکاف و اختلاف بیاندازند و در بلوچستان ناامنی ایجاد کنند.
راهحل این مساله هم بدین قرار خواهد بود: باید مراقبت بیشتری از مرزها انجام بگیرد. امکانات نظامی فزونتری به این مراقبت مرزی اختصاص یابد. اقدامات نظامی و امنیتی در استان سیستان و بلوچستان تشدید شود و فتنهگران به سزای اعمال ننگینشان برسند.
این بود تمام تحلیل و نتیجهگیری مقامات سیاسی، نظامی و امنیتی رژیم جمهوری اسلامی، از ریشهیابی آنچه که در بلوچستان میگذرد و راهحل آن. لذا وزیر اطلاعات اعلام کرد: این عملیات تحت نظر نیروهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل انجام گرفته که میخواهند نظم و امنیت را در منطقه بر هم بزنند. وزیر کشور اما پای پاکستان را به میان کشید و از مقامات این کشور خواست با اقدامات مشترک امنیتی، ریشه عملیات تروریستی خشکانده شود.
سرانجام نیز، خامنهای با ارسال پیامی در ۳۰ تیر، تحلیل و جمعبندی ارگانهای سیاسی و نظامی خود را به شرح زیر اعلام نمود: “جمهوری اسلامی، آماج توطئهای خبیث از سوی دستگاههای جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی و انگلیس قرار میگیرد تا به خیال خام آنان درگیر فتنههای مذهبی و نزاع شیعه و سنی شود. اما به اذن الله اجازه نخواهند داد و همه دستگاههای حکومتی موظفند با قاطعیت و جدیت مقابله کنند و فتنهگران را به سزای اعمال خود برسانند.”
نتیجه دست به نقد حل معضل هم تا همین لحظه، حمله بسیجیان و حزبالهیهای طرفدار رژیم در زاهدان به مغازههای مردم بلوچ، دستگیری متجاوز از ۴٠ تن به ظن مخالفت با رژیم و آنگونه که جانشین فرمانده پلیس جمهوری اسلامی اعلام کرده، به قتل رسیدن ۶ نفر در درگیریهای چند روز گذشته است.
معضل اما همچون گذشته به جای خود باقیست. چون ریشه مساله بر خلاف ادعاهای سران و مقامات جمهوری اسلامی نه در خارج از مرزها، بلکه در داخل مرزها و در خاک اجتماعی بلوچستان نهفته است. جمهوری اسلامی که اکنون نه فقط در بلوچستان بلکه در سراسر ایران با موج وسیع اعتراضات و نارضایتی مردم از وضع موجود روبهروست و از حل ابتدائیترین مسائل و معضلات مردم ناتوان و درمانده است، چه پاسخی میتواند جز این داشته باشد که علت هر مساله اجتماعی، سیاسی و حتا اقتصادی را به خارج از مرزها نسبت دهد و آن را توجیه سرکوب و کشتار مردم قرار دهد.
وقتی که اعتراضات علنی میلیونها تن از مردم در قلب کشور ایران، در تهران، اصفهان و شیراز به تحریکات آمریکا، انگلیس و اسرائیل نسبت داده میشود، روشن است که هر اتفاقی در بلوچستان ریشهاش در فعالیتهای سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی کشورهای دیگر خواهد بود.
اما هیچیک از ادعاهای رژیم تغییری در این واقعیت ایجاد نمیکند که سرمنشاء و ریشهی تمام رویدادها در ایران، نظم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی حاکم بر ایران است.
این که جندالله بلوچ مستثنا از این که چه هست و که هست، در واقعیت امر دست پرورده جمهوری اسلامی و حاصل سیاستهای آن در منطقه بلوچستان است. جمهوری اسلامی مسئول عقبماندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم این منطقه است. فقر و بدبختی که تودههای مردم بلوچ در آن به سر میبرند در هیچ کجای ایران نظیر ندارد. محرومیتهای اجتماعی مردم این منطقه حد و حصری نمیشناسد.
اگر صحبت از فقیرترین منطقه در میان است، اشاره به بلوئچستان است. اگر صحبت از بیشترین تعداد بیکاران و بیسوادان در ایران است، آمارها بلوچستان را در صدر قرار میدهند و اگر اسفبارترین وضعیت بهداشتی، درمانی و زیستی مردم را بخواهید، باز هم در بلوچستان است.
جمهوری اسلامی تنها از این جهات مردم منطقه بلوچستان را از ابتدائیترین امکانات محروم نکرده، بلکه سرکوب و ستم سیاسی بر این مردم نیز حد و مرزی نمیشناسد. مردم بلوچستان به عنوان یک ملیت تحت ستم از هر گونه حقوق دمکراتیک مختص خود محروماند. با تبعیض و نابرابری ملی روبه رو هستند. عموما سنی مذهباند و از این بابت نیز با تبعیض و سرکوبگری جمهوری اسلامی مواجهاند. عقب ماندهگی، فقر، گرسنگی، بیکاری و ناآگاهی که علتالعلل همه آنها نظم سرمایهداری حاکم بر ایران و سیاستهای فوق ارتجاعی جمهوری اسلامیست، گروههایی از مردم این منطقه را وامیدارد که در ازای دستمزد ناچیزی به خدمت باندهای مواد مخدر برای حمل نقل این مواد درآیند. جمهری اسلامی که اساسا خودش و سیاستهایاش باعث گسترش اعتیاد در ایران و رونق گرفتن بازار مواد مخدر بوده و هست، به قصد ظاهرسازیاش در مبارزه با مواد مخدر، هر روز تعدادی از این مردم بدبخت و فلکزده را به اسم قاچاقچی به دار میکشد. در حالی که قاچاقچیها و باندهای مواد مخدر که یک سر آن در درون خود حکومت اسلامیست و سر دیگر آن در خارج از ایران، هیچگاه نه دستگیر میشوند و نه مجازات.
جمهوری اسلامی که مبلغ و مروج خرافات مذهبی و یک رژیم دیکتاتوری عریان است، از همان بدو به قدرت رسیدناش تلاش نمود با سرکوب سازمانها و گرایشات سیاسی مترقی این منطقه، گرایشات مذهبی را تقویت و از ساختارهای کهنه و عقب ماندهی عشیرتی و طایفهای در خدمت اهداف سیاسی خود بهرهبرداری کند. بنابراین، جمهوری اسلامی تمام زمینهها را برای شکلگیری و فعالیت گروهی اسلامگرا به نام جندالله فراهم ساخت. جندالله بلوچ اما چیزی جز حزب الله سنی مذهب نیست. فقط رقیبی برای جمهوری اسلامی در بلوچستان است. جمهوری اسلامی از شیعهگری دفاع میکند و جندالله از سنیگری. جمهوری اسلامی مدافع ستمگری و تبعیض بر مردم بلوچ است، جندالله خواهان ستمگری بلوچ بر زابلی و فارس است و حتی شعار بیرون ریختن هر ملیتی سوای بلوچ را از استان سیستان و بلوچستان سر میدهد. جمهوری اسلامی با تروریسم دولتی و سرکوب و اعدام میخواهد قضیه جندالله را فیصله دهد و جندالله نیز با ترور و تروریسم، نزاع خود را با جمهوری اسلامی حل کند. بنابر این روشن است که جندالله نماینده مطالبات آزادیخواهانه؛ دموکراتیک و رفاهی تودههای مردم بلوچ نیست، بلکه نماینده قشر سنتی و عقب مانده بلوچ است. جمهوری اسلامی که خود مظهر و تجسم کهنه پرستی و ارتجاعست، هیچ راه حلی نه فقط برای مساله بلوچستان، بلکه حتا گروه جندالله ندارد. نتیجه سرکوب و اعدامهای پی در پی نیز تقویت این گروه بوده است.
تهدیدهای اخیر سران و مقامات رژیم مبنی بر تشدید سرکوب و کشتار، ذرهای هم معضل را حل نخواهد کرد. راه حل مساله بلوچ و بلوچستان، راهحلی اقتصادی- اجتماعی و سیاسیست و دقیقا از همین روست که جمهوری اسلامی با ادعاهای توخالی فقط ناتوانی خود را جار میزند. راه حل ریشهای مساله بلوچستان رهایی از عقب ماندگی اقتصادی- اجتماعی و فقر مادی و معنوی تودههاست. این وظیفهایست که تنها استقرار سوسیالیسم در سراسر ایران میتواند از عهدهی آن برآید.
راه حل فوری مساله نیز برافتادن هر گونه ستمگری سیاسی، نابرابری و تبعیض ملی، مذهبی، جنسی و قومیست. تبعیض و نابرابری ملی وقتی میتواند برافتد که برابری تمام ملیتهای ساکن ایران بیقید و شرط به رسمیت شناخته شود. مردم بلوچ از خودمختاری وسیع منطقهای برخوردار گردند، خودشان اداره امور منطقهشان را در دست بگیرند، آزادانه به زبان خود حرف بزنند، تحصیل کنند و در مجامع عمومی از آن استفاده نمایند، نه فقط تبعیضها و نابرابریهای ملی برافتاده باشد، بلکه هر گونه امتیاز ویژه برای یک مذهب و فرقهی خاص ملغا گردد، هیچ مذهبی به عنوان مذهب رسمی پذیرفته نشود و مذهب امر خصوصی مردم اعلام گردد. تنها یک حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان میتواند انجام و اجرای این وظیفه را نیز بر عهده داشته باشد.
http://96.0.88.207/?p=18094
No comments:
Post a Comment