نابودى فيزيکى ملت بلوج امرى عادى نيست
(توضيح ھيئت تحريريه وبسايت" استمان": اين نوشته آقاى م-و-کوھگنجى که به دليل طولانى بودن آن درچند قسمت پخش ميشود، مدتھا پيش به دست ما رسيده بود اما به دليل نوع فورمت تايپى آن قادر به گذاشتن آن در وبسايت نبوديم۔ اينک پس از تايپ مجدد و با رعايت کامل امانت دارى، اينک تقديم حضور فعالان سياسى است تا با نگاھھاى تيزبين خود واجه م-و- کوھگنجى را براى بيشتر و بھتر نوشتن در اين زمينه يارى رسانند۔)
بخش سوم
پدیده ھا وقتی واقیعت پیدا می کنند که در حال تکامل و تعغیر، سلسله وار و زنده مورد تجزیه و تحلیل علمی قرار گیرند. بلوچستان و تصرف تجاوز گرانه آن توسط رژیم پھلوی و اکنون عمل کرد ھای ج.ا را باید در ھمین راستا مورد ارزیابی قرار داد تا بتوان به عمق بینش ھای و سیاستھای سر کوب گرانه دو رژیم در عصر جدید پی برد. بعد از سرکوبھای شدید ملت بلوچ در دوره ھای گذشته و بخصوص قاجار، مبارزات ملت بلوچ در دوره سلسله پھلوی جان تازه ای گرفت. رژیم شاه برای کنترل کامل بلوچستان و مردم آن در دهه آخر حکومتش دست به یک سری اقدامات از قبیل جاده سازی، ایجاد پایگاه ھا و پادگانھای نظامی و اداری در ھر گوشه و کنار بلوچستان مبادرت ورزید. این تاکتیک قصد نشان دادن چھره ای مردمی از رژیم شاه بود که ھم نشان دھد به فکر آبادانی بلوچستان است و ھم ایجاد کار با قیمت بسیار پایین برای نیروی محلی را در سر دارد. اما، حقیقت آینده بینی سران رژم شاه بود و نه دل سوزى و رفاه براى مردم بلوچ. بخاطر موقیعت مھم استراتژیکى بلوچستان در دنیای تجاری و نظامی بود تا ھم مردم بلوچ کاملاً تحت کنترل باشند و ھم در موقع لازم بتوان نیروھای نظامی و حمل ونقل مھمات را در گوشه و کنار بلوچستان برای سر کوب ملت بلوچ با سرعت و آسانی انجام داد. در این مورد مى توان از اسفالت جاده ھای کرمان به زاھدان، مشھد به زاھدان، و جاده ھای زاھدان –خاش، خاش- ایرانشھر، ایرانشھر- چابھار و نیز باز گشایی پادگان ارتش در خاش و تاؑسیس پادگان ارتش در ایرانشھر و تاؑسیس بزرگ ترین پایگاه نظامی ( ھوایی، دریایی و زمینی ) خاورمیانه در بندر کنارک نام برد. شاه با روشھای فوق وتعمین و پرداخت مستمری ماھیانه به خوانین و به بعضی از ملاھا و نیز به خدمت در آوردن تعداد انگشت شماری از تحصیل کردگان خود فروخته به خیال خودش ثبات را در منطقه بر قرار خواھد کرد. ھمچنین تعدای از بلوچ ھا که به خیال آزادی بلوچستان با به عراق رفته بودند، به اصطلاح امان داده شدند وبا دریافت مبلغ ماھیانه ٣٠٠ تا ٤٠٠ تومان به خدمت ژاندارمری در آمدند و به نام چریک و دلاور شھرت یافتند، بدین سان مسؑله امنیتی بلوچستان از دیدگاه رژیم شاه حل شده بود و به زخمھای مسؑله ملی ھم التیام بخشیده شد و به خیال آب برآتش ملی گرایی ملت بلوچ ریخته شد. بعضی از خوانین جنوبی بلوچستان که به دولت بغداد پناه برده بودند، با توبه نامه نوشتن و امان نامه گرفتن ، مستقیم به زیر پوشش ساواک قرار گرفتند و از جیره مرتب ماھیانه بر خوردار شدند و نیز بر بلوچھا برتری داده شدند. رژیم شاه ارامش و امنیت بلوچستان را در عقب مانده ترین و ارتجاعی ترین سیستم خان خانی یافته بود وعمداً به رشد و رواج این سیستم بر روی خوانین و بعضی سردارھا، تحصیل کردگان خود فروش و ملاھای کلان بلوچ سرمایه گذاری ھنگفتی می کرد. اقشار فوق به ھمان قدر در پیشگاه ملت بلوچ سياه ھستند که خود جانيان وگردانندگان رژیم بودند. مشاھده شده که خوانین و ملاھای متعصب در بسیاری از روستاھا از تاؑسیس مدرسه برای فرزندان بلوچ ممانعت می کردند که مباد فرزند بلوچی باسواد شود و به آگاھی دست یابد که ممکن است در آینده از خوانین و يا ملاھا نافرمانی کند. خوانىن بلوچ مستقیم با ساواک در شناسایی، به دام انداختن و سرکوب مبارزین بلوچ ھمکاری می کردند و در حقیقت بازوھای اجرایی سیاستھای سرکوب گرانه رژیم بر علیه کل ملت بلوچ بودند. خسارات سنگین و جبران ناپذیری به مبارزه ملی وارد نمودند.علم نخست وزیر و بعد وزیر در بار که خود از خوانین جنوب خراسان بود، بازیگر نقش اصلی اتحاد و ھماھنگ کننده سیاستھاى دربار با خوانین بود و نقش ترمز را در پيشرفت و ترقى ملت بلوچ ایفا مى کرد.
ملت بلوچ در بلوچستان شرقی، ھیچ زمان دولتھای غاصب نظامى و غىر نظامى پاکستان را به رسميت نشناخته است و ھميشه به عنوان اشغال گران سرزمین خود با آنھا برخورد مى کند. مبارزات ملت بلوچ در بخش شرقی تاریخی دیرینه دارد و بر می گردد به زمان تاؑسیس پاکستان. مبارزات ملت بلوچ از آن زمان تاکنون با افت وخیزھا ھمچنان به حرکت آزادی خواھی و ھویت شناسی خود در یک مبارزه نابرابر با دولتھا نظامی و یا به اصطلاح دمکراسی خواھی روبرو و در نبرد است. تظاھرات ملت بلوچ در بلوچستان شرقی بر ضد خاندان پھلوی و به حمایت از برادرنشان در بلوچستان غربی در کویؑته، کینه توزی شاه و سایر سران رژیم پھلوی را بیش از پیش بر ضد ملت بلوچ برانگیخت و نشانداد که آنھا چگونه درک و برداشتی از حل مسؑله ملی دارند. دشمنی دقیقر و عمیقتر رژیم شاه با ملت بلوچ را در راستای حمایت و تشویق وی از دولت علی بتو در سرکوبی نظامی ملت بلوچ در بلوچستان شرقی بھتر می توان دریافت.
طماعی دست یابی روسھا به آبھای به اصطلاح گرم، مسؑله آب رودخانه ھیرمند در زابل(سیستان)، اختلافات مرزی ایران و عراق، پیش روی جنگجویان در عمان و دخالت نیروھای نظامی ایران و حمایت از سلطان قابوس، سرکوب فلسطینان و حمایت از دولت غاصب اسراىؑل، وضیعت نا به سامان افغانستان و حاکميت سوسياليسم نظامى روسھا ! در آواخر سلطنت شاه در آنجا، زمزمه ھای ''بلوچستان بزرگ و آزاد'' و کل شرایط بحرانی منطقه و مجموعه سیاستھای غرب در منطقه، رژیم شاه را به درک اھمیت مھم استراتژیکی بلوچستان وادار کرد. رژیم به خوبی متوجه بود که '' جزیره ثبات'' از این منطقه به دلیل چشم داشت روسھا در تضادھای شرق و غرب، احتمال ضربه پذیری بیشتری دارد. بلوچستان ھم دارای ثروت طبیعی فراوانی است، ھم منطقه استراتژیکی و سوق الجیشی بسیار مھمی می باشد و از ھمه مھمتر بلوچھا یک ملت ھستند که فرھنگ و زبان جداگانه ای دارند و ھر سه قطعه بریده شده بلوچستان آتش زیر خاکستر ھستنند و احتمال شعله ورشدنش حتمی است. پس به ھر طریق ممکن باید کنترل شود. یا سر کوب نظامی، یا خرید عده ای خود فروخته که خود را نمایندگان ملت بلوچ معرفی می کنند ویا با کوچاندن جعمیت غیر بلوچ به بلوچستان، تعغیری در بافت جمعیت بوجود آورد. دیدار زنده یاد غوس بخش بیزنجو با محمد رضا شاه و سایر سران رژیم پھلوی و اعتراض جدی وی به محرومیتھای مردم بلوچ و تقسیم بخشھایی از بلوچستان و واگذارى آنھا به سایر استانھای ھم مرز (خراسان، کرمان و بندر عباس) و مخدوش کردن مرزھای قدیمی بلوچستان، خشم و نفرت سران رژیم را نسبت به ملت بلوچ افزود و رژیم شاه کاملاً واقف و با سرعت دست به اقدام شد تا بلوچستان غربی کاملاً به یک پایگاه بزرگ و نیرومند نظامی تبدیل شود و این چنین نىز شد.
احتیاج دستگاه سرکوب رژیم پھلوی به تعمین نیروی انسانی محلی و تکمیل کادر اداری در بلوچستان بخصوص بعد از تصمیم و به اجرا نھادن تاؑسیس بزرگ ترین پایگاه(ھوایی – دریایی) خاور میانه در بندر کنارک بلوچستان، منجر به یک سری اصلاحات جزی رفاھی در بلوچستان شد. تاؑسیس دانشگاه بلوچستان در زاھدان، دانش سرای عالی و نیز دانش سرای تربیت معلم در زاھدان را باید در ھمین راستا ديد و ارزیابی کرد. این اولین روزنه امیدی در تاریخ بلوچستان بود که بعد از قرنھا، روزنه باریک آموزش به روی فرزندان ملت بلوچ باز میشد تا شاید بتوانند آینده ای روشن را انتظار داشته باشند. متاسفانه این ھم یک خیال بود و آموزشگاه ھای فوق مملو از غیر بومیان سایر شھرستانھای ایران شد و بر خلاف تصور، اندک افرادی از فرزندان بلوچ توانستنند راه خود را بسوی آموزش عالی باز کنند. به قدرت خزیدن سران ج.ا در ایران، باز ھم متاسفانه، اندک راه یافتگان به آموزشگاه ھای ایران، اندکتر و اندکتر شدند و می شوند. ج.ا و مسوؑلین آموزشی اش در بلوچستان تمام نیروی شان را بکار بسته اند که فرزندان بلوچ بیش از گذشته از نعمت یادگیری و آموزش به دور باشند و تقریباً درب کلیه آموزشگاه ھای ایران به روی کلیه دانش جویان بلوچ بسته باشد. در دنیای امروز که ھمه چیز با سرعت شگفتی عملی می شود، بستن درب آموزشگاه ھای عالی به روى فرزندان بلوچ و از کیفیت بر خورد دار نبودن مدارس ابتدایی برای فرزندان ملت بلوچ، بزرگ ترین ضربه و شکست جامعه بلوچ در قرن اخیر است. سالھا و قرنھا به طول خواھد انجامید تا ملت بلوچ بتواند از این جنایت ھولناک قد علم کند.
بی اعتمادی مردم بلوچ نسبت به عمل کردھای رژیم و سران وکل دستگاه اجرایی آن به بی نھایت خود رسیده است. مردم از فرستادن فرزندانشان به مدارس دولتی، اگر ھم وجود داشته با شند، جلوگیری می نمایند و تمام سعی شان بر آن است تا که فرزندان خود را به مدارس دینی که ملویھای بلوچ مدیریت آنھا را برعھد دارند، بفرستند و تشویق کنند. این به نوبه خود ضربه مھلک دیگری بر پیکر کھن و رنجور ملت بلوچ است. ملاھای بلوچ تمام شرایطی را که رژیم شیعه برایشان دیکته می کند، باید بپذیرند و گردن نھند تا اجازه تدریس مسائل ساده مذھبی را در حوضه ھایی که با توافق خود رژیم ج.ا بر گزیده می شوند، داشته باشند و در نمازھای پنجگانه، حتماً برای سلامتی جان رھبر از شر افات و بلاھای طبیعی و غیر طبیعی دعا بخوانند. در روزھای جمعه قبل از نماز جماعت خطبه را باید به نام رھبر عادل بخوانند! مساجد و مکانھای عمومی را تبدیل به جایگاھی برای بر جسته کردن صفات خدا گونه و پیغمبر گونه رھبر ولایت فقیه نمایند و در انتظار فتوا و فرمان بعدی فرعون زمان بمانند. در مجالس عروسی و بخصوص ھنگام عقد بندان از باز گویی صفات رھبر والامقام ولايت فقیه نباید کاسته شود.
مردم بلوچ تنھا با دستگاه سرکوب رسمی ج.ا روبرونیستند، بلکه دھھا سازمان و انجمن و گروه شعیه سازمان یافته غیر رسمی با عوامل رسمی در سرکوب وحشیانه مردم بلوچ از ھم سبقت می گیرند. عمل کرد مدارس مذھبى، بازاریان و ھر بلوچ متحرکی را به زیر ذره بین کنترل قرار می دھند و برایش پرونده ضد رژیم و اخلال گر، شرور و آشوب گر می سازند. ھر نوع کج دھنی و ابرو تکان دادن به یکی از عوامل رژیم، حتی در سطح بسیار پایین، در مدارسی که توسط اقلیتھای سنی مذھب اداره می شوند، برابر است با تخته کوبیدن بر درب مدارسشان و تبدیل کردن آن به پایگاه یکی از گشتھای مسلح رنگارنگ آدم کش وآدم خوار رژیم در بلوچستان. مدرسین و معلمین به بھانه ھای شاخدار بی معنی ضد امنیتی از جوخه ھای اعدام سر در می آورند ويا بطور مرموز و نا معلومى ترور مى شوند و رژيم از مرده ھاى بلوچ ھم وحشت دارد و اجساد اعدام شده گان را به خانواده ھايشان پس نمى دھد. به زندانھای طولانی محکوم می شوند و به زیر شکنجه ھای وحشیانه در تلویزیون سرتاسری رژیم اعتراف به عملھای ناکرده می شوند.
خیل اخیر مھاجرت بلوچھا از پیر وجوان، زن و کودک برای جان سالم بدر بردن و زنده ماندن و فرار از جھنمی که ج.ا برایشان ساخته و از سال ١٣٥٨ شمسی شروع شده با تمام مشقتھا به سرتاسر جھان و حتی فقیر ترین کشورھا با بد ترین اعمال نسبت به حقوق بشر و حقوق شھروندی مانند سومالی، عراق، افغانستان، پاکستان، چین و غیره ادامه دارد. این اولین بار در تاریخ غم بار ملت بلوچ نیست که از آدم خواری، خون آشامی و تجاوزسلطانھای مذھبی و غیر مذھبی حاکم بر ایران به دور دنیا آواره می شوند. آوارگی بلوچھا بر اثر فشارھای غیر قابل تحمل دوران قاجار و پھلوی به کشورھای آفرقایی، ھمسایه ھا، کشورھای اطراف خلیج، ھند، آسیای مرکزی، ترکمنستان،روسیه، آلبانی، اسکاندیناوی، اروپا، استرالیا و حتی برزیل ھنوز ھم فراموش نشده و امروز بسا به زبان ساده، ھر جھنم و رژیمی بھتر از ایران و جمھوری اسلامی است، تا بتوان جان بدر برد و نفس کشید.
بلوچھاى آواره در گذشته ھمیشه یک واقیت را در خود زنده نگه داشته اند و به قول خودشان آن'' وای وطن و حشکین دار'' بوده است. ممکن است که فرھنگ و زبان و سنتھاى ديگر را فراموش کرده باشند، اما، بعد از نسلھا، بلوچستان و رابطه با بلوچستان را فراموش نخواھند کرد. حال چه با معنى و چه بدون مفھوم، ھويت بلوچى ازھر زیبایی و دارایی در خارج برايشان مھمتر بوده است. آوارگی اخیر بلوچھا با دروان غزنوی، صفوی، افشار، قاجار و رضاخانی تفاوت دارد. اىن بار نسل تحصیل کرده و آگاه بلوچ ھمراه با مردم بلوچ حاضر به قبول جنایتھای ج.ا نسبت به مردم بلوچ نشدند. تباه کاريھاى و بلوچ خواريھاى ج.ا ملت بلوچ را بطور دسته جمعى وادار به فکر چاره جويى کرده است. آنھا امروز ھدفمند و از آوارگی نسلھای گذشته آموخته اند که دربدری ھم باید حد و مرزی داشته باشد. زمانی که تصور می شد، جھان بیش از حد بزرگ است، به سر آمده. امروز از برکت پیش رفت بشر و خلق تکنولوژی، ارتباطات با سرعت انجام می گیرد و بلوچھا ھم از آن سھم خواھند برند. جای ھیچ تردیدی نیست که ھمهؑ بلوچھا در ھر کجا که ھستند و ھر مسلک و ایدولوژی که دارند، به یک حقيقت مشترک ایمان دارند و آنکه ملت بلوچ، خواھان بلوچستانی آزاد و آباد بدور از بردگی، تجاوز و بی عدالتی از طرف خودیھا ویا اجنبیھا، مسلمانان و غیر مسلمانان ھستند. این حقیقتی است که ملت بلوچ در تمام تاریخ حیاتش با آن زیسته است. تجاوز دشمن حقانیت است و با ھر نام و نشانی که انجام داده شود، پا را از حریم انسانی خارج کرده وآنجا که اضافی دراز شده باید قطع گردد. بلوچھا مردمانی آزاد منش،آزاد اندیش و جوانمرد ھستند و تاریخاً دارای فرھنگی غنی، مھمان نواز،صلح جو و مردم دار بوده و نیز ھستند، تجاوز به حریم خیش را با تمام ضعفھای نظامی و نبود امکانات جنگی و برتری دشمن نپذیرفته و نخواھند پذیرفت و جان بر آن نھاده و می گذارند.
تجاوز و وحشی گری رژیم به حقوق انسانی، امروز وظیفه فریاد داد خواھی ملت بلوچ را با يک صدای رساتر و گویاتر طلب می کند تا به گوش ھمهؑ آزادگان وحق جویان ایران و جھان رسانده شود که چگونه ھمهؑ احاد ملت بلوچ در اقیانوس تجاوز روزانه ج.ا برای نجاتشان دست و پا می زنند و ھرچه که در دسترس شان باشد دست می آویزند و از ھر انسان با وجدانی کمک می طلبند. این حق طبیعی ھر ملتی است که در اداره سرنوشت خودش دخیل باشد. آزادی کلمه زیبایی است، اما، ھنگامی بیشتر زیبا تر است که در جامعه و زندگی مردم بازتاب داشته باشد و در حد حرف و تمجید باقی نماند. ھمه افراد جامعه در ھر مقامی که قرار دارند، یکسان از آن لذت ببرند و بھره مند شوند. منحصراً فقط در باریان و حاکمان نظام ھر طور که دلشان بخواھد آنرا تفسیر نکنند و مورد سو استفاده قرار ندھند. ھمه بتوانند حرف حساب دلشان را بگویند و به حقوق انسانی و شھروندی کسى تجاوز نکنند و ھىچ مقام و قانونی اجازه نداشته باشد به حقوق انسانى و شھروندى آنھا تجاوزشکند. آزادی خواھان و اندیشمندان ایران باید بپذیرند که بلوچھا ھم مانند ھر ملت دیگری خواھان زندگی شرافتمندانه وبدور از بردگی را می خواھند. در این مورد متاسفانه بعضى از اندیشمندان ھم آزادی را بد نام می کنند و از راه شرط بندی و معامله گری وارد می شوند و آنرا از محتوا خالی می کنند. بله، بلوچھا و دیگر ملیتھای ایران می توانند ''تا سرحد جدایی آزاد باشند'' . این چگونه مقوله ای با این پس شرط است؟ یعنی در عمل حق ھیچ تصمیم گیری را ندارند و تا آنجا و آنچه که ''قانون'' به آنھا دیکته می کند، می توانند پیش بروند. کدام قانون؟ ھمان قانونی که با عبارتھای دیگر، نوع بردگی دیگر را بر سرنوشت یک ملت تحت ستم حاکم می کند و حفظ یک پارچگی و چھار چوب عرضی ایران را احترام می گذارد. ھر چھار چوب ناھم گونی که به زور قدرت بسته و ساخته شده و مواد متفاوتى ونا ھم خوان وغير قابل جذب در ساختارش بکار رفته، بی شک چون معماری اش بد بنا گشته، چه زود و چه دیر فروخواھد ریخت و مقاومت و عمرش بستگی به طغیانھا و در اينجا به آگاھى اجتماعی مليتھاى ايران دارد. در زبان شعری و شیرین پارسی، ھر تجربه ای به صورت ضرب المثل و یا شعر توصیف شده که بسیار آموزنده است و می گویند، خشت اول گرنھد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج و باز ھم بلوچھا و فارسھا می گویند بار کج به منزل نمی رسد. بلوچھای تحت کنترل ایران ھم به چھار چوب عرضی ایران احترام می گذارند و دوست دارند در این چھار چوب بمانند. دير زمانى است که با مردم ايران خو گرفته ايم و عمال زشت دولت مردان را به حساب برادر بزرگ مى گذاريم و خود مان را به اين قانع مى کنيم که از بزرگان خطا و از کوچکان بخشش! اما، حالا که شرط بندی اساس کار است. ما ھم شرط ھای خیلی ساده و منطقی از این قرار داریم. شرط اول این که بپذيريد ما ھم انسانيم و از حقوق برابر با سایر ھم وطنان عزیز بر خوردار باشیم وروزانه در جاھاى عمومى توھین و تحقیر نشویم. این درخواست آن چنان پرخرج و پیچیده وبزرگ نیست که دولت مردمی ایران، فردا از عھده آن نتواند بر بیاید. شرط دوم، اجازه داشته باشیم در منزل و جایگاه اجدادیمان که ميراث و خانه ماست با احترام به تمامی قوانین انسانی و بین المللی، خودمان به حل و فصل مشکلات خود بپرازیم و اجازه تصمیم گیری برای سرنوشت خود، آینده فرزندانمان و نیز سرمایه ھای ملی را داشته باشیم. نبايد زیاد بغرنج برای دولت مردان ایران باشد که به این ابتدایی ترین خواستھای انسانی ما بله نگویند و و در عوض سرب داغ در گلوھایی که این صداھا از آنجا بیرون می آید نریزند. برای ھم زیستی مسالمت آمیز، صلح، آبادانی و سیر کردن شکم مردم مان و سلامت و بھداشت و آموزش و پرورش آنھا سرمایه گذاری کنیم و تلاش و تسویق تا مردم ما به زندگی سالم بدون مواد مخدر و شرافتمندانه روی بیاورند. ما جداً می خواھیم بدانیم، اینھا چه ضربه ای به چھار چوب عرضی ایران عزیز می زنند و چه خاری در چشم رھبران تنگ نظر و کوتاه بین و ھژمونی طلب ایران فرو می کنند که به کليه عھد نامه ھاى سازمان ملل که ايران عزيز ھم عضو آن است و ھمه را ھم امضا کرده و در ظاھر قبول دارد در رابط ه با ملت بلوچ به آنھا وفادار بماند. به زبان ساده مردم حرف گوییم، مردم ایران خواھان زندگی مسالمت آمیز در جوار ھم می باشند تا بتوانند به درون چشمان ھم دیگر نگاه کنند وساده لبخند بزنند و دامادی وعروسی وشادی راه بیاندازند و بر سرسفره در مرگ و زندشان شریک شوند، این خواست تمامی مردم ایران، جدای از ھویت ملی و مذھبشان است و فقط طبقه حاکم است که نادان و اوباش تربیت می کند، مذھب علم می کند، برای کشتار اقلیتھای ملی کلید بھشت به گردن احمقان می اندازد، کار شکنی می کند، کینه آبیاری می کند و خون می ریزد و جنایت می آفریند و جنون باز توليد مى کند. آری برای ما نه تنھا جالب و زیبا و لذت بخش است که با برادران فارس، کرد، عرب،ترکمن، آذری، لر، قشقایی و گیلکی و ارامنه وبقیه که با ھم سالھا زندگی نابرابر کرده و داشته ایم و به جبر در یک چھار چوب بوده ایم، با توجه به اینکه شما لقمه نان را از حلقوم کودکانمان بیرون می آورید، پيوندھاى ريشه اى و خونى باھم داريم و به ھم اونس و عادت کرده ایم. اما، گرفتن جانھا را نمی توان دیگر با بردباری بلوچی ھم تحمل کرد و تعریف نمود. ازما جنگ وکشتار نفرت داريم و خسته ایم و در حقیقت امر ما نیستم که طبل جدایی می زنیم. اگر ھم کسی صدایی شنیده، شما عزیزان برتر از ما بوده اید که با کشتار ھا و بی رحمیھا در کلیه ابعاد زندگی، ما را به آن سوق داده وخواھید داد. ما ناتوانیم، اما، به حقوق انسانی و شھر وندی ھمه احترم می گذاریم، ما طی تاریخ غم انگیز خود پناگاه آوارگان و پناه جویانی ایرانی بوده و به آن افتخار می کنیم، حتی در ھمین رژیم خون و جنایت، اکنون نوبت شماست که به برتری جوی و سلطه گری خود خاتمه بدھید و خود را تربیت کنید تا به حقوق دیگران احترام بگذارید و قبول کنید که ھمه انسانھا عاطفه و احساس دارند و خون ھیچ کس رنگین تر از دیگری نیست.
در حال حاضر، عمل کردھای ضد بشری جمھوری اسلامی بر علیه مليتھای ایران، ایران را به یک زندان بزرگ با گنجایش ھفتاد میلیون نفر تبدیل کرده است. نگریستن به مسائل جامعه بلوچ با تنگ نظریھای یک جانبه و از قبل قالب ریزی شده، در این میان، بلوچستان را به آنچنان جھنمی کشانده و تبديل کرده که ھیچ قانونی در آن مفھوم پیدا نمی کند، حتی قانون خون و جنون و آتش خود جمھوری اسلامی در اینجا مفھوم ندارد و اجرا نمی شود. اینجا قانون کشتار و جنایت فردی و جمعی دست اندر کاران غیر بومی رژیم ج.ا حاکم است و بس. محصول ایدولوژی سران رژیم، تربیت آدم خواران سیاه اندیش است که برای کشتار و نابود کردن مردم بلوچ به بلوچستان صادر می کنند. بلوچھا طی مدت بیست و ھشت سال گذشته، روزانه به جمھوری اسلامی اعلام کرده اند که خواھان این اجناس بنجل قبل از حتی قرون وسطی نیستنند. متاسفانه مردم بلوچ ھم از گزند بخش نا آگاه اقلیت شیعه سکه ھا در امان نیستند. اقليت بومی منافع و حیات خود را در گرو نابودی ملت بلوچ درک می کند و دو گروه اقليت شيعه محلی و غیر محلی با ھم آھنگی سازمان اطلاعات و جاسوسی رژیم جمھوری اسلامی ایران بدون ھیچ نوع باز خواست و پاسخگویی به احدی یا مرجعی بر جان ومال مردم بلوچ آزادانه حکم می رانند و جنایات عریان و پنھانشان روز به روز افزون و به شمار نمی آید.
امروز، ھر بلوچ برای شروع ویا ادامه شغل قبلی، انجام کار کوچکی، کسب لقمه نانی، تھیه چند لیتر سوخت برای موتور آب کشاورزی، تاکسی رانی درون و بیرون شھری، باز کردن حساب بانکی، دست و پا کردن جوازی برای بقالی اش، بردن بیمارش به بیمارستان، خبر گرفتن از زندانی غیر سیاسی اش! و حتی فرستادن جگر گوشه اش به خدمت سربازی، خرید گرده نانی از نانوایی سر کوچه، خرید و فروش رب گوجه و پفک نمکی وغیره وغیره، پله وار از بالاترین مقام اداری دولتی در بلوچستان تا دربانان آن اداره در خور حال ھر کدام باید رشوه ای تھیه و پرداخت کند. در غیر چرب کردن سبیل ھرکدام به نوبت خود مشکلش لاینحل خواھد ماند. از پایین ترین و بالا ترین مقامھای استانی تاجناب رھبر در مرکز از رشوه گیری از مردم بلوچ آگاه و از آن سھم می برند. حال، بوی تعفن رشوه گیری به آن حد رسیده که جناب رھبر حساب بانکی مستقیم دارد و نوچه ھای استانی مبلغ را تعین و رسید بانکی دریافت و سھم خود را نقداً طلب می کنند. ھزاره ھای شيعه افغان و پاکستان کنترل محصولات کارخانه ای را در اختیار دارند و بلوچھای بازاری برای تھیه اجناس لازم حتماً از افغانھای ھزاره که کار میانجىگری(دلالی) را رژیم به آنھا در بلوچستان واگزار کرده است، باج سبيل بدھند و از اىن لحاظ بازاریان بلوچ قیمت بیشتری براى اجناس مورد فروش مى پردازند و پرداخت سھم امام ھم نباید یادشان برود. این یک نگاه نژاد پرستانه نیست، این بخشی از حقیقت زندگی مردم بلوچ است. ھرکس گذری و دیداری از بلوچستان داشته و یا آدم منصف غیر بلوچی باشد و مدتی حتی کوتاه در بلوچستان زندگی کرده باشد در اولین گشتش در بازارھای شھرھای بلوچستان متوجه قضیه خواھد شد. اینھا نه تنھا گوشه ھایی از تحقیر شدن مردم بلوچ است، بعد از پرداخت رشوه باید به تمجید رژیم و رھبر و کل سیستم عدالت جویانه اش اعتراف کنند و قول ھمکاری و جاسوسی بدھند و گرنه مسؑله اش که حل نخواھد شد، جای خود دارد، مشکلات غیر قابل حل، پیچیده و طولانی می شود و برایش پرونده سازی می شود، تھمتھای بزرگتری بوی نسبت داده می شود، مھر ضد انقلاب بر پیشانی اش خال کوبی می شود، محارب شناخته می شود، کارش به زندان طولانی و بیشتر مواقع به اعدام ختم می شود و بستگان را ھم جرات نیست که بپرسند چرا؟ اینجا و در چنین شرایط است که نه بخشی از حقیقت، بلکه کل حقیقت قربانی و لکه دار و بی اعتبارمی شود ورژیم وسیستمی که منافع عمومی جامعه را حافظ نباشد و به حقوق تمام شھروندان احترام نگذارد وخواسته ھای بر حق منطقی شان را عمداً با زور سرنیز و خنجر پاسخ دھد، باید در چاله و لجنزاری که خود بوجود آورده است غرق و به زبال دانی تاریخ افکنده شود، تا توده با کار بست مغزھا و دستان توانای خیش کاخ عظمت شرافتمندی خود را بنا کنند.
سازمان اطلاعات و بقیه دیگر مزدوران لباس رسمی و غیر رسمی رژیم و به قول خودشان، از عقل شیطان ھم استفاده می کنند. با بی شرمی تمام از ظریف ترین و لطیف ترین احساسات، اعتقادات مذھبی و فرھنگ مردم بلوچ نھایت سوؑ استفاده را می کنند. برای گرفتن قول ھمکاری و جاسوسی، بلوچھا را تحت نھایت فشار قرار می دھند و به قسم خوردن و زن طلاق دادن که ھردو از اعتقادات بسیار مھم ظريف مذھبی وفرھنگی مردم بلوچ است، وادار می کنند. طبق سنت دیرینهؑ بلوچ و مذھبش ھر گز نباید زبان دور دھان بچرخاند و دروغ گوید. بلوچھای در کردار و گفتار خیش راسخ ھستند و بی پروا بر سر ھر کوی وبرزنی به تمسخر رژیم می پردازند و پرده از بی شرمیھای ج.ا و عوامل آن در بلوچستان بر می دارند. به قضاوت جنایاتش می نشینند. مردم بلوچ بھم اعتماد دارند و ھر نوع پلید کاری ودست به عمل شدن مزدوران در محله ھا، روستا ھا، جاده ھا، بخشھا و شھرستانھای سراسر بلوچستان به سرعت پخش می شود و بیش از پیش بر نفرت مردم نسبت به ج.ا می افزاید. وضع به آنجا کشیده شده که بدون استثنا تمامی اقشار جامعه بلوچ با ھر موقیعت طبقاتی و اجتماعی که دارند، به ج.ا به عنوان یک رژیم تجاوز گر و بی گانه می نگرند و بر ھمین شناخت و درک است که ھروز در گوشه و کنار بلوچستان گروه ھای کوچ چند نفری بر علیه رژیم خود را سازمان دھی می کنند و رژیم با تمام امکانات غیر قابل مقایسه اش ناتوان از مھار کردن کامل این حرکتھای چندی نفری و یا انفرادی است. رژیم می گوید شرور و بلوچھا می گویند یاغی، در زبان بلوچی یاغی، یعنی انقلابی، حال تفاوت را خود در یابید، چگونه رژیم، می تواند انقلابی را به جای شرور به مردم بفروشد، رژیم ھمه ھستی مردم بلوچ را از آنھا گرفته ولی زمانی چند برابر بیش از بیست و ھشت سال ددمنشی ج.ا لازم است تا معانی کلمات بلوچی را از مردم بلوچ بگیرد! رژيم ج.ا آنقدر نفرت انگيز شده که به خبر چينان و جاسوسان خود ھم اعتماد نمى کند و با ايجاد نفرت کينه در ميان جاسوسان، جاسوسان قبلى را توسط جاسوسان جديد از ميان بر مى دارد و آن چنان وضعى بوجود آورد که نمى توان وصفش کرد. متاسفانه تنگ نظريھاى بيش از حد و فقط جلوى پا را ديدن ولى فقيه و يارانش، ھيچ جاى وصله کارى براى دوستان عزیزی که به وصله زدن اعتقاد دارند، نگذاشته اند. ھرچه دوام ج.ا بیشتر باشد، نفرت مردم بلوچ از ج.ا به نھایت رسیده و میوه اش طغیان ملی گرایی و خود را دیگری دانستن است و ھوشداری به آنھا است که دوست دارند ھیچ گونه خراشی به چھار چوب مقدس ایران عزیز کشیده نشود. راه و چاره اندیشدن به دست شیرزنان و دلاور مردان ایران است که برای یک بار و ھمیشه، ج.ا را با تمام قانون، تفکرات
و دستگاه ویران گر سرکوبش به زباله دانی بفرستند و در عمل بپذیرند که ایران کشوری چند ملیتی وچند فرھنگى است و به حقوق ملی، مليتھای ایران احترام کامل بگذارند.
برای ما تحق یافته که سران و برنامه ریزان ج.ا برای بھبود بخشیدن به وضع زندگی عموم مردم ایران ھیچ برنامه سالم ندارند.اما، برای سر کوب و نابودی اقلیتھای ملی – مذھبی ایران و در نھایت سوق دادنشان به یاغی گری، بخصوص مردم بلوچ طرحھا و برنامه ھای دراز مدت با قبول مخارج بلیاردھا تومانی در دست اجرا دارند. بلیاردھا تومان خرج نیروھای سرکوب بر علیه ملت بلوچ می کنند، به اطرافش حصار و سيم خاردارد مى کشند و.....چرا و چه چیزی رژیم را به این ھمه وحشت واداشته است؟ تا این گونه سیاستی را پیش برد و به گونه ھای متفاوت به بیرون راندن مردم بلوچ از سر زمین ابا واجدادی شان بپردازد. در حقیقت امر، نابودی فیزیکی ملت بلوچ یک امر عادی نیست که بر اثر ندانم کاری ھا و حماقت گروھی از سران و رھبران شیعه و عوامل سرکوب رژیم در بلوچستان سر حشمه بگیرد، بلکه دقیقاً یک برنامه مشخص و از قبل تنظیم شده و اکنون از سوی تىوؑری پردازان و جناب رھبر با نیروھای نظامی سرکوب بر علیه مردم بلوچ، بعد از بھمن ٥٧ سیستماتیکوار توسط نیروھای سرکوب و با آگاھی کامل و ھم آھنگی رھبر به اجرا گذاشته شده، خط به خط و مو به مو اجرا می شود و تا نابود کردن کامل ملت بلوچ ادامه خواھد داشت تا بلوچی نماند در جھان در امان! و تمام رھبران ج.ا و بخصوص عھده دار ولايت فقيه مستقيماً مسول کشتار خلق بلوچ ھستند
ادامه و آخرين بخش(چھارم ) اين مقاله به زودى در اختيار علاقه مندان قرار خواھد گرفت۔
Writer: م۔و۔کوگنجى
Publisher: drb
Source: م۔و۔کوھگنجى
Source: http://www.ostomaan.org/articles/%D8%B3%D9%85%D8%A7-%D9%88-%D9%87%D8%A7%D9%84/6759
No comments:
Post a Comment