Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

زبان و فرهنگ بلوچی در نگاه ملاها؛ پاسداشت یا تحریف؟ بقلم؛ ابراهیم حسین بر

8 ژوئن 2011

جناب مولانا می فرمایند؛ ما نباید شکل واژه های وارداتی را تغییر دهیم و نه تلفظ آنها را، این اجازه را هم نداریم که برای اشیای اطراف و پیرامون خود از اسامی معادل بلوچی استفاده کنیم، از طرفی برای بقای زبان بلوچی شدیداً به ابداع کلمات و لغات جدید و همچنین مدرن سازی زبان بلوچی نیازمندیم، پس با این حساب بنا به گفته مولانا، باید زبان بلوچی را کاملا بگذاریم کنار و عربی یا فارسی و اردو صحبت کنیم...!.

زبان در طول تاریخ همواره ابزاری برای تکامل و رشد و تعالی بشر بوده و جهان امروز بویژه در هزاره سوم به اهمیت و تاثیرپذیری آن بیش از پیش پی برده است. و اما زبان مادری جایگاه ویژه ای یافته، زبان مادری، همان ترانه مادرانه ای که انسان را به آرامش فرا می خواند، همان نغمه ایست که انسان از برای وطن و در کوه و جنگل و دشت و دمن سر می دهد... زبان مادری به انسان هویت می بخشد، او را با محیطی که در آن رشد و تربیت یافته مانوس می دارد و او را با سرزمین مادری اش، تاریخ، حال و آینده و سرنوشت آن پیوند می دهد. زوال زبان، همان است که بحران هویت را در پی خواهد داشت و فرهنگ و میراث تمدن بشری را با انحطاط دچار می سازد.

زبان بلوچی در میان بیش از 4000 زبان دنیا علیرغم آنگه با تمدن هزاران ساله ی آریایی گره خورده است و امروز پس از نسل ها، به حفظ این اصالت و پاسداشت از فرهنگ آریایی ایرانی فخر می ورزد، اما در هزاره سوم با تهدیدات بی سابقه ای دچار گشته و امید به اینکه خود را ازین بهبوهه جنگ تمدن ها و بیماری فرهنگ گریزی و فرهنگ ستیزی برخی از مردمانش برهاند چندان محتمل بنظر نمی رسد. با این حال طی نمودن و گذر از فرآیندهای تغییر و تحولات جهانی امریست طبیعی و توسل به هرگونه امکان و ابزار بمنظور ابقای فرهنگ و زبان از سوی ملیت های مختلف جهان نیز دور از انتظار نیست. اما آنچه جای نگرانی بسیار است اینکه زبان های غیر رسمی جهان مانند زبان بلوچی، نه از سوی عوامل خرجی بلکه بوسیله متکلمین و گویشوران خود دچار تغییر و تحریف شوند.

شخصیت برجسته و روحانی طراز اول اهلسنت ایران، مولانا محمد یوسف حسین پور ملقب به شیخ الحدیث، مدیر حوزه علمیه عین العلوم گشت و دبیر کل شورای هماهنگی مدارس اهلسنت سیستان و بلوچستان در گفتگویی که در "فصلنامه ندای اسلام" نشریه زیرنظر دارالعلوم زاهدان به چاپ رسیده است، در خصوص زبان بلوچی و راه های پاسداری از آن دیدگاه هایی را مطرح نموده اند که بسیار قابل تامل است.

ایشان می گویند؛ ]کارهای فردی زیادی طی چند دهه گذشته صورت گرفته است، اما در حال حاضر می طلبد که علما و تحصیل کردگان بلوچ با همکاری همدیگر کمیسیون مشترکی تشکیل دهند و به تدوین مباحث زبان بلوچی بپردازند، سخن من با این عزیزان این است که لغات وارد شده به زبان بلوچی از نظر لغوی می بایست به شکل زبان مبدا نوشته شوند! عده ای اصرار دارند شکل واژه های دخیل که به زبان بلوچی راه یافته اند را تغییر دهند که این درست نیست! زبان فارسی و زبان بلوچی با زبان و رسم الخط عربی عجین شده اند و از یکدیگر جدایی ناپذیرند! ما می بینیم که حروفی مثل صاد، ضاد، طا و ظا که ریشه عربی دارند در زبان فارسی به همان حالت اولیه خود باقی مانده اند، بنابراین ما در زبان بلوچی نیز باید الفبای عربی را در کنار الفبای خاص زبان بلوچی حفظ کنیم و در بحث رسم الخط نیز رسم الخط پذیرفته شده برای زبان بلوچی، فارسی، اردو و چند زبان دیگر رسم الخط عربی است و نباید به سمت الفبای لاتین پیش رفت! ما بلوچ زبان ها به علت دارا نبودن مخارج برخی حروف، ناچاریم یک واژه را به بلوچی تلفظ کنیم و ساختار اصلی آن را در گفتار تغییر دهیم، اما در نوشتار با چنین مشکلی مواجه نیستیم و می توانیم ساختار اصلی واژه را حفظ کنیم!

مدتی قبل سفری به ایرانشهر داشتم، در آنجا جوانی با من ملاقات کرد و به یکی از کتاب های بلوچی پسرم مولوی عبدالکریم انتقاد داشت. او گفت چرا نویسنده واژه ی "خدا" را به همان شکلی نوشته است که در زبان فارسی نوشته می شود؛ این واژه در بلوچی باید "هُدا" نوشته شود، وی افزود؛ اگر هدف از نگارش این کتاب پاسداری از فرهنگ و زبان مردم بلوچ است، این فرهنگ چنین اقتضایی ندارد. من دیدگاه او را مورد تردید قرار دادم و به او گفتم؛ فرهنگ به این معنا نیست که شما شیوه نگارش واژه هایی را که از زبان های دیگر وارد زبان بلوچی شده اند، تغییر بدهید!

نکته دیگر اینکه نباید به جای واژه های رایج و جا افتاده، از واژه های نا مانوس و ساختگی استفاده کرد. به طور مثال واژه "صفحه" که عربی است به همین شکل در زبان فارسی و اردو استفاده می شود، اما برخی ادبا و نویسندگان بلوچ خصوصاً در پاکستان بجای استفاده از این واژه رایج و مانوس، از واژه "دیم تاک" استفادهمی کنند که نامانوس است! یا بجای واژه "ترجمه" از واژه "رجانگ" استفاده می کنند، در حالی که واژه ی ترجمه هم در زبان عربی و هم فارسی و اردو به همین شکل استفاده می شود و نیازی به تغییر آن در زبان بلوچی نیست! خلاصه اینکه ضرورت ندارد ما برای حفظ استقلال زبان بلوچی، به چنین کارهایی دست بزنیم!![.

ایشان معتقدند کلمات و واژه هایی که از زبانهای دیگر به بلوچی واردشده است می بایست به شکل عینی و تلفظ شوند، در حالیکه این برخلاف اصول و قواعد زبان شناسی است.

جناب مولانا می فرمایند؛ ما نباید شکل واژه های وارداتی را تغییر دهیم و نه تلفظ آنها را، این اجازه را هم نداریم که برای اشیای اطراف و پیرامون خود از اسامی معادل بلوچی استفاده کنیم، از طرفی برای بقای زبان بلوچی شدیداً به ابداع کلمات و لغات جدید و همچنین مدرن سازی زبان بلوچی نیازمندیم، پس با این حساب بنا به گفته مولانا، باید زبان بلوچی را کاملا بگذاریم کنار و عربی یا فارسی و اردو صحبت کنیم...!.

در هیچ زبانی هیچ معنایی نمی تواند ابدی باشد و در سیر فرآیندهای تغییر و تحول قطعاً شکل نوشتاری و گویشی خود را از دست خواهد داد، بویژه اینکه یک واژه از زبانی به زبان دیگر وارد شود و در اینصورت مسلماً تحت تاثیر شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جمعیت مقصد قرار خواهد گرفت. بر اساس نظر اکثر دانشمندان و زبانشناسان جهان، انتقال واژگان از یک زبان مبدا به زبان مقصد هرگز نمی تواند از تغییر در زبان مقصد محفوظ بماند. هیچ زبانی حتی زبان های زنده دنیا از آنچنان غنا و مفهوم کامل و جامعی برخوردار نیستند تا تمام نیازهای کلامی سخنوران خود را برآورده سازند.
زبان و فرهنگ بلوچی در نگاه ملاها؛ پاسداشت یا تحریف؟(2)

بلوچستان امروزی نیز در شرایط مشابهی قرار دارد، علمای بلوچ اولین کسانی بودند که با به حاشیه راندن زبان و فرهنگ بلوچی، با مراودات و ارتباطات و ارادتی که به دوستان عرب و پاکستانی خود داشتند، زبان های عربی و اردو را بر این منطقه تحمیل کرده و به آن رسمیت بخشیدند.

جناب مولانا حسین پور به راحتی می گویند زبان بلوچی با عربی عجین شده و ما حق تغییر در واژه هایی که به زبان بلوچی راه یافته اند را نداریم، با استدلال ایشان اگر چنین باشد تا چند سال آینده دیگر اثری از زبان بلوچی نخواهد بود، زیرا ایشان و همکارانشان آنچنان به ترویج عربی و زبان و فرهنگ آنان مشتاق هستند که اگر فهم و درایت مردم و فعالیت های چند ادیب و فرهنگ دوست نبود، آنها بلوچستان را به عربستان و پنجابستان دوم تبدیل می کردند.

زبان بلوچی نیز بعلاوه اینکه از تاریخ مکتوب طولانی برخوردار نیست قطعا برای غنی سازی و تکامل ساختار دستوری و لغوی و قواعد خود نیازمند بهره گیری از زبان های دیگر دنیاست، اما این دریافت داده های زبانی نمی تواند متضمن حفظ اصالت و ساختار معنایی و لغوی مبدا واژگان باشد.

این موضوع بسیار حائز اهمیت است، زیرا شرایط زمانی و مکانی انسان ها می تواند بسیار متفاوت باشد، حتی بر اساس نظریه ای که امروزه در میان ادیبان و زبان شناسان جهان پذیرفته شده است، هرگونه انتقال کلامی و لغوی زبان و واژگان به زبان دیگر می بایست بگونه ای باشد که در جامعه مقصد قابل پذیرش باشد و با فرهنگ میزبان سازگاری کافی داشته باشد، هر زبان و فرهنگی می تواند از واژگان بیگانه در جهت تسهیل گفتار و گویش و نوشتار گویندگان خود بهره جوید، اما این الزام نیز وجود دارد که این فرآیند انتقال به محتوای جدید نباید در جهت نفی و یا تحریف دستور زبانی میزبان قرار گیرد.

هیچگاه نمی توان یک واژه عربی یا فارسی را به یک جمله بلوچی افزود و آن را به شکل اصلی نوشت و تلفظ کرد، زیرا در اینصورت یک جمله بلوچی نخواهد بود و معنا و مفهوم و ساختار بلوچی خود را از دست خواهد داد. در زبان های دیگر نیز همواره این فرآیند بومی سازی واژگان بیگانه وجود دارد تا استقلال زبانی همواره حفظ شود. بطور مثال بسیاری از کلمات عربی وارد زبان فارسی شده اند، اما شکل عربی خود را به کلی از دست داده و متوازن با کلمات فارسی قرار گرفته و بعنوان کلمات کاملا فارسی شناخته می شوند که نه شکل و معنای عربی خود را دارند و نه آنگونه تلفظ می شوند، اگر بعضی از کلمات عربی تا حدودی توانسته اند به شکل اصلی خود حفظ شوند، فقط به دلیل شرایط سیاسی بوده است که صدها سال عرب ها با شیوه های جاهلانه و نژادپرستانه بر سرزمین های ایران حکومت داشته اند.

بلوچستان امروزی نیز در شرایط مشابهی قرار دارد، علمای بلوچ اولین کسانی بودند که با به حاشیه راندن زبان و فرهنگ بلوچی، با مراودات و ارتباطات و ارادتی که به دوستان عرب و پاکستانی خود داشتند، زبان های عربی و اردو را بر این منطقه تحمیل کرده و به آن رسمیت بخشیدند. در واقع آنها به نام دین و مذهب کوشیدند تا با کتابت و انتشار جزوات و کتب مختلف، نوعی تقدس را در زبان عربی ایجاد کنند که حتی آنان را از توجه به هویت، زبان و فرهنگ خود غافل ساخت و تمام همّ و غم آنان را به زبان و اندیشه های عربی و دیوبندی پاکستانی معطوف داشت.

در اهمیت زبان و فرهنگ، همین بس که خداوند در قرآن کریم به صراحت بیان داشته که انسان ها را با قبایل و فرهنگ های مختلف بیافریدیم و به آنان هویت متفاوت بخشیدیم تا خود را بشناسند و متمایز از هم قرار گیرند.

قرار گرفتن زبان عربی در کانون توجه و به حاشیه راندن زبان و فرهنگ غیر عربی از جمله بلوچی، هیچ برهان عقلانی، منطقی و حتی شرعی ندارد، زیرا خداوند خود در قرآن می فرمایند؛ دین را به زبان خود و آنگونه که میفهمید بیاموزید.

البته برخی کارهایی انجام شده است که در ماهیت عمل قابل تقدیر هستند، از جمله فعالیت های ادبی به صورت انتشار نشریات و ترجمه هایی از قرآن و قواعد عربی به زبان بلوچی در قالب جزوات که میتوان گفت عمده ترین هدف آنان نه توجه به زبان بلوچی بلکه انتقال القائات و تاثیرات کلامی و فکری عربی به زبان بلوچی بوده است.

امروز بسیاری از ملاها هستند که در نحوه بلوچی سخن گفتن خود مشکل دارند، اما عربی و اردو را مثل بلبل چه چه می زنند، به مثال کلاغی که شیوه تقلید آداب و رفتار دیگری را در پیش گرفت و زمانی به خود آمد که کلاغ بودن خود را از یاد برده بود!

در سال های اخیر با سرازیر شدن پول مردمبه سمت مکاتب و مدارس و حوزه های علمیه، این پایگاه های دینی بسیار رونق گرفته و نیز فعالیت های آنان گسترش یافت. اما این مساعدت مردمی آنان را به سویی دیگر منحرف ساخت و عواقب آن گریبانگیر خود مردم شد، گفتن ها و نوشتن ها زیاد شد و تریبون های منبر و محراب، محکم تر کوبنده تر فرهنگ مدارا و میانه روی مردم را نشانه گرفت و به تخریب جایگاه اجتماعی مردم بلوچ پرداخت. از سوی دیگر سالیانه خروار خروار کتاب توسط همین ملاها و مدارس و با پول مردم به چاپ می رسد بطوریکه بیش از 90 درصد چاپ و نشر و عرضه ی کتاب در سیستان و بلوچستان را عناوین رنگارنگ مذهبی و دینی به خود اختصاص می دهد که البته حساب کتاب های حجیم و عریض و طویلی که از پاکستان و هند وارد استان می شود جداست و از محتوای آنها بگذریم که چه ها می نویسند و چه ها در این مدارس آموزش می دهند و به خورد دانشجویان خود می دهند و عقایدی را که در تمام جهان محکوم است، به راحتی ملکه ذهن جوان ساده لوح و از همه جا بی خبر می سازند...

اما انتقال اینهمه نشریات و افکار مذهبی بیگانه که هیچ تناسب و وجه اشتراکی با فرهنگ مردم بلوچ نداشت نه تنها تاثیرات مثبتی ایجاد نکرد بلکه جامعه بیمار بلوچ را بیمارتر نمود و به تنش و تضاد فرهنگی و مذهبی افزود والبته هزاران پایگاه های دینی استان را به سفارتخانه هایی برای عقاید عربی وهابیسم و دیوبندی طالبانیسم تبدیل کرد.


http://www.estoun.blogfa.com/post-142.aspx

No comments:

Post a Comment