Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

ریشه یابی بحران سازها در کردستان:نوشتاریست در باب حوادث اخیر کردستان و روشن نمودن نقش محوری جریانات درگیر در این قضیه محمد خوش چهرە

مقدمه
سالهاست که مناطق حاشیه ای ایران درگیر در مناقشات خواسته و ناخواسته ای است که هزینه گزافی را بر دوش مردم ایران نهاده است البته که هزینه گزافتری را مردمان حاشیه ای ایران پرداخته اند. واکاوی حوادث گذشته و ریشه یابی این حوادث یکی از ملزومات کنونی جامعه ایران است اما متاسفانه به علت عدم توجه کافی به مسئله ملیتها و آیینهای جداگانه در ایران و بغرنج پیچده تر شدن روز به روز مشکلات حاشیه ای در کشور، فضایی از ابهام و اتهام را به وجود آورده است که آسیبهای روز افزونی را بدنبال داشته و آسیب دیدگان کسانی نیستند جز مردم ایران و جامعه ایرانی که از دیدگاه بین المللی و منطقه ای، اُفت جایگاه فرهنگی و سیاسی بیشتری را متوجه خود خواهند ساخت.
باید تاکید کنم که در این نوشتار سعی نموده ام آسیب شناسی این بحران را به قلم درآورم و با رجوع به حوادث تاریخی سی سال اخیر در زمان نظام کنونی حاکم بر ایران و سیر تحولات این بحرانها در حاشیه های کشور مخصوصاً کردستان، به عوامل پنهان و پیدای به وجود آورنده چنین وضعیتها و حوادثی بپردازم و تا حدودی به فاکتورهای اصلی در بحران سازیهای حاشیه ای اشاره نمایم که عوامل دست اندرکار در تداوم بحرانها در حاشیه ها و به ویژه کردستان در چیست؟ و همچنین مدخلی است برای بحثی مهمتر در آینده و در ادامه چارچوب این نوشتار که وابسته به آینده امنیت جامعه ایرانی و ایجاد همدلی و تفاهم وتفهیم در میان این جامعه که رهیافتی برای برون رفت از وضعیت کنونی دوری گزینی از بحرانسازی و افشای بحرانسازها در مدیریت سیاسی، نظامی و امنیتی کشور باشد.

■ کلیدی استراتژیک در قدرت یابی
رویداد انقلاب 57 و پایان یافتن نظام دیکتاتوریت شاهنشاهی در ایران، نقطه عطفی بود که در تاریخ معاصر ایران روی داد. این انقلاب مردمی زمینه را برای ابراز احساسات و خواسته های سرکوب شده سالها جو یکه تازی نظام شاهنشاهی را مهیا نمود و جریاناتی که پیشنیه ای تاریخی در مبارزات را عهده دار بودند و هرکدام به نوبه خود توانسته بودند که رهبریت قشرهای مختلفی از جامعه ایران را در دست گیرند این فعالیت های چند ساله گروههای چپ سوسیالیستی، مارکسیستی، اسلامی و در حاشیه های ایران نیز جنبشهای ملی زمینه را برای غوطه ور کردن انقلاب در چالشهای جدی فراهم نمود و جریاناتی که حاصل جو خفقان و عدم زمینه برای اعلام موجودیت در سیستم حکومتی شاهنشاهی بودند با واگرایی سیاست در کشور مواجه گردیدند که در این میان جریانات اسلامی با محوریت کاریزماتیک آیت الله خمینی توانست با استفاده از جو فراگیرتر اسلامخواهی به عرصه را برای بدست گیری حاکمیت مهیا نماید و در عملی کودتایی شکل، حزب جمهوری اسلامی توانست برنده میدان شود و عرصه را بر دیگر رقیبان تنگ نماید، اما این تسلط یابی با بحرانهای سیاسی جدی مواجه گردید، گروههای چپگرا و سازمان مجاهدین خلق با در اختیار داشتن تجهیزات نظامی، خطری بالقوه برای حاکمیت جمهوری اسلامی محسوب می شد که در عمل نیز شاهد بودیم که به چه درگیریهایی انجامید. پیچیده گیهای وضع موجود در اوایل انقلاب، حاکمیت را به سوی کلید حل این قضایا هدایت نمود. تقریبا هفت ماه بعد از پیروزی انقلاب، آیت الله خمینی کلید استراتژیک را یافته بود فرمان جهاد بر علیه کردستان نقشه راهی استراتژیک بود که نظام را از وضعیت موجود می رهانید و جنگ کردستان می توانست کلیه نیروهای مخالف داخلی را وادار به سکوت و همدلی با حفاظت از تمامیت ارضی کشور نماید و با بزرگنمایی بحران کردستان به تحریک جنگ و فرافکنی افکار عمومی مرکزی به حاشیه ها بپردازد که از این میان عدم همکاری با نظام بر هر گروهی مهر منافقین و ضدانقلاب و سلطنت طلب را به همراه آورد.
استراتژیستهای بحران کردستان به خوبی می دانستند که برگ برنده با آنها خواهد بود که یکه تازی را در حاکمیت به دست می آوردند و رقیبان را از میدان بدر کرده و یا مهر سکوت بر لبانشان می نهند.

■ عوامل دخیل در بحران کردستان
آنچه در این نوشتار مرکز ثقل بحت قرار دارد بحران آفرینی در کردستان ایران است. کردستان ایران بعنوان بحران خیزترین و خطرناکترین تهدید برای تجزیه ایران همیشه مورد توجه جدی نگاههای امنیتی و نظامی بوده است. جو امنیتی و نظامی ای که در کردستان حاکم شده است عدم اعتماد مردم کُرد را نسبت به حکومت های ایران افزایش داده است که در نتیجه دیدگاه امنیتی و عدم توجه سیاسی و اقتصادی به این مناطق و عدم ارائه ی تسهیلات لازم برای آموزش و پرورش بومی و ارتقاء فرهنگ بومی منطقه بوده است.

عدم ارائه تسهیلات لازم برای رشد و توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مناطق کردنشین در کنار ظلم مضاعف مذهبی و آینی و هویت ملی ای بود که از جانب حاکمیت مرکز بر این مناطق در طول دهه های گذشته تحمیل شده است. کردستان ایران جدای از تنوع آینی و مذهبی خاصی که برخوردار بوده است یک هویت ملی انکار شده ای را از جانب حاکمیت مرکزی نیز بدنبال داشته است که هیچگاه این حاکمیت نخواسته است واقعیت ملی بودن هویت کُردها را درک نماید وهمیشه در خطاب سیاسی خود نوعی تحقیر را در برابر هویت ملی کُردها بکار برده است و با قوم خواندن این هویت و گویش کردن زبان و لهجه نامیدن آن نمک ریز زخم این هویت انکار شده بوده است. تاریخ شاهد است که کُردها نه خواهان تجزیه بوده اند بلکه این طرد شدن از مرکز حاکمیت سیاسی و عدم توجه اقتصادی و جلوگیری از اشاعه و توسعه فرهنگی عواملی بوده است که کُردها خواسته ها خود را بیان نمایند که این خواسته ها با واکنش های غیرمعقول و فرصت طلبانه ای از جانب کاربدستان حاکمیت، مسئولین منطقه ای و مرکزی و قوانین حاکم بر ایران همراه بوده است که در نتیجه چنین واکنشی عکس العمل کردها را برای دفاع مشروع از خود برانگیخته است.

یکی از محورهای کلیدی در بحران کردستان سیاست جنگ طلبانه و بحران آفرین نظام جمهوری اسلامی بود که با عدم پذیرش گفتمانی دمکراتیک و صلح طلبانه به رد خواسته های ملت کُرد پرداخت. آقای "حسن رحمان پناه" عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست (کومله) در این مورد بیان می دارد که: ابتدای فعالیت ما در کردستان، فعالیتی اجتماعی و غیر مسلحانه بود تا 28 شهریور 1358 که خمینی فتوای جهاد علیه مردم کردستان را داد. از روی ناچاری دست به اسلحه بردیم (گفتگو با هفته نامه "هه وال" شماره 398 تاریخ 12 اکتبر 2010).

مضاف بر لشکرکشی به کردستان و شروع جنگی ناخواسته برای مردم کُرد، مصوبات قانون اساسی بود که با شروع از بندهای اولیه و ابتدایی آن نقض آشکار حقوق ملیتهای گوناگون و آیینها و مذاهب جداگانه را به همراه داشت که عاملی کلیدی و اصطکاکی بود که وجود بحران را در کردستان نهادینه کرد و از آنجایی که بحران یعنی عدم انطباق بین نیازها و منابع، به این نکته اساسی می بایست توجه نمود که نیازها در کردستان ودر شرایط انقلاب به نحوی بود که گفتمان صلح طلبانه و دمکراسی خواهی را ملزوم می کرد و طرف حاکمیت چون از ظرفیت دمکراتیک برخوردار نبود توانایی مدیریت این بحران را نداشت و امکان سوء استفاده از بحران کردستان بروز یافت و هر کسی در این میان و در این آب گل آلود در پی گرفتن ماهی خود بود. گروهی در پی قدرت، گروهی در پی ثروت. این دو مقوله در ترکیبی با حاکمیت سیاسی و موجودیت بحران در بطن جامعه پیام آور جنگ بود.

■ قدرت و ثروت ارمغان جنگ
جنگ در کردستان و متعاقب آن جنگ هشت ساله ایران و عراق، اگرچه دو رویداد تلخ در تاریخ معاصر ایران و کردستان بشمار می آید اما این جنگ مواهب و هدایایی را برای گروه های مختلفی از طیف حاکمیت سیاسی، نظامی و سرمایه داران بهمراه داشت. بسیاری در این جنگها بدنبال دو منبع برجسته در تجارت جنگ بودند و به آن نیز دست یافته اند و تاکنون نیز موفق بوده اند. این دو منبع شامل قدرت و ثروت بود. جناح یا جناحهای توانسته اند قدرت را تصاحب کنند، گروه یا اشخاصی نیز به ثروت کلان دست یافته اند. اختصاص منابع هنگفت مالی برای اداره جنگ و نبود نظارت و بازرسی کافی و سوء استفاده مدیریتی از این منابع مادی باعث گردید سرمایه دارن جدیدی پا به عرصه بگذارند. با بازخوانی وقایع دوران جنگ و مواضع افراد و گروههایی که خواستار ادامه جنگ بودند و به پافشاری برای ادامه جنگ و جنگ افروزی می پرداختند به خوبی میتوان درک نمود که توقف جنگ برای آنها تبدیل شدن نان به آجر بود.

این جنگهای باعث شده بود که نیروهای نظامی قدرت روز افزرونی را در ایران بدست آورند. نیروی نظامی سپاه پاسداران توانسته بود که در جریان جنگ وارد سیاستهای کلان کشوری شود و در تصمیم گیریهای استراتژیک نقشی تاثیرگذار داشته باشد. و در همین رابطه عناصر بومی این نیروی نظامی در مناطق کردستان نیز از سهیم شدن در این اقتدار عقب نمانده واز نفوذ پُر تاثیری در اداره مناطق کردستان برخوردار شده بودند و مورد توجه حاکمیت قرار داشتند که نه تنها دارای قدرت محلی بلکه سرمایه هنگفتی را دارا شوند و مواهب مادی این جنگ مسئولین دولتی مناطق کردستان را نیز مورد عنایت خود قرار داده بود و آنها نیز به موازت عناصر امنیتی و نظامی سهم ویژه خود را کسب نموده بودند.

از طرف دیگر ناامنی در کردستان باعث شده بود که دولت سرمایه گذاریهای خود را به مناطق مرکزی و شمالی و جنوبی کشور اختصاص دهد که از امنیت بیشتری برخوردار بوده اند. این نوع سیاست باعث قطبی شدن ثروت در جامعه ایران شد که مرکزیت ایران را قدرتمندتر و ثروتمندتر کرده بود و باعث توسعه بیشتر این مناطق و تمایز آن با حاشیه ها شود و به محرومیت برونزا در مناطق مرزی مخصوصاً کردستان بیشتر دامن بزند. در این رابطه و نقش این قطبی شدن ثروت و سرمایه مناطق مرکزی ایران در بحران سازی در حاشیه ها مخصوصاً کردستان و بلوچستان در ادامه بیشتر به قلم خواهم آورد.

■ چرخش 180 درجه بحران از حاشیه ها به مرکز
شرایط بعد از جنگ و لزوم بازسازیهای حاصل از جنگ اوضاع نابسامان اقتصادی کشور را تا حدودی در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بهبود بخشید ولی دید امنیتی نسبت به حاشیه ها همچنان به قوّت خود باقی بود و رانت قدرت و ثروت مرکزی اجازه سرمایه گذاری را در حاشیه ها مخصوصاً کردستان نمی داد اما تحولات بعدی و جنگ خلیج فارس و سرکوب صدام حسین شرایط نوینی را در منطقه حاکم کرد که اوضاع کردستان ایران بخاطر وضعیت جدید کردستان عراق و حاکمیت نسبی کُردها بر این قسمت از منطقه رو به آرامش نهاد که احزاب کردستان ایران بعنوان یک پرنسیپ حزبی وملی از ناامن کردن این بخش از کردستان خوداری کردند و جنگ مسلحانه را کنار نهادند. اعلام عدم ادامه جنگ مسلحانه احزاب کردستان ایران، اوضاع کردستان را آرام نمود و همین مسئله باعث گردید بسیاری از تحصیل کردگان و روشنفکران تازه به دوران رسیده شروع به فعالیت های ادبی، اجتماعی و فرهنگی نمایند و مطالبات ملی و منطقه ای را از راههای مسالمت آمیز ادامه دهند و در دوران خاتمی این فعالیت ها به اوج خود رسید. اگرچه احزاب کردستان ایران فعالیت خود را بصورت آشکارا متوقف نموده بودند اما عناصر بحرانساز و جریاناتی در داخل حاکمیت جمهوری اسلامی هراز چندگاهی باعث بحران آفرینی می شدند که شرایط را به گونه ای ناامن جلوه دهند که رانت جنگ و قدرت موجود در بطن حاکمیت به منافع خود دسترسی دائم داشته باشد اما حاشیه ها امن شده بود و سیاستهای احزاب و اپوزیسیون کُردی به شیوه ای واقعگرایانه توانسته بود که بهانه را برای بحران آفرینی در کردستان کم نماید حال دیگر تفاوت فاحش توسعه مناطق مختلف ایران به خوبی نمایان بود و هر ناظری را متوجه این تبعیض می نمود.

از آنجایی که نظام های انقلابی خود حاصل بحران هستند بخاطر طبیعت خاص انقلابی بودن همیشه بحران خیز و بحرانزا هستند. رقابت میان جریانات مختلف حاکمیت و فعالین سیاسی برای به قدرت رسیدن در مرکز، نظام جمهوری اسلامی را در چند دوره کاملاً متضاد باهم قرار داد. نیروهای امنیتی و نظامی سپاه پاسداران که در دوران جنگ مشارکت مهمی را در سیاستگذاریهای کلان کشوری داشتند و به ناگاه بعد از جنگ به حاشیه قدرت رانده شده بودند با بازسازی اقتصادی خود زمینه را برای به قدرت رسیدن فراهم نموده بود و با محمود احمدی نژاد کرسی دولت را از آنِ خود نمود و بعد از آن و تا به حال میدان را به رقیبان خود نداده است، همین مسئله، باعث بروز بحرانهای سیاسی شدیدی در مرکز و در سطح حاکمیت شدکه جریانات حاشیه ای شده خود را در یک جنبش به نمایش گذاشته است.

در اینجا و موجودیت همچنین بحرانی لزم رویکرد جداگانه ای برای حفظ کرسی قدرت را لازم می نماید که جریاناتی در داخل حاکمیت و به قول بسیاری از ناظران جریانی از سپاه پاسداران به یک راهکار قدریمی و استراتژیک اولیه انقلاب 57 روی آورده اند که برای سرکوب رقیبان و انحراف افکار عمومی از وضعیت داخلی از آن بهره می جویند. شدت بحرانهای سیاسی در مرکز و موقعیت سیاسی کنونی نظام جمهوری اسلامی به گونه ای است که تنها بحرانهای حاشیه ای توانایی کنترل و سرکوب این اعتراضات وگذار از بحران داخلی را دارند.

در همین راستا این جریانات بحرانساز را رانت جنگ می نامیم که دو هدف اساسی را دنبال می کنند، یکی قدرت و دیگری ثروت است که در مناطق کردستان و بلوچستان به بحرانسازی برای بدست آوردن اهداف بالا می پردازند.

■ شرایط خاص بلوچستان و کردستان ایران
دیر زمانیست که حواشی کشور ایران دستخوش بحران با حاکمیت مرکزی شده است و به علت عدم مدیریت صحیح بحران و نبود ظرفیت قانونی و فکری در مدیریت بر تفاوتهای واقعی اجتماعی و فرهنگی در این مناطق به اتخاذ سیاستهایی پرداخته شده است که هیچگاه توانایی رفع بحرانها را دارا نبوده است و به ایجاد همبستگی حاشیه ها با مرکز نیانجامیده است و تنها با قدرت نظامی و دیدی امنیتی آتش را زیر خاکستر روشن نگه داشته اند مخصوصاً در مناطق بلوچستان و کردستان این بحران در سطحی از وخامت قرار دارد که هراز چند گاهی شعله می کشد. شرایط اقلیمی و آیینی ای که این دو منطقه دارا هستند به علت سیاستهای تبعیض آمیز قانونمند شده همیشه بیشتر از حواشی دیگر ایران دستخوش تحولات امنیتی و زد و خوردهای نظامی بوده است و همین مسئله نیز باعث سوء استفاده منابع قدرتی داخلی و جریانات سود جوی فرا منطقه ای بوده است؛ این رانتهای جنگ و سودجو به خوبی توانسته اند که شرایط را به حدی بحرانی نمایند که طرفین قضیه کمتر بتوانند راه مسامحه را در پیش گیرند.

در بلوچستان اگرچه جریاناتی ملی گرا وجود دارد اما آنچه که بیشتر رنگ و بوی اعتراضات این منطقه را به خود تنیده است مبارزات مذهبی تندروانه ای بوده است که از مذهب تسنن نیز چهره ای خشن و غیر مقبول ارائه داده است.

اما در کردستان تا حدودی شرایط به گونه ای دیگر است و ملی گرایی و مبارزات برای حق تعیین سرنوشت اقدم است و در سابقه مبارزاتی منطقه نیز به خوبی هویدا است و کمتر رنگ و بوی مذهبی داشته است.
شاید برای رانتهای قدرت و ثروت که در پی جایگاه سیاسی و اقتصادی خود هستند کردستان از اهمیت استراتژیکی بیشتری برخوردار باشد زیرا شرایط جغرافیایی و اجتماعی کردستان به شیوه ای است که از دیر زمان اتهام موجود بودن گروههای ضد انقلاب را یدک کشیده، مارک اتهام به تجزیه طلبی کردستان بیشتر از دیگر نقاط ایران بوده است.

■ چرا بحران در کردستان؟
آنچه که در سالهای اخیر و بعد از اعلام توقف مبارزات مسلحانه احزاب کردستان شاهد بوده ایم گسترش دامنه فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و ادبی وانجمنهای مختلفی بوده است که در راستای گسترش فرهنگ بومی و آموزش زبان کُردی و ارائه خواسته های برحق ملی واحقاق آن از طریق مسالمت آمیز بوده است و با فعالیت های مستمر خود در پی احقاق حقوق کُردها برای تحقق حقوق اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بوده اند و از پشتیبانی معنوی احزاب کردستان نیز برخوردار بوده است که شرایط غیر امنیتی ای را در کردستان فراهم کرد که زمینه برای توسعه زیرساختهای اقتصادی منطقه فراهم نمود. زمینه امنیت کافی که پایه وشرط لازم برای سرمایه گزاریهای دولتی را فراهم می نماید واز لحاظ سیاسی و مطالبات اجتماعی و فرهنگی نیز قوانین معوقه در باب حقوق اقوام و مذاهب را لازم الاجرا می نماید و چنین شرایطی فعالیتهای مسالمت آمیز باعث فشار بر ساختار رانتهای جنگ و ثروت شده است که لازم می نماید بحران را در کردستان دامن زده وبا راهکارهای گوناگون درصدد غیر ناامن کردن کردستان برآیند در حالی که احزاب کردستان بدنبال امنیتی شدن کردستان و دوری از جنگ می باشند. و برچیده شدن فرهنگ پادگانی در سیاست گزاری و حکومت مداری را در کردستان خواستار بوده اند.

■ ساختار و اهداف این رانتها
رانتهای جنگ در جامعه امروزین ایران در پی دو هدف کلی یکی اقتدار و دیگری ثروت هستند. که با تبیین در نوع خواسته ها و مقاصد آنها خود برآیند جریانات داخلی وعوامل فرامنطقه ای هستند. جریانات داخلی که در بحرانسازیهای حاشیه ای خصوصاً کردستان دست دارند یک جریان با چند بافت جداگانه است که هر کدام از این بافتها مقاصد خاصی را دنبال می کنند و در مجموع رانت قدرت و ثروت را بنا نهاده اند.
جریان داخلی شامل:
■ ناسیونالیستهای مرکزی
■ سرمایه داران مرکزی
■ مسئولین حکومتی ساکن مرکز اعم از نماینده های مجلس و دولت
■ مذهبیون دو آتشه اثنی عشری
■ اجماعی از نیروهای سیاسی، نظامی و امنیتی مرکزی و حاشیه نشین

هرکدام از این جریانات اهداف خاصی را دنبال می نمایند که بر حسب ساختار ذهنی و رویکرد عملی جایگاه خاصی را در بحرانسازیهای حاشیه ای دارا هستند.
ناسیونالیستهای مرکزی که مجموعه ای از نیروهای ملی گرا هستند که شعار ایرانیت را ملاک عمل خود قرار داده و هدف کلی خود را حفظ یکپارچگی ایران برمی شمارند؛ اما با رویکرد متناقض این گروهها و افراد در واقع شاهد مرکزیت گرایی و مرکزیت ارجعی در ذهنیت و برنامه های سیاسی آنها می باشیم. این گروه ها نه تنها ایرانیت به مفهوم وجود ملتهای گوناگون در ایران را رد می نمایند بلکه با دیدگاهی تحقیرآمیز به گوناگونانی بافت جوامع مختلف ایرانی می نگرند و از جایگاه و قدرت مرکزیت ایران در آینده، ترس و بی اعتمادی زیادی را در میان خود جای داده اند. برای همین از مواضع آنها به خوبی روشن است این گروهها و جریانات و مرکزگرا و ناسیونالیستهای مرکزی ایران هیچگاه خواهان توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حاشیه ها و ملیتهای ساکن آن نخواهند بود و از همه راهکارهای ممکن برای زیر سلطه نگه داشتن این حاشیه ها از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی استفاده خواهند نمود تا از توسعه در شاخنه های مذکور بازمانده و به مرکز وابسته تر باشند.

سرمایه داران مرکزی که کمتر به نقش آنها در بحران آفرینی حاشیه ای ایران توجه شده است شاید یکی از عاملان مهم بوده اند که وابستگی و همکاری شاخصی را با گروه های اول و سوم این رده بندی دارا هستند. این گروه از سرمایه داران و سرمایه گزاران برای در دست بودن بازار حاشیه ها و جلوگیری از سرمایه گزاریهای دولتی و خصوصی بومی در مناطق حاشیه ای، نقش مهمی را در تحریک به بحرانسازی دارند که از دو مکانیسم گروههای برشمرده شده استفاده می نمایند.

جریان سوم مسئولین حکومتی ساکن مناطق مرکزی هستند که مجموعه ای از کاربدستان دولتی و نمایندگان مجلس را شامل می شود. این افراد ذهنیتی همسان با گروه اول و همراستا با اهداف آنها هستند و از پشتیبانی گروه دوم نیز برخوردار هستند و در کلیه زمینه ها تلاش آنها مبتنی بر توسعه مناطق مرکزی ایران و منطقه مسکونی خود است، لذا از سرمایه گذاریهای بخش دولتی در مناطق حاشیه ای جلوگیری به عمل می آوردند و رویکرد دوگانه ای را در گفتمان سیاسی و عملکرد و تصمیم سیاسی دارا هستند.

جریان چهارم در مبحث ما که در بحرانسازی در کردستان و حاشیه های نقش مهمی را داراست مذهبیون دو آتشه ای هستند که گاهاً از جایگاه و مشروعیت و مرجعیت بالایی نیز برخوردار هستند و از نفوذ خاصی بر طیفهای گوناگونی از سیاستمداران و سرمایه داران برخوردارند. این جریان مذهبی تندرو، با نگرشی دشمن مأبانه به حاشیه ها می نگرند و در عمل و گفتمان خود خواهان برخورد قهرآمیز و سرکوب گرایانه با حاشیه ها هستند که شاید نمونه این نوع مذهبیون آیت الله جعفر سبحانی مرجع تقلید در قم باشند که در نشست با رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفته است: "باید تلاش کرد تا بسیج در همه اقوام گسترش یابد به ویژه در حاشیه کشور که این موضوع بسیار مهم است، هرچه بسیجیان و فرهنگ بسیجی در این مناطق بیشتر باشد کشور امن تر بوده و دشمنان ناکام تر هستند". (خبرگزاری فارس ـ 30/08/1389)

این موضوع به خوبی نشان دهنده تلاش مذهبیونی از این قبیل است که هرچه بیشتر به امنیتی کردن و تقویت نظامی گری در حاشیه ها اهتمام دارند. در تاریخ معاصر ایران به خوبی شاهد نقش مذهبیون تندرو در حاکمیت ایران بوده ایم چه در رژیم گذشته و چه در نظام جمهوری اسلامی که بر نقش مذهب و گردش قانون حول این نقش پافشاری نموده اند و توانسته اند که موفق شوند با وجودی که از حساسیتهای حاشیه ای و واقعیتهای موجود در بحران آفرینی آگاه بوده اند شاید ملاک را برای چنین تحریک سازیهایی برای بحران آفرینی را در خاطرات آیت الله منتظری بیابیم که با اذعان به نقش خود در چنین تلاشهایی از افرادی همچون آیت الله حاج آقا مرتضی حائری و امثالهم نام می برد که چگونه در تلاش برای به کرسی نشاندن افکار خود بوده اند که حاشیه ها را در تبعیض قانونی قرار دهند.

جریان پنجم که از اهمیت و نقش بالایی در بحرانسازیهای حاشیه ای برخوردارند اجماعی از نیروهای سیاسی، نظامی و امنیتی مرکزی و حاشیه نشین است که از آنها بعنوان حاکمیت یاد می شود ولی در اصل جریانی درون حاکمیت است که دنبال رو اهداف اقتدار سیاسی و اقتصادی خود می باشد. این جریان بعلت ساختار درهم تنیده شده از عناصر مختلف و جایگاه نقش آفرینی در درون حاکمیت از تاثیر بسزایی در رویدادها و اتفاقات امنیتی و سیاسی برخوردار است و بر دامنه اختلافات در حاشیه ها بیشتر دامن زده است. و از پیشرفتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مناطق حاشیه ای مخصوصاً کردستان جلوگیری نموده است، این طیف به علت برخورداری از جایگاه سنتی خود در مسئولیتهای حکومتی در منطقه و قبضه نمودن منصبها و مسئولیتهای دولتی و امنیتی و نظامی، از اهرمهای کافی برای پیشبرد پروژه های خود برخوردار بوده است و با تهیه و ارسال گزارشات نادرست از اوضاع امنیتی ـ سیاسی منطقه و فرافکنی افکار عمومی از طریق تبلیغات رسانه ای، رانتی پر قدرت را در بحرانسازی منطقهای فراهم نموده است.

هدف این گروهها و افراد تثبیت بیشتر جایگاه شغلی و اقتدار سیاسی و همچنین کسب منافع بیشتر مادی و اقتصادی برای نفوذ پذیری بیشتر بوده است که با اعمال خود باعث سرازیر شدن بودجه های هنگفت امنیتی و نظامی به منطقه شده و به جای توسعه زیرساختهای منطقه ای در خدمت مقاصد جناحی و شخصی این گروهها و افراد قرار خواهد گرفت. در همین راستا با مکانیسمهای گوناگونی به بحران آفرینی و بزرگ جلوه دادن این بحرانها روی می آورند، یکی از این مکانیسمها شامل استخدام نیروهای محلی برای خدمت در بخش نظامی سپاه پاسدارن و بسیج بوده است که در فرهنگ بومی کردستان از آنها بعنوان "جاش" به مفهوم مزدور نام برده می شود. و این چنین نیروی مزدوری، در سالهای اخیر نسل نوینی از آنها استخدام شده اند که از مزایای یک کادر رسمی امنیتی و نظامی برخوردار نیستند و بصورت قراردادی به استخدام در آمده اند و در شرایط سخت عملیاتی و مناطق مرزی به کار برده می شوند و در درگیریهای مشکوک و به احتمال قوی هماهنگ شده در سالهای اخیر از این نیرو استفاده شده است. این خود بیشتر صدق مسئله را بیان می دارد که جریانی این وضعیت سوء استفاده می نماید که این نیروی مزدور بومی را بصورت قراردادی به استخدام در می آورد که مزایای بلند مدت شغلی وی را شامل نمی شود.

مکانیسم دیگر، نفوذ عوامل این جریان در درون احزاب و اپوزیسیون بوده است که خود باعث بروز بحران در کردستان گشته است. در چنین موردی می توان به استناد به گفته جلیل آزادیخواه از اعضای کمیته مرکزی حزب کومله زحمتکشان کردستان اشاره کرد که در یکی از گفتگوهای خود که اخیراً از منابع اینترنتی کُردی نشر یافته است میگوید که مهره های اطلاعات ایران بعد از نفوذ در این حزب از راههای متفاوتی پیشمرگان این حزب را تحریک به جنگ در مناطق کردستان ایران نموده است. اینها موارد مستند در عملکرد این جریان است که با چنین برخوردی به مسائل کردستان در داخل نیز از همه امکانات تبلیغی خود برای تخریب احزاب کُردی استفاده نموده است.

جدای از جریانات و رانتهای داخلی که نقش بسزایی را در بحرانسازی حاشیه ها دارا هستند نمی توان از نقش جریانات و گروههای فرامنطقه ای سخن نراند که آنها نیز به دنبال اهداف و منافع خود در این بحرانها بوده اند که زمینه برای بهره برداری از این بحرانها برای این گروه های فرامنطقه ای را خود همین جریانات داخلی و نظام جمهوری اسلامی مهیا نموده اند که از این بحرانسازیها منافعی نیز از لحاظ سیاسی و اقتصادی نصیب آنها می شود.

■ واکنشها نسبت به رویدادهای اخیر کردستان
این مسئله واقعیت دارد که استفاده از نیروی نظامی و نظامی ـ امنیتی کردن یکی جامعه راهکار نامطلوبی است که غیر از توقف توسعه و عقب ماندگی و عوامل بعدی آن یعنی فقر و بدگمانی و بی اعتمادی برای طرفین حاصلی در بر نخواهد داشت و پی بردن به این مسئله مهم در چندین سال گذشته باعث گشته است که فضای سیاسی و اجتماعی کردستان ایران تا حدودی روند مسالمت آمیزی را طی نماید و بیشترین فعالیتهای مسالمت آمیز سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در چندین دهه گذشته در این دوران انجام گیرد و پیامد آن نیز گسترش روند توسعه اقتصادی کردستان و پی ریزی فرهنگ صلح طلبانه در این منطقه بوده است. اما با توجه به آنچه که در مباحث قبلی بیان شد رانتهای جنگ این بستر مناسب برای توسعه همه جانبه کردستان را با بحرانسازیهای تصنعی و خودساز و خودعامل، به چالش کشیده اند.

حال بروز این حوادث با واکنشهای تقریباً همسانی از جانب اپوزیسیون کُردی و احزاب و جریانات سیاسی کردستان و فعالین اجتماعی و سیاسی و حقوق بشری جامعه کردستان مواجه شده است که همگی به نکوهش این رویدادها و نفرت انگیز خواندن اینگونه اعمال خشونت زا پرداخته اند.

احزاب عمده کردستان اعم از حزب دمکرات کردستان ایران، کومله انقلابی زحمتکشان کردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، کومله زحمتکشان کردستان، اتحادیه دمکراتیک کردستان، سازمان خبات کردستان ایران و کومله (سازمان کردستانی حزب کمونیست ایران) و دیگران با صدور اعلامیه هایی به نکوهش این حوادث پرداخته اند. اجماع این نوع از واکنشها به خوبی روشن می نماید که مردم کردستان و احزاب آن از خشونت و خشونت گرایی بیزار هستند و خود در این زمینه سابقه ذهنی خوبی ندارند، حال چگونه ممکن است که به این گونه اعمال بپردازند.
حزب دمکرات کردستان در بیانیه خود اعلام می دارد که: اگر در این مسائل تأمل نماییم که چه فرد و افرادی از اینجاد موج ناامنی و انجام اعمال تروریستی سودمند می گردند بوضوح می توان دریافت که نیروهای آزادیخواه و وطن پرست نه تنها در کردستان بلکه در سراسر ایران منافعشان را در این می- بینند که فضایی سالم بر کشور حکم فرما گردد و از طرق قانونی و مسالمت آمیز مطالبات مشروعشان را مطرح نمایند و از آنها دفاع نمایند.

اتحادیه دمکرات کردستان نیز ضمن محکوم نمودن این گونه حوادث آن را تروریستی خوانده و هدف از انجام این گونه اعمال در مناطق کردنشین را تخریب چهره جریانات آزادیخواه کردستان می داند و اعلام کرده که مضرات چنین اعمالی تنها به کُردها خواهد رسید.

کومله انقلابی زحمتکشان کردستان ایران نیز دست داشتن مسئولین امنیتی رده بالای نظام را در انجام چنین اعمالی تروریستی در کردستان بعید نمی داند و متشنج کردن فضای امنیتی کردستان و تخریب سیمای اپوزیسیون کُردی و انحراف افکار عمومی را از اهداف چنین اعمالی می داند.

وقوع اعمال خشونت زا در حالی انجام می گیرد که موضع سیاسی سران احزاب کُرد بوضوح در برابر تحرکات مسلحانه بیان شده است. آقای عثمان جعفری کوردیناتور اتحادیه دمکراتیک کردستان در این مورد بارها اعلام داشته هر جریانی بخواهد مسائل کردستان را با حرکت مسلحانه چاره یابی کند در اشتباه است و آب به آسیاب دشمن ریختن است، این مسئله تنها به ضرر کُردها تمام خواهد شد و در عوض منافع آن عاید سلطه گران کُردستان خواهد بود. آقای عبدالله مهتدی نیز با اعلام چنین موضعی از تحمیلی بودن جنگ مسلحانه در اوایل انقلاب سخن می راند و اولویت را به فعالیتهای مدنی واجتماعی در فعالیت های سیاسی کردستان می داند.

آقای محمدنظیف قادری عضو دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان ایران نیز موضعی مشابه اتخاذ و اولویت را به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی می دهد و از نامناسب بودن اعمال خشونت زا در موقعیت کنونی کردستان سخن می راند.

اعمال نظر در نکوهش اعمال خشونت زا در میان اکثر احزاب کردستان ایران به خوبی بیان کننده این واقعیت است که چنین اعمالی تنها به ضرر مناطق کردنشین خواهد بود و روند رشد فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مسالمت آمیز را مختل خواهد کرد که این نوع فعالیت ها مسالمت آمیز خود بهترین ابزار برای تحت فشار قرار دادن حاکمیت مرکزی خواهد بود که مشروعیت جهانی را نیز بدنبال دارد اگرچه به قول آقای خالد عزیزی دبیرکل حزب دمکرات کردستان استراتژی جمهوری اسلامی ایران در برابر کُردها استراتژی امنیتی است و کردستان ایران در صدر همه نقشه های امنیتی نظام قرار دارد و به همین خاطر نوع رفتار نظام با مخالفینش در تهران و کردستان متفاوت است.

■ نتیجه اجمالی
آنچه که بعنوان بحران در کردستان خوانده می شود نهفته بودن واقعیت تبعیض همه جانبه و سوء استفاده از موقعیت حاکمیت در ایران است. این بحران اگرچه در کردستان و تا حدودی در بلوچستان از تداوم عمل بیشتری برخوردار است اما کلیه حاشیه های ایران را در بر می گیرد، و این نوع سیاستهای اتخاذ شده در طی چندین دهه با پیشینه تاریخی بیشتر برای عقب مانده نگه داشتن این حاشیه ها، تلمبار کردن خواسته های برحقی را در پی داشته است که اتخاذ سیاستهای معقولتری را می طلبد، از طرفی دیگر لزوم تغییر در نوع عملکرد قانونی و سیاسی و دوری گزینی از تحریک سازیهای امنیتی را بیشتر نمایان ساخته است که بایستی با سازوکارهای مناسب به ریشه یابی این بحرانها و عاملین بحرانساز پرداخت؛ عاملین بحرانسازی که منافع اقتصادی و اقتدار جناحی خود را در حاشیه ها می یابند و از هرگونه اعمال سیاسی ـ امنیتی در این مناطق دریغ نمی ورزند گاهاً از طریق سازوکارهای قانونی، گاهاً از طریق سازوکارهای نظامی ـ امنیتی و در یک بحث کلی تر از طرق مکانیسم محرومیت سازی برونزا برای جلوگیری از توسعه مناطق حاشیه ای بهره برداری می نمایند.

No comments:

Post a Comment