Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

مطالبی دیگر از تاریخ و ترانه های بشاگردی

انزواي طبيعي، محروميت شديد اين منطقه را در پي داشت. در سال‌هاي پس از انقلاب براي توسعه اين منطقه تلاش‌هاي زيادي بعمل آمد . از جمله اينكه كميته‌ امداد با تمركز برخي امكانات در مكاني به نام خميني شهر تلاش كرد كه خدمات رساني به اين منطقه را تسهيل كند. راه‌هاي زيادي در منطقه احداث شده است، بسياري از آبادي‌ها صاحب تلفن شدند، دبستان‌هاي زيادي ساخته شد و نوجوان‌ها بطور رايگان امكان ادامه تحصيل در مدارس شبانه روزي خميني شهر را پيدا كردند، اما بشاگرد همچنان يكي از محرومترين مناطق كشور باقي ماند.

تا حدود سه دهه پيش بشاگردي‌ها كوچ نشين بودند و آخرين گروه‌هايشان در اوايل انقلاب يكجانشين شدند. در حال حاضر زراعت، باغداري (پرورش نخل و مركبات) و دامداري مهمترين شيوه‌هاي معيشت ساكنان منطقه را تشكيل مي‌دهد. به علت كوهستاني بودن منطقه زمين‌هاي كشاورزي كمي را در اختيار دارند و آن هم به علت خشکسالی از بین رفته و پوشش گياهي منطقه به علت چراي بي رويه به شدت آسيب ديده و يا نابود شده است. مردم در كپرها زندگي مي‌كنند. تعداد بسيار كمي از روستاها داراي حمام _ و حتي توالت_ هستند، به آب بهداشتي دسترسي ندارند و هر خانواده آب مورد نيازش را از چشمه‌ها و رودخانه‌ها تأمين مي‌كند، براي دسترسي به نزديكترين شهر بايد 4_5 ساعت وقت صرف كنند و امكانات درماني در سطح بسيار نازلي قرار دارد و از همه مهمتر آن كه بيكاري بسيار بالاست. به همين جهت تلاش‌هاي دولت براي ايجاد امكانات چندان مؤثر واقع نشد. شايد مهمترين نقش راه‌هاي احداث شده در منطقه بشاگرد، خالي شدن آبادي‌ها از مردان جوان و ميانسال باشد كه به دنبال پيدا كردن لقمه ناني براي خانواده، بشاگرد را پشت سر گذاشتند!

انزواي تاريخي و جغرافيايي بشاگرد در حفظ ويژه‌گي‌هاي سنتي و فرهنگ عامه مردم منطقه مؤثر بوده است. اگر در بقيه مناطق كشور، در طول چند دهه اخير تماس مداوم مردم با اجتماعات بزرگتر ، ورود راديو و تلويزيون، روزنامه و ديگر وسايل ارتباطي، بسياري از آداب و رسوم را دگرگون كرده است و يا ادبيات عامه رو به فراموشي مي‌رود، اين اتفاق با چند دهه تأخير در بشاگرد در حال وقوع است!

در طول دهه‌ي هفتاد بسياري از روستاهاي بشاگرد صاحب برق شدند و مردم اين منطقه هم به جعبه جادو (تلويزيون) دست پيدا كردند. نوارهاي كاست و ويديوي خوانندگان لوس آنجلسي در بين نوجوانان بشاگردي دست به دست مي‌شود، اما هنوز نغمه‌هاي موسيقي بومي همچنان براي جوانان، ميانسالان و كهنسالان لذت بخش و دوست داشتني است. ارگ و سينتي سايزر هنوز به روستاهاي بشاگرد راه پيدا نكرده است. نوازندگان و خوانندگان محلي خواستاران زيادي دارند و عروسي‌ها بي حضور آنها برگزار نمي شود. پرداختن به جنبه‌هاي فرهنگ نسبتاً بكر در منطقه بشاگرد به مطالعه‌اي بسيار عميق نيازمند است. در اينجا فقط نوع خاصي از اشعار كه همراه با موسيقي بشاگردي خوانده مي‌شود بيان خواهد شد.

در منطقه بشاگرد نوازندگي و خوانندگي به عهده طايفه «چنگي»‌ها است كه به آنها «لوطي» و «پهلوان» هم مي‌گويند. در گذشته تنها شغل اعضاي اين گروه نوازندگي و خوانندگي بود، اما در سال‌هاي اخير به كارگري هم مي‌پردازند. اعضاي اين گروه فاقد زمين و نخلستان هستند. گروه‌هاي اجتماعي كه در رده‌هاي بالاتر قرار مي‌گيرند، نوازندگي را دون شأن خود مي‌دانند و در اين ميان فقط براي نواختن ني استثنا قائل مي‌شوند. هنوز جوانان و نوجوانان گروه‌هاي اجتماعي بالاتر هيچ تلاشي براي شكستن اين سنت بخصوص در زمينه نواختن ساز از خود نشان نمي دهند. گاه نوجوانان دور از چشم بزرگسالان در مقابل ساز «چنگي»ها اختيار از كف داده و تكاني به خود مي‌دهند كه اغلب تنبيه بزرگترها را در پي دارد كه تو مگر «چنگي» هستي كه مي‌رقصي؟ اما خوانندگي را چندان ناپسند نمي‌دانند.

مهمترين ساز در منطقه بشاگرد قيچك است كه خودشان به آن «سرود» مي‌گويند. «سرود» معمولاً با ني و گاه با «تمپك» و «دهل» همراهي مي‌شود.

آوازهاي بومي بشاگرد را مي‌توان در سه گروه كلي جاي داد: «كردي»، «ديهو» و «ره» كه در يك تقسيم بندي دقيقتر «نورشتي» [3] (لالايي) هم به آن اضافه مي‌شود.

در «كردي خواني»، دوبيتي‌ها و ترانه‌ها خوانده مي‌شود و شايد بتوان آن را نوعي شروه خواني خاص منطقه بشاگرد ناميد. اما بين اشعار «كردي خواني» با اشعار شروه‌هاي ديگر مناطق جنوب شباهت‌هاي كمي وجود دارد علاوه بر اين اشعار «كردي»هاي منطقه بشاگرد در حد نازل تري قرار دارد و اگر چه تعداد كلمات محلي بشاگردي در آن بسيار كم است، اما از نظر وزن و قافيه به گونه‌اي است كه خواندن آنها بدون آهنگ چندان آسان نيست.

«ديهو» [4] نوعي شعر خاص منطقه بشاگرد است. تك بيت‌هاي بسيار كوتاه كه تقريباً در همه موارد از ده هجا تشكيل مي‌شود. شايد بتوان «ديهو» را ‌هايكوي بشاگرد ناميد. برخلاف اشعار «كردي»، در ديهو تعداد كلمات محلي بسيار زياد است و خواننده فارسي زبان غير بشاگردي اشعار نيازمند ترجمه بسياري از اشعار است. و بالاخره ترانه‌هاي «ره» نيز اشعار كوتاهي دارند كه با تغيير بعضي از كلمات پشت سر هم تكرار مي‌شوند (نظير ترانه دختر شيرازي در مناطق مركزي كشور).

بجز «نورشتي»، «ره» [5] تنها ترانه‌اي است كه توسط زنان خوانده مي‌شود. زنان در مجالس جشن بطور دسته جمعي «ره» مي‌خوانند. البته حتي در اين صورت نيز ترانه آنها با نواختن ساز همراه نيست. نوازندگي توسط زنان در هيچ شرايطي مجاز شمرده نمي‌شود. «ره» نسبت به «كردي» و «ديهو» از اشعاري سبكتر و اعتبار پايين تري برخوردار است.

تك بيت بودن، كوتاهي هر بيت و سادگي قالب «ديهو» موجب شده است كه به راحتي توسط قشر وسيعتري از مردم براي بيان عشق، شادي، غم و نفرت مورد استفاده قرار گيرد و مسئوليت اصلي انتقال احساسات و بيان آرزوها، اميدها و نوميدي‌هاي مردم منطقه را به دوش بكشد.

نگارنده با كمك بشاگردي‌هاي مقيم كيش و از طريق ثبت تعدادي زيادي از نوار ترانه‌هايي كه با ضبط صوت معمولي در مجالس مختلف پر شده بود، و همچنين با مراجعه به خوانندگان محلي، تعداد 25 ترانه ره و پانصد دوبيتي كه به عنوان «كردي» خوانده مي‌شود را گردآوري كرده است. اما در تعداد نسبتاً كمي از اشعار اين دو نوع ترانه مي‌توان ويژگي‌هاي خاص منطقه بشاگرد را به راحتي تشخيص داد. در بقيه موارد حتي كلمات كاملاً فارسي هستند و نمي توان تصاوير بشاگرد را در آنها تشخيص داد. در مقابل، ديهو آئينه‌اي تمام نماست كه تصوير زنده از بشاگرد را ارائه مي‌كند. در اين تصوير مي‌توان علاوه بر سيماي طبيعي، زندگي اقتصادي و محيط اجتماعي، مشكلات، رنج‌ها و شادي‌هاي مردم اين منطقه را به تماشا نشست. در ادامه تلاش مي‌شود با بررسي حدود 500 ديهو، برداشت نگارنده از انعكاس تصوير بشاگرد در ديهوها در زمينه‌هاي سيماي طبيعي و مسائل اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي بيان شود.

عوارض طبيعي: بخش اعظم بشاگرد را كوه‌ها و تپه‌ها پوشانده اند و آبادي‌ها با باغات و زمين‌هاي كشاورزي كم وسعت، بصورت واحه‌هايي در لا به لاي كوهستان سر بر آورده اند. از همين رو واژه‌هاي «تلال» [6] (صخره)، «توبني»[7] (زمين لم يزرع)، «گستوك» [8] (تپه)، «دوكون» [9] (سنگ‌هاي بزرگ)، «سربند»[10] (بالاي كوه)، «گرو» [11] (آبشار) و «گواست»[12] (ريگزار)، در ديهوها تكرار مي‌شود: (اي صخره بونيكن» / دلم آرام نمي‌گيرد!) [13] ، (خانه‌اي در بيابان لم يزرع / خيلي غمگين است) [14] ، (سنگ‌هاي بزرگ روي هم ريخته / آشوب و جنگ در «درابسر»)[15] ، (نشستم كنار ريگزار / دختري كه موهايش را از ميان فرق مي‌گرفت از دستم رفت!) [16] ، (در كنار آبشار «كم بو» / دام‌هايت را رها كن و خودت پايين بيا) [17]

آبادي‌ها و مناطق: نام مكان‌ها اعم از مناطق نظير درابسر[18] ، مارز [19] و رودبار ، آبادي‌ها نظير چاه زنگي[20] ، تولا[21] ، چاهون[22] ، نصري[23] ، آورتين[24] ، شينش [25] و سولون[26] ، كوه‌ها نظير گيشون [27] و ناشكي[28] ، رودخانه‌ها نظير دروكي [29] و جگين[30] ، قلعه‌ها نظير كلات گنج [31] مرتباً در ديهوها تكرار مي‌شوند. بجز چند مورد، تمامي مكان‌هايي كه در ديهوها از آنها نام برده مي‌شود در منطقه بشاگرد واقع شده اند. نام مكان‌هاي خارج از منطقه بشاگرد نيز مربوط به مقصد مهاجرت‌هاي مردان درسال‌هاي اخير است كه ذكر اين نام‌ها نيز هميشه توأم با واژه‌هايي حاكي از غربت و دلتنگي است: (در جزيره‌اي كه مال مردم است/ نمي‌گذارند كه بگردم) [32] ، (جزيره مانند «عين» شده است/ دريايي در ميان است) [33] ، (آمدم جزيره/ زهرا از من دور است) [34]

آيا مي‌توان انزواي تاريخي و جغرافيايي بشاگرد را در عدم اشاره به نام مناطق ديگر كشور ناديده گرفت؟

نام هاي مردان و زنان: بشاگردي‌ها _ همانند ديگر مناطق كشور _ براي نامگذاري فرزندان خود، علاوه بر اسامي رايج ايراني و اسلامي، از واژه‌هاي محلي و بومي نيز استفاده مي كنند. تعداد اينگونه اسامي در منطقه بشاگرد نسبتاً زياد است. بعضي از اسامي كه در ديهوها تكرار شده اند را مي‌توان چنين برشمرد:

نام‌هاي مردان: «گزك» [35]، «جمايه» [36]، «ساتال» [37]،«دروش» [38]، «درك» [39]، «ملنگ» [40] و «مهردل» [41]

نام‌هاي زنان: «ناسملك» [42]،«درگل» [43]، «خيرگل» [44] و «گنجي» [45]

علاوه بر اين، در بشاگرد تلفظ بعضي اسامي رايج در بقيه مناطق كشور دچار تغيير مي شود. به عنوان مثال مي توان به تغيير شكل نام‌هاي سلطان و فاطمه در اين ديهو اشاره كرد (قلعه‌ي سهرون : سلطك و پاطك در آنجا هستند.) [46]

درختان: درختان و درختچه‌ها و گياهاني كه از آنها نام برده مي‌شود، كلاً مربوط به منطقه بشاگرد است: «داز» كه نوعي نخل وحشي است و محل سكونت (كپر)، فرش زير پا (حصير) و بسياري از لوازم زندگي شان را با برگ‌هاي آن مي‌بافند، «جم» كه نوعي درخت داراي ميوه خوراكي است، انواع درختان نخل نظير «گرديال»[47] ، «مضاوتي»[48] ، «دسكي»[49] و «ربيك» [50] و همچنين «گيش»[51] (خرزهره) كه كاربرد خاصي ندارد اما در بسياري از مناطق بشاگرد مي‌رويد. در يك مورد نهايت خوبي يار با تنباكويي مرغوب كه در آبادي «رمشك» [52] كاشته مي‌شود مقايسه شده است.

نام حيوانات: در ميان حيوانات نام شتر، بز، الاغ، ميش و انواع آنها نظير «ميشك گل گردن» [53] (ميشي كه پشم دور گردنش به رنگي بجز رنگ بدنش باشد)، «ميشك لاگر گوشت» [54] (ميش لاغر اندام)، «بزك كرنارشك» [55] (بز گوش كوچك سپيد پيشاني)، «بزرش تاك مايه» [56] (بز سياه تك پستان)، «جونگك» [57] (بچه شتر)، «خرك لهسايي»[58] (الاغ سفيد) و . . . ديده مي‌شود. در يك ديهو شاعر گمنام خطاب به محبوب خود مي‌گويد: (بز گوش كوچك سپيد پيشاني / سرت را روي بالش بگذار) [59] و در ديهويي ديگر نرمي و لطافت لب و چانه يار در تماس با بدن به پشم گوسفند تشبيه شده است.

شيوه سكونت (كوچ و كپر) و مشكلات مربوط به آن: بشاگردي‌ها تا دهه‌هاي اخير كوچ نشين بودند و در حال حاضر نيز عمدتاً در كپر زندگي مي‌كنند. كپر مسكني است كه با چوب، شاخه‌هاي نخل و حصير ساخته مي‌شود.

شايد شناخت كوه‌ها و دره‌هاي دوردست بشاگرد توسط همه بشاگردي‌ها ريشه در كوچ نشيني آنها داشته باشد، اصطلاحات مربوط به كوچ در ديهوها شنيده مي‌شود كه يكي از زيباترين آنها «ورتون»[60] است: (به «ورتون» آمدم / شب بر همه خوش) [61] «ورتون» جايي است كه قبل از كوچ، كپرها را در آن برپا كرده باشند. مسافر، نيمه شب به جايي مي‌رسد كه چندي پيش اعضاي طايفه كپرهايشان را برپا كرده بودند و اكنون سوت و كور است. آهي از دل مي‌كشد و شبي خوش را برايشان آرزو مي‌كند. همچنين رنج‌هاي زندگي كوچ نشيني در ديهويي ديگر در عبور از رودخانه سيلابي خود را مي‌نماياند يا در جايي ديگر به لهر (كپر) اشاره شده است.

تحقیق مطالب:از جناب آقای شهدادی

http://bashagard88.blogfa.com/post-116.aspx

No comments:

Post a Comment