Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

مصاحبه ایران گلوبال با دکتر دوشــوکـی ، در باره مسئله ملی قومی

در کجای دنیا دفاع و صیانت از زبان مادری خویش، از فرهنگ و میراث اجتماعی ـ تاریخی خویش، از حقوق قومی ـ مذهبی خویش در مقابل هجمه بیرحم یک نظام قرون وسطائی غارتگر، امر نامطلوبی تلقی می شود؟

1 - بنظر شما ،آیا در ایران مشکل تبعیض ملی _ فرهنگی وجود دارد؟ و یا به عبارتی دیگر، آیا ما مشکلی بنام مسئله ملی _ قومی و اتنیکی _ فرهنگی در ایران داریم؟ اگر آری چگونه و اگر خیر چرا؟


اولاً با عرض معذرت از تاخیر و تعلل چند هفته ای در ادای پاسخ به این رشته از سوالات شما و با ابراز تشکر از دوستان ایران گلوبال؛ واقعیت انکار ناپذیر این است که در ایران ِ مرگ و مصیبت زده ما انواع و اقسام تبعیضات و ستم های مضاعف وجود دارد که ستم و اجحاف ملی ـ فرهنگی یکی از مشکلات مهم جامعه استبداد زده می باشد. در ایران اقوام و یا ملیت های متعددی نظیر بلوچها، کردها، ترکهای آذری، عربها، ترکمنها در کنار هموطنان فارس زبان و غیره هستند که ویژه گی های اتنیکی ـ فرهنگی خود را دارند. این اقوام و یا ملیت ها مورد ظلم و تبعیض قرار گرفته اند، اگرچه درجه تبعیض و ستم مضاعف در مورد همه کاملا یکسان نیست. بعنوان مثال بلوچها بسیار بیشتر از هموطنان ترک آذری مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند. ولی بهر حال درد های مشترک فراوان هستند. عمده ترین درد مشترک ما همه ایرانیان استبداد و مظالم حکومت های مستبد مرکزگرا و خودمحور بوده و است.

2- آیا در صورت حاکم شدن ، یک حکومت دمکراتیک در ایران فردا و برقراری حقوق شهروندی در کشور؛ مشکلات اتینکی_ ملی ما قابل حل هستند؟اگر پاسختان منفی چرا؟

بعقیده من در یک سیستم دمکراتیک ، مـُـدرن، انسانمدار و مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و موازین شناخته شده بین المللی، مشکلات اتنیکی ـ ملی قابل حل هستند. البته آنهایی که خواهان حق تعیین سرنوشت بمثابه "حاکمیت ملی" و یا استقلال و جدایی هستند، با این ادعا سر سازگاری نخواهند داشت زیرا برخورد آنها با مسئله قومی ـ ملی از یک زاویه متفاوت می باشد. اما تجزیه و تحلیل من در اینجا در چارچوب یک کشور به نام ایران است. من معتقد نیستم که به اصطلاح "ملت فارس" بر مثلاً "ملت بلوچ" ستم روا داشته است. بــعــلــه ! بر قوم و یا ملت بلوچ ظلم و ستم فراوانی شده؛ اما ظالم ملت فارس یا مردم فارس زبان نیستند، بلکه حاکمان مستبد مرکزگرا بوده و هستند که حتی به ملت فارس هم ظلم و ستم کرده اند و آنها را در اوین اعدام و در خیابان های تهران کـُـشته و در کهریزک مورد تجاوز قرار داده اند. من چگونه می توانم به یک قربانی تجاوز در کهریزک، چون فارس زبان است، بگویم که تو بخشی از ملت ظالم هستی و به من ِ بلوچ ظلم کرده ای؟ آن هم در حالی که پسر عموی بلوچ ِ من معاون استاندار و یا مدیر کل استان می باشد و بخشی از رژیم هستند. البته هموطنان فارس از نظر زبانی مورد ستم قرار نگرفته اند، در حالیکه بقیه اجازه ندارند به زبان مادری خود تحصیل کنند و فرهنگ و زبان آنها مورد هجوم قرار گرفته. در نتیجه خط جدال را باید بین "حاکمیت ظالم" و "مظلوم" کشید، و نه بین اقوام و فرهنگ های مختلف ایرانی.

من در بریتانیا زندگی می کنم که علیرغم تناقض و تضادهای نهادینه شده در آن، یک کشور دمکراتیک و آزاد است. اگر شما از من بپرسید که اگر در یک حکومت دمکراتیک شبیه بریتانیا به من ِ بلوچ همان حق و حقوق ملی و یا قومی را بدهند که مثلا" مردم اسکاتلاند و یا وئـیـلز در چارچوب بریتانیا دارند، آیا راضی و خشنود خواهم شد؟ جواب آری می باشد. اسکاتلاند بجز از موارد محدودی نظیر وزارت خارجه و وزارت دفاع ؛ کاملا ً خودمختار و خودگردان است. اینجا فدرالیسم وجود ندارد اما از اکثر کشورهای فدرال بسیار غیر متمرکزتر است. این حقیقت در مورد کاتالونیا و دیگر مناطق در اسپانیا نیز صدق می کند. در اسپانیا نیز فدرالیسم وجود ندارد. اما در پاکستان و برمه (میانمار) فدرالیسم وجود دارد. در نتیجه تاکید و اصرار من، بقول مولانا، بر به اصطلاح "مــغـز" بمثابه حق و حقوق مردم در عمل؛ و نه بر ظاهر یا به اصطلاح "پوست" بمثابه شعار "غیرتی" دهن پرکن می باشد. تاکید و اصرار ما باید بروی یک سیستم دمکراتیک و غیر متمرکز باشد.

3- آیا تقسیمات کشوری بر اساس اقوام و مناطق اتنیکی و همچنین تدریس زبان مادری در مدارس کشور، می‌تواند قدمی در جهت حل مشکلات ملی_ قومی در ایران باشد؟

از این سوال شما اینگونه بر می آید که گویا در فردای ایران قرار است تقسیمات عمده جغرافیایی بر اساس قومیت (مناطق اتنیکی) و زبانی صورت بگیرد تا مشکلات ایران حل شود. اینجاست که بسیاری، یا بهتر بگویم تعداد کثیری از هموطنان، وحشت زده می شوند. در اذهان آنها مرزکشی های اتنیکی، جنگ های قبیله ای، پاکشویی های قومی و کشتار های دست جمعی نظیر آنچه که در رواندا (بین هوتی ها و توتسی ها) اتفاق افتاد و یا در یوگسلاوی سابق رخ داد، جلوه گر می شود. من با هر اقدامی که باعث قومگرایی انتزاعی، ایجاد نفرت قومی و جنگ قبیله ای شود شدیداً مخالفم. خطوط مرزی استانها و تقسیمات کشوری می توانند در یک پروسه کاملا دمکراتیک و با اراده ملی و فقط با رضایت و خواست مردم آن مناطق (صرفنظر از قومیت، زبان و مذهب) تغییر پیدا کنند. کما اینکه تعداد استان های امروز کشور، نسبت به پنجاه سال پیش، بدلیل تغییرات مکرر و تقسیمات مجدد کشوری و استانی تقریبا ً دو برابر شده است. حق گویش، نوشتن، خواندن و تدریس به زبان مادری در کنار زبان ملی (فارسی) یک حق طبیعی برای هر انسانی است و مورد بحث نیست. این حق در منشورهای متعدد جهانی و کنوانسیون های بین المللی برسمیت شناخته شده.

4 - نظرتان در باره جریانات هویت طلبی آذربایجان و جنبش کردان ، بلوچها ، عرب ها ، ترکمن ها چیست؟

در طی بیش از نیم قرن گذشته، اندیشمندان و نویسندگان فراوانی نظیر دکتر علی شریعتی، جلال آل احمد و غیره در مورد "بازگشت به اصل خویشتن" و سلفی گرایی ملی و یا قومی قلم فرسایی کرده اند. در طی سی سال گذشته نیز بسیاری از ایرانیان در مورد بازگشت به "اصلیت" ایرانی یعنی زرتشت و کوروش و داریوش و غیره نیز با افتخار سخن رانده و سینه چاک کرده اند. حال چطور برای گروهی که باز مانده اند از اصل خویش؛ باز جوئیدن روزگار وصل خویش باعث افتخار و احترام و تحسین است؛ اما اگر مثلا ً بــلـوچ و کـُـرد روزگار وصل خویش را بازجویند، نامطلوب تلقی می شود؟. در کجای دنیا دفاع و صیانت از زبان مادری خویش، از فرهنگ و میراث اجتماعی ـ تاریخی خویش، از حقوق قومی ـ مذهبی خویش در مقابل هجمه بیرحم یک نظام قرون وسطائی غارتگر، امر نامطلوبی تلقی می شود؟ اگر منظور شما از هویت طلبی، ایــن است؟ من با آن موافقم. اما من با قومگرایی واپسگرا و شووئنیستی و ارتجاعی که ابراز هویت خود را در نفی و یا توهین به هویت دیگران و یا در جدال با آنها می بیند کاملاً مخالفم. مثلا" من با هویت طلبی قومی جــُـنـدالله که اظهار وجود بلوچ را از طریق اعمال خشونت و با نفی دیگران، و یا به اصطلاح آنها "سیستانیهای اشغالگر" و یا از دیدگاه مذهبی با نفی به اصطلاح "شیعیان کافر"، می خواهد ثابت کند، مخالفم، و آن را ارتجاعی، واپسگرا و خطرناک می دانم.

5 - به نظر شما چه رابطه‌ای می تواند میان جنبش سبز و جنبش های اتنیکی در سراسر ایران به وجود آید؟

در این مورد بحث های مختلفی مطرح شده است که بعضاً تاسف آور می باشند. منجمله تعداد انگشت شماری که خود را به جنبش های اتنیکی منتسب و یا مرتبط نموده اند، از جنبش سبز طلبکار شده اند و با شیوه های باج خواهی ادعا نموده اند که مثلا تبریز یا دیگر مناطق قومی با جنبش سبز همراه نبوده اند چون مثلا ً جنبش سبز مشخصا ً شعار فدرالیسم را مطرح نکرده ـ و مسائلی از این قبیل. واقعیت این است که شاید قریب به نیمی از آن چند میلیون جمعیتی که به خیابانهای تهران آمده بودند اصالتا ً تــرک آذری ساکن مرکز بودند. پس سهم آذری ها در جنبش سبز از هیچ قوم و ملیت دیگری کمتر نیست بلکه شاید هم همانند جنبش مشروطیت بیشتر باشد. وانگهی ، بعقیده من این یک جنبش آزادیخواهی و دمکراتیک ملی است که بر علیه ارتجاع متعصب حاکم و هر گونه تعصب ارتجاعی که در صدد تقسیم انسانها بر اساس "خودی" و "غیر خودی" می باشد، آغاز شده. البته در بین فعالان و رهبران جنبش های اتنیکی هستند شخصیت های شجاع و با فراستی نظیر عبدالله مهتدی که با هوشمندی لازم ، علاوه بر باورمندی به اصول فدرالیسم و احقاق حقوق حقه مردم کــُـرد، از آرمانهای آزادیخواهانه و دمکراتیک جنبش سبز حمایت نموده. خواسته های دمکراتیک جنبش سبز دقیقا ً در راستای مطالبات دمکراتیک و بر حق اقوام و ملیت های ایرانی است؛ و من هیچگونه عدم تقارب و یا سوءهمگرایی بین این دو نمی بینم. البته جمهوری اسلامی تلاش فراوان دارد تا به حیله و ترفند های گوناگون بین صفوف متحد مبارزان جنبش سبز تفرقه و پراکندگی بوجود بیاورد. اما این وظیفه همه نیروهای آزادیخواه و دمکرات است تا با تاکید بر روی مخرج مشترک باید تشخیص بدهند که رمز پیروزی در اتحاد دمکراتیک، آگاهانه و مطالبه ـ محور برای حق حاکمیت ملی (حق رای مردم) در یک سیستم دمکراتیک و غیر متمرکز می باشد. نکته مهم دیگر اینکه اخیرا ً آقای میرحسین موسوی در مصاحبه با روزنامه اینترنتی قلم سبز اشاراتی به یک سند منتشر شده توسط ویکی لیک داشتند که گویا به نقش اسرائیل در تحریک اختلافات قومی در ایران مربوط می شود. من این سند را ندیده ام و از آن اطلاعی ندارم و در نتیجه نمی توانم تاثیر آن در مقوله ارتباط بین جنبش سبز و جنبش های اتنیکی و اصولا ً تشویق و تشدید نگاه امنیتی به مسئله "اقوام" را مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهم. اما آقای موسوی در مصاحبه خودشان گفته اند که این سند باید برای همه ملت ما و از جمله قومیت ها هشدار دهنده باشد.


6 - نظر شما در باره سیستم فدرال چیست؟ آیا سیستم فدرال تضمینی برای تمامیت ارضی ایران فرد است و یا منجر به تجزیه کشور خواهد شد؟

من خودم سالها پیش به نمایندگی از جبهه متحد بلوچستان ایران جزو بنیانگزاران محدود و اولیه کنگره ملیت های ایران فدرال بودم ـ آن زمانی که کنگره فقط سه عضو سازمانی داشت. در نتیجه نمی توانم مخالف فدرالیسم باشم. بهترین کشورهای مدرن دنیا نظیر سویس، آلمان، آمریکا و بسیاری از کشورهای دمکراتیک جهان سوم نظیر هندوستان ، نیجریه، مالزی، مکزیک فدرال هستند. پس فدرالیسم یک سیستم موفق و شناخته شده است و هیچ انسان دمکرات و آزادمنشی نمی تواند با مقوله فدرالیسم دشمنی بورزد. و امـــــا چــــرا فشار خون بسیاری از هموطنان ما با شنیدن واژه "فـــــدرالــیــســم برای ایران" شدیدا ً بالا می رود؟ علت آن دگردیسی انتزاعی کنگره ملیت های ایران فدرال بود که حداقل برای عده ای تبدیل به یک پلاتفرم فارس ستیزی شده است. بجای ایجاد فضای اعتماد و تفاهم و گفتگو، عده ای اصرار می ورزند که مثلا ً "ملت فارس" باید از "ملت های" دیگر عــذرخواهی کند، و مسائلی از این قبیل! من متاسفانه بعضی افراد و یا گروه هایی را در کنگره می بینم که مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی را کاملا ً کنار گذاشته و به جای آن یقه "مــــلــت فــارس" را چسبیده اند. در نتیجه اینگونه برخورد های غیر سیاسی ِ آمیخته با تعصب و عناد تصویر کاملا ً متفاوتی از فـــــدرالــیــســم در اذهان بسیاری از هموطنان ترسیم نموده است. اکثریت قاطع نیروهای سیاسی اپوزیسیون معتقدند که سیستم سیاسی آینده ایران نباید بر اساس مذهب و یا قومیت پایه ریزی شود. در حالیکه کــنـگـره خواهان تاسیس یک سیستم فدرالیسم قــومـی ـ جغرافیائی است. بهر حال کــنـگـره عملا ً در جلب اعتماد بقیه نیروهای سیاسی ناکام شده است؛ و بدون اعتماد و تفاهم متقابل دیالوگ و گفتگو و همکاری مثمر ثمر میسر نیست. من نظرم را در مورد فدرالیسم و تمامیت ارضی ایران حدود هشت ماه پیش در یک مقاله مفصل به تحریر در آورده بودم که خوانندگان محترم می توانند به آن رجوع کنند (http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-50521 ).

6 - مصاحبه گر کیانوش توکلی

برگرفته از : iranglobal

انتشار از: کیانوش توکلی


No comments:

Post a Comment