مرز پر گهر، فرودها و فرازها
به قلم : رازگو بلوچ
آقاي باقر كرد را عموما با سه مشخصه مي شناسند: نمايندگي مجلس، هفته نامه مرز پر گهر و آموزشكده فني زاهدان. به دو تاي اول و آخرش كار نداريم. آنچه مي ماند مرز پرگهر است كه قرار است نشريه اي استاني و بلكه تنها نشريه بلوچ ها باشد. اما همان نام نشريه گويا است كه آقاي باقر كرد در همان ابتدا با يك دغدغه رواني مواجه بوده است، اين كه نكند ايجاد يك نشريه بلوچي را به قوميت پرستي نسبت دهند؟! اين است كه نام "مرز پر گهر" را كه ياد آور سرود ملي همه ايرانيان است. بر آن نهاده است.
مراحل حيات اين نشريه را تا به اكنون مي توان به سه دوره تقسيم كرد: مرحله با محمود براهويي نژاد، مرحله بعد از طرد براهويي نژاد، مرحله تثبيت شده فعلي.
در مرحله نخست نشريه كاملا رنگ و بوئي محلي داشت، آنچنان كه بايد. جسارت قابل توجهي در طرح مختصات محلي و دغدغه هاي اجتماعي و فرهنگي در آن به وضوح ديده مي شد. محمود براهويي نژاد هيچ اگر نداشت دو مشخصه فوق العاده قوي داشت كه يكي صداقت و اخلاص و ديگري جسارت و جنگندگي بود. چيزي كه در ميان بلوچ هاي روشنفكر كيميا است. لحن و زبان محمود هم فوق العاده بود. هم درد را خوب مي فهميد و هم زبان گفتنش را داشت. البته بماند كه در همان بعد فوق العاده زبان، نا پختگي هايي هم داشت كه شايد به سن ، تجربه و سواد كمش بر مي گشت و گذشت زمان مي توانست آنها را مرتفع كند. در همين مقطع بود كه مرز پر گهر در ميان عوام جامعه بلوچ شناخته شد و مطالبش به جمع خصوصي مردم راه پيدا كرد.
"جدايي باقر از محمود" كه اكران شد، قضايا بكلي تغيير كرد. دلايل اين جدايي هر چه بود جاي بحثش اينجا نيست، فقط همين را مي گويم كه از همان زمان به بعد باقر كرد صفت "رفيق نيمه راه" را نصيب خود كرد، كه براي بلوچ صفتي بس ناخوشايند است. محصولي كه بيرون آمد هم چندان دلچسب نبود. معلوم بود كه هيئت تحريريه جديد خود را باخته و راه را گم كرده و نمي داند چه بنويسد و به كدامين سو حركت كتد. كارش به آنجا رسيد كه به قول ظريفي در روز رخ دادن يك حادثه فوق العاده مهم و ژورناليستي در استان، عكس درشت "كاجول" و يا "ايشوريا راي" را چاپ كرده بود و از زلف هاي افعي گونه و چشمان خمارين شان مي نوشت، بي اعتنا از اخبار دور و بر!
اين بود كه عملا روزنامه از جامعه هم نيمه طرد شد و قهري صورت گرفت كه به گمانم تا به امروز هم ادامه دارد. كينه بلوچي بد دردي است! بگمانم آن مرز پر گهر ديگر هرگز آن روزنامه جذاب پيشين نشد.
در مرحله سوم كه زمان فعلي است نشريه مرز پر گهر نه نشريه اي ضعيف و خنثي است و نه نشريه اي محلي و بلوچي. بلكه كاملا شباهت دارد به نشريات اصلاح طلب مركز. كه به گمانم متاثر از نقش آقاي صمدي زاده باشد. دو صفحه بلوچي وسط آن اگر چه اهميت دارند ولي نتوانستند جبران مافات كنند. اگر چه مطالب در باره بلوچستان آنهم گاهي توسط نويسندگان محلي بلوچ در آن جاي داده مي شود، ولي اين جستته گريخته كاري ها هرگز نبود ساختار كلي مناسب يك نشريه محلي را نتوانسته پركند.
با اين وجود دستپخت آقاي صمدي زاده به عنموان يك نشريه پيشرو و جدي اصلاح طلب قابل قبول و ارزيابي است، به شرطي كه بپذيريم صفت نشريه همين اصلاح طلب بودن آن است ، نه محلي بودن آن. طنز جدي و بسيار محكم، انتخاب چهره هفته بسيار هوشمندانه و نكته دار، استفاده از مطالب نويسندگان محلي ولو به صورتي غير ساختار يافته، تحليل هاي سياسي كشوري همه و همه جذابيت فوق العاده قابل توجهي دارند كه به گمانم آن را خوش خوان ترين نشريه استناني كرده اند.
رازگو بلوچ - ۸/۹/۹۰
http://razgobaloch.blogfa.com/post-19.aspx
No comments:
Post a Comment