اصلاحات، تجزیه، انقلاب، جنگ و اقوام غیر فارس ایرانی.
دوستان عزیز راستش من جامعه شناس نیستم و از این مسائل به صورت علمی خبر ندارم ولی بر طبق مطالعاتی که داشتم و شناختی که از قسمتی از جامعه ایران دارم خطر بزرگی را برای یکپارچگی ایران احساس میکنم.
برسی اندیشه ها و رویدادهایی که اقوام ایرانی را امروز به خود مشغول کرده کار دشواری است به این دلیل که در ایران همانند دیگر کشورهای چند فرهنگی دنیا سازمانهایی برای برسی وضعیت جامعه و یا حداقل تحقیقات گسترده دانشگاهی پیرامون جامعه چند فرهنگی ایران وجود ندارد،نمیتوان با صراحت صحبت کرد و تنها به گمانه زنی میتوان اکتفا کرد.
دوستان امروز خطر های بسیاری ایران را تهدید میکند مانند اصلاحات، انقلاب، جنگ و…
اما بزرگترین خطری که ایران را تهدید میکند البته به نظر من همین مماشات با ج.ا و امید به اصلاحات است، جنگ و یا حتی انقلاب در چند سال اینده افق روشن تری دارد تا نسبت به روند تدریجی اصلاحات که در خوشبینانه ترین حالت 100 سال اینده به نتیجه خواهد رسید.
اگر اقوام مختلف ایرانی را برسی کنید خواهید دید که در 33 سال گذشته روند قومیت گرایی بر ملیت گرایی آنها پیشی گرفته است تحولاتی هم در همسایگی ما به وجود آمده که این روند را تشدید میکند حاکمیت هم خواسته یا ناخواسته بر آسیاب انها آب میریزد،
نمونه هایی را اجتماعی که در آن برای مدتها زندگی کرده ام را بیان خواهم کرد، سالهای نه چندان دور در شهرهای آذری زبان والدین سعی میکردند تا ابتدا به کودکان خود فارسی بیاموزند تا بتواند فارسی را با لهجه کمتری صحبت کند اما امروزه مخصوصا بعد از ماجرای کاریکاتور روزنامه ایران این روند کاملا به شکل عکس در این جامعه صورت میگیرد و در بعضی موارد کودکان تا پیش از دبستان فارسی صحبت نمیکنند!(البته باید در اینجا به حق تحصیل به زبان ماری هم اشاره کنم که از تمام اقوام ایرانی سلب شده) روند نام گزاری بر روی فرزندان در تمام اقوام از علی و فاطمه و … به استوره های نژادی تغییر کرده( این مورد در اقوام فارس زبان هم حاکم است) بخصوص در شهر های آذری و کرد زبان، تغییر نام رسمی خیابانها از فارسی به زبان مادری، قطع ارتباط(البته نه به صورت کامل) با رسانه های فارس زبان، انتشار کتابها و وبلاگها با زبان مادری، تشدید تفکرات پان و…
مورد دیگری که چند ماه پیش اتفاق افتاد بعد از پیروزی تراکتور سازی بر استقلال که در تبریز همانند جشن ملی این پیروزی پاس داشته شد.به جرات میتوانم بگویم که این شادی تنها برای یک مسابقه فوتبال نبوده این تنها سر سوزنی از پتانسیل مردم در مقابل ظلم های فقر فرهنگی ما مردم نسبت به دیگر اقوام و حاکمیت دینی ایران بود.
در مثال دیگری میتوانم به این موضوع اشاره کنم که در همسایگی ما کشورهای آذربایجان و ترکیه پله های موفقیت و آزادی اجتماعی را یکی پس از دیگری به سرعت طی میکنند و هموطنان آذری زبان ما نیز روز به روز پیوند بیشتری میان خود و مردم این دو کشور احساس میکنند به طور مثال در فرم های ثبت نام در دانشگاه های کشورهای آذربایجان و ترکیه قسمتی وجود دارد که تنها مربوط به ترک زبانان است یعنی تفاوتی ندارد که شما ترک ایران، ترکیه و یا آذربایجان باشید همگی از مزایای یکسانی برخوردار هستید(ایرانی بودن یا نبودن در این مورد اصلا تفاوتی ندارد). سفرهای متعدد آذری های ایران به نخجوان، باکو و شهرهای ترکیه به سبب همزبانی و نزدیکی فرهنگی و همچنین تلاشهای رسانه ای این دوکشور برای اتحاد این سه جامعه ناخواگاه این تفکر را در میان آنها ایجاد میکند که همگی آنها از یک ریشه اند و در زمان پیش رو فرصتی خواهند داشت که این اتحاد را پایدار نمایند(به جرات میتوانم بگویم که این دیدگاه پان در 90 درصد از مردم وجود دارد با تحصیلات دانشگاهی و یا بدون آن تفاوتی ندارد، یا اصلا این گونه بگویم که همه اقوام حد اقل دوبار به این موضوع فکر کرده اند و عده ای هنوز به آن می اندیشند و عده آن را پذیرفته اند و اقلیتی هم این مسئله برایشان اهمیتی ندارد).
مردم کرد ما نیز مشکلات زیادی دارند، آنها که در همسایگی خود اقلیم مستقل کردستان عراق دارند و بدون هیچ زحمتی به این کشور سفر میکنند و در سالهای اخیر هم مهاجرت گسترده ای را به کردستان عراق انجام داده اند، از موارد بسیار مهم میان کردها اختلاف مذهبی است، برای مثال زمانی که تمام ایران منتظر تعطیلات عید فطر هستند کرد های سنی روز پیش این عید را جشن گرفته اند،در واقع در مسائل دینی دقیقا با تقویم کردستان عراق زنگی میکنند و هزاران مثال دیگری برای اقوام مختلف که خود را دور از حاکمیت و ملت ایران احساس میکنند و در اندیشه جدایی بیشتر فرو میروند.
متاسفانه نوع رفتار یا بهتر بگویم فرهنگ غالب بر جامعه ایرانی( چه ان تعدادی که پایتخت را مرکز تحولات و فرهنگ و… میدانند و چه انهایی که احساس میکنند پایتخت نشینها حقوق آنها را ضایع کرده و ساهاست که سوژه خنده های آنها هستند) سبب آن شده که اقوام مختلف هرچه بیشتر خود را جدا از دیگر اقوام بدانند برای مثال در حوادت کودتای خرداد 88 دیدیم که تنها شهر های تهران، اصفهان و شیراز و در مقاطعی استانهای شمالی کشور در این اعتراضات شرکت داشتند و در استانهای کلیدی مانند کردستان، آذربایجان و بلوچستان و خوزستان هیچ حمایت گسترده ای نشد اما آن دسته از اقوام ترک، کرد و… که در تهران ساکن بودند به این تضاهرات پیوستند و حتی شهید هم دانند (همه صانع ژاله را به یاد داریم)، فکر میکنم شرکت آنها به این دلیل بود که تحت تاثیر افکار جامعه خود(پروپاگاندای ناخاسته محلی) نبودند که فکر میکرد این مشکل فارسها است خودشان هم باید حل کنند!
این مطلب که ما باید هرچه سریع تر مشکلات فرهنگیمان را حل کنیم بر کسی پوشیده نیست که میتوانم باز به جرات بگویم در بسیاری موارد رو بهبودی است، اما مشکل و سد بزرگ ما حاکمیت است که بر تفکر پان دامن میزند اگر این حاکمیت در چند سال اینده سقوط نکند و همچنان اکثریت مردم برطبل اصلاحات بکوبند سرانجامی جز جدایی در پی نخواهد داشت، کافیست روند اندیشه پان را در این 33 سال برسی کنید خواهید دید که سرعت آن در چند سال اخیر بسیار شتاب گرفته
اما موردی که مملکت ما را امروزه تهدید میکند شکل حکومت فعلی و فشار بر تمام اقوام بجز اقوام فارس زبان است(برای مثال انتشار کتاب به زبان ترکی هزار پیچ و خم دارد که نویسنده ترجیه میدهد آن را به فارسی منتشر کند تا به زبان مادی خیش و یا یک روزنامه به زبان کردی یا ترکی وجود ندارد) و ادامه این روند بلاخره روزی پتانسیل ذخیره شده در این اقوام تحت ستم را آزاد خواهد کرد و با عنوان آزادی نژادی یا هر تیتر دیگری دست به اعتصابات و اغتشاشات گسترده ای خواهند زد و مطمعنا در صورت بروز این اتفاق این اقوام ستم دیده از حکومت اسلامی ایران برای آزادی ایران تلاش نخواهند کرد، درضمن پیشروی یکی از این اقوام در مقابل حاکمیت موجب خواهد شد تا دیگر اقوام هم برای رهایی خود از این مشکلات اقدام نمایند.
در این صورت ایرانی نخواهند ماند تا روند تدریجی و آهسته اصلاحات دوستان اصلاحطلب آن را مدینه فاظله کند.
http://sarzaminebalatarin.wordpress.com/
ار
No comments:
Post a Comment