Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

بازشناسی سه مرحله مختلف وبلاگ نویسی بلوچ

به قلم: رازگو بلوچ

وبلاگ نویسی عمر چندانی ندارد. در ایران نخستین وب‌نوشت را سلمان جریری در ۱۶ شهریور ۱۳۸۰ ایجاد کرد و موج وب‌نویسی با انتشار راهنمای ساخت وب‌نوشت توسط حسین درخشان در ایران آغاز شد و در سال اول حدود ۱۰۰ وب‌نوشت ایجاد شد و سال‌های بعدی با ایجاد سرویس‌های پرشین بلاگ٬ بلاگ اسکای و بلاگفا به ده‌ها هزار رسید. طبق آمارها، در ابتدای کار فارسی زبان ها از پرطرفدارترین افراد این رسانه نوپا بودند. (به نقل از ويكي پديا)

فرهنگ غیر مکتوب بلوچ هم اگر چه چون همه زمينه هاي علمي و فرهنگي با مركز فاصله بسيار دارد اما خوشبختانه چندان با این رسانه جذاب بیگانه نیست و اوضاع آن بهتر از سایر ابراز و رسانه ها چون كتاب و سينما است. نویسنده این مطلب كه خود وبلاگ نويسي را از اواخر سال 1385 (از 5 سال پيش) آغاز كرده، معتقد است ده ساله اخیر وبلاگ نویسی بلوچ را می توان به سه مرحله یا سه نسل تقسیم کرد:

نسل اول: سياسیون خارج از کشور، فرهنگ دوستان و ملی گرایان:

در خارج از کشور که باشی تازه قدر وبلاگ هایی را که در باره شهر و منطقه ات می نویسند خوب می فهمی. روزی صد بار سرچ و کلیک می کنی تا شاید مطلب تازه ای در باره شان پیدا کنی. وابستگی به وطن آنجا تازه به اوج می رسد. این حال و روز را من هم داشتم، در آن سال ها که برای تحصیلات تکمیلی به یکی از کشورهای اروپایی اعزام شده بودم. سبز ترین طبیعت، باملاطفت ترین آدم ها، کارآمد ترین سیستم ها، اما هنوز يك گمشده بزرگ باقي بود: بوي وطن، كه نمي شد اسنشاقش كرد مگر از طريق دنياي مجازي اينترنت.

نمي توانم توصيف كنم چه شوق و هيجاني داشت وقتي كه يك خبر، نوشته و بخصوص عكسي از ديار و زادگاه در بيكرانه سايبر به تور جستجويم مي خورد. ديدن نوشته و عكسي از بلوچ كه نه در رسانه های تصویری جاي داشت و نه در نشریات و كتب، چنان لذتي را بر مي انگيخت كه يافتن گنج و زر در ویرانه ها.

آن روزها وبلاگ های زیادی در باره بلوچستان فعال نبودند. همان هایی هم که بودند مر بوط به افراد خارج از کشور می شدند که بیشتر صبغه سیاسی سال 57 به قبل را داشتند. شايد اين گفته براي شان درد آور باشد و پاشيدن نمك به زخم شان، ولي اين يك حقيقت بود كه بیشتر شان در همان دوران فریز مانده بودند. بدین معنا که سیر تحولات و مسایل جدید بلوچ و حتی کل کشور برای شان چندان قابل درک نبود و تقریبا همه چیز را با عینک سیاه و سفید دوران پر شر و شور انقلابی گری می دیدند.

نمی توانم بگویم گناهی به عهده آن ها است. به هر حال قاره ها فاصله کار خود را کرده بود. البته خود آن ها هم دو دسته اند. یکی روشنفکران و فرهنگی های بلوچ که به نظر من قربانی دوران خود شدند. قربانی تب تند سال های اول انقلاب. همان هایی که اتفاقا خود از انقلابیون بودند و ضد شاه، كه در آتش هيجانات ابتداي پيروزي انقلاب سوخته و نام شان به حق يا ناحق ضد انقلاب شد. دوم آن هایی که رانت شاهنشاهی خورده بودند و در صبح بعد از انقلاب ناگهان با شعار تند "مرگ بر خان" مواجه شدند. آن ها هم در مقابل٬ بعضی شان از در مصالحه در آمدند و بعضی شان هم نومید از نظام جدید دست به سلاح بردند که نتیجه اش جلاوی وطن شدن شان بود.

بروز اينترنت و سايت و وبلاگ نويسي به هر دوي اين گروه ها فرصت داد كه رسانه اي براي خود دست و پا كرده و از سر اعتقاد و و يا براي پرستيژ سياسي در باره بلوچ و بلوچستان بنويسند. خوانين بيشتر به تاريخ بلوچ مي پرداختند؛ احتمالا چون همه چیز را در گذشته می جویند و هست و نيست و نام و نان شان در احياء گذشته است. بماند که به جای تاریخ نویسی علمی و مستند، بیشتر به "تاریخ سازی" علاقمندند تا طايفه خود را به بهاي تحقير ديگران بزرگ و مقدس نشان دهند.

روشنفکران و سیاسیون بلوچ هم همان شیوه و ادبیاتی را در پیش گرفتند که اپوزسیون خارج از کشور فارسی زبان. البته طبیعی است که این دودسته خوانین و روشنفکران لزوما به طور قطعی از یکدیگر قابل انفکاک نبوده و افرادی به طور مشترک مشمول هر دوی این دو دسته باشند.

فعالان و دلسوزان حوزه فرهنگ و ادب بلوچ هم از همان بدو شناخت چنین فرصتی آن را در جهت شناسایی و پروش زبان و ادب و موسیقی بلوچ به کار گرفتند.

به هر حال آن ها اولين ها بودند و هنوز هم با وجود تعداد كم، به طور جدي تر و فعال تر از داخلي ها ظاهر مي شوند. طبيعي است كه فرصت، انگيزه سياسي و قومي ، نوستالوژي و همچين ابزار موجود براي آنها بيشتر از داخلي ها است.

نسل دوم: وب نویسان فرهنگی، اجتماعی و مذهبی داخل

وبلاگ نویسی نسل دوم به شکل موج نبود. حرکتی ارام و با سعی و خطا بود که عمدتا دوست داران فرهنگ و ادب بلوچ داخل كشور از سر دلسوزی نسبت به شعر و ادب و موسیقی بلوچ آن را پی گرفتند و عده محدودی از درسخواندگان دانشگاهی هم با این موج خیلی ارام همراه شدند. البته بلافاصله مذهبی های داخل و خارج هم زود به این قابلیت پی برده و از قافله عقب نماندند.

ويزگي اين نسل غير سياسي بودن آن است و اين كه نويسندگانش نسبتا از فرهيختگان متوسط جامعه اند. عده شان انگشت شمار است و بيشتر در باره ماهيت و خواستگاه قوم بلوچ و فرهنگ آن مي نويسند، و يا به تبليغ مذهبي مي پردازند. البته وبلاگ هاي راديكال بلوچ كه خط و مشي خاصي را دنبال مي كنند نيز در اين دوره اضافه شده اند.

هرچند طبعا افرادي از ميان تحصيل كردگان معدود عالي بلوچ جزء وبلاگ نويسان نسل فوق بوده اند، اما عده شان بسيار ناچيز بوده و در كمال تعجب باید گفت که غايبين بزرگ اين دوره و دورهاي قبل و بعد هم " اساتيد داشگاه، صاحب منصبان و عمده تحصيلكردگان عالي " بلوچند. به گونه اي كه دنياي وب نويسي راه خود را رفته و دنياي واقعي حتی نخبه های مدرن و درسخوانده جامعه بيرون راه خود را!

نسل سوم: موج وبلاگ نويسي بلوچ

چند سالي به همين منوال گذشت، كه تا موج وبلاگ نويسي بلوچ سر رسيد، موجي كه شايد بشود گفت از يكي دوسال پيش (88 و 89 ) آغاز شد و حال شايد در مرحله افول و يا پوست انداختن آن باشيم.

در باره اين نسل در نوشته بعدي بحث خواهيم نمود. شما در این باره چه نظری دارید؟

رازگو بلوچ - 28/8/90

http://estoun.blogfa.com/post-440.aspx

No comments:

Post a Comment