اپوزیسیون ایرانی از آغاز شکل گیری تاکنون در شرایط متفاوت و چند جانبه ای قرار گرفته که متاسفانه هیچگاه پاسخ روشن و قانع کننده ای برای پرسشگران ارائه نداده است. اپوزیسیون تاکنون آن چنان که خود را در مقام مسئولیت در برابر اقوام ایرانی قرار داده مواضع شفاف و لحن صریحی از اهداف و نگرش خود نشان نمی دهد. برخلاف آنچه عرف دیپلماتیک و شرایط جهانی اقتضا می کند، دورنمایی مشخص و چشم اندازی قابل درک با موازین عقلی از اصول و اهداف مبنایی اپوزیسیون در دسترس نیست و حتی بسیار بوده که گروه های مختلف اپوزیسیون با رویگردانی کامل و حتی متضاد با اصول پیشین خود تغییر رفتار داده و دچار دگرگونی چندین باره شده اند.
موضوع درخواست حزب دموکراتک کردستان ایران از کشورهای اروپایی و شورای امنیت بمنظور دست زدن به اقدام نظامی و تجزیه کردستان از کشورهای چهار گانه، از اینگونه اقدامات و اظهار نظرها بود که جای شگفتی دارد. حال آنکه بنا به معیارهای خود این حزب؛ فعالیت در جهت برقراری دموکراسی در کردستان در چهارچوب یک ایران فدرال، خط مشی رهبران پیشین حزب دموکرات کردستان ایران از جمله قاضی محمد، دکتر عبدالرحمن قاسملو و دکتر شرفکندی بوده است. همینگونه رفتارها را در اکثر گروه های اپوزیسیون با شدت و حدود وسیع تری نسبت به قبل می توان مشاهده نمود.
اما درخواست رسمی یک حزب سیاسی که مدعی قیومیت بر یک قوم بزرگ همچون کرد، که بدنبال تجزیه و جدایی این سرزمین از پیکر مادری خود ایران حتی با اقدام نظامی و تحریک و دستبرد به سلاح است، با لحنی صریح و دیوانه گونه، آنچنان وقیحانه بود که اعتراض برخی از قشرهای این جریان را نیز بر انگیخت.
کمیته مرکزی سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران در نامه ی سرگشاده ای خطاب به هیات سیاسی حزب دموکرات کردستان می گوید، «امروز با ناباوری می بینیم به جای گام برداشتن در راستای پروژه ی اتحاد نیروهای چپ و دموکرات، چشم به راه قدرت های خارجی برای نجات مردم کرد در کردستان ایران شده اید..».
این سازمان همچنین مواضع جدایی طلبانه حزب مذکور را در اعلامیه 5 سپتامبر 2011 مورد پرسش قرار داده است. در این نامه آمده است؛ «مواضع جدیدی که اعلام داشته اید که نه تنها با سیاست ها و نظرات حزب دموکرات کردستان ایران (پیش از انشعاب) بلکه با مواضع تا تاکنونی خود شما نیز فاصله چشم گیری دارد». در اعلامیه حزب دموکرات کردستان از کشورهای قدرتمند خارجی تقاضا شده است به کمک مردم کرد بیایند تا کردها را از سلطه حکومت های مستبد آزاد کنند..!
حزب دموکرات کردستان در این اعلامیه گفته است، «صدرو قطعنامه 1973 شورای امنیت راه را هموار ساخت تا هواپیماها و هلیکوپترهای نظامی آمریکا و فرانسه و بریتانیا بلافاصله حملات خود را به پایگاه های هوایی و دریایی و محل تجمع نیروهای نظامی لیبی آغاز نمایند». سپس با درک خوشبینانه نتیجه گرفته است که «در نتیجه ی این تصمیم بجای شورای امنیت و اقدام بموقع پیمان ناتو ... جبهه ی آزادیخواهان سرگرم تلاش جهت تثبیت حاکمیت جدید در کشور» شده اند. در ادامه همین اعلامیه، حل مساله ملی در کردستان را با جدائی از ایران و برپائی یک کشور مستقل کرد متشکل از چهار کشور ایران، عراق، سوریه و ترکیه مرتبط دانسته و در پایان چنین تقاضا نموده اند؛ «ما ضمن ابراز خوشحالی از پیروزی مبارزه ی مردم لیبی و حمایت از قطعنامه ی 1973 شورای امنیت در رابط با این کشور، خواستار آنیم که شورای امنیت سازمان ملل متحد با اتکا به همین اصل "مسئولیت حمایت" خطر همکاریهای شوم دولتها و سرکوب از سوی حاکمان را از ملت کرد دور سازند».
سازمان فدائیان خلق در ادامه نامه خود می نویسد؛ «اما در این اعلامیه پرسش انگیزتر از هر چیز، دعوت برای دخالت نظامی در ایران و سپردن وظایف مبارزاتی مردم و هموطنان کرد در کردستان ایران، به نیروهای نظامی قدرتهای بزرگ جهانی است».
یعنی همان قدرت هائی که تاکنون منافع سلطه گرانه خود را آئینه اعمال و رفتار خود می کرده اند. این قدرتها که تا دیروز منافعشان را در دفاع از مستبدان منطقه از جمله بن علی و مبارک و قذافی می دیدند، امروز، در سایه خیزش مردم، وجود آنها را مخل برنامه خود ارزیابی می کنند. در لیبی، همین قدرتهای خارجی برای تامین منافع خود، در جریان اجرای همان قطعنامه 1973 شورای امنیت سازمان ملل، از آن عدول کرده به دخالت در تعیین سرنوشت مردم لیبی کشیده شدند و امروز برای قراردادهای نفتی و غیر نفتی با یکدیگر مسابقه گذاشته و هرکدام می کوشند نیروی نزدیک به خود را در این کشور تقویت کنند.
بسیار جای تاسف است که اینگونه رفتارها در تمامی قشرهای متفاوت قومی اپوزیسیون سرایت نموده و در فرصت هایی که در اختیار اشخاص وابسته به این جریان مرموز تجزیه خواه قرار می گیرید سخنانی به میان می آورند که مفهومی نهایتا به معنای تجزیه دارد و از دل احزاب فدرالیسم ناگاه اشخاصی بر می خیزد که صراحتا به تجزیه طلبی و خود اقرار می کنند.
می توانم به مواضع جدید حزب مردم بلوچستان نیز اشاره ای داشته باشم ، تغییر موضعی که جای تامل و تاسف دارد و فقط یک مسیر را می پیماید، مسیری که تصمیم دارد تا ایران پاره پاره شده را به نظام در حال سقوط سرمایه داری و استثمار مدرن غرب متصل نماید. جالب است یکی از وابستگان به این حزب در جایی می نویسد؛ چه امتیازی به ما می دهید تا پوزه ی گربه از بالا (کردستان) و دم آن از پایین (بلوچستان) آسیب نبیند؟!
ناصر بلیده ای نیز از حق حاکمیت جدیدی سخن می گوید، حق حاکمیتی که هم معتقد به فدرالیسم است و هم آنرا پله ای برای دستیابی به استقلال کامل می داند!! حق سلب خواست و اراده از مردم و تحمیل به یک جریان مضمهل، تنش آفرین، خشونت طلب و فرهنگ گریز بر حامعه متمدن و فرهنگی بلوچستان که قصد نموده تا این سریال تهی از معنا را بر فرجام مخاطره آمیز تجزیه سوق دهد..!
براستی گویا اپوزیسیون جدیدی متولد شده است، اپوزیسیونی که همواره در صدد خط گیری و تحمیل نقشه ی راه از غرب بوده و هم اکنون ماهیت درونی خود را آشکار ساخته است. بسیار جای تاسف است که اپوزیسیونی که شکلگیری خود را در جهت اجرای دموکراسی معرفی می کند، هنوز به این باور نرسیده است که استقرار دموکراسی تنها بدست خود مردم و با رای و تصمیم آنان انجام پذیر است و اعمال آنها با ابزارهای غیر دموکراتیک و یا استفاده از خشونت و دخالت های خارجی هیچگاه پایدار نخواهد بود.
میرسوبان – 11/07/2011
mirsouban@hotmail.com
http://estoun.blogfa.com/post-419.aspx
No comments:
Post a Comment