برگردان: ولید کعبی\میدل ایست برلین
سیاست خارجی یک دولت چگونه شکل می گیرد؟ پاسخ متعارف و معمول به این سوال این است که سیاست خارجی هرکشوری تابع و ادامه سیاست داخلی آن است. به عبارت دیگر، دولتی که در داخل برپایه قانون عمل می کند، درخارج نمی تواند مثل یک دولت یاغی رفتار کند
اما این قاعده کلی دارای استثاء هایی ست و ترکیه یکی از این استثناء هاست. در شش ماه گذشته، ترکیه فعال ترین کشور منطقه در حمایت از "بهار اعراب" بود.
دو اجلاس از احزاب اپوزیسیون سوریه در این کشور تشکیل گردید و یک کنفرانس گروه هماهنگی لیبی هم در آنجا برگذار شد.
ترکیه جزء اولین کشورهای منطقه بود که به حمایت از انقلابات تونس و مصر برخاست و در تلاش های ناتو برای اجرای قطعنامه سازمان ملل در لیبی سهم داشت.
علاوه برآن، در دوسال گذشته، از راه ترکیه حداقل 600 تن از اپوزیسیون ایران که بخشی از آن ها جزء رهبران سیاسی بودند، توانستند کشور را ترک کنند و جان سالم بدر برند.
در چند سال اخیر ترکیه در همکاری تنگاتگ با آمریکا توانست به متحدی قوی برای نیروهای اصلاح طلب منطقه تبدیل شود.
اما مشکل آن است که ترکیه از یک طرف به روند دموکراسی در منطقه یاری می رساند، اما از طرف دیگر رهبران آن در داخل سیری کاملا معکوس را در پیش گرفته اند.
ترکیه تحت رهبری اردوغان از یک قدرت محدود و اسیر وضع موجود به بازیگری مهم مبدل شده است.بعد از عقب نشینی آمریکا در دوران اوباما خلایی در منطقه ایجاد شده است و ترک ها امیدوارند که بتوانند با ترکیبی از دیپلماسی، تجارت و قدرت نظامی این خلاء را پر کنند.
و نیازی به گفتن نیست که ترکیه تمایل ندارد که ایران بمثابه یک قدرت ماجراجوی منطقه این خلاء را پرکند. به همین جهت، با سقوط نظام اسد، ایران یکی از متحدین کلیدی خود را از دست خواهد داد و تغییر در سوریه به معنای پایان حزب الله در لبنان است.
ده سال پیش گفته می شد که رجب اردوغان در خفا طرح برقراری یک دولت مذهبی که بجای عمامه، کلاه بر سر دارد، را دنبال می کند.
من بارها و بمناسبت های مختلف فرصت آن را پیدا کردم که از نزدیک سخنان اردوغان را گوش دهم. اما چنین نظریه ای را نزد از او نیافتم. بلکه به نظر من اردوغان نسخه ترکی ولادیمیر پوتین، تزار بدون تاج و تخت روسیه است.
پوتین از ناسیونالیسم روس بسود احیای امپراطوری روس، و یا حداقل بخشی از این امپراطوری، استفاده می کند.
طرح اسلامی اردوغان هم در واقع بهانه ای برای احیای امپراطوری عثمانی ست.
به بیان دیگر، اردوغان تصور می کند که تحت پوشش و شعار اسلام نو و نه عثمانی نو، بهتر می تواند عمل کند و به اهداف خود برسد.
اولین علایم چنین درکی را می توان دراظهارات اخیر وی به هنگام جشن پیروزی درانتخابات دید. وی گفت که این پیروزی آز آن همه از شمال آفریقا و بالکان تا خاورمیانه است. یعنی همه مناطقی که روزی جزء قلمرو عثمانی بودند.
ترکیه اکنون درجهت گسترش و تحکیم روابط اقتصادی خود با همه کشورهای شمال آفریقا، بالکان و خاورمیانه تلاش می کند. میزان فعلی سرمایه گذاری در این مناطق در حال حاضر به 100 میلیارد دلار می رسد.
ازآن گذشته، ترکیه سرمایه گذار درجه اول در کشورهای سوریه، بوسنی ـ هرزوگوین و آلبانی است و روابط تجاری قوی با لیبی و الجزایر دارد.
بعد از آنکه ترکیه از پیوستن به اروپا ناامید شد، به خاورمیانه بزرگ و بالکان روی آورد و تلاش می کند که بازهم مناطق تازه ای برای نفوذ خود جستجو کند. درواقع طرح جدید عثمانی نیازهای ترکیه را در بعضی مناطق تأمین می کند.
اما تحقق رویای عثمانی اردوغان وابسته به بعضی فاکتورهاست:
نخست اینکه برای رسیدن به اهداف خود، اردوغان باید بتواند حداقل ده سال در قدرت بماند.برای این کار نیازمند تغییر قانون اساسی و تبدیل نظام انتخاباتی به نظام جمهوری ست. از این طریق اردوغان قادر است که دوباره و هربار به مدت پنج سال برقدرت بماند و به اضافه مدت فعلی نخست وزیری، در مجموع می تواند تا سال 2026 در قدرت بماند.
دوم اینکه، باید اردوغان نیروهای نظامی را تضعیف کند، زیرا نیروهای نظامی تنها نیرویی هستند که درآینده می توانند در راه رسیدن وی به قدرت ایجاد محدودیت کنند.
در این رابطه، اخیرا وی اقداماتی انجام داده و باعث کناره گیری مقامات درجه اول ارتش شد.
بعد از کنار رفتن مقامات ارتش، او افرادی مانند نجدت اوزال، رییس سابق ارتش، را که موافق اجرای طرح عثمانی ست برسر کار آورد.
در دهه اخیر اردوغان با برگذیدن افراد خود در رأس امور قضایی موقعیت خود را در این بخش تحکیم کرد. علاوه برآن، روابط عمومی را به یکی از افراد نزدیک به حزب خود سپرد.
در نظام سکولار ترکیه، مساجد و دیگر مراکز دینی تحت کنترل دولت هستند. این کار امراحیای نظام عثمانی را که در آن حاکم هم سلطان و هم خلیفه است، آسان می کند.
بی شک، اردوغان آن قدر باهوش است که بداند نمی تواند خود را سلطان معرفی کند، همانطور که پوتین هم می داند نمی تواند خود را تزار بنامد. اما برای اردوغان محتوای نظامی که می خواهد تشکیل دهد مهم است و نه شکل آن.
مشکل اردوغان اما آن است که طرح احیای عثمانی خواست اکثریت مردم ترکیه نیست. در سه باری که حزب وی پیروز شد، نتوانست نیمی از رأی ها را بدست آورد و پیروزی آن بخشا مدیون قوانین مبهم ترکیه است.
اردوغان موفق شد که اقتصاد ترکیه را تاحد یک اقتصاد بدون تورم رشد دهد و توانست حداقل موقتا از رشد بحران مشکل کردها جلوگیری کند.
اما مهمترازهمه، با روی کار آمدن اردوغان قشرمحروم اجتماع برای نخستین بار توانست طعم در قدرت بودن را بچشد.
از این نظر وی با پوتین قابل مقایسه است. پوتین هم موفق به رشد اقتصاد و بازگرداندن اعتبار جهانی روسیه شد.
باوجوداین، متأسفانه اردوغان هم مانند پوتین قادر به شناخت توان و ظرفیت واقعی کشور و خواست های مردم خود نیست.
ترکیه تحت هیچ شرایطی قادر نیست به امپراطوری مبدل شود و رسیدن به امپراطوری خواست اکثریت مردم ترک هم نیست، بویژه اگر ظهور چنین امپراطوری به قیمت ایجاد یک نظام استبدادی باشد.
No comments:
Post a Comment