Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate


از ارتباطات مجاهدين خلق با شوروي و عراق تا راه آن در آينده
مريم رجوي، رئيس شوراي ملي مقاومت ايران
 
شهران طبري
 
راديو فردا : عباس ميلاني، نويسنده كتاب «شاه» و پيش از آن «معماي هويدا»، در مقاله‌اي در نشريه اينترنتي «نشنال اينترست» توصيه مي‌كند سازمان مجاهدين خلق را فقط در صورتي بايد از فهرست سازمان‌هاي تروريستي آمريكا خارج كرد كه در عمل نشان دهد آن طور كه ادعا مي‌كند «سازماني دموكراتيك شده و پيشينه تروريستي خود را كنار گذاشته است».
او اثبات اين مدعا را بركناري رهبري كنوني سازمان مجاهدين و انتخابات آزاد درون‌سازماني براي تعيين رهبري جديد مي‌داند و در مقاله خود از ارتباط دوستانه سازمان مجاهدين خلق با شوروي سابق و حكومت صدام حسين عليه آمريكا صحبت مي‌گويد.
 


عباس ميلاني مهمان گفت‌و‌گوي ويژه اين هفته راديوفردا است                                


راديوفردا: آقاي ميلاني، شما در مقاله خود به دوره كوتاهي كه مجاهدين مثل همه گروه‌هاي سياسي مخالف شاه با آيت‌الله خميني همگام بودند اشاره مي‌كنيد و مي‌گوييد در‌‌ همان موقع روابط نزديكي با مسكو و به خصوص سازمان كا. گ. ب برقرار كردند. چه اسناد و مداركي اين ارتباط را ثابت مي‌كند؟

عباس ميلاني: دو نوع سند وجود دارد، يكي آن چه در دادگاه سعادتي مطرح و در مطبوعات ايران منعكس شد، چون آن موقع مطبوعات از آزادي نسبي برخوردار بودند و برخي از اين مسائل را مي‌توانستند منعكس كنند.دوم خاطرات رئيس كا. گ. ب در تهران است كه به اين مسئله اشاره كرده و منبع سوم اسناد حزب كمونيست شوروي است كه در آن به ارتباط با كا. گ. ب اشاره نمي‌كند، بلكه به نامه‌هاي مجاهدين خلق به حزب كمونيست شوروي و تقاضاي پناهندگي براي برخي از اعضاي سازمان مجاهدين و بالاخره تقاضاي وام ۳۰۰ ميليون دلاري اشاره مي‌كند. اين اسناد هم در دانشگاه هاروارد وجود دارد و هم در دانشگاه استنفورد كه نسخه كامل اسناد حزب كمونيست شوروي را در دوران بعد از سقوط ابتياع كردند.


شما از فردي به نام سعادتي نام مي‌بريد كه بعد‌ها اعدام شد و مي‌گوييد او در تماس با كا. گ. ب مي‌خواست در ازاي دريافت ليست ماموران سيا در ايران يك پرونده جاسوسي را كه در حمله به ساواك به دست‌شان افتاده بود به آن‌ها بدهد. اين پرونده چه بود؟

اين پرونده مربوط به بازداشت تيمسار مقربي بود. تيمسار مقربي بالا‌ترين جاسوس كا. گ. ب در ايران بود و حدود سه سال قبل از انقلاب لو رفت و در يك عمليات گسترده از طرف ساواك دستگير شد كه من شرح مفصل آن را با تكيه به اسناد رئيس دفتر كا. گ. ب در ايران و برخي منابع ديگر هم در كتاب «شاه» آورده‌ام و هم در كتاب «نامداران ايران» كه يك بخش به تيمسار مقربي اختصاص يافته است.تيمسار مقربي بالا‌ترين جاسوس شوروي در ايران بود. مقام بسيار مهمي در ارتش داشت و تمام طرح‌هاي نيروهاي مسلح ارتش ايران عملا از زير دست او مي‌گذشت. او به طور مرتب با جاسوسان كا. گ. ب در تهران كه به عنوان ديپلمات كار مي‌كردند تماس مي‌گرفت و پرونده‌هاي محرمانه ايران را در اختيار آن‌ها قرار مي‌داد.براي شوروي خيلي مهم بود بداند قضيه از چه قرار است و به گفته رئيس كا. گ. ب خبردار شدند سازمان مجاهدين اين پرونده را در اختيار دارد و قرار ملاقاتي با سعادتي گذاشته مي‌شود. سه بار اين قرار را تمرين مي‌كنند براي اين كه اشتباه و لغزشي صورت نگيرد و تعقيب نشوند، ولي در آن روز‌ها يك شخصيت مرموز به اسم ماشاالله قصاب در لحظه بزنگاه ظهور كرد و اين‌ها را دستگير كردند. ماشاالله قصاب و همدستانش كه معلوم نشد از كجا آمدند و به كجا رفتند و بعد از آن زياد نشاني از آنان نبود، ولي در بزنگاه اين مبادله سعادتي دستگير شد.تمام شواهد و آن چه در دادگاه گفته شد و بلايي كه بر سر سعادتي آوردند و او را تيرباران كردند، حكايت از اين داشت كه مجاهدين بدون مشورت با رژيم داشتند اين كار را انجام مي‌دادند. دست‌كم روايت مسئول كا. گ. ب اين طور است. بدون شك دولت جمهوري اسلامي ايران در آن زمان با آمريكا مراوداتي داشت حتي قبل از آمدن روي كار.ديگر اظهرمن‌الشمس است كه خود آيت‌الله خميني در پاريس مراودات و مذاكرات گسترده‌اي با آمريكا كرده بود و اكنون اسناد اين مذاكرات منتشر شده، يعني فقط مجاهدين نبودند كه با روس‌ها ارتباط داشتند، بلكه خود رژيم هم ارتباط داشت و از طريق كا. گ. ب و حزب توده كودتاي نوژه را درهم شكست.
نكته مبهم ديگر اين است كه حزب توده با مجاهدين رابطه بدي داشت، ولي اگر از رابطه مجاهدين با شوروي باخبر بود، چرا با مجاهدين همكاري نمي‌كرد و با آن‌ها موافقت نداشت؟

شوروي در آن زمان با همه كساني كه حاضر بودند با آن همكاري كنند همكاري مي‌كرد و عرصه را باز گذاشته بود، از فداييان خلق گرفته تا حزب توده و از مجاهدين خلق گرفته تا رژيم جمهوري اسلامي. شوروي از طريق حزب توده با رژيم جمهوري اسلامي ارتباط داشت. تازه اين‌ها نكاتي است كه تا به حال برملا شده است.از منظر كا. گ. ب اگر نگاه كنيم، رژيم شاه سقوط كرده بود و دستگاه‌هاي اطلاعاتي آمريكا در ايران برچيده شده بود، واضح است كه آن‌ها سعي مي‌كردند در خلاء موجود با همه نيرو‌ها تماس برقرار كنند. من در مقاله‌ام نگفتم مجاهدين تنها كساني بودند كه با شوروي تماس داشتند.
شما به نامه‌اي اشاره مي‌كنيد كه سازمان مجاهدين در هفت ژانويه ۱۹۸۶ به كميته مركزي حزب كمونيست نوشتند. آيا اين نامه ضمن اسناد اخير علني شده است؟

اين نامه جزء مجموعه اسنادي است كه از طريق اسناد حزب كمونيست شوروي علني شده و اين اولين بار نيست كه وجود چنين نامه‌اي برملا شده است. تا آنجايي كه من مي‌دانم يكي دو نفر هم قبلا به وجود چنين نامه‌اي اشاره كرده بودند. ولي من متن نامه را در آرشيو دانشگاه استنفورد پيدا كردم.در واقع سه نامه وجود دارد، يك نامه كه از طرف مجاهدين است كه مي‌گويد ما زير ضرب هستيم، افراد ما از مرز فرار مي‌كنند و شما به آن‌ها به طور موقت پناهندگي بدهيد. نامه دوم از طرف دفتر سياسي كميته مركزي [سازمان مجاهدين] است و تقاضاي وام مي‌كند. نامه سوم نامه‌اي است كه از طرف رجوي به گورباچف نوشته شده و مويد تقاضاي وام ۳۰۰ ميليون دلاري است كه مي‌گويد ما براي مبارزه با رژيم خميني به اين كمك احتياج داريم و شما به ما قرض دهيد و در اولين فرصت پول را به شما پس خواهيم داد. حتي وعده مي‌دهند شايد بتوانند بخشي از پول را قبل از موفقيت انقلاب پس دهند.


آقاي ميلاني، شما مي‌گوييد مجاهدين پس از حمله آمريكا به عراق با صدام حسين عليه آمريكا سازش كردند، اما از طرفي مي‌دانيم مجاهدين با آمريكا همكاري هم كردند و اولين كساني بودند كه از پرونده هسته‌اي ايران خبر دادند. آيا آمريكا اين مسئله را نمي‌دانست؟

آمريكا بعد‌ها اين را مي‌دانست و سند من براي اين همكاري اسنادي است كه ارتش آمريكا از گزارش‌هاي جاسوسي و اطلاعاتي وزارت دفاع عراق كشف و علني كرد. در اين جلسه به طور مشخص [مسعود] رجوي با مقام بلندپايه وزارت دفاع ديدار مي‌كند و گزارش اين ديدار مستقيما به عدي، پسر صدام، فرستاده مي‌شود و در آنجا رجوي توصيه مي‌كند واحدهاي مجاهدين را در مقابله با نيروهاي مخالف رژيم در داخل عراق استفاده كنند و از اين طريق واحدهاي سپاه ويژه صدام حسين آزاد خواهند بود با نيروهاي آمريكا مقابله كنند.نكته ديگري كه بايد در نظر گرفت حداقل در مورد اين مقاله، اين است كه به گمان من به رغم اين اشتباهات تاكتيكي و استراتژيك عظيمي كه رهبري سازمان مجاهدين مرتكب شده، بدنه مجاهدين اين طور نبودند.


از رهبري مجاهدين خلق بگذريم، اما فكر مي‌كنيد با ساكنان اردوگاه اشرف چه رفتاري بايد كرد تا حقوق بشر آن‌ها زير پا گذاشته نشود؟

به نظر من بايد با آن‌ها با حفظ تمام حقوق بشر گروهي كه در يك ماجرايي درگير هستند و نيت‌شان خير بوده رفتار شود. من فكر مي‌كنم اكثريت قريب به اتفاق اين افراد ايران‌دوست و آزادي‌خواه بوده و هستند و از سر نيت خير به سازمان پيوستند، ولي در آن اردوگاه و شرايط فعلي مجاهدين فرصت بحث آزاد دموكراتيك در مورد رهبري را نداشتند.اين گروه بايد مورد حمايت سازمان‌هاي بين‌المللي قرار گيرند و از گزند رژيم جمهوري اسلامي و رژيم عراق مصون باشند، ولي در عين حال بايد از گزند استبداد درون‌سازماني هم مصون باشند. من فكر مي‌كنم منتقدين رهبري، كساني كه ادعاهايي در مورد رهبري دارند و خود رهبري، بايد تحت حمايت و نظارت بين‌المللي فرصت يابند نظرات‌شان را مطرح كنند. يك بحث آزاد فارغ از فشار و خفقان و ترور به وجود آيد و تنها بعد از يك بحث و انتخابات آزاد در بدنه سازمان، با اين سازمان از نو ساخته شده به عنوان يك سازمان دموكراتيك برخورد شود.يعني بايد اين‌ها تجربه دموكراسي به طور علمي داشته باشند. شما نمي‌توانيد بگوييد ما يك سازمان دموكراتيك هستيم، ولي ۵۰ سال است رهبري سازمان دست‌نخورده است. اين‌ها اشتباهات عظيم تاكتيكي در اين دوران مرتكب شده‌اند و هزاران نفر از جوان‌هاي مجاهد در اين راه كشته شدند. عمليات نظامي حمله به ايران با هر معياري هم بسنجيد عمليات ابلهانه‌اي بود و نوعي خودكشي. مسئوليت جان اين‌ها را چه كسي به عهده مي‌گيرد.


يعني در هر نظام دموكراتيك وقتي رهبري اشتباه مي‌كند بايد كنار برود و انتخاباتي براي تعيين رهبري جديد صورت گيرد؟

بله، دقيقا همين طور است و اين در مورد مجاهدين رخ نداده است. تلاش من در مقاله اين بود كه نشان دهم هم مخالفين مجاهدين كه مي‌گويند بايد بر همه اين سازمان خط بطلان كشيد واقعيت اين افرد و نيات خير آن‌ها را ناديده مي‌گيرند و هم آن‌ها كه مدعي هستند اين سازمان تجديد حيات كرده و دموكراتيك شده، ثبات به غايت غير دموكراتيك رهبري را ناديده مي‌گيرند.اكنون مهم‌ترين مسئله براي ما و جامعه بين‌المللي چند هزار مجاهدي هستند كه در شرايط غير دموكراتيك و وضعيت غيرانساني اردوگاه اشرف قرار دارند. بايد اين‌ها را مورد حفاظت بين‌المللي قرار داد، آن وقت رهبري جديدي برخواهد آمد كه سازمان جديدي را كه مناسب سنت مبارزات قديم اين سازمان است ايجاد مي‌كند.

No comments:

Post a Comment