Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

بحرين، ايران، مذهب و سياست

 بحرين، ايران، مذهب و سياست

عبدالرحمن الراشد
پل بزرگ بحرين اينک براى نخستين بار در تاريخ معاصر منطقه شاهد عبور نيروهاى کشورهاى پنجگانه "سعودى، کويت، امارات، قطر و عمان" است. آيا اين بدان معناست که حکومت بحرين را خطر سقوط تهديد مى کند؟ يا آنکه خير، در پيش روى خود نزاعى منطقه اى و يا حتى بين المللى داريم؟ آيا ورود اين نيروها به خاک بحرين و اعلام آشکار اين ورود را مى توان نشانه اى از موج ناآرامى دانست يا بايد آن را بيانگر برقرارى آرامش به شمار آورد؟

هشدار و آماده باش در برابر خطر وقوع درگيريهايى در جامعه بين سنى مذهبان و شيعيان، آن هم در کشورى که بيش از هر کشور عربى ديگرى در منطقه بر گسل زلزله اى فرقه ای واقع است، را نبايد اقدامى در جهت بزرگ نمايى دانست.

اين واقعيتى است که بحرين هميشه نمونه اى بارز از همزيستى پيروان دو مذهب شيعه و سنى بوده و هست و از جايگاه والايى در روشنگرى، پيشرفت سياسى و توسعه برخوردار بوده و مى باشد. ليکن اين نمونه و جايگاهش امروزه در معرض خطر است. اين خطر از تظاهرات و درگيريهايى ناشى شده است که در دانشگاهها و ميادين بحرين مشاهده مى شود و مى بينيم که متاسفانه به رنگ و بوى فرقه گرايى آلوده گشته است.

اوضاع به صراحت رعب آور است اما با اين حال، هرگز از کنترل خارج نخواهد شد. به نظر من جنگى داخلى در انتظار ما نيست. نمى توان نظام حکومتى بحرين را در معرض خطر فروپاشى دانست. آنچه در برابر ماست يک بحران داخلى است که انعکاسات منطقه اى دارد. ليکن اگر اوضاع را به حال خود رها کنيم با گذر زمان راه حلهاى ميانه را از دست خواهيم داد.

حال اگر بپذيريم که نظام حکومتى بحرين در معرض فروپاشى نيست و جنگ داخلى نيز بعيد به نظر مى رسد، پس چرا بايد ترسيد و نيرو از خارج از بحرين به درون آن گسيل داشت؟

راستش اين فراخوانى نيرو به خاک بحرين، خود پيامى به طرفهاى خارجى اين اوضاع است. خود دولت بحرين هنوز نه از نيروهاى امنيتى و انتظامى خويش استفاده کرده است و نه ارتش خود را براى مداخله فراخوانده است. اين دولت تا به امروز فقط پليس ضد شورش خود را بکار گرفته است. اوضاع واقعى هر چند ملتهب شود تحت کنترل باقى مى ماند. آنچه مورد نگرانى است آينده ى روابط سياسى در دراز مدت است.

اگر تا دير زمانى وضع کنونى ادامه يابد بيم آن مى رود که روابط اجتماعى مردم در بحرين و سپس در کشورهاى خليجى و ساير دولتهاى عربى آسيب ببيند.
بر اين بستر و اساس است که مى بينيم نيروهايى در صدد بهره گيرى از آسيب پذيرى محتمل اوضاع منطقه و هرج و مرج احتمالى ناشى از آن براى پيشبرد اهداف خويش اند.

موج سواری تهران در بحرین مايل نيستم در کنار آنانى قرار گيرم که در پاسخ هر سؤال و ابهامى تنها "توطئه ها" را مقصر مى دانند. نه شيعيان بحرين، وابسته به دولت ايران اند و نه معترضان بحرينى، گروهى از وابستگان سپاه پاسداران يا حزب الله لبنان اند. کسانى که به جاى بررسى مشکلات تنها به تهمت زنى اکتفا مى کنند، کمکى به يافتن راه حل و حتى شناخت ابعاد مشکل نمى کنند. چنين افرادى به دليل عدم شناخت مشکل از ارائه راه حل بازمى مانند و طبعاً سهمى در چاره جويى نخواهند داشت.

البته اگر بگوييم توطئه اى ايرانى در پشت ماجرا نيست به اين معنا نخواهد بود که بگوييم در ميان معترضان، نمى توان کسانى را يافت که علاقه مند به الگوى پياده شده در ايران باشند. من هرگز منکر آن نمى شوم که حکومت ايران مايل است اعتراضات شيعيان را مورد بهره بردارى قراردهد و سوار بر موج اين اعتراضات بر منافع و موقعيت هاى همسايگان خليجى خويش بتازد. حکومت ايران طبعاً مايل است بر نفوذ خود در منطقه اى بيافزايد که به دليل ذخاير نفتى اش اهميت جهانى دارد. تهران همچنين مى خواهد و مى کوشد که بحران بحرين را براى سيطره بر جنبش مخالفان دولت ايران سپر بلا سازد و توجه و تمرکز را روانه "دشمن سُنّى" کند.

مى توانيم تشابه عجيبى را بين تندروان سُنّى و افراط گرايان شيعه در ادعاها و بهره بردارى از رويدادها بيابيم. تهران هر معترض و مخالف و حتى هر ضد قانونى را چه شيعه باشد و چه سنى براى اهداف خويش بکار مى گيرد. فرزندان اسامه بن لادن و صدها سعودى و مصرى از نوع سيف العدل و غيره را که تروريستهايى عرب و سنّى اند پنج سال پياپى ميهمان "اردوگاههاى نظامى" خود کرده است. هنوز هم بعضى از چنين افرادى در ايران به سر مى برند. حکومت ايران تا همين الآن هم به گروهاى سنّى تندرو از قبيل طالبان افغانستان کمک مى کند و از گروههاى سُنّى مذهب مخالف دولتهاى خليجى در اروپا پشتيبانى مى نمايد.

شيعيان بحرينى خشمگين اند. آنان مطالباتى معيشتى دارند. مطالبات آنان چندان تفاوتى با خواسته هاى معيشتى اهل سنت در بحرين و ساير کشورهاى خليجى ندارد. آنان خواهان اشتغال و آموزش و بهداشت اند. البته در ميان شيعيان بحرين گروهايى اندک نيز مطالباتى سياسى دارند که همان مطالبات نيز بر زبان گروههايى اندک از سنيان بحرينى نيز جارى است.

متعصبان سنی و شیعهمتعصبان سنّى بحرين دست کمى از متعصبان شيعه اين کشور ندارند. هر دو کيفيتى همسان دارند و دو روى يک سکه اند. چنين متعصبانى عامل ويرانگرى در منطقه اند.

اينها خطرناکترين عامل تخريب بافت اجتماعى و ساختار جوامع منطقه از خليج گرفته تا عراق و لبنان و يمن اند. زيرا نعره هاى وا نفساى حيدرى- نعمتى جاذبه اى قويتر از فراخوانى به اصلاحات آرام دارد و بيشتر موجب هراس طرف مقابل و در نتيجه بسيج نيروهاى مخالف مى شود.

به خوبى شاهد آن بوده ايم که چگونه افراط گرى دينى بکار رفته در بعضى جوامع منطقه توسط سياست بازان، بيش و پيش از دشمنان آن جوامع به خود آنها آسيب رسانده است. اين را همه ما در افغاتنستان، عراق، لبنان، کشورهاى خليجى و اخيراً در يمن در جريان نبرد "حوتى ها" با دولت على عبدالله صالح ديده ايم.

هم اکنون در بحرين کسانى هستند که دعوت به عقلانيت مى کنند. بايد به نداى اينان گوش فراداد و به نزديک کردن ديدگاهها پرداخت. بحرين عملاً از نوعى رهبرى برخوردار است که جايگاه و احترام خاصى در ميان اقشار مردم دارد. جايگاه ملک حمد و وليعهدش در ذهن و قلب مردم اين کشور مى تواند عامل مؤثرى در خواباندن آتش فتنه باشد. بحرينى ها به يقين مى توانند اين بحران را از سر بگذرانند، به شرط آنکه از مرزبندى فرقه اى دورى گزينند و اختلافات مذهبى را به کنارى نهند.

*به نقل از "الشرق الاوسط" چاپ لندن

No comments:

Post a Comment