سياست و حکومت
حکومت به معنای کل نظم، ساختارو شکل اداره امور جامعه برای رسیدن به رشد و شکوفایی می باشد. شکل نظام سياسی برای يک جامعه باز ، کثرت گرا و شکوفا تعيين کننده است. جامعه از چهار بخش مستقل تشکيل شده است. اقتصاد، فرهنگ،مناسبات جامعه و سياست، که چهار چوب و مجموعه قواعديست که هم بانی زندگی مشترک و هم تعيين کننده مناسبات در جامعه است.
حکومت به معنای کل نظم، ساختارو شکل اداره امور جامعه برای رسیدن به رشد و شکوفایی می باشد. شکل نظام سياسی برای يک جامعه باز ، کثرت گرا و شکوفا تعيين کننده است. جامعه از چهار بخش مستقل تشکيل شده است.
اقتصاد، فرهنگ،مناسبات جامعه و سياست، که چهار چوب و مجموعه قواعديست که هم بانی زندگی مشترک و هم تعيين کننده مناسبات در جامعه است. بدون اين فاکتور هيچ جامعه اي نميتواند دوام بياورد. قدرت سياسی، ابزار سياست برای اداره عمومی جامعه می باشد. قدرت سياسی ضامن اجرای قواعديست که شهروندان آن را بايد رعايت کنند. در يک جامعه دمکرات و مدرن اين ابزار سياسی، بدست ملّت است و از اينجا دمکرسی شکل ميگيرد. دمکرسی ( حکومت مردم بر مردم) از ترکيب دو واژه Demo به معنای مردم و Kratia/Kratus به معنای حکومت می باشد.
۱. دمکراسی کلاسيک
اولين شکل دمکرسی، دمکرسی آتن(کلاسيک) است که در آن مشارکت سياسی مردم به طور مستقيم برای امر قانون گذاری انجام ميشد. مشکل اين نوع دمکرسی در آن بود که مشارکت فقط برای قشر خاصی از جامعه (مالک/مرفه) امکان پذير بود و اقشار ديگر ( زنان/بردگان/کارگران) از آن بی بهره بودند و از حق شرکت محروم. اين سيستم باعث بی عدالت ی و نا برابری ميان انسانها شده بود و حق و حقوق اقليت ها، اصلاً وجود نداشت. اين سيستم دمکرسی، بعدها با شکست مواجه شد و کم کم به فراموشی سپرده شد.
2. دمکرسی نوين
اين ايده از سوی ژان ژارک رسوی فرانسوی در قرن هفدهم مطرح شد با اين شکل که حق حاکميت مردم و ملت مطلق است و خطا ناپذير، خواست و اراده سران حکومت همان خواست ملّت است. طرح روسو شکل مشخصی از اعمال حاکميت ملت و حقوق فردی و اقليت ها نداشت و به زبان ساده، فرد و اقليت بايد خود را با خواست اکثريت تطابق ميداد زيرا حق هميشه با اکثريت ملّت است. برداشت روسو از دمکرسی منتهی به دو شکل از سازماندهی حکومت شدند. در اروپا منجر به انقلاب فرانسه و حکومت ترور و نيز نظام های فاشيسم، نازيسم و استالينيسم شد و در آمريکا به حکومت غير مستقيم ( پارلمانی) منتهی گرديد. در مجموع اين نوع ساختارها راه را برای سومين شکل از دمکراسی(دمکراسی مدرن ليبرال) گشود.
3. دمکراسی مدرن ليبرال
انقلاب امريکا، برای اولين بار در تاريخ، با گزار از دمکرسی کلاسيک و دمکراسی نوين ژاک روسو و پايه گذاری حق حاکميت ملّت به شکل پارلمانی و تقسيم قوا و انعطاف پذيری ميان عنصر دمکراتيک و ليبرال به صورت مهار و توازن (Check and balance)در قانون اساسی آمريکا، راه را برای دمکراسی پارلمانی ليبرال به شکل امروزی گشود.
: تعاریف، تصورات و ویژگی هایی که تابحال از دموکراسی موجود وجود داشت تصحیح و به برداشت واقعی رسید
۱. حق حاکمیت مطلق ملت، محدود به حقوق فردی و حقوق اقلیت ها و ملتزم به اعلام یه جهانی حقوق بشر شد.
۱.۱. وارد کردن اصل حقوق بشر ( لیبرالیسم) در فرایند دموکراتیک یک اصل بنیادین بود. لیبرالیسم باعث محدودیت دموکراسی به عنوان حق حاکمیت اکثریت بر اقلیت و حفظ حق حقوق بشر اقلیت می باشد و این، شکلی ارزشی به یک نظام می دهد. با این حساب پیروزی لیبرالیم ( با پیدایش منشور جهانی حقوق بشر ) بر دموکراسی باعث پیدایش نخستین دموکراسی لیبرال در جهان شد.
۲. برداشت از ملت به علائق، منافع، نظرات، ارزش ها و فرهنگ یکسان، به ملت، مجموعه ای از شهروندان آزاد با خواسته های گوناگون و متضاد ( کثرت گرا ) تغییر یافت.
۳. لغو تمامی امتیازات حقوقی/ نژادی/ طبقاتی/ دینی/مذهبی و جنسی و پذیرش تساوی حقوقی تمامی انسان ها در برابر قانون.
در زمان دموکراسی کلاسیک تا دموکراسی های مدرن، واژه ملت ( مردم) تعریف ثابتی داشت و منظور از آن عمدتا مردان صاحب ثروت یا دانش بود و حق رأی عمومی و مشارکت سیاسی فقط برای این قشر خاص امکان پذیر بود. امروز در کشور های دمکرات، دمکراسی بدون پذیرش اصل تساوی حقوقی همه انسان ها در برابر قانون، غیر قابل تصور است. سیر تکاملی حق رأی عمومی ( بدون در نظر گرفتن جنسیت و موقعیت اجتماعی ) برای اولین بر حدود ۱۰۶ سال پیش در زلاندنو بر قرار شد و پس از آن کشور های دیگر تا بعد از جنگ جهانی دوم این حق رأی را به رسمیت شناختند.
۴. ابزار سیاست در اختیار نمایندگان قانونی مردم قرار گرفت و شیوه های اعمال قدرت قانون مدارانه شد.
۵. قدرت سیاسی به ۳ قوه قانون گذاری، اجرایی، قضائی تقسیم و سازماندهی نظام سیاسی، فدرالی یا... شد.
۶. تشکیل احزاب برای شکل دادن به خواسته های مردم و سرانجام پس از بدست گرفتن قدرت سیاسی آن خواسته ها را به مرحله اجرا بگذارند و وظیفه رهبران و مدیران سیاسی احزاب بهبود وضع جامعه و مهیا کردن شرایط برای رشد و شکوفایی است.
۷. جامعه مدنی
۸. جهانی شدن اقتصاد، از یک سو موجب محدود شدن قدرت حکومت ها و از سوی دیگر ترویج رسانه های همگانی جهانی ( اینترنت/رادیو/ماهواره) برای جلوگیری از انحصار اخبار و اطلاعات.
۹. تشکیل نهاد های جهانی مانند اعفو بين الملل، سازمان ملل متعهد، صندوق بین المللی پول و ... که موجب کاسته شدن از قدرت حکومت ها و بالا بردن قدرت مقاومت شهروندان آنها شده اند.
:از ۳۰۰ سال پیش تا به امروز ما با ۳ موج دموکراسی ( پیدایش و شکل گیری ) مواجه بوده ایم
۱. موج اول اعلام یه استقلال آمریکا و انقلاب فرانسه بود که تا پس از جنگ جهانی اول ادامه یافت.
۲. موج دوم پس از جنگ جهانی دوم، شروع می شود و تا سال های ۱۹۸۰ ادامه می یابد.
۳. موج سوم پس از فرو پاشی شوروی سابق و کشور های کمونیستی در شرق اروپا آغاز می شود و هنوز هم ادامه دارد.
امروز از ۱۹۳ کشور جهان، ۱۰۶ کشور دارای نظام دمکراتیک لیبرال هستند هر چند که نیمی از آنها هنوز ویژگی های کامل یک کشور دمکرات را ندارند ولی حداقلی از انتخابات آزاد در آنجا انجام می گیرد.
دموکراسی به عنوان شکل و شیوه ویژه ای از ساختار حکومت و اداره جامعه شناخته می شود. برای اداره جامعه نیاز به قدرت سیاسی و همچنین ابزار سیاسی برای اعمال قدرت می باشد. حال این سوال پیش می اید که" چه کسی باید حکومت کند". برای اینکه اندکی دقیق تر به این موضوع نگاه کنیم اشاره کوتاهی به نظر کارل پوپر، فیلسوف و متفکر لیبرال قرن بیستم می اندازم تا دقیق تر بدانیم مشکل اصلی سر چیست.
کارل پوپر میگوید که اصولاً طرح این پرسش که " چه کسی باید حکومت کند" نادرست است و پاسخ های نادرستی نیز به آن میدهند. یکی از این پاسخ ها "ملت" است. يعنی اینکه مردم باید حکومت کنند. پاسخ های دیگری نیز وجود داشته است که حتی در عمل نیز به کار گرفته شده اند مانند روحانیون، اشراف، کارگران و....
پوپر میگوید ملت هرگز و در هیچ جای تاریخ، حکومت نکرده است و نخواهد کرد. همواره در طول تاریخ و در همه جا عده ای به نام ملت حکومت کرده اند و در آینده نیز نخواهند کرد. پس پرسش اساسی این است که ما از چه راه هایی میتوانیم آنها را محدود و کنترل نماییم تا حتی "بدترین" آنها نیز نتوانند به جامعه صدمه بزنند و فاجعه بیافرینند.
پوپر می گوید که ما، در نهایت، دو نوع حکومت بیشتر نداریم:
۱. حکومت هایی که در آن حکومتگران بنا بر اراده و خواست آزاد ملت می آیند و بدون اشکال تراشی و خونریزی، میروند.
۲. حکومت هایی که در آنجا حکومتگران، اگر مردم آنها را نخواستند، کرسی قدرت را رها نمیکنند و نمیروند تا کار به خشونت و خونریزی بکشد. در این حالت نافرمانی مدنی، مقاومت در برابر حکومت کنندگان و حتی قیام بر علیه آنها حق ملت است.
آخرین سطح تکامل اندیشه های مربوط به فلسفه حکومت و شکل و شيوه اداره دمکراتیک امور عمومی جامعه با توجه به دمکراسی کلاسیک ( آتن) تا مدل ژاک روسو ( دموکراسی نوین) و مدل های بسیاری که پشت سر گذارده شده تا سرانجام به مدلی ایده ال که نسبتا بهترین و مناسب ترین شکل و شده حکومت است برسیم، دموکراسی لیبرال است. ( دمکراسی پارلمانی لیبرال).
در این شکل از حکومت، تمرکز، در دو زمینه گسترش می یابد. الف: عدالت اجتماعی، ب: عدالت سیاسی.
پس در مجموع دموکراسی لیبرال نوین باید همواره در جهت " هر چه محدود کردن قدرت حکومتگران" و " بالاتر بردن قدرت جامعه مدنی" و "گسترش عدالت اجتماعی با تکیه بر منشور جهانی حقوق بشر" تلاش نمود. موج دموکراسی در سده های پیش تا به امروز باعث شد تا جهان در مسیری شکوفا و نوین قدم بردارد. برای این تجربه تاریخی بهای سنگینی پرداخت شد. در این مدت کشور های بسیاری در جهت دمکراتیزه شدن قدم برداشتند.
کشور های اروپای غربی، اروپای شرقی و شیلی تا به کره جنوبی، ژاپن، هندوستان، فیلیپین، نیجریه، جاماییکا و کشور های آمریکای لاتین و جدیدا جمهوری های جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی سابق، کشورهایی هستند که امروزه بگونه ای دمکراتیک اداره می شوند. بعضی از این کشور ها دارای هیچ سابقه و فرهنگ حکومت دمکراتیک نبوده اند. حتی کشوری مانند آلمان تا چند دهه پیش که اکثریت آن از روی اعتقاد پیروی هیتلر بودند چگونه بدون آمادگی برای دمکراسی ! دمکراتیزه شد و به یکی از شکوفا ترین جوامع تاریخ بشری تبدیل گردید.
این نشان میدهد که گفته " ملت ایران آمادگی لازم برای دمکراسی را ندارد " باطل است. زیرا ساختار حکومتی (دمکراتیک)، فرد را مجبور به اطاعت از قوانین می کند و ارزش ها و روش های نوین را به او می آموزد حتی اگر این اطاعت از روی ترس باشد و بدین گونه قواعد و تفکر دمکراتیک در جامعه نهادینه می شود.
نویسنده : سعید ترکمان
saeidtorkaman@yahoo.de
نوشته فوق می تواند نظر نویسنده باشد و الزاما نظر ایران گلوبال نیست
انتشار از: فرزان فرامرزی
No comments:
Post a Comment