Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

گفت و گو با فرح پهلوی در باره شاپور بختیار و آخرین ماه های نظام پادشاهی- جمشید برزگر

گفت و گو با فرح پهلوی، شهبانوی سابق ایران و همسر محمد رضا شاه پهلوی، در باره شاپور بختیار، چگونگی و چرایی به نخست وزیری رسیدن او و فرجامش، در روز جمعه ۱۴ مرداد ماه در پاریس، یک روز پیش از بیستمین سالگرد ترور شاپور بختیار و همزمان با یکصد و پنجمین سالروز صدور فرمان مشروطیت انجام گرفت.
این امر، به ویژه به دلیل تاکید و اصرار شاپور بختیار بر ضرورت اجرای تمام و کمال قانون اساسی مشروطیت و مباحث فراوانی که در باره پایبندی و یا نادیده گرفتن آن در فرآیند تحولات منتهی به سقوط نظام پادشاهی وجود داشت، موجب شد که این گفت و گو را با اشاره ای به همین مبحث آغاز کنم:

امروز درست مصادف است با یکصد و پنجمین سالگرد صدور فرمان مشروطیت. موضوعی که به هر حال در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷ نیز بسیار به آن ارجاع داده می شد و بحث های زیادی در این باره وجود داشت. از جمله کسانی که در آن زمان از شاه انتقاد می کردند، کسانی بودند که بیشتر در جبهه ملی متشکل شده بودند و طرفدار قانون اساسی مشروطیت بودند و برای سرنگونی سلطنت فعالیت نمی کردند، اما در عین حال، معتقد بودند که شاه باید سلطنت کند و حکومت را به دولت وابگذارد. با وجود این، در تمام آن سال ها و به ویژه پس از ۲۸ مرداد، آنها برای فعالیت سیاسی با موانع و مشکلاتی مواجه بودند و این امر، تا ماه های آخر سلطنت شاه ادامه داشت. به نظر شما، آیا اساسا این انتقاد وارد است که شاه در آن زمان قانون اساسی را نقض می کرد، به قانون مشروطیت و دستاوردهای مشروطیت توجهی نمی کرد و به نوعی، به گفته منتقدان، حکومتی خودکامه را شکل داده بود؟

فرح پهلوی: اول از همه، خوشحالم امروز که با من صحبت می شود، سالروز مشروطیت است که خیلی جالب است و در تاریخ ما مهم است. آن مطالبی که شما در باره جبهه ملی گفتید، فکر نمی کنم که من امروز در موقعیتی باشم که بخواهم برگردم به پنجاه سال پیش و در این مورد بحث و گفت و گو کنیم؛ برای اینکه آن اتفاقاتی که در سال ۵۷ افتاد، خیلی مسایل مختلفی بود که به آنجا رسید.

به طور خلاصه بگویم که پادشاه تا پیش از ۲۸ مرداد، واقعا طبق قانون اساسی و مشروطه سلطنتی، سلطنت و پادشاهی می کرد، ولی به دلیل اتفاقاتی که افتاد شاید قدرت را بیشتر در دست خودشان گرفتند و شاید مملکت در شرایطی بود که بعضی وقت ها مجبور می شدند که این کار را بکنند. گفتم که الان نمی خواهم وارد این موضوع بشوم، چون بحثی طولانی است.

برگردیم به سال های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷. آدم باید خودش را در آن موقعیت بگذارد که بداند وضع ایران چگونه بود، مردم چه می خواستند و چه می گفتند، فشارهای خارجی چه بود.
مسایل مختلفی وجود داشت. من نمی گویم که گرفتاری نبود. مشکلاتی بود، ولی من معتقد بودم که با تغییراتی که ایجاد شده، پایه و اساس درستی برای اجتماع و مملکت درست شده بود و این تغییرات احتیاجی به چنین انقلابی نداشت؛ اگر که همه حس می کردند که کجا می روند.

ولی متاسفانه گروه های سیاسی مختلفی بودند با ایدئولوژی های مختلف که بعضی از آنها هم مخالف سلطنت بودند. شعار آنها دموکراسی بود، اما در آن ایدئولوژی ها دموکراسی وجود ندارد. من به تمام ممالکی که این ایدئولوژی را داشتند رفته بودم. یک عده هم البته واقعا می خواستند که فضا از لحاظ سیاسی بازتر شود.

No comments:

Post a Comment