بزرگترین معدن طلا درشش متری زیرپای بلوچ: جنبش ملی بلوچستان
اامروز ملت بلوچ بخوبی دریافته است که منافع و پیشرفت او در داشتن یک کشور مستقل و دمکراتیک است. پیشرفتهای سه دهه اخیر کشورهای کوچک اما مستفل خلیج دلیلی واضح برای ملت بلوچ هستند تا منافع خود را در یک بلوچسنان مستفل و دمکراتیک ببیند و بر سیاست «ترس» غلبه کند زیرا که وی مالک طلای چاغی، بزرگترین معدن طلا درشش متری زیرپایش و گاز "سویی" و گنجینه های تپتان و دریای بلوچستان است.
کنسورسیوم بزرگ کانادایی- شیلی Barrick & Antofagasta که در اکتشاف و استخراج معادن زیرزمینی شهرت جهانی دارد از منطقه چاغی در بلوچستان مطالعه و ارزیابی زمین شناسی جامع انجام داده است. این معدن طلا و مس بنام ریکوءِ ڈک شهرت دارد. در ارزیابی کنسرسیوم کانادایی-شیلی میزان و وسعت این معدن طلای بلوچستان در حد و با کیفیت بسیار بالایی است. امتداد این معدن طلا به بلوچستان غربی است. بنابر ارزیابی این کنسرسیوم بین المللی معدن طلای در چاغی پنجمین معدن کشف شده بزرگ در دنیا است. این معدن طلا درعمق بیست فوت یا شش متر در زیر زمین قرار دارد و از خالص بودن با درصد بالایی برخوردار است. کنسرسیوم و بازار آزاد جهانی، ارزش آن را 104 میلیارد دلار برآورد کرده اند.
از آنجا که دامنه مطالعه و ارزیابی کنسرسیوم Barrick & Antofagasta به منطقه چاغی از بلوچستان که تحت اشغال پاکستان قرار دارد محدود است، ارزیابی دقیقی از میزان و وسعت امتداد آن در بخش غربی از بلوچستان که تحت اشغال ایران میباشد، در دست نیست. حال که منطقه چاغی به تنهایی در ردیف پنجمین معدن بزرگ طلای دنیا است، میتوان با افزودن بخش امتدادی آن که دربخش غربی بلوچستان است تخمین زد که، بلوچستان دارای یکی از بزرگترین معادن طلا با درصد خلوص بالا در عمق بسیار کم زمین است.
اما افسوس که این ذخایر ملی بلوچستان در دست اشغالگران میباشد و با سرعت زیادی در حال تاراج شدن است. اخیراٌ دادگاه عالی پاکستان حق مالکیت ریکوءِ ڈک را از حکومت باصطلاح خومختار بلوچستان سلب کرده است. رای و تصمیم دادگاه عالی پاکستان که در پی اعتراض حکومت باصطلاح خومختار بلوچستان در سهیم نبودن عادلانه از درآمد عاید از این معدن طلای بلوچستان بود، بر این شد که ریکوءِ ڈک جزو و تحت مالکیت پاکستان و حکومت مرکزی فدرال آن میباشد. پاکستان با درآمد معدن طلا و گاز بلوچستان ارتش منحوس و بیرحمش را زنده نگهداشته تا جوانان و فعالان سیاسی بلوچ را که برای تحقق خواست دمکراتیک و مشروع ملت بلوچ مبارزه میکنند، یکی پس از دیگری ربوده و در زندانها شکنجه و کشته و بیرحمانه جسد پاک شان را در بیابانها بیاندازد. ایران با اعدام جوانان بلوچ، ایجاد ترس و وحشت را پایه سیاستش در بلوچستان قرار داده تا بلوچ را از منابع طبیعی بلوچستان و پتانسیل های دریای باز آن محروم نگهدارد.
پاکستان و ایران در گذشته ای نه چندان دور چنان تبلیغات عمداً دروغین در بلوچستان راه انداخته بودند که ملت بلوچ وارث سرزمینی است بایر و سوخته، و اگر فضل و کرامت آنها بر بلوچها کم شود این ملت از گرسنگی تباه خواهد شد. اینگونه تبلیغات تا آن حد مسموم کننده و زیان آور برای ملت تحت ستم بلوچ بود که شماری از نخبگان و فعالان سیاسی بلوچ را دچار دلهره شدید کرده بود. اشغالگران پاکستان و ایران با ایجاد ترس، سبب شده اند تا داشتن احساس اعتماد بنفس را از ما بلوچها سست و سلب کند. تا چند سال پیش پدیده ترس از گرسنگی در بین روشنفکران بلوچ عینیت داشت و آنها را بر این وا میداشت تا سیاست و اندیشه خود را بر این بنا نهند که منافع بلوچ در همراهی با حکومتهای مرکزی ایران و یا پاکستان است.
هم اکنون این اندیشه نادرستِ همراهی با حکومتهای مرکزی ایران و پاکستان، بشکل مشارکت در قدرت در بین قشری از ما بلوچها، ابراز وجود میکند. حال که پتاسیل و توانایی های بلوچستان بر همه آشکار شده، استدلال ترس از گرسنگی وزن و جایی ندارد، گره خوردن منافع بلوچ با ایران و پاکستان بمیان کشیده میشود. برای ما ملت بلوچ طرح چنین سیاستی که آینده ما با وجود داشتن این همه ذخایر طبیعی و موقعیت بسیار مهم استرتژیکی، منافع ملی مان در چارچوب ایران، پاکستان و یا افغانستان نهفته است، مطلوب و قابل درک نیست. شماری نیز مسئله عدم شرایط مساعد سیاست بین المللی و یا نبودن یک حرکت منسجم ملی را برای دفاع از سیاستهای خود، مبنی بر احقاق حقوق از اشغالگران، میکنند. تجارب تاریخی بر اینست که مبارزات مردم و یا هر ملتی بیش از سیاستهای بین المللی در پیگیری خواستهای مشروع تاثیرگذار بوده است. سیاست جهانی در بیشترین موارد پیروی و دفاع از سیاست status quo بوده و رغبت چندانی به تحولات بنیادی در جوامع نداشته است.
درمورد نفش سیاست بین المللی، تحولات اخیر در خاورمیانه را میتوان با دقت کالبد شکافی کرد. بنابر نظر ناظران و تحلیل گران سیاسی، رویدادهای سال 2011 آنچنان غیرمترقبه و بدور از محاسبات سیاسی بودند که جامعه بین المللی را که تا کنون پدیده «امنیت و پایداری» به پیروی از سیاست status quo را بر خواستهای مشروع مردم ترجیح میداد، به بازنگری سیاسی در مسلیل جهانی واداشته است.
بدون تردید ملت بلوچ نیز میتواند با اتحاد و مبارزات پیگیر خود، بشرط داشتن اعتماد بنفس لازم، با سیاست staus quo برای احیای استقلال و حاکمیت سلب شده خود، سیاست جهانی را متقاعد به بازنگری نسبت به مسئله بلوچ کند. بلوچستان شاید یکی از سرزمینهای اشغال شده است که برای احیای استقلال اش دارای شرایط مساعد است. بلوچستان از لحاظ اقتصادی پیش از آنکه استفلال اش احیا شود، پتانسیل هایش آشکار است. موقعییت جغرافیایی بلوچستان بگونه ای است که بلوکه کردن بلوچستان مستفل از سوی کشورهای همجوار امکان ناپذیر است.
امروز ملت بلوچ بخوبی دریافته است که منافع و پیشرفت او در داشتن یک کشور مستقل و دمکراتیک است. پیشرفتهای سه دهه اخیر کشورهای کوچک اما مستفل خلیج دلیلی واضح برای ملت بلوچ هستند تا منافع خود را در یک بلوچسنان مستفل و دمکراتیک ببیند و بر سیاست «ترس» غلبه کند زیرا که وی مالک طلای چاغی، بزرگترین معدن طلا درشش متری زیرپایش و گاز "سویی" و گنجینه های تپتان و دریای بلوچستان است.
زرمبش (جنبش ملی بلوچستان)
04 مارس 2011
No comments:
Post a Comment