Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

جهان بی تفاوت، فریاد نارسای بلوچ

۲ دسامبر ۲۰۱۰

در جهان امروز، بلوچ هم تا حدودی از اینترنت برخوردار است. امروزه، رسانه بلوچ را برای بازگویی نقض حقوق بشر در بلوچستان برای جهانیان یاری خواهد داد، یکی از بدبینانه ترین موارد، نرخ سواد 37 درصد (20 ٪ در زنان) در بلوچستان شرقی و نرخ سواد 70 درصد(حدود 50% در زنان) در بلوچستان ایران است. همانطور که از این گزارش بر می آید، (گذشته از نویسندگان خستگی ناپذیری مانند سلیگ هاریسون وکارلوس زوروتزا) نوشتار و مطبوعات بسیار کمی از خود بلوچ ها منتشر شده است. و این برای بلوچ یک شمشیر دو لبه است. مثلا در یک مورد آن، وب مستر فیض بلوچ توسط بریتانیا به تحریک تروریسم در پاکستان متهم شده است، و یا ژورنالیست بلوچ، یعقوب مهرنهاد به اتهام حمایت از گروه خشونت طلب جندالله اعدام گردید.
فارغ از هر گونه حمایت ملموس از سوی نهادهای غیر دولتی(NGO ها) و سازمان های حقوق بشر (به جز کمیسیون حقوق بشر آسیا)، و پس از برپایی همایش های متعدد، راهپیمایی و تظاهرات ها در قبال نقض حقوق بلوچ، بی ثمر بوده است. تا جایی که در هر دو سوی بلوچستان، خشونت وجه غالب است، چنانکه در سال 2005، گروه مسلح جندالله با وجهه ای خشونت بار ظاهر شد که حتی بلوچ را هم متاثر ساخت، در بلوچستان شرقی نیز یک گروه شبه نظامی (جبهه متحد آزادی بلوچ) به طور ناگهانی اعلام موجودیت نمود و در اولین اقدام جان سالکی، رئیس دفتر کمیساریای عالی پناهندگان در کویته را ربوده و به مکان نامعلومی منتقل کرد. آقای سالکی حدود 61 روز در سال 2009 در گرو آنها بود و پس از آن آزاد شد. در هر صورت، به نظر می رسد با وضع موجود، جلب توجه جهانی نسبت به وضعیت اسفبار بلوچ ناچیز است.


چنانچه یک روزنامه نگار پاکستانی یا ایرانی ربوده و شکنجه شود، داستان آن بلافاصله به نیویورک تایمز و سی ان ان خواهد رسید، اما بلوچ، که رنج صدها اینگونه داستان را به تن دارد، حتی روزنامه های داخلی ایران و پاکستان هم از او نمی نویسند. چرا بلوچ نمی تواند روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر (حتی در ایران و پاکستان) را متقاعد سازد تا نقض حقوق بشری که از آن رنج می بریم را بررسی کنند تا دیگران از جانب بلوچ سخن نگویند؟

اول، بلوچ ها به بهانه "قوم گرایی" در پاکستان و یا "مذهب گرایی" در ایران، از مشارکت ملی طرد می شوند، حتی با وجود اینکه سیستم سرداری سال های طولانی است که رها شده، توسعه قابل توجهی در هیچ کدام از بخش های جامعه بلوچ مشاهده نمی شود. واقعاً تاسف آور است که اخبار ملی هیچگاه مناطق بلوچستان را به طور مطلوب پوشش نمی دهد و همان اندکی که منتشر می شود اغلب منفی و تخریبی است، در حالیکه مثلا یک سخنرانی بی خاصیت در تمجید از دولت، چیزی فراتر از پوشش است. با این وجود، هر داستان منفی نیز همتای تندی و تلخی است، همیشه کسانی هستند که شجاعت ابراز اندیشه خود را داشته باشند، افرادی که با حمایت کافی می توانند تغییرات ارزشمندی به ارمغان بیاورند. به طور مثال نگاهی به تجاوز به عنف از دکتر شازیا؛ پدربزرگ قانونی او دسته ای از اراذل و اوباش را به قصد کشتن وی، بنا به دلیل آنچه که او بی آبرویی به افتخار خاندانش دانسته، سازماندهی نمود، با این حال شوهر دکتر شازیا از اقدام به خودکشی او به دلیل آسیب های روحی جلوگیری کرد و برای رسیدن به عدالت در قبال همسرش تلاش فزاینده ای را دنبال کرد. آیا مقامات پاکستان می توانستند در مقابل این متفکر عدالتخواه بایستند؟ هرگز. در واقع هرگاه تلاش برای تغییر و عدالتخواهی (البته از مجاری قانونی و تعریف شده) پیگیر و مستمر باشد قطعاً به نتیجه خواهد رسید، و اگر رسانه ها نیز آنها را همراهی می کردند یقیناً می توانستند به موفقیت های بزرگتری دست یابند و در آخر مجبور نمی شدند از پاکستان بگریزند.


دولت های ایران و پاکستان به طور دایم جامعه جهانی را از حضور در بلوچستان، به بهانه ناامنی- چیزی که تصویر عمده از بلوچستان در رسانه های حکومتی است- باز می دارند و حتی ورود روزنامه نگاران و فعالان سازمان های غیر دولتی به بلوچستان، بسیار محدودیت دارد. این تا حدودی قابل درک است، اما دولت های ایران و پاکستان چیزهای زیادی برای مخفی کردن دارند.

یک جهانگرد آمریکایی می گوید؛ من تاکنون سه دفعه به بلوچستان سفر کرده ام اما چیزی جز لطف و مهمان نوازی از میزبانان بلوچ ندیده ام. تنها یکبار در کویته احساس تهدید کردیم، جایی که ما توسط اطلاعات ارتش پاکستان (MI) تعقیب می شدیم. ما تا به حال هیچ برخورد فیزیکی با آنها نداشتیم، اما علم به شهرت اطلاعات ارتش پاکستان، ما را مضطرب میکند.


دوم، نهادهای غیر دولتی و سازمان های امدادی، به جهت اینکه از طرف دولت سرزنش نشوند، اغلب به احتیاط در امور خود روی می آورند. کار پرسنل امدادی در اغلب موارد به رضایت آنها بستگی دارد، یا حداقل به کار آنها، دولت های زیادی وجود دارند که در قبال عدم اجازه حضور به سازمان های حقوق بشر در کشورشان مجرم شناخته می شوند. به طور مثال در این خصوص رسوایی زیادی برای دولت سودان وجود دارد، اما به نظر می رسد پاکستان متحد در "جنگ علیه تروریسم" از مجوز نامحدود به دستگیری و شکنجه، لذت می برد. ایالات متحده نیز به عنوان مرکز صدور فرمان از طریق حمایت بی قید و شرط از هر دو دیکتاتور؛ ضیاء الحق و پرویز مشرف به این مسئله شدت بخشیده است.

از سویی دیگر فشار مضاعف به این بحران، خودسانسوری است، نظارت بر جامعه ما بوسیله شرکت هایی مانند گوگل و فیس بوک با جمع آوری مکالمات و چت روم ها برای کاربران شخص ثالث، به سمت جاسوسی و تجاوز به حریم خصوصی افراد پیش می رود. نهادهای غیر دولتی(NGOs) ممکن است در خارج از کشورفعالیت گسترده ای داشته باشند، اما در کشور خود با محدودیت های زیادی روبرو هستند. شغل و زندگی آنها تنها با بکار بردن کلمات ناخواسته از سوی دولت و یا دخالت در سیاست چقدر با خطر مواجه خواهد بود؟ علاوه بر این، قوانین ایالات متحده در مورد "حمایت مادی" از تروریسم و رأی تأمل برانگیز دیوان عالی این کشور که ترغیب به ارتکاب جرم را فراهم کند، از جمله کمک های مالی، توزیع ادبیات و حمایت سیاسی به هر نهاد خارجی که از سوی دولت به عنوان" تروریست" شناخته شده، می تواند یک تجارت مخاطره آمیز را حتی زمانی که مقاومت نظامی در برابر تروریست ها بخشی از معادله نباشد، به طریق رسمی وکالت نماید.

دلیل سوم برای عدم حمایت، تردید در ماهیت فعالیت بلوچ است. در مرکز بلوچستان، جنبش بلوچ شکلی اجتماعی دارد. در حقیقت، بلوچ، دسترسی به آموزش، بهداشت و زیرساخت های توسعه یافته و کنترل منابع خود را می خواهد. هدف اصلی بلوچ، توسعه پایدار است، امروزه بلوچ ها کمابیش به اینترنت دسترسی دارند، و این به این معنی است که آنها از کیفیت آموزش و فرصت هایی که در جهان گسترده تر وجود دارد مطلع هستند، چیزی که هیچگاه برای آنها فراهم نشده و از آنجا که بلوچ از جهات مختلفی نادیده گرفته شده است این تبعیض چند بعدی به جنبش بلوچ چهره ای نظامی بخشیده است، چنانکه پاسخ در بخشی از این جمعیت، نظامی بوده است.

و این جایی است که اصطکاک نمود می یابد، این بخش از جامعه دفاع از عدم خشونت را به شدت محکوم می کنند. این یکی از دلایلی است که نظر گروه های حقوق بشر را حول محور بلوچستان جلب کرده است؛ بلوچستان آشفته است، بلوچ ها مسلح هستند.

http://estoun.blogfa.com/post-55.aspx

No comments:

Post a Comment