Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

چه رازی در این داستان پر اسرار نهفته

سال 2009 میلادی سالی بود که در آن،مبارزان خستگی ناپذیر و جنگجویان راه آزادی و استقلال بلوچستان شرقی در سرزمین خویش،دولت و ارتش اشغالگر پاکستان را در آن خطه در پیشبرد اهداف شومش بیش از سال 2008 ناکامتر و مستاصلتر و مردم بلوچ را به بسوی آزادی و استقلال سرزمینشان بسیار نزدیکتر کردند.

سال 2009 میلادی سالی بود که در آن،مبارزان خستگی ناپذیر و جنگجویان راه آزادی و استقلال بلوچستان شرقی در سرزمین خویش،دولت و ارتش اشغالگر پاکستان را در آن خطه در پیشبرد اهداف شومش بیش از سال 2008 ناکامتر و مستاصلتر و مردم بلوچ را به بسوی آزادی و استقلال سرزمینشان بسیار نزدیکتر کردند. دولت آقایان آصف علی زرداری و یوسف رضا گیلانی که در نقش سیاستمدار،پادوی پیشبرد اهداف نظامیان و«إلیت پنجاب» در پاکستان را بازی میکنند،در سال گذشته2009 میلادی بنام جمهوریت و آیین جمهوری،بیشترین و بزرگترین ضربه ها و خسارات مالی و جانی را به مردم بلوچ وارد کردند.

در سال گذشته متأسفانه ملت بلوچ در پاکستان بیش از سال 2008 از سوی دولت و نهادهای مخوف و سازمانهای آدمربایی آدمکشی مورد سرکوب و تهاجم،ترور و قتل و کشتار و تروریسم دولتی قرار گرفت و در این راه چند تن از رهبران احزاب سیاسی و دهها نفر از فعالان و جهدگران بلوچ بدست نهادهای آدمکش دولت پاکستان در سال 2009 کشته شدند،یا اینکه تا بامروز از زنده بودن و نبودن آنها کسی خبری ندارد و آنان شده اند مفقودالاثران ملت بلوچ. محمد نوازشریف این چوهدری پنجاب و فرزند و نواده اشغالگران سرزمین بلوچها،دستانش به انواع و اقسام جنایت و تضیع حقوق ملت بلوچ آلوده هست،او باید خودش به خاطر جنایاتی که بر ملت بلوچ و آب و هوای و محیط زیست آن سرزمین روا داشته مورد پرسش قرار گیرد. مگر نه اینکه همین آقای نوازشریف رئیس دولت وقت پاکستان بود،که در 28 ماه مئی 1998 در ارتفاعات کوه «چاغی»در اقلیم بلوچستان،بمب ویرانگر اتمی خودشان را آزمایش کردند و از آن روز تا به حال،با آن انفجار اتمی و مواد رادیو اکتیو و دیگر ذرات زیانبار و بیماریزای را که در فضای آن منطقه رها شدند،مرض های گوناگون و زاد و ولد فرزندان معلول جسمی و روحی را نصیب مردمان و جانوران و احشام و ویرانی محیط زیست را بهمراه داشته است. آقای نوازشریف و دیگر اربابان و صاحبان قدرت در دولتهای گذشته و فعلی پاکستان و گماشتگان احزاب «پی پی پی و مسلم لیگ (نواز و قاعد) و دیگر احزاب سیاسی»این کشور طی سی سال گذشته بزرگترین ضایع کنندگان حقوق شهروندی مردم بلوچ بوده اند. هیچ کس و هیچ دولتی در طول تاریخ اینقدر ظلم و جفای و ناحقی به ملت بلوچ نکرده که دولتهای ایران و پاکستان با بلوچها کرده اند.
لاپته افراد،نواب اکبر بگتی قتل اور بلوچستان مسائل کو پارلیمینت میی أتها ئینگی.

اینکه آقای نوازشریف میگوید که ایشان در پارلمان ملی آن کشورمسائل بلوچستان ومسئله قتل شهید میرنواب اکبربگتی و مقوله بلوچهای مفقودالاثر را مطرح خواهند کرد راه به جایی نخواهد برد و مشکل بلوچستان را در چارچوب این پاکستان حل نخواهد کرد. کشور پاکستان و تقریبأ همه سیاستمدارانش دارای آن ظرفیت سیاسی و توان شخصیتی نیستند،که در حال یا در آینده،با آن همه قتل و جنایتهایی که ارتش پاکستان و دولتهای آن کشورفقط طی ده سال گذشته علیه مردمان بلوچ انجام داده اند،بتوانند با قوانین اساسی فعلی پاکستان،مسائل بلوچها را بنفع بلوچها حل و فصل نمایند.

محاکمه کردن پرویزمشرف و همدستان و همقطارانش بخاطر جنایاتی که علیه مردم بیدفاع بلوچ انجام داده بمنزله باز شدن زخمهای کهن هست که آن کشور به دلیل نالایقی های سیاستمداران خود بر پیکر خویش دارد. اگر چنین شود که نوازشریف میگوید،تلاش برای پیداکردن راه حلی و پیگیری مسائل سیاسی و اجتماعی و معیشتی بلوچها و نمایان کردن چهره جنایتکاران ارتشی و سازمانهای اطلاعاتی و بپای میز محاکمه کشاندن قاتلان بلوچها(ارتش و قوای نظامی و اطلاعاتی آن کشور)روند فروپاشی و تجزیه کشور پاکستان را تسریعتر خواهد کرد. گفته و بیانات نوازشریف در رابطه با احقاق حقوق و حل مسائل و مشکلات بلوچها،چیزی نیست بیش از یک دروغ و فریبکاری سیاسی دیگر و مضاعف برای گول زدن کسانی از میان بلوچها بنفع پنجاب.

میرثناالله زءهری و جنرل عبدالقادربلوچ کی نواز لیگ میی شمولیت،پاکستان بچانی کا عزم.6 ژانویه 2010 سایت دیلی توار.
آقای نوازشریف این حرفهای بیعمل را بدین دلیل میزند تا که با بیان نمودن چنین مواردی،چند نفری از آن شخصیتهای بلوچ را که به چند روپیه خود را میفروشند و نسبت به خونهای ریخته شده بلوچها بدست ارتشیها و دولتمردان آن کشور طی 62 سال گذشته بی تفاوت و به آمال و آرزوهای استقلال طلبانه پدربزرگان و گذشتگان خودشان بی اهمیتی نشان میدهند را،در قبال گرفتن پول و مقام دولتی از سوی ایشان، او آن بلوچهایی را که برای نجات پاکستان از فروپاشی کمر خویش را بیاری پنجاب بسته اند،را با خودش برای به غارت بردن ثروتهای خدادادی و منابع زیرزمینی ملت بلوچ در پاکستان همراه کند،تا چنین شخصیتهای در حیطه قدرت پنجابیها و در دیدگاه ملت بلوچ همان مصداق،شریک دزد و رفیق قافله،را بازی کنند. دیدار آقای میراسلم رئیسانی استاندار ایالت بلوچستان با سردارعطاالله مینگل،در روزهای پایانی ماه دسمبر سال 2009 میلادی اگر چه بقول اسلم رئیسانی یک دیدار شخصی بوده،اما از گفته های سردارعطاالله مینگل که در روزنامه های اینترنتی چاپ شده بود، که او گفته بود-من دیگر از سیاست کناره گیری کرده ام و امروز جوانان بلوچ خود بهتر میدانند و مختارند که آینده بلوچستان را با سیاستها خویش به پیش ببرند. از گزارشهای خبرگزاریهایی که خبر آن دیدار را منتشر کرده بودند چنین بر می آمد که اسلم رئیسانی بغیر از دیدار شخصی از آن سردار کهنه کارسیاسی و مورد احترام در میان مردم بلوچ و دلبریده و دلشکسته از سیاستهای دولتهای پاکستان،تقاضای همکاری با دولت پنجاب(پاکستان) را از او کرده بوده، و سردار آن تقاضای همکاری با دولت پاکستان را رد کرده است. خبرگزاریهای اینترنتی اردو زبان در 8 ژانویه 2010 گزارش داده بودند که آقای«میرخیربخش مری»سردار و ریش سفید طایفه های بلوچی قبیله «مری»تقاضای دیدار نوازشریف با خودش را رد کرده و حاضر نشده با او ملاقات و دیدار کند.

اگر این گزارش صحت داشته باشد، بنظر می آید که با وجود رد تقاضای دیدار از سوی میرخیربخش مری،نوازشریف بسیار مایل هست که با سردار قبیله مری ملاقات و دیدار کند،بدین جهت ایشان مشاوران سیاسی خود را مأمور کرده تا ترتیبی دهند تا در روزها و هفته های آینده او بتواند با سردار خیربخش مری دیدار کند. آن گروه از مردم بلوچ که سردار خیربخش مری را میشناسند و به خلق و خوی بلوچی و بلوچدوستی آن سردار بخوبی واقف هستند،میدانند که او کسی نیست که ثروت و ریاست و صدارت بتواند او را به طمع بیندازد. اگر هم روزی سردار از سر بزرگواری و مدارای بیش از حد نسبت به دشمنان ملت خویش و قاتلان فرزند دلبندش شهید«بالاچ مری»به دیدار خود با نواز شریف موافقت کنند،نوازشریف طرفی از این دیدار نخواهد بست و او همان گفته هایی را از میرخیربخش مری خواهد شنید،که او و اسلم رئیسانی و دیگر مزد بگیران،از زبان سردارعطاالله مینگل و دیگر مبارزان راه آزادی و استقلال بلوچستان شرقی بارها و بارها شنیده اند.

باید از نوازشریف پرسیده شود که،شما چه صدارت و وزارت و سمتی در هیئت دولت پاکستان دارید که میخواهد با استفاده از آن سمت دولتی و قدرت قانونی خویش،قاتل (ارتش و سازمانهای اطلاعاتی آن کشور) نواب اکبربگتی را پیدا کرده و به دست عدالت بسپارید؟
بر آن زنان و مردان بلوچ و آنانیکه جان فرزندان و خویشاوندان خود را در مسیر رسیدن به آزادی و رفاه اجتماعی،حقوق سیاسی وداشتن حق تعین سرنوشت مردم بلوچ از دست داده اند، مهم این هست و باشد،که آنان از آقای نوازشریف بپرسند،که چرا آقایان آصف علی زرداری و یوسف رضا گیلانی،که اولی رئیس جمهوری و دومی رئیس دولت یا همان نخست وزیر کشور هستند،از معرفی و محاکمه قاتلان نواب اکبربگتی ودیگر بلوچهایی که بدست ارتش و پلیس و سازمانهای اطلاعاتی و مخوف آن کشورکشته شده اند،سخنی بمیان نمی آورند؟
ملت بلوچ نیک میداند و واقف هست که ارتش پاکستان که رئیس جمهوری وقت آقای پرویز مشرف فرمانده آن بود قاتل نواب اکبربگتی و هزاران بلوچ دیگر هستند.

چه رازی در این داستان پر اسرار نهفته.
که یک بلوچ دولتی در شهر کویته کرد بیان این حقیقت را به نکته.
بگفتا ما زبهر نجات پاکستان،پاکستان را پنجاب دانیم و پنجاپ را نام دگر پاکستان.
به کرد تائید او این گفته مظلوم بلوچان را.
که میگویند زده آتش پنجاب،بر جان و مال بلوچان.
ح د سدیچ
یکشنبه 10 ژانویه2010


Source: http://www.pahra.blogsky.com/1388/10/22/post-14417/

No comments:

Post a Comment