«ایران بزرگترین زندان ملتهای غیر فارس»
مقدمه: در حوزه علم تاریخ و جامعه شناسی و با در نظر گرفتن قانونمندیهای آن می شود این سئوال را مطرح کرد که آیا این رضا شاه ها و یا دیگر حاکمان راسیست فارس بودند که نژاد پرستی را به جامعه فارس تحمیل کرده یا می کنند؟ و یا خود این ملت فارس هست که با گرایشات نژادپرستانه اشان و با حمایت از این قبیل شخصیت ها، اداره جامعه ایران را بشکل راسیستی و نژادپرستانه به دست اینگونه افراد می سپارند؟
کسانی که در محیط آغشته و غوطه ور به تبعض نژادی رشد می کنند، قاعداّ نمی توانند وجود تبعیض نژادی راسیسم فارس را لمس و درک کنند و در نتیجه شناخت دقیق و تعریف مشخصی از راسیسم فارس نمی توانند ارائه دهند و معمولا مرزبندی جدّی و قاطعی با عاملان و اعمالگران فکری تبعض نژادی ندارند و در روند تاریخ با توجه به تجارب نسلهای گذشته سر از سلاخ خانه های راسیسم فارس در می آورند و یا نهایتاّ بعنوان کاتالیزور سیاستهای راسیسم فارس مورد سوء استفاده آنها واقع می گردند،
بفرض محال، فرض کنید اگر یکنفر ترک آذربایجانی و علاقمند به هویت ملی خود، بجای میر حسین موسوی از فیلتر شورای نگهبان رد شده بود، آیا مثلاّ بخاطر دفاع از حقوق ملت آذربایجان در رابطه با قیام اول خرداد ١٣٨٥ می توانست همانند موسوی محبوب ملت فارس باشد و مورد حمایت آنها قرار گیرد و رأی بیاورد؟
نژادپرستان راسیست فارس جهت حفظ برتریت ملت فارس و برای جلوگیری از رشد زبان و فرهنگ و موسیقی ملتمان سالهاست که یک دیوار بتنی سنگینی را جلوی پای ملتمان گذاشته اند که این دیوار، هر گونه حرکت ملی را در رابطه با هویتمان از ما صلب کرده و در هر زمانی قراول و چماقدارانی حافظ و نگهدارنده این دیوار بوده است، یک زمانی رضا شاه و پسرش محمد رضا و بعد از انقلاب هم خمینی، خامنه ائی، رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد و حالا هم در جناح اپوزسیون جنبش سبز میرحسین موسوی و کروبی و دیگر روشنفکران فارسمدار مانند عبدالعلی بازرگان، عبدالکریم سروش، محسن کدیور، اکبر گنجی، عطاءالله مهاجران، شیرین عبادی، محسن سازگارا، محمد امینی، پسر شاه، مسعود رجوی و یا توده ائی ها، که می خواهند این وظیفه را به عهده بگیرند، این روشنفکران و فیلسوفان و سیاستمداران و جامعه شناسان همه فنّ حریف، قادرند تمام مشکلات و مصائب سیاسی ایران و جهان را موشکافی و تجزیه و تحلیل کنند و راه حل ارائه دهند، به جز ابتدائیترین خواست زبان مادری و حق تعیین سرنوشت ملت ترک آذربایجان و دیگر ملل غیر فارس، اینان در هر مورد دانشمند، مشاور، کارشناس و کاردان هستند، ولی در مورد مساله ملیتها بیسواد مطلق هستند، آیا ما با التماس به نگهبانان آتی و برگزیده و با آوردن دلیل به اینها، می توانیم قانعشان کنیم که دیوار بتنی را ازجلوی پای ملت ما بردارند؟ و اگر آنها هم تازه قانع شوند، آیا این اجازه از طرف ملتشان به اینها داده می شود که این دیوار بتنی را برچینند؟ و این چیزی است که همه مان خیلی خوب می دانیم ** المامور المعذور** چون اینها شدیداّ از طرف ملت فارس مورد توجه واقع شده اند و ملتشان هم دقیقاّ می دانند که اینها نگهبانان مطمئن و وفاداری برای حراست از هژمونی نژادپرستان فارس می توانند باشند و بدین خاطر این مأموریت را به آنها محول کرده اند، پس برای قانع کردن اینها جرّ و بحث کردن تلاش مزبوحانه و وقت تلف کردن است، بهتر نیست بجای اتلاف وقت و سر کله زدن با افرادی که بیدارند و آگاهانه خودشان را بخواب زده اند، انرژی خود را صرف آگاهی ملت خودمان بکنیم؟ تا از نطر فکری به داد ملت خود و بیداری روح هویت طلبی ملتمان برسیم و ملتمان را قویتر کنیم، تا بتوانیم این دیوار سنگین بتنی را با همکاری هم و با تمام قدرت هول دهیم و از سر راهمان برداریم، این امر مسلمی است که عمل متجاوز از روی نا آگاهی نیست که با التماس یا با قانع کردن بتوانی از عمل تجاوز منصرفش کنی،
افرادی مثل اکبر گنجی از نظر ذهنی به زندانبانانی شبیه هستند که به هیچ وجه حاظر نیستند زندانیان خود را شامل ترکها و دیگر ملیتها را در ایران، **معروف به بزرگترین زندان ملتهای غیر فارس** همانند اتحاد جماهیر شوروی سابق آزاد کنند، و چون یک زندانبان هم اسلحه دارد که می تواند شلیک کند و هم قوانین دولت حامی او است و این خیال خامی است که ما بتوانیم با آوردن دلیل و دلایل رهبران اپوزسیون پخته شده در کوره خانه های راسیسم فارس را قانع کنیم، که ما را از این زندان ملیتهای غیر فارس آزاد کنند و این بدیهی است که هیچ آدم عاقلی شاخه ائی را ارّه نمی کند که بر رویش نشسته و واضح و مسلم است که دفاع از منافع نژادپرستان فارس نوندونی و منبع در آمد اینهاست و از این راه تأمین و ارتزاق می شوند، اگر اینان مورد توجه فارس زبانان هستند علتش این است، که اینان منافع آنها را بیشتر از دیگر رهبران می توانند مدافعه و بطبع تضمین کنند، با توجه به موقعیت برتر اکثریت ملت ترک زبان و دیگر ملل غیر فارس از نظر تعداد و جمعیت ما باید تلاش کنیم تا قدرتمندتر شویم و این با بالا رفتن آگاهی و بلوغ هویت خواهی ملتمان می تواند میسر گردد، تا این زندان فارس ساخته را به کمک ملتمان و دیگر ملیتها ویران کنیم، تا خودمان را آزاد کنیم، و به موقعش، بدون مذاکره و التماس به رهبران راسیسم، گوش متجاوزان نژاد پرست را گرفته و با لگد از خاک وطنمان بیرونشان کنیم،
شعار تمامیت ارضی دقیقاّ از زمانی که ملت ترک آذربایجان و دیگر ملیتها بپا خواسته اند، توسط تمام گروههای اپوزسیون فارس مطرح می شود و از همان زمان افرادی مثل رضا پهلوی و مسعود رجوی که تا دیروز به خون موسوی ها و صانعی ها تشنه بودند حالا از آنها و یا جنبش سبز آنها بعنوان ناجیان آزادی یاد و حمایت می کنند و همگی با هم زیر شعار راسیستی تمامیت ارزی ایران، تحت هژمونی فارسمداران و زبان فارسی و همراه با حزب توده دائم الخائن و خیانت پیشه در یک جبهه واحد مشارکت می کنند،
امروز توهم و ترحم به راسیستهای نژاد پرست فارس معادل خیانت به ملت ترک آذربایجان و دیگر ملیتهای غیر فارس تلقی می گردد و کسانیکه با برخورد آبکی و با تردید به جنایتکار بودن نژادپرستان فارس مساله هویت کشی ملت ترک را لوث می کنند، باید نظاره گر مباحثات رهبران اپوزسیون باشند، که هنوز که هنوز است قتل عام ٢١ آذر را جشن می گیرند و اشغال آذربایجان را روز نجات آذربایجان می نامند و ساعتها بر سر موضوع نامگذاری این روز جناحهای مختلف اپوزسیون نژاد پرست فارس با هم به جر و بحث می پردازند و همدیگر را متهم می کنند و اینکه ٢١ آذر را روز نجات آذربایجان بنامند و یا باز گرداندن قسمتی از خاک آذربایجان به ایران، و در رویای محو حاکمیت ملی آذربایجان شمالی و الحاق آن به ایران هستند،
کسانیکه با بر خورد کودکانه و آرتیست بازی های غیر سیاسی و بعضاّ با افکار تاریخ گذشته و به اصطلاح ضد امپریالیستی و یا مثل خمینی با برخورد پارانویا **همه توطعه می کنند** و یا ** نه شرقی نه غربی** برای آذربایجان دشمن تراشی می کنند و سعی می کنند در مناطق دور دست برای آذربایجان دشمنان خیالی جدیدی تولید کنند و ما را رو در روی تمام جهانیان قرار دهند، در حالیکه آذربایجان به حدّ کافی دشمن در اطرافش دارد و نیازی به دشمن تراشی جدید نیست، اینگونه مطالب یا از روی سادگی بزبان رانده می شود و یا آگاهانه توسط لوبی های راسیست فارس جهت منزوی کردن حرکت ملی آذربایجان جنوبی در سطح بین المللی اشاعه می گردد و بهتر است که هویت طلبان آذربایجان در این مورد فوق العاده حساس و دقیق باشند، لازم به توضیح و تذکر است که در این برهه زمانی کشورهائی که برای رهائی ملت ما از اشغال نژادپرستان فارس کمک بکنند، در آینده بهترین دوستان ما خواهند بود **یاخچی دوستلار پیس گؤنده تانینار** و ملت آذربایجان، ملتی نمک نشناس نیست و هرگز مثل راسیسم فارس، معتقد به تف سربالا نمی باشد، ما ملت قانعی هستیم و در بالای ابرها راه نمی رویم، ما با هر دولتی که دست دوستی بدهیم، به دوستیمان و پیمانمان و قرارهایمان تا آخرین لحظه وفادار خواهیم ماند، ما هرگز مثل راسیسم فارس دیگر ملتها و دولتها را بازیچه امیال و جاه طلبی و زیاده طلبی های خود قرارنخواهیم داد، چون نه ضعیف کشی در فرهنگ ما است و نه دهن کجی به قدرت های بزرگی که بخواهند در شرایط سخت کنونی آذربایجان، دست دوستی به ما بدهند،
با تمام تلاش های منفی راسیسم فارس و لوبی های سابقه دار آنها در اروپا و آمریکا و شاغل در تمام خبر گزاریها و مراکز حساس و حتی در کاخ سفید، نمی توانند مساله نژادپرستی خود را در مورد سی میلیون آذربایجانی محصور شده در ایران را، در سایه نگه داشته و کتمان کنند، چون کشور های مترقی جهان، بخاطر ایمان واقعی به دمکراسی و استوار بر مرز بندی های قطعی و قاطع با راسیسم و با خاطرات تلخی که از فاشیزم آلمان نازی دارند، در نهایت یک روزی، وجود و موجودیت سرزمین و هویت و حیثیت ملی آذربایجان جنوبی را در سازمان ملل متحّد برسمیت خواهند شناخت،
در مدت زمان کوتاهی، با آگاهی ملتمان به هویت ملیمان، سایه های ابر های سیاه نژادپرستان راسیست فارس از بالای سرزمینهای مقدسمان آذربایجان کنار خواهد رفت و آفتاب آزادی همه جا را روشن خواهد کرد **چال تئؤتگین دیله گلسین، آزاد نغمه ائله گلسین**
http://www.azadtribun.net/-45.htm
مقدمه: در حوزه علم تاریخ و جامعه شناسی و با در نظر گرفتن قانونمندیهای آن می شود این سئوال را مطرح کرد که آیا این رضا شاه ها و یا دیگر حاکمان راسیست فارس بودند که نژاد پرستی را به جامعه فارس تحمیل کرده یا می کنند؟ و یا خود این ملت فارس هست که با گرایشات نژادپرستانه اشان و با حمایت از این قبیل شخصیت ها، اداره جامعه ایران را بشکل راسیستی و نژادپرستانه به دست اینگونه افراد می سپارند؟
کسانی که در محیط آغشته و غوطه ور به تبعض نژادی رشد می کنند، قاعداّ نمی توانند وجود تبعیض نژادی راسیسم فارس را لمس و درک کنند و در نتیجه شناخت دقیق و تعریف مشخصی از راسیسم فارس نمی توانند ارائه دهند و معمولا مرزبندی جدّی و قاطعی با عاملان و اعمالگران فکری تبعض نژادی ندارند و در روند تاریخ با توجه به تجارب نسلهای گذشته سر از سلاخ خانه های راسیسم فارس در می آورند و یا نهایتاّ بعنوان کاتالیزور سیاستهای راسیسم فارس مورد سوء استفاده آنها واقع می گردند،
بفرض محال، فرض کنید اگر یکنفر ترک آذربایجانی و علاقمند به هویت ملی خود، بجای میر حسین موسوی از فیلتر شورای نگهبان رد شده بود، آیا مثلاّ بخاطر دفاع از حقوق ملت آذربایجان در رابطه با قیام اول خرداد ١٣٨٥ می توانست همانند موسوی محبوب ملت فارس باشد و مورد حمایت آنها قرار گیرد و رأی بیاورد؟
نژادپرستان راسیست فارس جهت حفظ برتریت ملت فارس و برای جلوگیری از رشد زبان و فرهنگ و موسیقی ملتمان سالهاست که یک دیوار بتنی سنگینی را جلوی پای ملتمان گذاشته اند که این دیوار، هر گونه حرکت ملی را در رابطه با هویتمان از ما صلب کرده و در هر زمانی قراول و چماقدارانی حافظ و نگهدارنده این دیوار بوده است، یک زمانی رضا شاه و پسرش محمد رضا و بعد از انقلاب هم خمینی، خامنه ائی، رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد و حالا هم در جناح اپوزسیون جنبش سبز میرحسین موسوی و کروبی و دیگر روشنفکران فارسمدار مانند عبدالعلی بازرگان، عبدالکریم سروش، محسن کدیور، اکبر گنجی، عطاءالله مهاجران، شیرین عبادی، محسن سازگارا، محمد امینی، پسر شاه، مسعود رجوی و یا توده ائی ها، که می خواهند این وظیفه را به عهده بگیرند، این روشنفکران و فیلسوفان و سیاستمداران و جامعه شناسان همه فنّ حریف، قادرند تمام مشکلات و مصائب سیاسی ایران و جهان را موشکافی و تجزیه و تحلیل کنند و راه حل ارائه دهند، به جز ابتدائیترین خواست زبان مادری و حق تعیین سرنوشت ملت ترک آذربایجان و دیگر ملل غیر فارس، اینان در هر مورد دانشمند، مشاور، کارشناس و کاردان هستند، ولی در مورد مساله ملیتها بیسواد مطلق هستند، آیا ما با التماس به نگهبانان آتی و برگزیده و با آوردن دلیل به اینها، می توانیم قانعشان کنیم که دیوار بتنی را ازجلوی پای ملت ما بردارند؟ و اگر آنها هم تازه قانع شوند، آیا این اجازه از طرف ملتشان به اینها داده می شود که این دیوار بتنی را برچینند؟ و این چیزی است که همه مان خیلی خوب می دانیم ** المامور المعذور** چون اینها شدیداّ از طرف ملت فارس مورد توجه واقع شده اند و ملتشان هم دقیقاّ می دانند که اینها نگهبانان مطمئن و وفاداری برای حراست از هژمونی نژادپرستان فارس می توانند باشند و بدین خاطر این مأموریت را به آنها محول کرده اند، پس برای قانع کردن اینها جرّ و بحث کردن تلاش مزبوحانه و وقت تلف کردن است، بهتر نیست بجای اتلاف وقت و سر کله زدن با افرادی که بیدارند و آگاهانه خودشان را بخواب زده اند، انرژی خود را صرف آگاهی ملت خودمان بکنیم؟ تا از نطر فکری به داد ملت خود و بیداری روح هویت طلبی ملتمان برسیم و ملتمان را قویتر کنیم، تا بتوانیم این دیوار سنگین بتنی را با همکاری هم و با تمام قدرت هول دهیم و از سر راهمان برداریم، این امر مسلمی است که عمل متجاوز از روی نا آگاهی نیست که با التماس یا با قانع کردن بتوانی از عمل تجاوز منصرفش کنی،
افرادی مثل اکبر گنجی از نظر ذهنی به زندانبانانی شبیه هستند که به هیچ وجه حاظر نیستند زندانیان خود را شامل ترکها و دیگر ملیتها را در ایران، **معروف به بزرگترین زندان ملتهای غیر فارس** همانند اتحاد جماهیر شوروی سابق آزاد کنند، و چون یک زندانبان هم اسلحه دارد که می تواند شلیک کند و هم قوانین دولت حامی او است و این خیال خامی است که ما بتوانیم با آوردن دلیل و دلایل رهبران اپوزسیون پخته شده در کوره خانه های راسیسم فارس را قانع کنیم، که ما را از این زندان ملیتهای غیر فارس آزاد کنند و این بدیهی است که هیچ آدم عاقلی شاخه ائی را ارّه نمی کند که بر رویش نشسته و واضح و مسلم است که دفاع از منافع نژادپرستان فارس نوندونی و منبع در آمد اینهاست و از این راه تأمین و ارتزاق می شوند، اگر اینان مورد توجه فارس زبانان هستند علتش این است، که اینان منافع آنها را بیشتر از دیگر رهبران می توانند مدافعه و بطبع تضمین کنند، با توجه به موقعیت برتر اکثریت ملت ترک زبان و دیگر ملل غیر فارس از نظر تعداد و جمعیت ما باید تلاش کنیم تا قدرتمندتر شویم و این با بالا رفتن آگاهی و بلوغ هویت خواهی ملتمان می تواند میسر گردد، تا این زندان فارس ساخته را به کمک ملتمان و دیگر ملیتها ویران کنیم، تا خودمان را آزاد کنیم، و به موقعش، بدون مذاکره و التماس به رهبران راسیسم، گوش متجاوزان نژاد پرست را گرفته و با لگد از خاک وطنمان بیرونشان کنیم،
شعار تمامیت ارضی دقیقاّ از زمانی که ملت ترک آذربایجان و دیگر ملیتها بپا خواسته اند، توسط تمام گروههای اپوزسیون فارس مطرح می شود و از همان زمان افرادی مثل رضا پهلوی و مسعود رجوی که تا دیروز به خون موسوی ها و صانعی ها تشنه بودند حالا از آنها و یا جنبش سبز آنها بعنوان ناجیان آزادی یاد و حمایت می کنند و همگی با هم زیر شعار راسیستی تمامیت ارزی ایران، تحت هژمونی فارسمداران و زبان فارسی و همراه با حزب توده دائم الخائن و خیانت پیشه در یک جبهه واحد مشارکت می کنند،
امروز توهم و ترحم به راسیستهای نژاد پرست فارس معادل خیانت به ملت ترک آذربایجان و دیگر ملیتهای غیر فارس تلقی می گردد و کسانیکه با برخورد آبکی و با تردید به جنایتکار بودن نژادپرستان فارس مساله هویت کشی ملت ترک را لوث می کنند، باید نظاره گر مباحثات رهبران اپوزسیون باشند، که هنوز که هنوز است قتل عام ٢١ آذر را جشن می گیرند و اشغال آذربایجان را روز نجات آذربایجان می نامند و ساعتها بر سر موضوع نامگذاری این روز جناحهای مختلف اپوزسیون نژاد پرست فارس با هم به جر و بحث می پردازند و همدیگر را متهم می کنند و اینکه ٢١ آذر را روز نجات آذربایجان بنامند و یا باز گرداندن قسمتی از خاک آذربایجان به ایران، و در رویای محو حاکمیت ملی آذربایجان شمالی و الحاق آن به ایران هستند،
کسانیکه با بر خورد کودکانه و آرتیست بازی های غیر سیاسی و بعضاّ با افکار تاریخ گذشته و به اصطلاح ضد امپریالیستی و یا مثل خمینی با برخورد پارانویا **همه توطعه می کنند** و یا ** نه شرقی نه غربی** برای آذربایجان دشمن تراشی می کنند و سعی می کنند در مناطق دور دست برای آذربایجان دشمنان خیالی جدیدی تولید کنند و ما را رو در روی تمام جهانیان قرار دهند، در حالیکه آذربایجان به حدّ کافی دشمن در اطرافش دارد و نیازی به دشمن تراشی جدید نیست، اینگونه مطالب یا از روی سادگی بزبان رانده می شود و یا آگاهانه توسط لوبی های راسیست فارس جهت منزوی کردن حرکت ملی آذربایجان جنوبی در سطح بین المللی اشاعه می گردد و بهتر است که هویت طلبان آذربایجان در این مورد فوق العاده حساس و دقیق باشند، لازم به توضیح و تذکر است که در این برهه زمانی کشورهائی که برای رهائی ملت ما از اشغال نژادپرستان فارس کمک بکنند، در آینده بهترین دوستان ما خواهند بود **یاخچی دوستلار پیس گؤنده تانینار** و ملت آذربایجان، ملتی نمک نشناس نیست و هرگز مثل راسیسم فارس، معتقد به تف سربالا نمی باشد، ما ملت قانعی هستیم و در بالای ابرها راه نمی رویم، ما با هر دولتی که دست دوستی بدهیم، به دوستیمان و پیمانمان و قرارهایمان تا آخرین لحظه وفادار خواهیم ماند، ما هرگز مثل راسیسم فارس دیگر ملتها و دولتها را بازیچه امیال و جاه طلبی و زیاده طلبی های خود قرارنخواهیم داد، چون نه ضعیف کشی در فرهنگ ما است و نه دهن کجی به قدرت های بزرگی که بخواهند در شرایط سخت کنونی آذربایجان، دست دوستی به ما بدهند،
با تمام تلاش های منفی راسیسم فارس و لوبی های سابقه دار آنها در اروپا و آمریکا و شاغل در تمام خبر گزاریها و مراکز حساس و حتی در کاخ سفید، نمی توانند مساله نژادپرستی خود را در مورد سی میلیون آذربایجانی محصور شده در ایران را، در سایه نگه داشته و کتمان کنند، چون کشور های مترقی جهان، بخاطر ایمان واقعی به دمکراسی و استوار بر مرز بندی های قطعی و قاطع با راسیسم و با خاطرات تلخی که از فاشیزم آلمان نازی دارند، در نهایت یک روزی، وجود و موجودیت سرزمین و هویت و حیثیت ملی آذربایجان جنوبی را در سازمان ملل متحّد برسمیت خواهند شناخت،
در مدت زمان کوتاهی، با آگاهی ملتمان به هویت ملیمان، سایه های ابر های سیاه نژادپرستان راسیست فارس از بالای سرزمینهای مقدسمان آذربایجان کنار خواهد رفت و آفتاب آزادی همه جا را روشن خواهد کرد **چال تئؤتگین دیله گلسین، آزاد نغمه ائله گلسین**
http://www.azadtribun.net/-45.htm
No comments:
Post a Comment