جنبش سبز با مشکلات جدی و بنیادینی در جامعه سیاسی و فضای سیاسی ایران مواجه است اما هیچ یک از این مشکلات مخاطرهانگیزتر از اسلامگرایی نیست.
نامی که بر رژیم جایگزین در شعارها نهاده خواهد شد یا قانون اساسی آن رژیم، یا نقش روحانیت و دیگر نهادهای دینی در بدیل این حکومت، در برابر اسلامگرایی موضوعات ثانوی به شمار میآیند.
شکی نیست که اولاً بسیاری از اسلامگرایان با اسلامگرایی خامنهای-احمدینژاد مخالفند و با ورود در جنبش سبز به دنبال به اجرا در آوردن اسلامگرایی خاص خویش یا مصادره جنبش به نفع خود و تداوم بخشیدن به اسلامگرایی به شکلی دیگر هستند.
ثانیاً برخی از ریشههای فرهنگی و اجتماعی اسلامگرایی که به تأسیس و تداوم جمهوری اسلامی منجر شدند هنوز در جامعهی ایران زندهاند و حتی در صورت سقوط اسلامگرایی در ایران، این ایدئولوژی بر روی دوش یک نیروی سیاسی در صحنه باقی خواهد ماند، همان طور که امروز احزاب کمونیست در روسیه و اروپای شرقی حضور دارند.
نام و چارچوب
آنچه خطر جدی در برابر جنبش سبز است نام «جمهوری اسلامی» در بیانیههای رهبران یا حتی وفاداری به نظام حقوقی جمهوری اسلامی نیست؛ نظامهای حقوقی با تفسیرهای جدید و فشار از پایین تفسیر دوباره یافته و تحول مییابند و نامها در هر دوره بر اساس واقعیات به پدیدههای متفاوتی اشاره میکنند.
بر همین اساس چندان نباید به کسانی که بر نام جمهوری اسلامی یا حتی قانون اساسی رژیم تأکید میکنند به عنوان اخلال در روند جنبش خرده گرفت، در صورتی که اسلامگرایی پیشه نکرده باشند. در ظرف جمهوری اسلامی یا در قاب همین قانون اساسی رژیمهای متفاوتی را میتوان ریخت. به همین علت نامها و قابها نمیتوانند چارچوبهای خوبی برای تغییرات بنیادی باشند.
نظام استبدادی میتواند حکومت دینی، سلطنتی یا حتی جمهوری ایرانی نام بگیرد و نظام دمکراتیک نیز میتواند عنوان سلطنتی، جمهوری یا جمهوری اسلامی داشته باشد. محتوا بسیار پراهمیتتر از نام و عنوان است.
همانطور که جمهوری اسلامی دهه چهارم بسیار با جمهوری اسلامی دهه اول یا سوم متفاوت است جمهوری اسلامی بدون خامنهای یا احمدی نژاد یا جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه و شورای نگهبان و جمهوری اسلامی بدون امتیازات ویژه برای روحانیت هم می تواند بسیار با جمهوری اسلامی موجود متفاوت باشد.
اسلامگرایی چیست؟
خطر جدی پیش روی جنبش سبز عناوین و چارچوبها نیستند، اسلامگرایی است، یعنی: حاکمیت یک ایدئولوژی تمامیتطلب و اقتدارگرا که دینی بودن جامعه را در گرو انحصار قدرت مطلقه در دست حاکمان دیندار میبیند، قدرت مطلق را به یک فرد در جامعه به عنوان ایدئولوگ اعظم واگذار میکند، حق تفسیر دین و اداره نهادهای دینی را به حکومت و اداره حکومت را به نهادهای دینی می بخشد، امتیازات ویژه برای مفسران و وفاداران به آن ایدئولوژی در نظر میگیرد، همه امور جامعه را ایدئولوژیزه میکند، و مهمترین وظیفه حکومت را اجرای احکام آن ایدئولوژِی در جامعه تلقی میکند. به طوری که ملاحظه میشود اسلامگرایی بر مرکب دین سوار میشود و اسب قدرت و ثروت را در جامعه میراند.
اسلامگرایی پنج ویژگی دارد: دعوت برای بیداری اسلامی در زندگی شخصی و جمعی، تلاش برای صورتبندی و انعکاس ارزشهای اسلامی در زندگی در همه ابعاد آن، تمسک به هویتی اسلامی که با دیگر هویتها تمایز و گاه تعارض داشته باشد، دفاع از دوباره سازماندهی جامعه و فرهنگ و سیاست و دولت بر طبق احکام اسلامی، و کسب قوای قهریه و شکل دادن به حکومت اسلامی برای رسیدن به اهداف فوق.
این پنج ویژگی بالاخص دو ویژگی چهارم و پنجم، معرف ایدئولوژی اسلامگرایی در دوران اخیر هستند و هر جا این عوامل در کنار هم دیده شدند حکومتی از نوع حکومت جمهوری اسلامی موجود سر و کلهاش پیدا میشود.
ویژگی پنجم تمایز بخش اسلامگرایی به عنوان یک ایدئولوژی برای دستیابی به حکومت مظلقه با اسلام سیاسی به عنوان یک نگرش برای فعال کردن مسلمانان در حوزه سیاست است که ضرورتاً مستلزم کسب قوای قهریه برای رسیدن به اهداف مسلمانان در جامعه نیست.
برخی نیز از اسلامگرایی با عنوان بنیادگرایی یاد کردهاند که ویژگیهای آن در ادبیات مربوطه به دقت ذکر نشده است. به همین دلیل پس از یک دهه، امروز در ادبیات محققان حوزه سیاست و جامعه تعبیر اسلامگرایی بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد.
قوت اسلامگرایی در ایران
در ضرورت جدی گرفتن اسلامگرایی و اهمیت آن همین بس که بیش از سه دهه یک حکومت جبار را در ایران بر سر پا نگاه داشته است. قوای قهریه در جمهوری اسلامی و نیز دستگاههای تبلیغاتی آن از این منبع روزی میخورند.
این ایدئولوژی در جامعه ایران مرتباً رو به افول بوده است و اکنون دوران میان سالیاش را طی میکند اما هنوز از نفس نیفتاده و بر زمین زدن و ضربهی فنی کردن آن کاری است بس دشوار. این اژدها در فرهنگ و سیاست ایران اژدهایی هفت سر است و فرو افتادن یک سر به معنای فرو افتادن اژدها نیست.
به همین دلیل اگر یک یا چند چهره یا ویژگی آن در حاکمیت، یعنی اسلامگرایی نظامی گرا و فقه گرا، در حال افول اقتدار اجتماعی است چهرههای دیگر آن یعنی اسلامگرایی عدالتگرا، موعودگرا، ملی گرا، عرفانمحور، متنگرا، هویتگرا، و فاشیستی در حال حیات حاشیهای و زمستانی در جامعه سیاسی هستند و در میان مخالفان جدی وضع موجود نیز به چشم میخورند.
اسلامگرایی در میان مخالفان
نشانههای اسلامگرایی در میان گروههایی از مخالفان حکومت به وضوح به چشم میخورد. چگونه میتوان اسلامگرایان را در جنبش سبز از غیر اسلامگرایان تشخیص داد؟
اول آن که نوک حمله اسلامگرایان به اشخاص یعنی خامنهای و احمدینژاد یا دیگر افراد تحت امر رهبری است و نه مبانی فکری و عقیدتی نظامی که سرکوب میکند. اینکه چه کسی حکومت میکند برای آنها بسیار مهمتر است از اینکه چگونه حکومت میشود.
دوم آنکه اسلامگرایان به اجرای احکام اسلامی مثل قصاص و سنگسار، دستگاه امر به معروف و نهی از منکر حکومت، دخالت حکومت در زندگی خصوصی و جنسی افراد، امتیازات ویژه روحانیت در قالب نهادهایی مثل شورای نگهبان یا ولایت فقیه یا مجلس خبرگان، گزینشهای ایدئولوژیک برای کسب شغل یا تحصیل و عدم تساوی حقوق زنان ومردان انتقادی نمیکنند بلکه به انتقاد از رفتارهای حاکمان یا نحوه اجرای این احکام میپردازند و اینکه آن احکام به درستی اجرا نمیشوند.
و سوم آنکه در بحث حقوق، حقوق اقلیتهای جنسی (مثل همجنسگرایان)، دینی (مثل بهاییان)، و سیاسی (مثل افراد بیدین) به طور کلی مورد انکار اسلامگرایان است. به عنوان مثال به احکام بازداشت و زندان و اعدام برای غیر اسلامگرایان بیتفاوتی نشان میدهند در حالی که به این امور اگر به اسلامگرایان مخالف مربوط شود به شدت حساس هستند. اسلامگرایان تنها حقوق مسلمانان باورمند را به رسمیت میشناسند.
پاشنه آشیل جمهوری اسلامی
نقطه حساس و بنیادین جمهوری اسلامی نه مقام ولی فقیه یا شخص خامنهای، بلکه ایدئولوژی اسلامگرایی است. در تشخیص مخالفان جدی حکومت دینی به جای تمرکز بر میزان و حدت و شدت مخالفت با ولایت فقیه یا ولی فقیه (خامنه ای) یا احمدینژاد باید به میزان و حدت و شدت مخالفت یا عدم مخالفت با مبانی حکومت دینی یعنی ایدئولوژی اسلامگرایی توجه کرد.
اگر به جای تمرکز بر اینکه «چه کسی حکومت میکند؟» بر این موضوع تمرکز کنیم که «چگونه باید حکومت کرد؟» از افراد یا مقامات گذر کرده به نحوه حکومت کردن خواهیم رسید و مهمترین عامل در تعیین نحوه حکومت در جمهوری اسلامی موجود ایدئولوژی اسلامگرایی است.
Welcome to the BC's blog. Here you will find the latest news and other information about Baloch people and Balochistan. You can also listen to Balochi music and watch films on our video bar section. Balochestan, the land of balochs, is occupied by Iran, Pakistan and Afghanistan and Baloch people are a victim of state terrorism carried out by the Islamic states of Pakistan and Iran. Thanks for visiting us. Pls contact us if you have any quation. E-mail: baloch.community.se@gmail.com
Long live free and united Balochistan
Search This Blog
Translate
اسلامگرایی: جدیترین مانع جنبش سبز
Radiofarda
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment